11 اسفند 1396
جایگاه فدائیان اسلام در پیروزی نهضت ملی نفت
روز 12 اسفند 1329 اجتماع عظیمی از سوی جمعیت فدائیان اسلام در مسجد شاه برپا شد. در این اجتماع علیه ظلم شرکت نفت ایران و انگلیس و لزوم ملی شدن صنعت نفت سخنرانیهایی ابراز شد و سپهبد زرمآرا نخستوزیر مورد حمله شدید قرار گرفت..
حرکت فدائیان اسلام، جنبشی مذهبی و ضداستعماری و ضداستبدادی بود. این جنبش، برای مبارزة همزمان با استبداد و استعمار در کشورمان ظهور پیدا کرد.
ملی شدن صنعت نفت در ایران، اساساً جنبشی ضداستعماری بود. زیرا استعمار انگلستان عمده سیاستهای خود را از طریق شرکت نفت در ایران پیش برد. همچنین منافع سرشار نفت ایران، پشتوانه اقتصادی برنامههای استعماری انگلستان بود. سبب اهمیت یافتن جنبش نفت ایران در جهان نیز همین بود. نواب صفوی و فدائیان اسلام بُعد ضداستعماری جنبش نفت را به خوبی درک کرده بودند. به همین سبب، نقش فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی، در نهضت ملی شدن صنعت نفت، بسیار اساسی و برجسته است و از همین منظر قابل بررسی است. فدائیان اسلام، در جریان نهضت ملی نیز با همین انگیزه قطع دست عاملان سرسپرده انگلیس، به میدان مبارزات سیاسی آمدند و با قتل هژیر و رزمآرا، دو عنصر وابسته انگلستان، زمینه ملی شدن صنعت نفت را فراهم کردند. آنان با قتل هژیر، عامل تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم، زمینه ورود آیتالله کاشانی، دکتر مصدق و اعضای جبهه ملی را به مجلس فراهم آوردند. سپس با از میان برداشتن رزمآرا، مانع ملی شدن صنعت نفت، موجب تصویب قانون ملی شدن نفت در مجلس شدند. بیتردید اگر این فداکاریها و اقدامات انقلابی و شجاعانه نبود، نفت ملی نمیشد و دست استعمار انگلیس از نفت ایران کوتاه نمیگشت.
در این نوشتار به بررسی نقش نواب صفوی و جمعیت فدائیان اسلام، در پیروزی نهضت ملی نفت پرداخته و نتایج حذف دو مهره انگلیسی، هژیر و رزمآرا و بازتاب آن در داخل و خارج کشور بررسی شده است.
مجلس شانزدهم و قتل هژیر
قرار بود در سال 1328، انتخابات دوره شانزدهم مجلس برگزار شود. از آنجا که رژیم برای تصویب لایحه تمدید بهرهبرداری انگلستان از منابع نفتی ایران، نیاز به یک اکثریت قوی مدافع لایحه و عدم حضور نمایندگان مخالف در مجلس داشت، توسط هژیر در صندوق آرای انتخابات این دوره دست برد. با این تقلب آشکار در انتخابات، آیتالله کاشانی و اقلیت مخالف دولت، از حضور در مجلس محروم شدند. به دنبال این حوادث، فدائیان اسلام تصمیم گرفتند با یک عمل انقلابی عبدالحسین هژیر را، که بعد از تیمورتاش قدرتمندترین وزیر دربار بود، به جرم تقلب در انتخابات و ایجاد مانع در پیشبرد اهداف نهضت ملی اعدام انقلابی کنند. به همین منظور پس از برنامهریزی، شهید سیدحسین امامی طی مأموریتی از سوی فدائیان اسلام، موفق شد هژیر رادر مسجد سپهسالار، مورد هدف گلوله قرار داده و به زندگیش خاتمه دهد.
تقابل نمایندگان مجلس شانزدهم و رزمآرا
با قتل هژیر و وارد شدن هشت تن از نمایندگان واقعی ملت به مجلس، نهضت ملی جان تازهای گرفت. در این موقع رژیم که در موقع ضعیفی قرار گرفته بود تصمیم داشت مرد پر قدرتی را روی کار بیاورد. لذا منصور استعفا داد و رزمآرا برای سرکوب نهضت ملی بر سر کار آمد. با انتخاب رزمآرا به نخستوزیری، رسانههای بیگانه و مطبوعات معتبر آمریکا و دیگر کشورهای استکباری، شروع به تعریف و تمجید از وی کردند. روزنامه نیویورک تایمز نوشت رزمآرا این لیاقت را دارد که برای جلوگیری از متلاشی شدن و تجزیه ایران حکومت دیکتاتوری برقرار کند.
خبرگزاری رویترز هم انتخاب رزمآرا را سرآغاز تاریخ جدیدی در دولتهای ایران خواند و او را مردی مقتدر، تحصیلکرده، آشنا به زبانهای انگلیسی و روسی و متخصص در امور جغرافیای نظامی معرفی کرد و پیشبینی کرد که بتواند مشکلات برنامه هفت ساله و موضوع کمک آمریکا به ایران را حل کند. با اینکه انتخابات مجلس شانزدهم به سود جبهه ملی و آیتالله کاشانی بود و بیتردید در این رخداد جمعیت فدائیان اسلام نقش بسزایی داشت، اما در پی کارشکنیهای عوامل دربار و انگلیس در قضایای نهضت ملی شدن صنعت نفت، رفته رفته روحیه یأس و انفعال به سیمای نمایندگان جبهه ملی، که مبارزات را در چارچوب پارلمان رهبری میکردند، هویدا شد. در همین زمان چرچیل، نخستوزیر انگلستان، با تحلیل وقایع ایران میگوید:
«من عقیده داشتم که مقدمات حمله به ایران باید با دقت بیشتری صورت گیرد. در نامهای به روسای ستادهای مشترک نوشتم: ممکن است دولت ایران ناگهان کارمندان ما را در شرکت نفت توقیف کرده به عنوان گروگان نگاه دارد و یا قوای ایران مرکز نفت و پالایشگاهها را اشغال کرده، در صورت حمله ما ویران و منهدم کند یا قبایل بر علیه ما وارد جنگ و شورش شوند. به هر حال باید دقت کنید که ما غافلگیر نشویم.»
در چنین اوضاع و احوالی، رزمآرا در پی به تصویب رساندن قرارداد گس- گلشائیان در مجلس بود. رزمآرا در مجلس در سخنانی در مخالفت با ملی کردن صنعت نفت گفت ایرانی نمیتواند لولهنگ بسازد و از اداره یک کارخانه سیمان ناتوان است و چطور میتواند صنعت نفت را اداره کند. او ملی کردن نفت ایران را بزرگترین خیانت خواند.
هدایت رزمآرا از سوی انگلیس
طبق اسناد موجود، سفیر انگلیس در ایران به منظور القای ناتوانی ایران در اداره صنعت نفت، پرسشهایی به رزمآرا داد تا پاسخش را از وزارت خارجه و وزارتخانههای دیگر دریافت و ارائه دهد. این امر، نشانگر شدت وابستگی رزمآرا به انگلیس بود. این پرسشها در زمینه موضوعات اساسی سیاسی- اقتصادی مرتبط با صنعت نفت طرح شده بود. تأثیر همین سئوالات را در نطق رزمآرا در مجلس، میتوانیم مشاهده کنیم. سفیر انگلیس پرسیده بود:
1. آیا مهندسین معدنشناسی ایرانی به قدر کفایت هستند که بتوانند موقعیت و محل چاههای نفت را ترسیم و نقشهبرداری کنند؟
2. در اثر ملی کردن صنعت نفت قیمت تولید و حجم بازار آن چه خواهد شد؟
3. چقدر متخصصین ایرانی و خارجی از طرف شرکت نفت انگلیس و ایران استخدام شدهاند و این نسبت را چگونه میتوان با شرکت نفت ایران مقایسه نمود؟
این پرسشها نشان میدهد که دستگاه سیاست خارجی انگلیس، تلاش داشت تا توان تخصصی و روحیه خود اتکایی ایرانیان را پایین آورده و زمینه را برای حضور همیشگی کارشناسان خود و شرکتهای وابسته نفتی این کشور هموار سازد. سفیر انگلیس در زمینه سیاسی نیز از ناپسند بودن الغای یک جانبه قرارداد و تضعیف و یا قطع روابط بین ایران و انگلیس سئوال کرده و پرسیده است: «آیا سیاست پسندیدهای است که از الغای یک جانبه قرارداد دفاع کرده و روابط بین ایران و انگلیس را تضعیف نمود؟».
سفیر انگلیس با این سئوال به این نکته اشاره ندارد که قرارداد مذکور یکجانبه و استعمارگرایانه و به سود انگلیس بوده و نفعی برای ایران در بر ندارد. سفیر انگلیس از تأثیرات مستقیم نفت بر اقتصاد پرسیده و سئوال میکند:
1. چند عائله مستقیماً و یا غیرمستقیم از صنعت نفت اعانه مینمایند؟
2. چه مقدار درآمد نفتی میبایستی در سالهای 29-1328 از قرارداد الحاقی عاید ایران گردد؟
3. در صورت ملی کردن صنعت نفت با چه مبلغی میتوان خسارت شرکت نفت را جبران کرد؟
4. آیا دولت ایران موفق به گرفتن قرضه شده و ربح آن از چه طریقی تضمین میشود و سرمایهای که باید صنعت نفت را به کار اندازد از چه منبعی به دست خواهد آمد؟
سفارت انگلیس با طرح این پرسشها میخواهد از سویی راههای تحت فشار قرار دادن اقتصادی ایران را به رزمآرا نخستوزیر گوشزد کند و با نقایص و ضعفهای اقتصادی که خودشان برای کشورمان ایجاد کردهاند این باور را بپروراند که ایران هیچ راهی جز وابستگی به انگلیس ندارد. کما اینکه پس از ملی شدن صنعت نفت، از هیچ اقدامی برای ایجاد مانع در سر راه استخراج و حمل و فروش نفت و نیز بلوکه کردن سرمایههای ایران در نزد بانکهای این کشور و توقف کشتی حامل نفت ایران و نیز جلوگیری از کمکهای مالی و پرداخت وام به کشورمان دریغ نکرد. انگلستان با هر طریقی دولت ملی را در فشار و تنگنای اقتصادی قرار داد و در نهایت هم وقتی کشور را در تصمیم اجرای قانون ملی شدن نفت مصمم دید از طریق آمریکا زمینه سازی کودتای 28 مرداد 32 را فراهم آورد.
در سندی دیگر یادداشتهایی از ملاقاتهای رزمآرا با شاه موجود است که نشانگر تلاش رزمآرا با هماهنگی عوامل انگلیس برای گرفتن قول انحلال مجلس است. تلگرامی هم از وزارت خارجه انگلیس به سفیرکبیر این کشور در ایران مخابره شده است که در آن به جلسات وزرای انگلیسی، برای بررسی طرح او مبنی بر همراهی با رزمآرا اشاره شده است. در این تلگرام راهکارهای لازم برای طرح مسئله از سوی رزمآرا در مذاکراتش با کمیسیون نفت ارائه گردیده است.
دولت انگلستان بر ارتباط گسترده و فشار سفیرکبیر این کشور به رزمآرا و شاه برای پذیرش نظر آنان، در غیرقانونی دانستن ملی کردن صنعت نفت، تأکید کرده بود. علاوه بر آن در گزارش عملیات شرکت نفت، که به مرکز شرکت در لندن ارائه شده بود، از نحوه تأثیرگذاری بر افکار عمومی در ایران و تماس نماینده این شرکت با ادارات دولتی و اعضای هیأت دولت سخن گفته شده است. ضمن آنکه از ملاقاتهای پی در پی با نخستوزیر رزمآرا و وزیر دارایی و شخص شاه در مورد مسئله نفت، پرده برداشته شده است. در این گزارش دفاع فروهر از قرارداد الحاقی را در نتیجه تماسهای کارکنان وابسته شرکت نفت با او دانستهاند. حتی محتوای سخنان رزمآرا در جلسه کمیسیون نفت در تاریخ 12/12/29 نیز از نظریات تلقینی متخصصین شرکت نفت خوانده شده است. بنابراین، چنین تأثیرپذیری رزمآرا از انگلیس، باعث تقویت نظر نمایندگان جبهه ملی شد و اکثریت نمایندگان به تدریج به دیدگاههای کمیسیون نفت و نهضت ملی نزدیک شدند. افزایش مخالفتها در مجلس علیه دولت، رزمآرا را به فکر انحلال آن انداخت و برای این کار به شاه متوسل شد که با پاسخ منفی او مواجه گردید. نفت، مهمترین موضوع دولت رزمآرا بود و از اهمیتی حیاتی برای دولت انگلستان برخوردار بود. رزمآرا در وهله اول تکلیف داشت که مسئله قرارداد الحاقی را به نحوی فیصله دهد. بنابراین دولت سعی داشت با طولانی کردن ارائه طرح قرارداد الحاقی آن را کم اهمیت جلوه داده به تصویب مجلس برساند. اما در این میان اعضای جبهه ملی حاضر در مجلس تهدید کردند که در صورت نفرستادن پرونده نفت به کمیسیون نفت، دولت را استیضاح خواهند کرد. سرانجام هم پس از مدتی اتلاف وقت، وزیر دارایی پرونده را به کمیسیون نفت ارسال کرد با تلاش نمایندگان جبهه ملی کمیسیون نفت قرارداد الحاقی را رد کرد و گزارش آن هم تقدیم مجلس شد. مجلس شورای ملی هم در 26 آذر 1329 گزارش کمیسیون نفت را تصویب کرد. رزمآرا که از این اوضاع نگران شده بود، برای اینکه دوباره ابتکار عمل را به دست بگیرد، در یک نطق، ایرانیان را به بیلیاقتی و بیسوادی متهم کرد و عنوان نمود که ایرانیان حتی نمیتوانند یک کارخانه سیمان را اداره کنند. این یک اشتباه تاریخی از سوی رزمآرا بود. متعاقب آن غلامحسین فروهر وزیر دارایی هم از ترس رد قرارداد الحاقی آن را از مجلس پس گرفت.
هشدار فدائیان اسلام به انگلیس و رزمآرا
حدود پنج ماه پس از آغاز نخستوزیری رزمآرا، کمیسیون 18 نفری مجلس به ریاست دکتر مصدق، قرارداد گس- گلشائیان را رد کرد و موضوع ملی شدن صنعت نفت ایران در مجلس مطرح شد.
با طرح مسئله نفت در مجلس، نهضت ملی نفت وارد مرحله جدیدی شد و فدائیان اسلام هم بر شدت مبارزات ضدانگلیسی نهضت افزودند. متعاقب آن سیدعبدالحسین واحدی در اجتماع مردم و اعضای جمعیت در 24 اسفند 29، در مسجد سلطانی اعلام کرد «ما به یاری خدا با هر کس که قصد کوچک ترین تجاوزی نسبت به حقوق حقه و بیتالمال مسلمین را داشته باشد، با خون خود خواهیم جنگید. حال طرف ما میخواهد رجال نالایق حکومت باشد و یا روس و انگلیس و آمریکا».
عبدالحسین واحدی که در این زمان طی سخنرانیهای مفصل به بیان دیدگاههای فدائیان اسلام نسبت به جریان نهضت ملی نفت میپرداخت، در یکی از مجالسش به رزمآرا رئیس دولت و اربابان او هشدار داد که آنان هرگز نخواهند توانست این جمعیت مقدس را از عقیده و عزم راسخ خود منحرف سازند. سیدعبدالحسین واحدی ضمن ارائه عکس سیدحسن امامی در این مجلس و معرفی او به عنوان «شهید راه حق و عدالت و الگوی مبارزاتی فدائیان اسلام» نمایندگان مجلس را تهدید کرد که اگر به ملی شدن صنعت نفت رأی موافق ندهند به دست فدائیان اسلام نابود خواهند شد.
واحدی در اجتماع مردم و فدائیان اسلام در مسجد شاه، به انگلیس و روس و آمریکا و وابستگانشان در داخل هشدار داد: «ما با همه ایادی اجانب، از جمله روس و انگلیس و آمریکا که بخواهند در ایران مداخله داشته باشند مبارزه میکنیم و تا پیروزی بر آنان راه خود را ادامه میدهیم.» او به عنوان جانشین رهبر فدائیان اسلام در این سخنرانی با صراحت بیان داشت:
«من نمیدانم این انگلستان از ما چه میخواهد؟ یک قرن است که از تصدق سر اسلام، کشورش را پیشرفت داده و از فقر و فلاکت نجات پیدا کرده است. حالا قدرت خیالی برای خود ساخته و میخواهد ملل اسلامی را مرعوب سازد. ولی انگلستان بداند که این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست و به قول داش غلومها، این شش عباسی غیر از آن یک قران و یک عباسی است. انگلستان! همین اندازه که خوردی و دزدیدی کافی است؛ اگر میخواهی بیش از این با قهر و خشم ملت مسلمان غیور مواجه نشوی، هرچه زودتر بساط نیرنگ خود را از ایران بیرون ببر. انگلستان برو! و در رفتن هم تعجیل کن. ملل به اصطلاح مقتدر بیگانه بدانند که دیگر با سرنوشت ایران نمیتوان بازی کرد. دیگر نمیتوان آذربایجان را از ایران منفک ساخت و با بساط خودمختاری، شعائر ملت اسلامی را به بازی گرفت. نفت ما خون ماست و ما با خون خود، در راه گرفتن این مایه حیاتی خواهیم جنگید. وکلای مجلس باید با یک تصمیم قطعی، به ملی شدن صنعت نفت رأی داده و دست انگلستان را برای همیشه از این چشمه حیاتی ملت ایران کوتاه کنند.»
نشریه نبرد ملت، که در آن زمان ناشر افکار فدائیان اسلام بود، در سرمقالهای به تاریخ 13 مهرماه 1329 چنین نوشت:
«حاجعلیخان (رزمآرا) هم به سوی قربانگاه نفت میرود.»
او سپس این سخن را چنین تشریح کرد:
«ما اجازه نمیدهیم تیمسار رزمآرا و هر فرد دیگری که سنخ عملش نظیر او باشد، چپاول و غارتگری دولت انگلستان را تثبیت و قانونی نماید. از روزی که تیمسار رزمآرا به خاطر اینکه از سقوط حتمی خود جلوگیری کند، دست توسل به اجنبی دراز کرده است و دارایی ملت ایران را برای زمامداری خود به اجانب سپرده است. رزمآرا مگر نفت را ملک طلق خود میداند که میخواهد آن را با اجانب معامله کند. انگلیسیها، مسئول زمامداری رزمآرا هستند و نمیتوانند آن را به گردن آمریکا بیندازند. انگلیسیها و رزمآرا باید بدانند که نفت، خون ملت ایران است و ملت ایران هم دیگر حاضر به پذیرش ادامه غارتگری آنان نیست. تیمسار رزمآرا باید بداند که در این راه شکست از ملت را تجربه خواهد کرد.»
رزمآرا همچنان با فشار دولت انگلستان بر آن بود تا بتواند از طریق آمریکا شاه را وادار کند تا مجلس را ملزم به تصویب قرارداد گس – گلشائیان سازد. لیکن، این عمل او با مقاومت مردم و مجلس مواجه شده بود. به همین جهت تصمیم گرفت با نامزد کردن دکتر طاهری برای ریاست مجلس، همان خواسته انگلیسیها را از این طریق عملی سازد. تلاش فراوان او برای برگزیده شدن دکتر طاهری به ریاست مجلس شورای ملی هم در همین راستا صورت گرفت.
ترور رزمآرا و حمایت همه نیروها از آن
تلاش سرسختانه رزمآرا برای فریب دادن مجلس و مخالفانش، با قصد حل مسئله نفت به شیوه دلخواه خودش سبب شد جبهه ملی، فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی بیش از پیش به هم نزدیک شوند. با انتشار اعلامیه آیتالله کاشانی در روز هفتم دی ماه 1329 تظاهراتی عظیم در تهران برپا شد. در این گردهم آیی دکتر فاطمی، بقایی و دیگران به نکوهش موضع دولت درباره نفت و انتقاد از اظهارات توهینآمیز رزمآرا در مجلس پرداختند.
در واقع مبارزات پارلمانتاریستی و حزبی که در آن آیتالله کاشانی و جبهه ملی نقش اساسی داشتند، نتوانسته بود از پیشروی جناح دربار، انگلستان و آمریکا جلوگیری کند و آنان حل مشکل نفت و خروج از این بحران را تقریباً غیر ممکن میدانستند. بنابراین طرح قتل رزمآرا در دستور کار قرار گرفت.
عدهای از اعضای جبهه ملی در ملاقاتهایی با نواب صفوی در منزل حاج محمود آقایی اظهار داشتند: «رزمآرا خار نهضت است. شما اگر بتوانید رزمآرا را از سر راه بردارید، ما حکومت اسلامی اعلام کرده و نفت را ملی خواهیم کرد.»
در این جلسه نواب صفوی با دلیل و برهان اعضای جبهه ملی را متقاعد کرد که برای پیشرفت در مبارزه با اجانب خصوصاً انگلیس چارهای جز نبرد قهرآمیز با آنها از طریق مبانی و اصول اسلامی نیست و «اگر از این راه پیش برویم، پیروزیم و در غیر این صورت شکست خواهیم خورد.»
تنها شرط نواب برای برداشتن رزمآرا از سر راه، عمل به اوامر و نواهی دینی بود. وی در این ملاقات به افراد جبهه ملی گفت:
«آقا جون، فرض رزمآرا رفت. فردا دو مرتبه مسئلهای پیش نیاید که حالا بگذار باشد برای بعد. مسئله فرهنگ رأس همه اینهاست. بعد از مسئله نفت، فرهنگ را باید خیلی در آن دقت کنید. چون این فرهنگ، یک فرهنگ اصیلی نیست، فرهنگ استعماری است. از اینجا حداقل باید شروع کنیم.»
این شرط نواب، مورد پذیرش اعضای جبهه ملی حاضر در جلسه قرار گرفت و آیتالله کاشانی هم بعدا با آن موافقت کرد. بر مبنای چنین قول و قرارهایی بود که فدائیان اسلام، با هدف برقراری حکومت دینی و بستر سازی برپایی جامعه اسلامی زمینه از بین بردن رزمآرا را فراهم کردند. با چنین توافقی بود که نقشه قتل رزمآرا از سوی فدائیان اسلام به اجرا درآمد و رزمآرا در مجلس ترحیم آیتالله فیض، در مسجد شاه کشته شد.
مواضع آیتالله کاشانی در قتل رزمآرا
با کشته شدن نخستوزیر، خلیل طهماسبی، عامل قتل رزمآرا، بازداشت شد. بلافاصله پس از بازداشت طهماسبی، شبنامهای از طرف فدائیان اسلام منتشر و توزیع گردید. در آن نوشته شده بود: «درود بر این برادر شجاع ما که یک خائن را نابود کرد» و در آخر آن هم هشدار داده شده بود:
«وکلای خیانتکار مجلس بدانند که اگر در رد قرارداد نفت ایران و انگلیس سستی نشان بدهند، با چند مثقال سرب داغ، مانند رزمآرا به زندگی ننگین آنان خاتمه داده و به عمق جهنم روانه خواهند شد.»
بعدها نواب صفوی در برگ بازجویی خود درباره معاونین و تجویزکنندگان قتل رزمآرا و اینکه رزمآرا دستنشانده انگلیس بوده است، چنین نوشت:
«رأی و تجویز کردن آقای کاشانی و آقای دکتر مصدقالسلطنه، علنی و صریح بود. نسبت به اینکه تیمسار سپهبد رزمآرا را بایستی از بین برد و و دست انگلیسیهاست، مثل اینکه آقای دکتر مصدقالسلطنه صراحتاً در مجلس بیان کردند؛ در پشت تریبون مجلس و به اضافه رأی ایشان با جبهه ملی و آقای کاشانی در این خصوص یکی بود و آقای دکتر بقایی و آقای حسین مکی در ملاقاتی که در منزل حاج محمود آقایی با بنده از زمان نخستوزیری و حیات آقای تیمسار رزمآرا با بنده کردند صراحتاً این رأی را بیان نمودند و نیز سایر آقایان مذکور جبهه ملی و همچنین آقای شمس قناتآبادی و آقای نصرتالله کریمی و آقای کریمآبادی این رأی مذکور یعنی تجویز از بین بردن تیمسار رزمآرا را صریحاً و کراراً بیان میکردند و به طور کلی آرای افراد جبهه ملی در این خصوص یکی بود و آقای کاشانی هم در منزل حاج ابوالقاسم رفیعی صراحتاً این رأی را پیش روی بنده و آقای حاج سیدهاشم حسینی بیان کردند و سایر آقایان مذکور هم به شرحی که عرض شده بود کمک میکردند و تجویز مینمودند.»
آیتالله کاشانی حتی در هنگام دستگیری هم از این عمل قتل رزمآرا دفاع کرد. کشته شدن رزمآرا راه ملی شدن صنعت نفت ایران را هموار ساخت. از این روی پس از قتل رزمآرا، آیتالله کاشانی در مصاحبهای در رابطه با قتل او چنین اظهارنظر کرد:
«این عمل هلاکت رزمآرا به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه عالیترین و مفیدترین ضربهای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد.»
همچنین آیتالله کاشانی در مصاحبهای دیگر، ممانعت رزمآرا از ملی شدن نفت ایران را وابستگی و حمایتش از استعمارگری انگلیس در ایران دانست و همین را موجب قتل وی شمرد و اظهار داشت:
«نخستوزیر مقتول در زمان حیات خود از منافع شرکت نفت جنوب و سیاست استعماری انگلستان به شدت حمایت میکرد. چون عموم طبقات مردم ایران با تصمیم قطعی و خللناپذیری برای کوتاه کردن دست طمع سیاست استعماری نفت جنوب قیام کرده بودند، پافشاری رزمآرا برای مقاومت در مقابل افکار عمومی ملت ایران و حمایت از شرکت نفت باعث خشم شدید و عمومی مرم ایران گردید و جوانی غیور، وطنپرست و متدین از میان مردم ایران برخاست و نخستوزیر بیگانهپرست را به جزای اعمال خود رسانید...»
یک هفته پس از ترور رزمآرا مجلس به ملی شدن صنعت نفت ایران رأی داد.
پس از ترور رزمآرا، حسین علا نخستوزیر شد و در تهران حکومت نظامی برقرار گردید. علا برای تعقیب و بازداشت فدائیان اسلام اقدام کرد. اندکی بعد در اوایل سال 1330 دکتر مصدق به نخستوزیری رسید. با روی کار آمدن مصدق، نواب صفوی هم دستگیر و زندانی شد.
بازتابهای خارجی قتل رزم آرزا و ملی شدن نفت
قتل رزمآرا و تصویب قانون ملی شدن نفت در مجلس شورای ملی انعکاس وسیعی در سطح جهانی پیدا کرد. آمریکا، انگلیس، اتحاد شوروی و کشورهای اروپایی و آسیایی هر یک تفسیری خاص از این وقایع ارائه دادند. رادیو بی بی سی بلافاصله، قتل رزمآرا را حادثهای حیرتانگیز خواند و بوین، وزیر خارجه انگلیس، به وزیر خارجه ایران تسلیت گفت. رادیو بیبیسی نگرانی دولت انگلیس از قتل رزمآرا را کتمان نکرد و او را مخالف ملی شدن نفت دانست و گفت که رزمآرا این امر را عملی نمیدانست و اعتقادی به منفعت ملت ایران از این کار نداشت.
بلافاصله پس از ترور رزمآرا بهای سهام شرکت نفت بشدت کاهش یافت و شرکتهای نفتی انگلیسی دچار ضرر شدند. روزنامه فرانسوی تریبون دوناسیون اعلام کرد که بهای سهام شرکت نفت بسیار تنزل کرد، چنان که دریاداری انگلستان و اینتلیجنت سرویس در اثر این حادثه میلیونها دلار متضرر شدند. سهام شرکت نفت به یک چهارم قیمت تنزل یافت. و دولت بریتانیا قسمت اعظم این سهام را دارا بود. روزنامه نیویورک تایمز هم طی مقالهای نوشت: «انگلیسها مدعی هستند که تعطیلی بهرهبرداری از چاههای آبادان، برای آنها روزانه یک میلیون خسارت در بر دارد.»
اتحاد جماهیر شوروی هم راه تعریف و تمجید از رزمآرا را پیش گرفت. رادیو مسکو با نقل مقالهای از کراسنایا آرمیا، ارگان ارتش سرخ، نظر دولت این کشور را چنین بیان داشت: «رزمآرا افسر باکفایتی بود؛ چون به هر نقطه ایران سفر کرده و به موقعیت جغرافیایی آن کاملاً آشنا بود و این یکی از خصوصیات افسران هر کشور مترقی است».
روزنامههای ترکیه هم حساسیت زیادی نسبت به قتل رزمآرا نشان دادند و مسئله مبارزه ملت ایران با انگلستان و ملی کردن صنعت نفت را بازتاب گستردهای دادند. چنان که روزنامه آقشام ترکیه، درباره مبارزات ضدانگلیسی فدائیان اسلام نوشت:
«این اولین بار نیست که افراد جمعیت فدائیان اسلام برای رفاه مردم مسلمان ایران و گسستن زنجیرهای استعمار انگلیس، زندگی خود را به خطر انداخته[اند] و مبارزه سرسختانه مینمایند.»
روزنامه ینی صباح چاپ استانبول هم در همین باره نوشت:
«وقتی از چند ماه پیش زمزمه ملی شدن صنعت نفت در ایران بلند شد و دستههای مختلف ملی و مذهبی گفتند که باید صنعت نفت ملی شود، انگلیسیها خیال میکردند که ملت ایران شوخی میکند؛ ولی وقتی کمیسیون مخصوص نفت آن را تصویب و مجلس شورای ملی ایران نیز آن را با 105 رأی تأیید کرد، انگلیسیها از خواب بیدار شدند. بعد از ملی شدن صنعت نفت، انگلیس دو یادداشت یکی ملایم و یکی تهدیدآمیز به دولت ایران داد ...»
همچنین روزنامه حریت استانبول، درباره ترس انگلیسیها از اقدامات فدائیان اسلام چنین نگاشت:
«انگلیسیها از ترس نفوذ فدائیان اسلام زن و بچههای خود را از آبادان مرکز کمپانی نفت خارج کرده و به بصره و عراق منتقل نمودند.»
روزنامه سون پوستا چاپ ترکیه، در مورد عملکرد ضدانگلیسی فدائیان اسلام در ایران چنین توضیح داد:
«آنهایی که فعالیت این گونه جمعیتهای مذهبی را نادیده گرفته و اثر وجودی آنها را ناچیز میشمارند، خوب است به تاریخ یک ساله ایران مراجعه کنند. از چند سال قبل به این طرف، یعنی زمانی که مبارزه انگلیسیها بر ضدملت مسلمان ایران شدت یافت، همراه با شدت عمل انگلستان نطفه جمعیت سری فدائیان اسلام نیز بسته شد. تا روزی که رزمآرا بر سر کار بود، آنقدرها از اهمیت این گونه مجامع باخبر نبودند. ولی ترور ژنرال رزمآرا توسط یک فدائی اسلام، به نام خلیل طهماسبی، اندازه قدرت این جمعیت را آشکار کرد.»
روزنامه جمهوریت هم به دنبال این واقعه، به تشریح فعالیتهای فدائیان اسلام در ایران پرداخت و نوشت: «همان طور که در گذشته دیدیم، چند تن از جان گذشته میتوانند کاخ امپراتوری انگلستان را واژگون کنند.» این روزنامه سپس اضافه کرد:
«با اینکه تجدید انتخابات انگلیس و پیروزی احتمالی محافظهکاران ممکن است نتیجه محسوسی در سیاست بینالمللی به وجود بیاورد، ولی آنچه مسلم میباشد این است که این تغییر در وضع فعلی ایران و موضوع نفت هیچ تأثیری نخواهد کرد، زیرا اولاً کار از کار گذشته و امپریالیسم انگلیس خیلی دیر به فکر چاره جویی افتاده و ثانیاً از نظر موقعیت داخلی ایران، مردم این کشور به قدری آماده مبارزه با انگلیسیها شدهاند که حدی برای آن متصور نیست. اکنون صحنه مبارزه نفت ایران به جبهه جنگی شبیه است که ابتکار عملیات آن از دست دولت انگلیس خارج شده و این مردم مسلمان و وطنپرست و رشید، به قدری از سیاست انگلیس زجر دیدهاند که به پیروی از دستورات دین مبین اسلام، ناچارند خود را از این مهلکه برهانند. اگر موفق شدند که پیروزی با آنها خواهد بود و اگر کشته شدند که در راه اعتلای دین اسلام و مسلک خود، شهید محسوب خواهند شد. در ایران، احساسات مردم با ایمان به قدری تهییج شده که اگر این احساسات در راه صحیحی هدایت شود، تا قیامت هم انگلیسیها موفق نخواهند شد مجدداً به منابع ایران دست یابند.»
این روزنامه در ادامه نوشت:
«شما از فعالیتهای یک جمعیت مذهبی به نام فدائیان اسلام که شاید اعضای پیوسته آن از هزار نفر تجاوز نکند، غافل نباشید. زیرا در دنبال این عده از جان گذشته، میلیونها مردم متدین ایستادهاند و بدون اغراق میتوان گفت بدون استفاده از این عده هم فقط چند تن از جان گذشته، میتواند کاخ امپراتوری انگلیس را در ایران واژگون کند. تاریخ مبارزات مردم و همین جمعیت را در ایران دیدیم که چگونه بزرگترین حامی انگلیسیها یعنی ژنرال رزمآرا را از بین برد. نکته مهم این است که در ایران صرفنظر از مجامع مذهبی، کلیه طبقات در این مورد به خصوص یعنی راندن انگلیسیها از ایران اتحاد کامل دارند تا آنجا که اگر دولت فعلی هم از افکار عمومی سرپیچی نماید، سرنوشتش همچون دولت قبلی خواهد بود.»
انگلیس و دولت ملی
با قتل رزمآرا مهمترین مسئله کشور انتخاب نخستوزیر بعد از وی بود. پس از مذاکرات بین شاه و دربار و جبهه ملی، توافق بر سر نخستوزیری حسین علاء حاصل شد و وی نخستوزیر شد. لیکن نخستوزیری او با مخالفت فدائیان اسلام، که او را عامل انگلیس میدانستند، روبرو شد و به همین دلیل به سرکوب و بازداشت اعضای فدائیان اسلام توسط دولت علاء آغاز شد.
با تصویب قاطع طرح نه مادهای مربوط به اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت، مبنی بر خلع ید از شرکت نفت جنوب در کمیسیون نفت مجلس شورای ملی، حسین علاء خود را مقابل عمل انجام شده کمیسیون نفت مجلس دید و راه واگذاری مجدد منابع نفتی کشورمان به انگلیس را مسدود یافت. از این روی حسین علاء چون نتوانست مأموریت انگلیسی خود را انجام دهد، در اردیبهشت 1330، مجبور به استعفا شد.
با برکناری دولت علاء زمینه لازم برای تشکیل دولت دکتر مصدق و روی کار آمدن جبهه ملی فراهم شد. ابتدا زمزمههایی به گوش رسید که سیدضیاءالدین طباطبایی نامزد بعدی شاه برای نخستوزیری است. او هم در واقع برگزیده دولت انگلستان بود. او پیش از این خدمات ارزندهای به انگلستان کرده بود. اما در روز هفتم اردیبهشت، جمال امامی، رهبر اکثریت مجلس و یکی از حامیان انگلیس در مجلس شورای ملی، پیشنهاد نخستوزیری مصدق را در صحن مجلس مطرح ساخت. او واقعاً قصد نداشت مصدق نخستوزیر شود؛ بلکه با این تصور که مصدق نخواهد پذیرفت او را پیشنهاد کرد. اما مصدق پذیرفت و با رأی نمایندگان مجلس به نخستوزیری رسید.
با تشکیل دولت ملی، نحوه انتخاب اعضای هیأت دولت از سوی دکتر مصدق، مورد اعتراض برخی افراد قرار گرفت. از جمله عبدالقدیر آزاد، که از اعضای جبهه ملی و مخالف ترکیب هیأت دولت بود، با کنارهگیری از این جبهه اظهار داشت که دکتر مصدق در انتخاب وزیران کابینه خود، به طبقه نوکرهای انگلیس متوسل شده است تا موضوع خلع ید از شرکت نفت را به نفع انگلیسیها تمام کند. دولت دکتر مصدق در 30 مهرماه 1330 رابطه ایران با دولت انگلیس را قطع کرد و جاسوسان و توطئهگران وابسته به آن دولت را با خفت و خواری از ایران بیرون راند. مصدق در برخورد و تعامل با عوامل انگلیس و دربار با قاطعیت عمل نمیکرد؛ و همین موجب نگرانی و احیاناً بدبینی نیروهای پرشور فدائیان اسلام شده بود که خواهان اقدامات قاطع در برابر خارجیان و پیاده کردن اصول و مبانی مذهبی در کشور بودند.
مواضع ضدانگلیسی فدائیان اسلام
فدائیان اسلام در 25 مرداد ماه 1330 در زمان دولت دکتر مصدق تظاهراتی برای قطع دست استعمار انگلیس برگزار کردند ولی این تظاهرات از سوی مأمورین دولتی سرکوب و فدائیان اسلام مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت شدند.
صرافان، که یکی از اعضای فدائیان اسلام و برگزار کننده تظاهرات بود، گفت:
«یک صف مقتدر دینی متکی به خدا هستیم. میخواهیم با برادران مسلمان خود، از اوامر خدا و دین خدا سخن گفته، از تحریکاتی که بوسیله اجانب پست و پلید نوکران بیشرمشان علیه این ملت مسلمان صورت میگیرد، پرده برداشته نسبت به گستاخی انگلستان استعمارگر ابراز تنفر کنیم. شما حق ندارید اصولاً نسبت به اجتماع ما اظهارنظری کنید. مسجد خانه خداست و اختیار خانه خدا در دست شما نیست.»
گزارشهای شهربانی حاکی است که فدائیان اسلام قصد داشتهاند به دلیل احساس سازشکاری دولت مصدق و به دنبال اظهارنظرهایی در مورد خلع ید، این تظاهرات را صورت دهند. آنان میخواستند از این طریق تنفر خود را نسبت به پیشنهادهای استعماری انگلستان اعلام نمایند. لیکن، این تظاهرات با برخورد پلیسی دولت روبرو و سرکوب گردید.
با این فشارها، فدائیان اسلام از مبارزه خود با انگلیس دست برنداشتند و به همین دلیل رویاروی دولت مصدق قرار گرفتند. طبق گزارش تقی و قاسم سماورسازان، از مأموران مخفی شهربانی، نواب صفوی در جلسه فدائیان اسلام در 29 اردیبهشت 1332 در منزل نیکونژاد، طی سخنانی علیه وابستگی دولتیان به آمریکا و انگلیس اظهار داشت:
«دشمنان خدا و قرآن که فعلاً عضو دولت میباشند مانع ترقی دین اسلام میباشند و این آقایان به دولت آمریکا و انگلیس وابسته بوده، برادران! فکری به حال این دولتیها بنمایید.»
نواب در جلسه فدائیان اسلام در مسجد محمودیه هم پیرامون نطق یکی از نمایندگان مجلس و مخالف بودن فدائیان اسلام با حضور روسیه در کشورمان گفت:
«... یکی از سخنگویان فراکسیون در نطق امروز خود گفت که بایستی آمریکا و انگلیس از مملکت ما خارج شوند، ولی از همسایه شمالی ما سخنی نگفت که بایستی آنها هم بروند یا نه! آقای نماینده باید گفت که اجنبی برای هر فرد ایرانی اجنبی میباشد.» رهبر فدائیان اسلام در سخنرانی خود در 30 اردیبهشت 32 در منزل نیکونژاد، در مورد برخورد با وابستگان به انگلیس چنین گفت:
«بشر یک دفعه به دنیا آمده و یک دفعه از دنیا میرود. باید انگلستان و انگلیسیپرستها را که مقام دولتی اشغال نمودهاند، از بین برد. نترسید هر دستوری که از طرف برادران فدائیان اسلام به شما داده میشود اجرا کنید.»
سیدعبدالحسین واحدی، نفر دوم فدائیان اسلام، هم در سخنرانی در مسجد جامع چنین گفت:
«یا باید دولت ما را بکشد یا دشمنان دین را خواهیم کشت. ما حاضریم برای کشته شدن و از هیچ چیزی نمیهراسیم و به دستور کسی هم صحبت نمیکنیم. مانند دولت نه با آمریکا و نه با روس و نه با انگلیس، سازش نخواهیم کرد. با دشمنان دین تا جان داریم جنگ میکنیم.»
عبدالحسین واحدی همچنین در سخنرانیش دولت مصدق را به دلیل اجرا نکردن احکام دینی مورد حمله قرار داد و به انگلیسی بودن متهم کرد و افزود:
«این چه مملکت اسلامی است که روزنامههای آن، دین و کلیه رهبران دینی را مسخره میکنند؟ چرا دولت اجازه میدهد علیه دین اسلام چیز بنویسند؟ آقایان! دولت خودش از دین خارج است. کشوری که فرهنگ آن اصلاح نشود همین طور است و بدتر هم خواهد شد. اصلاً این دولت غشی*، دیوانه شده است و عامل اصلی انگلستان است.»
با چنین مقاومتها و پافشاریهای جمعیت فدائیان اسلام برای خروج استعمارگران از کشور و اجرای احکام اسلامی بود که در دولت مصدق فدائیان اسلام بازداشت، زندانی و سپس تعدادی از آنها به بندرعباس تبعید شدند. روزنامه نبرد ملت در شرایطی که فشار دولت بر آنها فزونی یافته بود، خطاب به دولت ملی نوشت:
«خیال کردید که میتوانید با کوباندن مقتدرترین صفوف پاک و رشید ملت مسلمان ایران، نقشههای سیاه ارباب ورشکست و فراری خود، انگلستان مزدور و حیلهگر را اجرا [کنید] و بار دیگر زنجیرهای اسارت و بندگی را بر گردن و دست و پای این مردم بیدار و عصبانی گذارده و به آرزوهای شوم خود برسید؟ ... »
این نشریه در ادامه با اشاره به تبعید فدائیان اسلام در دولت ملی نوشت:
«با تبعید فرزندان رشید اسلام و ایران، سیاست مزدور و سفاک انگلستان، به دست عمال جانی و بیشرف خود و حکومت وقت یک بار دیگر ضربهای بر پیکر صف حق وارد [ساخت].»
فدائیان اسلام پس از روی کار آمدن دولت ملی، مواضع دولت دکتر مصدق را خلاف مصالح اسلام و مسلمین تشخیص دادند و از آنجا که آنان در رسیدن مصدق به نخستوزیری مؤثر واقع شده بودند و حالا میدیدند که این دولت علیه خودشان به زور متوسل شده، لذا مصمم بودند از حق خود دفاع کنند. روزنامه پاریزین فرانسه ضمن تأکید بر نقش فدائیان اسلام در ملی کردن صنعت نفت در ایران چنین نوشت:
«وضع ایران فعلاً طوری است که نه به نخستوزیر و نه به مجلسین ایران و نه به شاه، اجازه عقبنشینی میدهند. جریان مذاکرات تهران راجع به نفت به شرکت نفت انگلیس و ... صرفنظر از طبقات مختلف مردم ایران که عموماً با نگرانی و با اصطلاح معروف چهار چشمی مواظب عملیات مربوط به نفت هستند، جمعیتی نیز در ایران وجود دارد که اگر مساعی آنها نبود، نفت ایران ملی نمیشد. این جمعیت که به نام «فدائیان اسلام» نامیده میشوند همان جمعیتی [است] که یکی از اعضای آن ژنرال رزمآرا نخستوزیر را که حامی انگلیس بوده، ترور کرد و با همان ترور سبب شد که سایر رجال ایران جرات خیانت و بند و بست با انگلیسیها را نداشته باشند.»
همزمان با دستگیری کرباسچیان، مدیر مسئول و نویسنده هفتهنامه نبرد ملت، این روزنامه درباره مذاکرات دکتر مصدق با انگلیسیها مینویسد:
«همین آقای دکتر مصدقی که در مجلس چنین بلبل زبانی میکرد، بعد از اینکه مساعی فدائیان اسلام به ثمر رسید نه تنها در قول و وعده خود در مورد عدم قبول تحمیلات خارجی ایستادگی نکرد، بلکه علناً و با کمال بیتوجهی تحمیلات دولت آمریکا را پذیرفت. همین شخصی که چند ماه پیش میگفت دولت فعلی از تصمیمی که مجلس گرفته است یک ذره عدول نخواهد کرد، حالا نمایندگان انگلیسی را پذیرفته است تا با آنها مذاکره کند. اگر ملی شدن نفت و طرز اجرای آن را مو به مو مجلسین تصویب و به دولت جهت اجرا ابلاغ کردهاند، دیگر ملت و دولت ایران با انگلیسیها چه مذاکرهای دارد بکند؟ از دو حال خارج نیست، یا قانونی که از مجلس در مورد نفت ایران گذشته ناقص است که در آن حال آقای دکتر مصدق صد در صد مسئول نقض این قانون میباشد زیرا خود او این قانون را تهیه و به زور به تصویب مجلس رساند. اگر ناقص نیست و کامل است دیگر احتیاج به حل یا مذاکرات نیست. شایعاتی راجع به فروش نفت توسط انگلیس است. بعضیها میگویند چه اشکالی دارد نفت را به انگلستان میفروشیم او به هر کس خواست بفروشد ... ملت ایران و کلیه طبقات مختلف مخصوصاً فدائیان اسلام که تصدی نفت را با مجاهدت خود صاف کرده و در دهان آقای دکتر گذاشتهاند برای این بوده که فروش خارجی نفت در دست دولت ایران باشد، وگر نه فروش نفت داخله یک غاز هم برای ما نفع ندارد. اگر بنا باشد نفت را فقط به انگلیسیها فروخته و از آنها فقط لیره بگیریم، این که دعوا نداشت، این که دیگر غش کردن نداشت و ضعف کردن نداشت.»
با بازداشت و تبعید فدائیان اسلام، انگلستان حمایتش را از اقدامات دولت ملی اعلام داشت. طبق اسناد موجود، میدلتون، کاردار انگلیس در تهران، از سفیر عراق در ایران خواسته بود تا مقدمات تبعید فدائیان اسلام به عراق را فراهم آورد. در این سند آمده است:
«اکنون که دولت مصمم شده عدهای از افراد جمعیت فدائیان اسلام را تبعید نماید، این موضوع مورد توجه مقامات سفارت انگلیس و سفارت عراق قرار گرفته و به طوری که تجار عراقی در تهران که تماس نزدیک با سفارت عراق دارند اظهار میداشتند که میدلتون، کاردار سفارت انگلیس، به سفیر عراق در تهران سفارش کرده بود که با مقامات دولتی ایران تماس بگیرد و واسطه شود که دولت افراد فدائیان اسلام را به عراق بفرستد تا هم نظر دولت به منظور تبعید آنها تأمین شده و هم این که افراد فدائیان تحت رهبری و حمایت مسلمین عراق قرار داشته باشند و بیشتر ارشاد و هدایت شوند.»
در طول مدت دولت مصدق، نواب صفوی و اعضای آن جمعیت در زندان بودند. همین موضوع سبب ایجاد اختلاف بین فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی شد. لیکن با وجودی که برخی اعضای فدائیان اسلام به آیتالله کاشانی بدبین بودند، نواب صفوی به اعضای جمعیت سفارش میکرد به آیتالله کاشانی احترام بگذارند. در همین رابطه روزنامه آقشام ترکیه به اعلامیه نواب صفوی راجع به رعایت احترام آیتالله کاشانی اشاره کرده و نوشته است:
«با اینکه همین دولت و همین شخص باعث زندانی شدن این رهبر دینی جمعیت اسلامی شده بودند، مع ذلک از آنجایی که در این مبارزه هرگونه اختلاف به نفع انگلیسیها تمام میشد، حاضر نشدند اختلافات جزئی را با منافع ملت مسلمان ایران توأم نموده و آنرا وسیله استفاده انگلیسیها قرار دهند. به همین دلیل در هفته قبل طی اعلامیهای به کلیه پیروان خود دستور دادند که از هرگونه هتک حرمت نسبت به آیتالله کاشانی خودداری نمایند.»
البته در مرداد 1331 ماده واحدهای به تصویب مجلس رسید که «چون خیانت حاج علی رزمآرا بر ملت ایران ثابت گردیده، هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد، به موجب این قانون مورد عفو قرار گرفت». سرانجام در 23 آبان همان سال، طهماسبی هم پس از دو سال و اندی از قتل رزمآرا از زندان آزاد گردید. آیتالله کاشانی در پی آزادی شهید خلیل طهماسبی او را به عنوان «شمشیر بران اسلام» و «مجری اراده افکار ملت ایران» مورد ستایش قرار داد.
مجموعه مقالات سومین همایش ایران و استعمار انگلیس، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1393، ص 153 تا 174