26 شهریور 1393
افشاگری در باره حمایت آمریکا از تجاوزارتش عراق به خاک ایران
در تابستان 1980، رئیس جمهورى حیله گر عراق، صدام حسین، شاهد فرصتهائى بود که درهم برهمى دامن گستر بر حوزه خلیج فارس، فراهم مىآورد. انقلاب اسلامى ایران شاه و شاهزاده هاى عربستان و دیگر رژیمهاى سلطنتى عرب را به وحشت افکنده بود. آنها از آن مىترسیدند که مردم بر ضد شیوه فاسد زندگیشان قیام کنند. کمک صدام و نیز ایرانیان تبعیدى که تحت حمایت سیا با انقلاب اسلامی مبارزه مىکردند، بایسته بود. و چون همیشه، قدرتهاى غربى نگران حوزههاى نفتى خاورمیانه بودند، صدام، ناگهان، رفیق محبوبى شد.
آن زمان ترس ازموفق شدن تجربه مردم سالارى بود. به قول صدام (در گفتگو با سفیر امریکا) طوفان انقلاب ایران بود که پیش میتاخت و رژیم های دست نشانده و فاسد را تهدید مىکرد. آنها خوب مىدانستند جنگ بهانه ای برای حضور آمریکا در منطقه می شود .
از سوی دیگر مجهز کردن ارتش عراق بصورت عالى توسط ارتش سرخ شوروی نیز بهانهای برای مداخله آمریکایی ها در منطقه بود .
در 5 اوت 1980، سران دولت سعودى، میزبان صدام در ریاض شدند. دیدار او از عربستان، نخستین دیدار رسمى رئیس جمهورى عراق از عربستان بود. بدیهى است سعودیها از آن دیدار و پذیرائى در کاخهاى سخت آراسته، انتظارى داشتند و مىخواستند برآورده شود. سعودیهاصدام را به صدور دستور حمله به ایران تشویق مىکردند. سعودیها همچنین مىگفتند پیامى گویاى مقاصد ژئوپلیتیک کارتر، رئیس جمهورى امریکا، از او خطاب به صدام دارند. از او به ریاض دعوت کرده اند تا این پیام را به شخص او بدهند.
در طول تابستان 1980، پرزیدنت کارتر با بحرانهاى خاص خود روبرو بود. ناکامى او در آزاد کردن 52 گروگان حیات سیاسى او را تهدید مىکرد. همانطور که در خاطرات خود، «وفاى به عهد»، نوشته است، «نتیجه انتخابات نیز بستگى به آزادى آنها پیدا کرده بود».
بدینسان، این تحریکها که از چند سو بعمل مىآمدند تاریخ را از 1980 تا امروز، شکل داده اند، نا روشن هستند. تجاوز به ایران در سپتامبر 1980، که جنگ خونین 8 سالهاى را به دنبال آورد، بنا بر معتبرترین برآوردها، یک میلیون کشته بر جاى گذاشت. جنگ میلیاردها دلار سود عاید تاجران اسلحه و یک رشته افتضاح ها ببار آورد.
«نکات در خور گزارش» از آلکساندر هیگ:
اما، من به مدارک آن تحقیق دسترسى پیدا کردم. از جمله گزارشهائى که مهر «سرى» و «فوق سرى» داشتند. این مدارک از قرار، بطور اتفاقى، در اطاقى بر جا مانده بودند که مدارک در آن نگاهدارى مىشدند. این گزارشها بیشتر از آنچه کارتر در 1980 شنیده بود، و بیشتر از آنچه کمیته در گزارش خود آورده بود، در برداشتند.
در گزارش، هیگ مىنویسد
«ونیز بجاست تأیید کنم که پرزیدنت کارتر، از طریق شاهزاده فهد، به عراقیها براى جنگ با ایران، چراغ سبز داده بود». به سخن دیگر، بنا بر اطلاعى که هیگ یافته بود، پادشاه سعودى، فهد (اینک پادشاه عربستان)، پرزیدنت کارتر، از قرار، به امید دست قوى پیدا کردن امریکا در خاورمیانه و بر اثر یأس از فشار به ایران و آزاد کردن گروگانها از راه گفتگو، چاره را در برانگیختن صدام به حمله به ایران دیده است. اگر راست باشد، جیمى کارتر به اصطلاح صلح طلب ، تشویق کننده صدام به جنگ با ایران بوده است.
گزارشى که هیگ نوشته حاوى جزئیاتى در باره « چراغ سبز »است. هیگ اگرچه از دادن توضیحات بیشتر خود داری کرده است ، با وجود این، گزارش نخستین سند تأیید کننده باور دیرگاه ایران است. بنا بر این باور، امریکا پشتیبان عراق در حمله به ایران بوده است.
در 1980، پرزیدنت کارتر، اتهاماتى را که ایران به امریکا وارد میکرد، «آشکارا دروغ» خواند. در خاطراتش، در ضمن گزارش ابتکار صادق طباطبائى، در اواسط سپتامبر، گفتگو در باب گروگانها، او اشاره هاى کوتاه به هجوم عراق به ایران کرده است: «گفتگوها (در آلمان) بسیار تشویق آمیز بودند. از قضا، عراق تاریخ ورود (طباطبائى) به ایران، 22 سپتامبر، را براى هجوم به ایران و بمباران فرودگاه تهران، انتخاب کرد. ایرانیها مرا متهم کردند که نقشه ریز و پشتیبان حمله به ایران بوده ام ».
حمله عراق به ایران ،ایران را سخت نیازمند قطعات یدکى براى هواپیماهاى نظامى و نیز تجهیزات نیروى زمینى خود کرد. اما حکومت کارتر همچنان خواستار آزاد شدن گروگانها پیش از تحویل تجهیزات نظامى به ایران بود.
در 8 آوریل 1981، هیگ دیدار خویش را از خاورمیانه، با دیدار از عربستان، به پایان برد. اظهاریه اى صادر کرد و در آن، از «کوشش هاى براى ساختن دنیاى بهتر و خردمندى رهبران سعودى» ستایش کرد. او اعلام کرد که «در این سفر، بنیادى نهاده شد براى تقویت روابط عربستان و امریکا ».
پس از مراجعت هیگ به واشنگتن، او گزارش فوق سرى خود را زیر عنوان «نکات در خور توجه و گفتگو » براى پرزیدنت ریگان نوشت و او را از موافقت هاى که در دیدارهاى خصوصى، در عربستان و مصر و اسرائیل، بعمل آورده بود، آگاه کرد.
هیگ به پرزیدنت ریگان توضیح داد: «همانطور که پیش از سفرم به خاورمیانه، گفتگو کردیم، من به پرزیدنت سادات و نخست وزیر (اسرائیل )، مناخیم بگین و فهد، ولیعهد عربستان، پیشنهاد کردم که ما مجراى خصوصى براى گفتگو و تصمیم در باره امورى بوجود آوریم که نسبت به آنها حساس هستیم. هر سه آنها از پیشنهادم استقبال کردند و خواستار ملاقاتهاى زود هنگام شدند ».
بمحض مراجعت، هیگ گزارش را نوشت و مشاور خود، روبرت « بود » مک فارلین Robert "Bud" McFarline را روانه قاهره و ریاض کرد تا مجارى خصوصى را بوجود آورد. هیگ نوشته است: «او دیدارهاى بسیار سودمندى با سادات و فهد بعمل آوردهاست. در واقع، سادات، اد موسکى، (وزیر امور خارجه کارتر) را یک ساعت و نیم منتظر گذاشت تا او را بحضور پذیرد حال آنکه سادات مدت دیدار با مک فارلین را طولانى کرد » .
این دیدارها با فهد و سادات و بگین، سه کشور را سه سنگ پایه سیاست محرمانه حکومت ریگان در منطقه، گرداند: سعودیها بمثابه خزانه دار و اسرائیلیها بمثابه واسطه و مصریها بمثابه منبع تسلیحات ساخت روسیه.
و نیز، پرزیدنت کارتر واسطه صلحى تاریخى میان مصر و اسرائیل شد. سادات و بگین و فهد، هر سه، علائم ضعف امریکا، بخصوص ناتوانیش در حمایت از شاه ایران از سقوط در 1979، اعلان خطر تلقى کردند. گزارش هیگ بر اینست که رفتن کارتر از ریاست جمهورى اعتماد به قدرت امریکا را باز گردانده است:
«روشن است که سیاستهاى محکم شما در قبال شورویها، اعتماد سعودیها را باز ساخته و اعتماد مصریها به رهبرى امریکا را جلب کرده است. هر دو، (فهد و سادات) در حمایت از سیاست خارجى امریکا، بیشتر از هر زمان دیگر، آمادگى ابراز کردند » .
هیگ گفت: « پیشنهاد کرد ستادهاى نیروى مداخله سریع، از جمله حضور تمام وقت افراد نظامى امریکا، در مصر باشند». سادات استراتژى خود را مبنى بر حمله به لیبى بقصد پایان بخشیدن به مداخله قذافى در چاد، ابراز کرد. صادقانه، من بر این باورم که سادات به آسانى در هر زمینه، آمادهاست پا از اندازه بیرون گذارد و من باید سعى کنم بلند پروازیهاى او را تعدیل کنم ».
منزلت ویژه، پول و اسلحه:
هیگ گزارش کرده است که شاهزاده فهد (ولیعهد آن روز) «هیجان بسیار نسبت به سیاست خارجى پرزیدنت ریگان بروز مىداد». هیگ نوشته است : « فهد پذیرفته است على الاصل، بهاى فروش اسلحه به پاکستان و دیگر دولتهاى منطقه را بپردازد. و نیز، رهبر عربستان وعده داده است در کمک به اقتصاد امریکا کشور او که ثروت نفتى عظیم دارد، نگذارد تولید نفت کاهش بپذیرد » .
گزارش دو صفحه اى آلکساندر هیگ، نخستین وزیر خارجه ریگان درسى مىآموزد که بسیار کتابها چون این گزارش نمىتوانند آموخت. اگر ایرانیها این درس را بیاموزند و نگذارند استبداد بر آنها حاکم شود و قدرت خارجى را محور سیاست داخلى و خارجى کشور بگرداند.
هیگ ادامه داده است: «این مجراها که در همآهنگ کردن سیاستهاى عربستان و مصر بسا سخت مفید مىشوند. هر دو مرد (سادات و فهد) «منزلت ویژهاى » را که شما (ریگان) براى آنها قائل شده اید، قدر مىشناسند و هر دو محرمانه بودن را ارج مىنهند. من قصد دارم، باتفاق کاپ واینبرگر، (وزیر دفاع)، و بیل کیسى (رئیس سیا) کار را پى بگیرم... پیام بزرگتر این مبادله آراء و توافقها اینست که سیاستهاى شما صحیح هستند و حمایت گرم رهبران خارجى مهم را بر انگیختهاند » .
در سالهاى بعد از آن، حکومت ریگان از «منزلت ویژه» اى که براى دولتهاى سه دولت (اسرائیل و مصر و عربستان) قائل شده بود، در گریختن از قیدهاى که قانون اساسى براى قوه مجریه و مقامهائى مقرر کردهاست که مىتوانستند جنگ براه اندازند، استفاده مىکرد. محرمانه، حکومت ریگان، با جنگ ایران و عراق، بازى مىکرد.
بنا بر قول هوارد تیچر Teicher، عضو سوگند خورده شوراى امنیت ملى، حکومت ریگان فهرست محرمانهاى از قطعات یدکى اسلحه روسى و نیز اسلحه را به حکومت سادات داد تا که آن حکومت این قطعات را در اختیار امریکا بگذارد. حکومت ریگان برخى از این اسلحه و قطعات یدکى را به عراق داد و نیز بمبهاى ویرانگرى را به عراق فروخت که نیروى هوائى صدام بر سر قواى ایران فرو مىریخت.
در 1984 که کنگره از دادن اجازه به سیا براى ادامه کمک رسانى به کنتراهاى شورشى نیکاراگوا، خوددارى کرد، پرزیدنت ریگان باردیگر «منزلت ویژه» را وسیله کار کرد. او از سعودیها خواست براى تأمین هزینه هاى جنگى، به کنتراها [ضد انقلابیون] نیکاراگوا، پول بدهد. در پى معامله بر سر گروگانهاى (امریکائى در لبنان)، اجازه فروش محرمانه اسلحه به ایران را داد. منافع حاصل از این فروش، از طریق عملیات اطلاعاتى بیرون از مهار کنگره، در اختیار کنتراها قرار مىگرفت.
در افتضاح ایران کنترا، برخى از این دروغها بر ملاء شدند. اما حکومت ریگان دیوارهاى سنگى جدیدى از دروغ ساخت که هیچگاه شکافته نشدند. جمهوریخواهها ، با غرور، دم از « اسناد سرى» که نباید فاش شوند زدند و مانع از دسترسى به اسناد محرمانه شدند و دموکراتها رگ ایستادگى و مبارزه براى آنکه حقیقت از پرده بیرون افتد را نیافتند.
ماکیاول را بخوانید!:
چند سال پیش، وقتى با هیگ مصاحبه کردم، از او پرسیدم: آیا او از اینکه دروغ و فریب روش کار بازیگران صحنه سیاست بین المللى شده بود، آشفته خاطر نبود؟ او در حالى که دستش را تکان مىداد، پاسخ داد: «اوه، اوه اوه، اوه، نه. بخاطر اینگونه چیزها؟ نه. بیا. مسیح! خدا! مىدانید شما بهتر است بروید ماکیاول و یا کس دیگرى چون او را بخوانید. زیرا من فکر مىکنم شما در دنیاى رویائى زندگى مىکنید ». اشخاص کارهائى را مىکنند که منافع ملى آنها به آنها تکلیف مىکند انجام دهند. و اگر این تکلیف ایجاب کرد به ملتى دروغ بگوئى که دوست است، از خلال دندان دروغ مىگوئی » .
اما بعضى اوقات، بازى پىآمدهاى غیر منتظره مىیابد. در 1990، یک دهه بعد از هجوم عراق به ایران، صدام حسینى دلخور و خشمگین از شیخهائى که او را به جنگ با ایران برانگیخته بودند، انتظار جبران داشت. صدام بخصوص نسبت به شیخ کویت خشمگین بود. مایه خشم هم ندادن اعتبار بیشتر و هم انجام عملیات حفارى نفت در زمین هاى نفتى عراق، بود. یکبار دیگر، صدام چشم به علامتى دوخت که امریکا مىباید مىداد. حالا، بوش[پدر] رئیس جمهورى بود.
وقتى صدام رویاروئى که با کویت پیدا کرده است را براى سفیر امریکا در عراق، آپریل گلاسپى April Glaspie، توضیح داد، پاسخى مبهم شنید. واکنشى را شنید که «چراغ سبز» دیگرى از سوى امریکا تلقى کرد. 8 روز بعد، قواى خود را به تصرف کویت گمارد. تصرفى که براى پایان دادن به آن، امریکا مىباید قشونى 500 هزار نفرى را روانه جنگ مىکرد و هزاران تن مىباید کشته مىشدند.
سندى که در اینجا مشاهده می کنید ، به روشنى تمام، امر مهمترى را بر خواننده آشکار مىکند: در رابطه سلطه گر - زیر سلطه، زیر سلطه نقش بازیچه را پیدا مىکنند. این نقش را روابط قدرت به آنها مىدهد و آنها، داوطلبانه و مشتاقانه، این نقش را برعهده مىگیرند.