05
مرداد
1393
جنگ بین الملل اول، در سال 1914م/1332ق به وقوع پیوست. موضع گیری سیاسی ایران به هنگام وقوع جنگ، اتخاذ سیاست بیطرفی به عنوان مناسب ترین گزینه در آن برهه زمانی بود. در آغاز جنگ بزرگ، دولت ایران توسط سفارتخانههای خود در کشورهای خارجی، بیطرفی خود را اعلام کرد و از دولتهایی که در خاک ایران نیرو داشتند تقاضا کرد، با احترام به بیطرفی ایران، قسمتهای اشغالی را تخلیه نمایند؛ اما دولتهای ذینفع، نه تنها به این اعلامیه اعتنایی نکردند؛ بلکه قوای خویش را در ایران تقویت نمودند.
با آغاز جنگ، چشم امید ایرانیان به نیروی سوم یعنی آلمان دوخته شده بود. آلمان از نظر ایرانیان ــ حداقل در رابطه با ایران ــ به روش استعمارگرانه نپرداخته بود. ایرانیان از اینکه میدیدند آلمان با روس و انگلیس، وارد جنگ شده، شادمان بودند و پیروزی آلمان را به یک معنی پیروزی خود میدانستند. چراکه با شکست روسیه و انگلیس، ایران نیز از قید نفوذ سیاسی آن دو دولت آزاد میشد. سیاستمداران آلمانی نیز از این مسئله استفاده کردند و فعالیتهای خود را در ایران گسترش دادند. به آزادیخواهان ایران نزدیک شدند و ایلات و عشایر را بر ضد انگلیس شوراندند. «ویلهلم لیتن» یکی از کارگزاران سیاسی آلمان که در اثنای جنگ جهانی اول در ایران فعالیت داشت میگوید: همانطور که در کشورهای بیطرف معمول است وظیفه ما عبارت بود، از فعالیت در جهت جلوگیری از سمتگیری موفق کشور میزبان به سود دشمن و حتیالامکان کشاندن آن کشور به اردوی خود، اما در ایران داشتن چنین عقیدهای خطا و اشتباهی آشکار بود؛ چه، ایران به قدری از روسیه و بریتانیا سابقه تلخ داشت که ایرانیان، بدون هیچ تبلیغی، از بدو امر طرفدار آلمان محسوب میشدند. 1
عمال سیاسی و نظامی آلمان در ایران در سراسر کشور مشغول فعالیت بودند. این تلاشها در سالهای نزدیک به جنگ جهانی اول، شروع و طی سالهای جنگ به طرز فزاینده ای رو به گسترش نهاد. مأموران آلمانی با تدبیرها و شیوههای خاصی جامعه ایران را بر ضد اتباع و منافع روسیه و بریتانیا به شورش واداشتند. یکی از این دیپلماتهای آلمانی که طی جنگ جهانی اول (1918-1914م/1336-1332ق)، منشأ یک رشته تحرکات و اقدامات ضدانگلیسی در جنوب ایران بود، «واسموس» نام داشت.
«ویلهلم واسموس» 2 در سال 1880م، در ایالت هانور به دنیا آمد و مسقط الرأس او شهر اهلندورف واقع در دره کزلاریکی از توابع هارز میباشد. وی پس از تحصیل در رشته های حقوق و شرق شناسی در سال 1906م، در وزارت خارجه آلمان مشغول کار شد و بعد از مدتی به ماداگاسکار رفت. البته دوران مأموریت وی در آنجا مدت زیادی به طول نینجامید و پس از مدتی به برلن احضار و سپس در سال 1909م، با عنوان کنسول عازم بوشهر گردید. 3 باید به ذکر این نکته بپردازیم که دولت آلمان در سال 1897م، یک نایب کنسولگری در بوشهر ایجاد کرد که خیلی زود به کنسولگری تبدیل شد و نفوذ خود را در بنادر خلیج فارس توسعه داد. واسموس، پس از یکسال از بوشهر به برلن مراجعت نمود و مجدداً راهی ماداگاسکار شد و سه سال متوالی بدون اینکه با اروپائیان رفت و آمد کند یا اوقات خود را در باشگاهها بگذراند به تحصیل زبان فارسی پرداخت و در سال 1913م، باز به بوشهر عزیمت کرد. اما این بار مستقیماً به محل مأموریت نرفت و ابتدا عازم تهران شد تا با وزیرمختار آلمان ملاقات و از او کسب دستور کند.
واسموس، در زمان توقف در تهران متوجه شد که مردم نواحی شمالی ایران با ایلات و عشایر جنوب تفاوت فراوانی دارند، زیرا مردم نقاطی که کمتر تحت نفوذ استعماری بریتانیا قرار گرفته آن اندازه از آن دولت متنفر نیستند و حتی برخی اوقات قهرمانان انگلیسی را که با حیله و تدبیر، کشور بزرگی چون هندوستان را به تصرف درآورده بودند به دیده تحسین مینگرند. 4 از اینرو، افراد تنگستان فارس را برای اجرای مقاصد خود بیشتر مناسب دید. واسموس، از چهره های مشهور آلمانی بود که بر ضد متفقین تبلیغات میکرد. کسی که به قیاس لورنس عربستان ــ که مأمور انگلیسی بود ــ، «لورنس آلمان» خواندهاند. وی در دوران جنگ جهانی اول سعی در تحریک و دامن زدن به مبارزات و خیزشهای مردمی و ایلاتی در جنوب ایران علیه سیاست بریتانیا داشت و در تحولات جنوب نقش برجستهای ایفا نمود.
به این نکته باید توجه داشت که جاسوسان اعزامی آلمان، قبلاً طی سفرهای متعدد خود به مناطق مختلف ایران، ضمن آشنایی با اوضاع جغرافیایی از فرهنگ، اعتقادات، باورهای قومی و مذهبی شناخت کامل حاصل کرده بودند. به همین دلیل بود که آنها به آسانی توانستند خود را به هیئت مسلمانی و لباس ایرانی درآورند. «نیدرمایر» 5 یکی از شاخص ترین چهره های جاسوسی آلمان در ایران در این رابطه مینویسد: «با طرز تغذیه و نحوه زندگی ایرانیها از دیرباز آشنا بودم. هنگامی که زیر نظر کسی بودم درست مانند اهالی بومی وضو می گرفتم و نماز می خواندم...». 6
واسموس، سالهای زیادی را در تنگستان تنها زیست و با آداب و رسوم تنگستانیها آشنا شد و با خوانین و رؤسا و حتی مردم عادی آن دیار دوستی برقرار نمود. لباس تنگستانیها را پوشید و حتی به لهجه آنها سخن گفت.
«داگوبرت فن میکوش» در این باره مینویسد: «واسموس اغلب روزها در سفر به سر می برد، با این خان و آن خان ملاقات می کرد و گاه تا دل کوهها پیش می رفت. در یک اتاق لخت یا در یک چادر شبانی در جمع رؤسا و ریش سفیدان چمباتمه مینشست و به مذاکراتی که ساعتها به طول میانجامید تن میداد. با آنها غذا میخورد و شب را همان طور که رسم بود روی سکوئی کاهگلی که اغلب چندان تمیز هم نبود، زیر لحافی میخوابید. از ناراحتیهایی که این طرز زندگی به همراه داشت ابرو در هم نمیکشید». 7 و در ادامه مینویسد: «هم به زبان فارسی و هم به لهجه ساحلی [تنگستانی] به راحتی صحبت می کرد. از این هنر نیز بهره ور بود که ضمن صحبت، برای تأثیر گذاردن در مخاطب، نقل قولی مناسب از یک کتاب ذکر کند. اما همدلی و محبتی که در مخاطبهای خود ایجاد میکرد، سخت فراتر از قرب و منزلتی بود که یک نفر اروپایی می توانست با سخن گفتن به زبان محلی یا دادن چند عدد قرص یا مُسهل و برطرف کننده ناراحتیها و تسکین آلام به دست آورد». 8
حافظه و حضور ذهن واسموس همه را به حیرت انداخته بود. او از هر مقوله سخن می گفت و به مناسبت بیتی از سعدی یا حافظ نقل میکرد. برای تهییج تفنگچیان به نبرد نیز از اوراد و اذکار گرفته تا اشعار حماسی فردوسی طوسی را از حفظ می خواند. 9
واسموس، دارای دفتر یادداشت روزانه بود و هر آنچه که میدید یا میشنید یادداشت مینمود. وی طی سالهای مأموریت سیاسی خویش در جنوب ایران یا در ایام اقامت در تنگستان و اَهرَم، مرتباً اخبار وضعیت سیاسی، تحولات اجتماعی، پراکندگی قدرت، مخالفت خوانین با یکدیگر، نفوذ انگلیسیها در میان خوانین یا هر موضوع جالبی راجع به تنگستان را به صورت نامه، تلگراف، رمز، پیام یا گزارش به آلمان ارسال می کرد. مجموع آن اسناد سیاسی، سیمای سیاسی ـ اجتماعی و مبارزاتی مردم و خوانین تنگستان از سالهای قبل از جنگ جهانی اول تا روزهای پایانی آن را به خوبی روشن می سازد. اسنادی که البته پس از سقوط آلمان در سال 1945م/1336ق، توسط متفقین به غارت رفت و هر بخش از آن نصیب کشوری شد. بر اساس همین اسناد و گزارشها و یادداشتها بود که داگوبرت فن میکوش، تاریخ مبارزات و تحولات سیاسی تنگستان را در سالهای جنگ جهانی اول تدوین و منتشر کرد. 10
واسموس، اولین آلمانی و حتی فراتر از آن اولین اروپایی بود که کوشید فرهنگ واژگان بومی و گویش و لهجه محلی تنگستان را تهیه و تنظیم کند. او خود قادر به تکلم به گویش تنگستانی و ساحلی بود و در سالهای جنگ و حتی در اوقات فراغت، واژگان بومی موجود در گویش تنگستانی و آوانویسی و معادل آلمانی آن را می نوشت و گردآوری میکرد. زمانی که در پایان جنگ جهانی اول، واسموس از تنگستان و جنوب ایران رفت، آن یادداشتها را همراه خود داشت، ولی هنگام ورود به تهران به چنگ مأموران انگلیسی افتاد و دیگر از سرنوشت آنها خبری نیست. کریستوفر سایکس به این یادداشتها و تصرفشان توسط انگلیسیها اشاره کرده است. 11
مهم ترین فرآیند تاریخ استعماری ایران از قرن 20م، آغاز گردید. قرنی که (نفت) شیشه عمر انگلیسیها در دست ایران بود. خلیج فارس و جنوب ایران برای استفاده از ذخیره های سرشار نفت، برای انگلیس امری حیاتی به شمار میرفت. 12 نیروی دریائی انگلیس، به نفت ایران که امتیاز آن را طبق «قرارداد دارسی» به دست آورده بودند، نیاز مبرم داشت. از اینرو، دولت بریتانیا را بر آن داشت تا در بوشهر نیرو پیاده و جنوب ایران را اشغال نظامی کند. انگلیسیها عده زیادی نظامی هندی و انگلیسی در بوشهر پیاده و بی درنگ، دارالحکومه، گمرک خانه و سایر ادارات را تصرف کردند و بیرق انگلیس را بر فراز دارالحکومه برافراشتند. رئیس علی دلواری، شیخ حسین چاهکوتاهی و زائر خضرخان اهرمی سه نفر از خوانین دلیر تنگستان از این وقایع آگاهی یافته و بر آن شدند که علیه دشمن قیام کنند. تنگستان را می توان «دژ مبارزه با استعمار» به شمار آورد.
انگلیسیها، چند روز بعد از ورود به بوشهر، نسبت به رئیس علی دلواری به عنوان ارتباط با آلمانها سوءظن پیدا کرده، برای دستگیری او دلوار را که بندر کوچکی از تنگستان و در شش فرسخی بوشهر بود، اول با کشتی جنگی بمباران کردند و بعد هم قوایی نظامی پیاده و به دلوار حمله کردند. 13 مقارن همین جریانات، واسموس که ماجراجوئی شجاع و دلیر بود و فارسی را شمرده صحبت می کرد و عشایر جنوب ایران را به خوبی می شناخت و در اوایل جنگ جهانی اول از تهران به شیراز آمده بود؛ چون خبر قیام دلیران تنگستانی را شنید، به سوی بوشهر حرکت کرد.
تلاشهای واسموس برای جلب محافل متنفذ شیراز و فارس و تهییج ایشان تنها برای این نبود که محافل دولتی را وادار کنند خواستههای وی را برآورده سازند، بلکه همزمان با آن، هدف کلی از آن کوششها، واداشتن ایران به شرکت در جنگ بود. حمله انگلیسیها به واسموس شور و هیجان بسیاری در مردم برانگیخت و او که در مدت کنسولی خود در بوشهر، اوضاع آن منطقه را خوب میشناخت، از هیجان عموم مردم به سود خود استفاده کرد. او تمام سعیاش را کرد که با همان حربه انگلیسیها به مقابله آنها بشتابد. به عبارت دیگر، می خواست به تسلط انگلیسیها در شیراز پایان دهد یا آنکه خود به بوشهر هجوم ببرد.
واسموس، که به سبب فعالیتهای گذشته خود در جنوب ایران با اوضاع آن منطقه آشنایی داشت، معتقد بود میتواند به اهداف بزرگی در آن منطقه دست یابد. از اینرو در ژانویه 1915م/ ربیع الأول 1333ق، با گروه اندکی راهی جنوب ایران شد. او می خواست جاده شیراز ـ بوشهر را بگیرد، علیه انگلیسیها در خلیج فارس دست به اقداماتی بزند و سایر گروههای عملیاتی آلمان را با فرستادن آذوقه پشتیبانی کند و به این ترتیب او نیز برنامههای ویژهای درباره هند در سر داشت. 14 بخشی از مأموریت واسموس، متوجه ایجاد اختلال در بوشهر به عنوان مرکز اصلی سلطه بریتانیا در خلیج فارس و نیز بستن جاده مهم و استراتژیک خلیج فارس به شیراز بود. وی برای تحقق این امر با توجه به ناسازگاری عشایر منطقه (ایلات دشتی، دشتستان و تنگستان) و تضاد آنها با انگلیسیها با آنها روابط دوستانه برقرار نمود. از یکسو، تلاش دولت مرکزی برای احیای تمرکز سیاسی جهت سلطه بر سواحل خلیج فارس، و از سوی دیگر اقدامات بریتانیا در اِعمال محدودیتها و امر و نهی به مردم این خطه جهت ایمن نگه داشتن منافع خود، موضوعی بود که روحیه دلاوری، بیگانه ستیزی و غیرت ایلاتی عشایر در جنوب آن را بر نمی تافت. 15 از آغاز حضور بریتانیا، شورش و قیام دلیرانه مردم این سرزمین، همواره مانع اساسی در راه اهداف امپریالیسم در این نواحی بود و تا این مقطع زمانی میان آنها منازعات فراوانی روی داده بود.
واسموس با آگاهی از این جریانات، همراه با اعلامیه های ضدانگلیسی و نیز وسایل ارتباطی نظیر بی سیم به این منطقه گام نهاد. استفاده از احساسات مذهبی و ملّی، اغوا و فریبکاری و وعده های کلان هم رواج داشت. در مقابل، انگلیسیها هم تحرکات منطقه را با دقت نظر خاصی رصد می کردند و از اینرو هر روز یک کشتی جدید مقابل بوشهر لنگر میانداخت و اعلانهایی از سوی کنسولگری و اتباع انگلیسی به در و دیوار شهر زده میشد. 16
واسموس همکاری خود را با عشایر منطقه به ویژه با رئیس علی دلواری، شیخ حسین چاهکوتاهی و زائر خضرخان اهرمی شروع کرد. 17 محبوبیت واسموس چنان بالا گرفته بود که گاهی به علت نرسیدن تدارکات آلمانها جهت پیشبرد اهداف و نقشه هایش دچار تنگدستی میشد، اما از سوی سران ایلات به او کمکهای مالی می رسید. یا زمانی که در اوج فعالیتها و اقداماتش، انگلیسیها برای دستگیری او طی انتشار اعلامیههای گوناگون، جایزه های کلان معین کردند، هیچ کس حاضر نشد واسموس را به مقامات انگلیسی تحویل دهد و پنجاه هزار لیره جایزه بگیرد. 18 حتی مردم اعلامیههای انگلیسی را پاره کردند. حتی واسموس، یک برگ از اعلان را به نزد زائرخضرخان برد اما وی خشمناک اعلان را پاره کرد و دور انداخت و گفت: «ما بیشرف نیستیم که مهمان خود را به دست دشمن دهیم، شما دشمنِ دشمن ما هستید لذا دوست ما شمرده میشوید». 19 به این ترتیب، دلیران تنگستانی که با عشق به دفاع از وطن، با تعصب ملی و دینی با انگلیسیها وارد جنگ شدند به پولی که برای تسلیم واسموس در نظر گرفته شده بود، نیازی نداشتند؛ زیرا خود خوانین متمول بودند. به ویژه زائرخضرخان که با پول خود تجارت می کرد، تا جایی که انگلیسیها دویست صندوق چای او را در گمرک بوشهر ضبط کرده بودند.
ایل مقتدر قشقائی و نیز برخی از سران بختیاری که به طور سنتی از طرفداران بریتانیا محسوب میشدند به آلمان تمایل یافتند. با همکاری و کمک همین نیروها بود که انگلیسیها از بوشهر بیرون رانده شدند و شیراز و مناطق مجاور فارس به تصرف قوای ملّی درآمد و منافع و اتباع انگلیسی در خطر انهدام قرار گرفتند. 20
بسته بودن راه بوشهر ـ شیراز از تلاشهای واسموس بود که پیامدهای ناگواری نیز برای انگلیسیها به همراه آورد. اگرچه کالاهای بازرگانی انگلیسی از آن راه میگذشت، اما از حمل و نقل تجهیزات نظامی «پلیس جنوب»21 که «سرپرسی سایکس» 22 آن را تشکیل داده بود و برای انگلیسیها اهمیت فوقالعاده ای داشت، جلوگیری شد.
واسموس یک تنه در سراسر فارس میگشت و ملاقات سرّی با شخصیتهای صاحب نفوذ و نیز برخی سران پلیس جنوب ترتیب می داد. او گذشته از والی فارس، به سران عشایر، ژاندارمری و محافل بانفوذ شیراز مانند روحانیون و بازرگانان و دموکراتها هم امید داشت. فارس، از ولایاتی بود که دولت مرکزی در آنجا نفوذ زیادی نداشت، زیرا گذشته از ناتوانی دولت، دو ایل مهم قشقایی و خمسه قدرتهای اصلی آن ولایت بودند و بر راههای بازرگانی و ارتباطی نظارت میکردند و گمرکات را در دست داشتند، به ویژه اینکه بازرگانی انگلیسیها از راه بوشهر ـ شیراز بود و از مناطق قشقاییها میگذشت. کاروانهای انگلیسی بارها مورد چپاول قشقاییها قرار گرفته بودند و انگلیسیها رابطه خوبی با این ایل نداشتند و به عکس با بختیاریها که رقیب قشقاییها بودند، مناسباتشان دوستانه بود. میان صولتالدوله رئیس ایل قشقایی و قوام الملک سرکرده ایل خمسه دشمنی دیرینه ای وجود داشت. 23 اقدامات او چنان هیجانی در میان سواران قشقائی برپا کرد که صولتالدوله رئیس ایل نیز به تبعیت از افکار عمومی تصمیم به جنگ آشکار با انگلیسیها گرفت. 24
بخشی دیگر از فعالیتهای واسموس، اخلال در صادرات نفت و متوجه ساختن بریتانیا به محور جنوب و در نتیجه تضعیف جبهه انگلیسی در بین النهرین بود که با موفقیت به اجرا درآمد. از نتایج این عملیات، سقوط کوتالعماره و شکست خفت بار انگلیس و بر جای نهادن دست کم دوازده هزار اسیر جنگی بود. 25
20 نوامبر 1918م، زمانی که واسموس در قریه طلحه اقامت داشت، قاصدی از طرف فرمانده انگلیسی بوشهر به آنجا آمد و نامه فرمانده را به او داد. در ضمن نامه، خبر متارکه جنگ به اطلاع او رسید و پیشنهاد شده بود که هرگاه مایل است به وطن خود بازگردد ظرف هشت روز خود را به نزدیکترین پست نظامی معرفی نماید و در صورت عدم قبول با او به عنوان اسیر جنگی رفتار میشود. واسموس، برای جواب مهلت خواست و پاسخ او به فرمانده نظامی بوشهر رسید مبنی بر اینکه انگلیسیها حق اخراج او را از ایران ندارند و او جز از اوامر دولت متبوعه خویش از دیگران اطاعت نخواهد کرد. این پاسخ بر طبع فاتحین انگلیسی گران آمد. واسموس و همراه وی اشپیلر به منظور احتراز از اینکه به میزبانان ایرانی آنها آسیبی وارد نشود، تصمیم به ترک ایران از طریق ترکیه گرفتند. شب قبل از حرکت، میرزاعلی کازرونی و سلطانعلی و شخصی به نام علیخان و زائر خضرخان و شیخ حسین در طلحه برای تودیع دور واسموس جمع شدند. واسموس از آنها عذرخواهی کرد که قادر نبوده وسایل موفقیت آنها را فراهم آورد. همگی مویه کنان روی واسموس را بوسیده و راهی شدند. واسموس قدری که از شیراز دور شد لباس ایرانی را از تن خارج کرد و لباس اروپایی خود را پوشید و گفت: نمیخواهم ننگ شکست را به قامت ملت ایران که گناهی جز بیطرفی نداشته تحمل کنم و دامان ملتی را که در راه رسیدن استقلال خویش جانبازی نموده لکه دار سازم. 26
واسموس، به موطن اصلی خود بازگشت و در آنجا ازدواج نمود و سپس به برلین رفت و گزارش مفصلی تقدیم داشت که در آرشیو وزارت امور خارجه است . در ازای خدماتش به او یک دیپلم اعطا شد و او را به ریاست اداره امور شرقی منصوب کردند. دوستان ایرانی واسموس در نامه ای تقاضای انجام مواعید و پرداخت چندین هزار لیره پاداش زحمات و مشقّات خویش را کردند. اما وزارت خارجه یک دولت شکست خورده و تنگدست قادر به پرداخت هیچگونه پرداختی نبود. واسموس مدعی بود که شرافت آلمان در گرو قولی است که به خوانین ایرانی داده است. واسموس، مقام کنسولگری آلمان در بوشهر را تقاضا کرد که بدون موافقت انگلیسیها غیرممکن بود. در نهایت در مقابل تهدید به استعفا و نیز اعمال نفوذ دوستانش، دولت آلمان معادل پنج هزار لیره به او پرداخت کرد. در دسامبر 1924م، به همراه همسرش و دو آلمانی دیگر وارد بوشهر شد. به این نیت آمد تا با وسایل موتوری، زراعت تنگستان را توسعه دهد و از عایدات سالانه، پاداش کافی به خوانین بدهد، اما این کار سرانجامی برای او نداشت. 27
در چغادک، طلبکاران واسموس و همسرش را احاطه کردند. شیخ ناصر علناً علیه او تحریک و تهدید به تقدیم عرض حال به عدلیه بوشهر مینمود. توسل واسموس به موافقت نامه ی خوانین نیز بیهوده بود. خلاصه واسموس را ورشکست کردند. تمام اثاث البیت حتی پیانوی بزرگ همسرش را به حراج گذاشتند. واسموس مجبور به ترک چغادک شد و در بوشهر در یکی از اتاقهای محل سابق زمان کنسولگری خویش اقامت گزید و شکایت نزد محکمه برد. خوانین نیز جز زائرخضرخان علیه او تظلم کردند و ادعای جعل و تزویر در سند موافقت نامه نمودند و قاضی محکمه را با اشاره و کنایه مورد تهدید قرار دادند. محکمه پس از سه روز مطالعه جعل و تزویر سند را تأیید و دِین واسموس را نسبت به تنگستانیها تصدیق کرد. واسموس، به محکمه شیراز استیناف داد. در آنجا هم حکم علیه او صادر شد. تنگستانیها به حال او ترحم کردند و دوباره صحبت از آشتی و صفا به میان آمد. ولی واسموس پیشنهاد آنها را رد کرد و به دیوان تمیز تهران عرض حال تقدیم داشت؛ زیرا تصور می کرد رأی دیوان تمیز به نفع او صادر شد. در آوریل 1931م، با اندوه عازم برلن شد و در آنجا سخت بیمار شد. خبر رأی مساعد دیوان عالی وقتی به او رسید شادی کرد که حداقل در مقابل خدمات و زحمات، شرافتش لکه دار نشده. واسموس در سال ۱۹۳۱م، فقیرتر از گذشته به آلمان بازگشت و پس از شش ماه درگذشت. برخلاف رفتار ناهنجار برخی از خوانین، اما عموم افراد قبایل جنوب یک نوع محبت آمیخته به احترام نسبت به واسموس داشتند.
در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که آنچه طی جنگ جهانی اول در نواحی سواحل شمالی خلیج فارس روی داد، نمونه بارزی از مداخلات ناروا و نامشروع مقامات انگلیسی و اجرای مقاصد استعماری آن دولت به منظور تضعیف ایران بود. اشغال بوشهر از سوی دولت انگلیس به استقلال ایران لطمه بزرگی وارد ساخت و زیانهای جبران ناپذیری را بر مردم مناطق دشتی، دشتستان و تنگستان در پی داشت. البته نباید خیانت عناصر خیانتکار داخلی را نیز فراموش کرد که در نهان و آشکار با مقامات انگلیسی برای تسلط بر انقلابیون همداستان می شدند و فعالیتها و تلاشهای آنها را عقیم می گذاشتند.
پی نوشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ویلهلم لیتن، خاطرات لیتن سرکنسول آلمان در تبریز در اثنای جنگ جهانی اول (تهران، ایرانشهر، 1368، ترجمه: پرویز صدری)، ص260 .
2. Wihelm wassmuss
3. کریستوفر سایکس، فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در ایران (تهران، وحید، 1348، ترجمه: حسین سعادت نوری،)، ص 18.
4. همان، ص 19.
5. Nidermayer
6. اسکارفن نیدرمایر، زیر آفتاب سوزان ایران (تهران، نشر تاریخ ایران، 1363، ترجمه: کیکاووس جهانداری)، ص 260.
7. داگوبرت فن میکوش، واسموس (بوشهر،1377، ترجمه: کیکاووس جهانداری)، ص 19.
8. همان، ص20.
9. کریستوفر سایکس، صص 88-91 .
10. مطالعاتی در باب تنگستان (مجموعه مقالات) (به اهتمام قاسم یاحسینی، تهران، گلگشت، 1387)، ص 76.
11. برای اطلاعات بیشتر نک: کریستوفر سایکس، فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در ایران (تهران، وحید، 1348، ترجمه: حسین سعادت نوری).
12. برای اطلاع بیشتر نک: فاطمه مؤمنی، «اهمیت بینالمللی خلیج فارس در سدههای 19 و 20 م»، در پژوهشنامه خلیج فارس، به کوشش دکتر عبدالرسول خیراندیش و مجتبی تبریزنیا (تهران، خانه کتاب، چ2، 1390)، صص 285- 289.
13. علیمراد فراشبندی، جنوب ایران در مبارزات ضد استعماری (تهران، شرکت سهامی انتشار، 1365)، ص 143/ علیمردا فراشبندی، گوشه ای از تاریخ انقلاب مسلحانه مردم مبارز تنگستان، دشتی و دشتستان علیه استعمار (تهران، شرکت سهامی انتشار، 1362)، صص 50-70.
14. اولریخ گِرکِه، ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول (تهران، سیامک، 1377، ترجمه: پرویز صدری)، ص 132.
15. علیرضا ملائی، «جنگ جهانی اول؛ آلمانها و رخنه در ساختار اجتماعی، سیاسی ایران» ، (فصلنامه تاریخ معاصر ایران، 1376، صص 25-48)، ص 44.
16. محمدحسین رکنزاده آدمیت، دلیران تنگستانی (تهران، اقبال، چ5، 1341)، ص 47.
17. برای اطلاع بیشتر از نحوه ارتباط واسموس با این افراد نک: اولریخ گِرکِه، ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول (تهران، سیامک، 1377، ترجمه: پرویز صدری).
18. آدمیت، ص53 .
19. همان، ص67.
20. دنیس رایت، نقش انگلیس در ایران (تهران، فرخی، 1361، ترجمه: فرامرز فرامرزی)، ص 270. محمدقلی مجد، انگلیس و اشغال ایران در جنگ جهانی اول (تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1390، ترجمه: مصطفی امیری)، ص 245- 246.
21. (S.P.R) South Persian Rifles
22. Sir Percy Molesworth Sykes
23. اولریخ گرکه، 1377، ص 210.
24. احمدعلی سپهر (مورخالدوله)، ایران در جنگ بزرگ (1918-1914م) (تهران، بانک ملّی ایران، 1336)، ص 82.
25. علیرضا ملائی، ص 46.
26. میرزا ابوالقاسم خان کحالزاده، دیدهها و شنیدهها (تهران، البرز، چ2، 1370، به کوشش مرتضی کامران)، ص 365-366.
27. همان، ص 370.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران