10 فروردین 1393

نگاهی به مفهوم « وطن » در شعر مشروطه


دکتر منصور میرزانیا

انقلاب مشروطه که بزرگترین حادثه سیاسی و اجتماعی ایران بعد از حمله مغول تا عصر حاضر بود منشأ تحولات بزرگ در زبان و فرهنگ ایران گردید که یکی از آنها تحول در معنای بسیاری از واژه‌هاست « آزادی، وطن، قانون، مجلس، استبداد، منورالفکر، نماینده، نامزد، وکیل » و بسیاری دیگر واژگانی هستند که در این دوره و اندکی پیش از آن دستخوش دگرگونی گردیدند.

 

در این زمان « آزادی » مترادف با « دموکراسی » به کار می رفت در حالی که از قرنها پیش از آن به معنای « نقیض بندگی و شکرگزاری » بود و به کسی که اسیر و دربند و غلام دیگری نبود « آزاد » می‌گفتند. همچنان که کلمه « ملت » تا آن روز به معنای « دین و شریعت » به کار گرفته می شد. چنانکه در قرآن کریم « مله ابراهیم » به معنای « دین ابراهیم (ع) » به کار رفته است.

 

 اما از آنجا که مردم مسلمان قدرت ملت (دین) را در مقابل « دولت » قرار می دادند مجازاً معنای توده مسلمان و نیروی مردمی از آن مستفاد شد و کم کم « ملت » به جای « مردم » و « ملی » به جای مردمی یا غیردولتی به کار گرفته شد. « وطن » نیز یکی دیگر از این واژه‌هاست. این کلمه که در لغتنامه به « جای باشش و جای اقامت » معنی شده است در ادوار مختلف تاریخ بشر مفهوم یکسان نداشته و به تناسب هیئت حاکمه و در سرزمینهای مختلف معنای آن متغیر بوده است. نخستین بنیانگذار اندیشه های قومی و وطنی، ماکیاول « سیاستمدار و فیلسوف قرن پانزده و شانزده میلادی» است که اندیشه‌های خود را در این باب در کتاب شهریار به رشته تحریر درآورده است. در ایران مقارن با انقلاب مشروطه و اندکی پیش از آن اندیشه‌های ملی و وطنی به شکل جدید و اروپایی آن در آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده، حاج زین العابدین مراغه ای و عبدالرحیم طالبوف پدیدار شد.

 

در گذشته تاریخ ایران گاه مردم یک شهر یا روستا - بر اساس پیوستگی منافع مشترک -  در برابر شهر یا روستایی دیگر احساس نوعی مقابله داشته اند. « وطن » به معنای محدود آن یعنی شهر یا ولایتی که زادگاه و مأوای انسان است در آثار نظم فارسی بسیار مورد نظر شاعران و نویسندگان ایرانی بوده است. خاقانی شروانی از زادگاه خود به نیکی یاد می‌کند و در برابر کسانی که شروان را به شر (= بدی) منسوب کرده اند به دفاع برمی خیزد. سعدی پس از سالها سیر و سفر عاقبت « تولای مردان این پاک بوم » (شیراز) را از مصر و شام برمی انگیزد تا به دیار خویش بازگردد. حافظ دلبسته شیراز و آب رکنی و باد خوش نسیم آن بوده و آن را « خال رخ هفت کشور » می شمرده است. صائب اصفهانی (تبریزی) نیز اگرچه دلش « شکوه از وطن » داشته اما در هندوستان نیز به یاد « شکر خنده صبح وطن » بوده و « خوش آن روزی که منزل در سواد اصفهان سازم » را به جلوه ای از « الحنین الی الوطان » خویش کرده است.

 

اما مفهوم « وطن » را به معنی تمامی ایران باید نخست در شاهنامه فردوسی جست و جو کرد. سراسر شاهنامه حکایت اتحاد و یکدلی ایرانیان در برابر اقوام مهاجم شرقی به نام ترکان (تورانیان) است و در جای جای آن عشق به ایرانشهر و « شهر ایران» موج می‌زند.

 

مقارن با حمله مغول به ایران گرایشهای قومی و مردمی به نام « وطن اسلامی » در برابر « کفار »  متبلور شد که از این نوع گرایشها بعضی از شاهان صفوی و قاجار نیز در برابر دشمنان ایران بهره جسته اند. مراد از وطن اسلامی که همه مسلمانان در آن زندگی می‌کنند و مرکز آن شهرهای مقدس مکه و مدینه بوده و بر هر مسلمانی واجب است که آن را حفظ و از آن و ساکنانش در برابر دشمنان جانبداری کند و در این راستا حدیث « حب الوطن من الایمان » مشهور است هر چند دیگر گرایشها نیز بدین حدیث استناد کرده اند.

 

در برداشتها و آموزه های صوفیانه نیز برداشت دیگری از وطن هست « کاین وطن جایی است کاورا نام نیست » و « این وطن مصر و عراق و شام نیست» نه شهر و سرزمین معینی و نه حتی « وطن اسلامی » با همه گستردگی آن بلکه « وطن عرفانی » باغ بهشت و درگاه الهی است که انسان جدا شده از آن مرغ گلشن رضوان است و در قفس جسم چند روزی گرفتار شده و تعلق به این خاک ندارد و سرانجام بدان دیار باز خواهد گشت.

 

در این مقاله نگارنده کوشیده است تا علاوه بر بررسی مفهوم وطن در آثار نظم فارسی در زمانهای گذشته تحولات آن را در عصر مشروطه مورد توجه قرار دهد و طرز نگرش و تلقی گویندگان بزرگ این دوره چون ملک‌الشعرای بهار، ادیب‌الممالک فراهانی، عارف قزوینی، سید اشرف الدین نسیم شمال و ... را به اهل ذوق و ادب ارائه نماید. والسلام


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران