مرورى بر واقعه شکست آمریکا در طبس
شاخصترین تصمیم آمریکا در مورد حمله به ایران و آزادى گروگانهاى آمریکایى، طرح نجات با نام «پنجه عقاب» از طرف کارتر بود که قرار بود در 4 اردیبهشت 59 (24 آوریل 1980) با استفاده از پیشرفتهترین امکانات نظامى این کشور و کمکهاى کشورهاى عربى و همسایه طرفدار آمریکا به مرحله اجرا در آید . انقلاب اسلامى ایران از ابتداى شکلگیرى تا کنون، همواره با تهدیدات بسیار جدى نظام سلطه جهانى روبهرو بوده و با اتکا به ایمان الهى و پشتوانه عظیم مردمى توانسته است ضمن کنار زدن این موانع، در مسیر تکامل و تحقق اهداف متعالى خویش گام بردارد. یکى از این تهدیدات، حمله نظامى آمریکا به طبس، در جهت آزادسازى جاسوسان خود و براندازى نظام اسلامى ایران بود که با امدادهاى غیبى الهى با شکست روبهرو شد؛ حادثهاى که همواره تجربه تلخى براى آمریکاییان و چراغى فروزان براى مردم ایران در اعتقاد به حقانیت نظام اسلامى و ایستادگى در مقابل توطئههاى دشمنان بوده است .
زمینهها و اهداف حمله نظامى آمریکا به طبس
پیروزى انقلاب اسلامى و تشکیل جمهورى اسلامى بر اساس آموزههاى اصیل دینى، علاوه بر این که نظام حاکم بر مقولات دولت، ملت و ساختار حکومت را به چالش کشید، با تبدیل شدن به یک عامل مهم منطقهاى و با شعار وحدت جهان اسلام و درهم نوردیدن مرزهاى جغرافیایى کشورهاى مسلمان، استراتژىهاى امنیتى و منافع منطقهاى آمریکا را با شکست روبهرو ساخت . آمریکا که تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیرى از پیروزى انقلاب به کار بسته بود، با پیروزى انقلاب اسلامى، سفارت خود را به پایگاهى براى طراحى و اجراى توطئه علیه انقلاب تبدیل کرد، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را که مىتوانست در پوشش دیپلماتیک براى شکست یا به انحراف کشاندن نظام نوپاى اسلامى انجام دهد، با مرکزیت سفارت به اجرا درآورد. افسران سازمان سیا (CIA) با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگى و نامشخص بودن حوزه مسئولیتها که نتیجه طبیعى هر انقلابى است، سعى کردند تا با نفوذ در مناطق کلیدى و حساس انقلاب اسلامى، از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیرى کنند. سفارت آمریکا با ایجاد شبکههاى جاسوسى و اطلاعاتى در پى آن بود تا با بحرانآفرینى، تضعیف نیروهاى اصیل انقلاب و جایگاه و شخصیت حضرت امام و همچنین ایجاد گسست و شکاف میان رهبرى و نسل جوان، فعالترین و انقلابىترین نیروهاى جامعه را از رهبرى دور کند تا بتواند با تأثیر بر آنها و نفوذ در ارتش، حرکت انقلابى مردم ایران را آسیبپذیر کند. از این رو، مسئولان سفارت آمریکا در پى آن بودند تا با برقرارى ارتباط با مسئولان دولت موقت - که اکثراً غرب گرا بودند - راه رسیدن به اهدافشان را هموار کنند. آن گونه که اسناد لانه جاسوسى نیز آشکار ساخت، دولت آمریکا در پى آن بود تا با ایجاد ائتلافى از لیبرالهاى سیاسى، چهرههاى دینى میانهرو، سکولارها، ملىگرایان و سران ارتشى متمایل به غرب، تحت لواى دولت موقت، نیروهاى وفادار به امام را به تدریج از صحنه سیاسى کشور حذف کند
توطئههاى آمریکا در جهت شکست انقلاب مردم ایران و از سوى دیگر ورود شاه به آمریکا، با اجازه کارتر رئیس جمهور این کشور، فصل جدیدى را در روابط ایران و آمریکا به وجود آورد که موجب افزایش بىاعتمادى و نفرت شدید مردم ایران از آمریکا شد. در 4 نوامبر 1979 (13 آبان 1358) تقریباً دو هفته پس از ورود شاه به آمریکا و سه روز پس از دیدار بازرگان با برژینسکى در الجزایر، گروهى از دانشجویان دانشگاههاى ایران که بعدها به «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» معروف شدند، به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و 53 آمریکایى را به گروگان گرفتند. این عمل از طرف حضرت امام مورد تأیید قرار گرفت و وى تسخیر لانه جاسوسى آمریکا را انقلابى بزرگتر از انقلاب اول نامید. تصرف سفارت آمریکا، پیامدهاى ناگوارى را براى آمریکا به دنبال داشت که عبارت بودند از:
1- شکسته شدن ابهت و حیثیت پوشالى آمریکا، در سطح جهان و به ویژه منطقه
2- افشا شدن دخالت پنهان و آشکار آمریکا، در حمایت از رژیم ستم شاهى
3- افشا شدن توطئههاى گوناگون آمریکا براى براندازى نظام جمهورى اسلامى
4- رسوایى عناصر وابسته به غرب و گروهکهاى ضدانقلاب و در نتیجه شکست دولت موقت و احزاب و گروههاى وابسته به استکبار
5- به نمایش درآمدن قدرت و عزت مردم شجاع ایران در صحنه جهانى
6- زیر سؤال رفتن داعیه رهبرى جهانى آمریکا و آشنایى ملتهاى مظلوم جهان با چهره کریه آمریکا و جرأت پیدا کردن مستضعفان جهان براى قیام بر علیه منافع آمریکا در سطح جهانى
7- اشغال سفارت آمریکا که در واقع تیر خلاصى بر دولت موقت نیز بود. در نتیجه این اقدام انقلابى، قدرت متزلزل دولت موقت رو به افول گذاشت و همگام با آن، اساس همکارىهاى استراتژیک ایران و ایالات متحده فرو پاشید. بازرگان، دو روز پس از این حادثه از سمت نخست وزیرى استعفا کرد که بلافاصله توسط امام پذیرفته شد و وظایف دولت موقت به شوراى انقلاب، منتقل شد .
اشغال سفارت آمریکا در تهران، حذف دولت موقت از صحنه اجرایى کشور، تثبیت پایههاى قدرت و حاکمیت انقلابیون مذهبى و استمرار ماجراى گروگانگیرى و شکست کوششهاى دیپلماتیک و طرحهاى آمریکا جهت آزادسازى جاسوسان خویش، موجب بحرانى بزرگ و اختلاف نظر در دستگاه دیپلماسى آمریکا، پیرامون نحوه برخورد با انقلاب و نظام جمهورى اسلامى گردید. در این میان، شوراى امنیت ملى آمریکا به سرپرستى برژینسکى طرفداراقدامات قاطع نظامى علیه انقلاب اسلامى شد. برژیسکى مىگوید: روز 11 آوریل (22 فروردین)، جیمى کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، در جلسه اضطرارى شوراى امنیت ملى گفت: به نظرم امکان خلاصى گروگانها بسیار بعید به نظر مىرسد و ما بایستى حاکمیت خود را اعمال کنیم. کارتر تأکید کرد: «من مىخواهم به محض آزاد شدن افرادمان، ایرانىها را تنبیه کنم؛ واقعاً به آنها ضربه زنم. آنها باید بدانند که نمىتوانند ما را به بازى بگیرند.از دیدگاه مایلز کاپلند یکى از دست اندرکاران سابق دستگاه اطلاعاتى آمریکا و همکار روزولت در کودتاى 28 مرداد 32 در ایران «هدف از تهاجم طبس، تنها آزادى گروگانها نبود؛ بلکه کودتا براى سرنگونى رژیم ایران، هدف اصلى این عملیات بوده است»
درواقع آمریکا قصد داشت تا تحت پوشش نجات گروگانها و با استفاده از نیروى کماندویى و عناصر ضدانقلابى در داخل کشور،به سفارتخانه ووزارت امورخارجه حمله کند و سپس به مراکز حساس دولتى کشور، به ویژه محل سکونت امام حمله کند تا با سقوط این مراکز، جهتگیرى براندازى را عملى کند .
شرح عملیات پنجه عقاب
شاخصترین تصمیم آمریکا در مورد حمله به ایران و آزادى گروگانهاى آمریکایى، طرح نجات با نام «پنجه عقاب» از طرف کارتر بود که قرار بود در 4 اردیبهشت 59 (24 آوریل 1980) با استفاده از پیشرفتهترین امکانات نظامى این کشور و کمکهاى کشورهاى عربى و همسایه طرفدار آمریکا و گروهى از کماندوهاى آمریکایى و عناصر مخالف انقلاب اسلامى به مرحله اجرا در آید.در راستاى پیاده شدن دستور یاد شده، یک ماه پس از فتح لانه جاسوسى، نود نفر از کماندوهاى آمریکایى، موسوم به «دلتا» به فرماندهى سرهنگ چارلى بکویث و سرگرد میدوز به ایالت «آریزونا»ى آمریکا که تقریباً شرایط کویرى ایران را دارا بود و نیز در محلهایى که شبیه سفارت آمریکا ساخته شده بودند، اعزام شدند تا آخرین مرحله تمرین و آموزش خود را در شرایط و موقعیت مشابه ایران بگذرانند. از سوى دیگر، گروههاى ویژه سرّى که براى پشتیبانى و تدارک وسایل تکمیلى طرح در نظر گرفته شده بودند، مخفیانه وارد ایران شدند و با گروهکهاى ضدانقلاب اسلامى تماس گرفتند. نظامیان آموزش دیده آمریکایى، در اواخر آذر ماه 1358 عازم کشور مصر شدند و در پایگاهى در نزدیکى قاهره استقرار یافتند . برژینسکى درمورد چگونگى انجام این عملیات مىنویسد:
«طرح عملیات که پس از هفتهها بررسى و تحلیل، تهیه شده بود، جمعاً دو روز (از 24 تا 26 آوریل 1980 برابر با 4 تا 6 اردیبهشت 1359) به طول مىانجامید. در شب اول، هشت هلى کوپتر و سه هواپیماى سى - 130 در عمق خاک ایران در وسط بیابان فرود مىآمدند. هلى کوپترها پس از سوختگیرى، شبانه به نقطهاى در نزدیکى تهران پرواز مىکردند و تمام روز را در انتظار فرا رسیدن شب در این نقطه توقف مىنمودند. حمله به سوى سفارت که محل نگاهدارى گروگانها بود، در شب دوم با وسایل نقلیهاى که قبلاً تدارک شده بود، انجام مىگرفت و یک گروه جداگانه هم براى نجات بروس لینکن کاردار سفارت و دو تن از همکارانش به محل وزارت خارجه ایران مىرفتند. برنامه دقیقى براى ورود به ساختمان سفارت و آزاد ساختن گروگانها پیشبینى شده بود و گروگانها پس از رهایى و شاید به همراه چند اسیر از اشغال کنندگان سفارت به استادیومى [امجدیه] که در نزدیکى سفارت قرار داشت، منتقل مىشدند و به وسیله هلى کوپتر به یک فرودگاه مجاور پرواز مىکردند. قرار بود این فرودگاه شبانه به وسیله یک گروه کماندویى اشغال شود و گروگانها و کماندوها با هواپیماهاى مستقر در فرودگاه به پروازدرآیند. تمام مراحل عملیات در تاریکى شب پیشبینى شده بود وبا تمرینهاى مکرربراى این عملیات، به وسیله گروه ورزیدهاى که داوطلب انجام این مأموریت شده بودند، همه ما به نتیجه آن امیدوار بودیم.»
دولت تجاوزگرآمریکا دررابطه با چنین مأموریتى متجاوزاز5 ماه تمام در صحراهاى آریزونا تعلیمات پیچیده و فشردهاى را به کماندوهاى خود داده بود و از پیچیدهترین تکنیکهاى نظامى -اعم از تسلیحات نظامى و دفاعى تا صنایع مدرن هواپیمایى- استفاده کرده و بودجه نامحدودى را براى این عملیات اختصاص داده بود. سازمان هواشناسى آمریکا وضع جوى ایران، به خصوص در منطقه فرود در صحراى طبس را کاملاً مورد پیشبینى علمى قرار داده بود و به علت این که هواى آن شب مهتابى بود، ورود هر نوع هواى غیرمطلوب و وقوع طوفان را بعید مىدانست .
اصل غافلگیرى
آمریکایىها به منظور رعایت اصل غافلگیرى در عملیات نظامى، همچنان تظاهر به حل مسالمتآمیز مسئله مىنمودند. برژینسکى و هامیلتون جردن در یادداشتهاى خویش متذکر مىشوند که در روزهاى پیش از آغاز عملیات نجات، مجدداً باب مذاکره تازهاى را با ایرانىها گشودند تا آنها را اغفال کنند و ایرانىها احتمال ندهند که آمریکا قصد اجراى عملیات نظامى را دارد و همزمان به آمریکایىهاى مقیم ایران از راههاى مختلفى توصیه مىکردند که ایران را ترک کنند .
شرح ماجرا
سرانجام یک روز پس از این که یک گروه جاسوس از صلیب سرخ بینالملى در ملاقات با گروگانها مشخص کرد که تمام گروگانها در سفارت به سر مىبرند، کارتر در دفتر کارش، کلمه رمز «بروید» را که اعلام کننده آغاز حمله بود، صادر کرد . عملیات درغروب روز پنجشنبه، 4 اردیبهشت 58 شروع شد وشش فروند هواپیماى سى- 130 ونود نفر ازکماندوهاى آمریکا موسوم به نیروهاى دلتا، ازقاهره به ناو هواپیمابر نیمیتز در دریاى عمان منتقل شدند . نیمه شب پنجشنبه، 4 اردیبهشت ماه، مطابق با ساعت 13 به وقت واشنگتن، هواپیماهاى مذکور و هشت فروند هلى کوپتر نفربر، از عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز برخاستند و با پرواز در ارتفاع کم و با استفاده از نقاط کور رادار، راهى ایران شدند. پس از ورود به حریم ایران اسلامى، یکى از هلى کوپترها در 120 کیلومترى شهر راور کرمان دچار نقص شد و ناگزیر فرود آمد. سرنشینان این هلى کوپتر به هلى کوپتر دیگرى منتقل شدند و پس از طى مسافتى، دستگاه هیدرولیک این هلى کوپتر نیز از کار افتاد؛ اما توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند . در هر صورت، شش فروند هواپیماى سى - 130 و شش فروند هلى کوپتر، در محل مورد نظر واقع در صحراى طبس در تاریکى شب فرود آمدند. در حال سوختگیرى هلى کوپترها براى اجراى مرحله بعدى عملیات، یکى دیگر از آنها دچار نقص فنى شد. با از کار افتادن این هلى کوپتر، تمام برنامههاى آمریکایىها به هم خورد؛ زیرا آنها با محاسباتى که انجام داده بودند، براى انجام مرحله بعدى عملیات، حداقل به شش فروند هلى کوپتر نیاز داشتند. موقعیت به ناو نیمیتز و از آن جا به کاخ سفید گزارش شد و از رئیس جمهور کسب تکلیف شد. کارتر دستور توقف عملیات و عقبنشینى را صادر کرد؛ اما سپاه شیطان در چنگال عذاب الهى گرفتار شد. آن هنگام که آمریکایىها قصد بازگشت کردند، طوفانى از شن برخاست؛ هواپیماها و هلى کوپترهاى آمریکایى، در حال برخاستن از زمین، دچار مشکل شدند، یک هواپیما و یک فروند هلى کوپتر با هم برخورد کردند و هر دو آتش گرفتند. بر اثر حادثه، هشت تن از آمریکایىها در آتش عذاب الهى سوختند و بقیه پنج فروند هواپیماى سى - 130 نیز از خاک ایران اسلامى فرار کردند. برژیسنکى حالت کارتر را پس از صدور دستور توقف عملیات و عقبنشینى و آتش گرفتن هواپیما و هلى کوپتر آمریکایى چنین توصیف کرده است :
«وى بعداً سرش را میان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانیه روى میز گذاشت... با شنیدن این خبر، به مانند مار زخمى به خود پیچید و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشکار شد و به اطرافیانش بد و بى راه مىگفت».
نقش بنى صدر
یکى از ابعاد این جنایت، هماهنگى و همکارى عناصر لیبرال و وابسته به آمریکا، در اجراى هرچه دقیق تر این تجاوز نظامى بود. قبل از شروع عملیات، بنىصدر توسط فرماندهان نظامى منصوب خود، نظیر تیمسار شادمهر، رئیس ستاد مشترک وقت ارتش و تیمسار باقرى، فرمانده نیروى هوایى به پایگاه یکم شکارى دستور جمعآورى سریع توپهاى 23 میلیمترى ضدهوایى داد؛ توپهایى که حریم هوایى فرودگاه و پایگاه را تأمین مىکردند؛ به نحوى که باند فرودگاه تهران تا روز تهاجم بدون مراقبت بود. مشابه این دستور، به پایگاههاى دیگر، مانند شیراز، ایستگاه رادار مشهد و... نیز ابلاغ شده بود . پس از شکست تجاوز طبس نیز بلافاصله کارتر طى بیانیهاى که از طریق رادیو آمریکا در سراسر جهان پخش شد، ضمن اعلام عدم موفقیت این طرح، اعلام داشت که اسناد طبقهبندى شده «سرى» در صحنه عملیات، در هلى کوپترها به جاى مانده است. در واقع کارتر با این کار، به بنىصدر هشدار داده بود که اسنادى که ارتباط با این طرح را برملا مىسازد، در صحنه عملیات بر جاى مانده، باید هر چه سریعتر فکرى به حال آنها کرد. چند ساعت پس از این پیام، به دستور مستقیم بنىصدر که در آن زمان فرماندهى کل قوا را نیز بر عهده داشت، بمب افکنهاى ایران، هلى کوپترهاى در شن مانده و بىدفاع را بمباران کردند!! در این حادثه، علاوه بر انهدام تجهیزات نظامى پیشرفته و اسناد سرى، فرمانده سپاه یزد، محمد منتظرقائم نیز به شهادت رسید .
بازتاب و پیامدهاى تجاوز نظامى
با شکست تجاوز نظامى آمریکا، هیچ کس در ایران از عمق مسئله آگاه نبود و کسى نمىدانست که چگونه طى هفتههاى متوالى، دهها سازمان، کارشناس و جاسوس، با استفاده از کاملترین اطلاعات، چه طرح پیچیده و دقیقى را مهیا کردند و چه ترفندهایى محاسبه شدهاى اتخاذ کردند. هیچ کس نمىدانست که قرار بود پس از خروج گروگانها از ایران، عملیات بمباران تأسیسات و مراکز و اقتصادى ایران از سوى آمریکا و با استفاده از ناوگانهاى جنگى موجود در منطقه به اجرا گذاشته شود. بدون شک خروج گروگانها روحیهاى قوى به آمریکاییان مىداد؛ آنان را مغرور و سرمست از پیروزى مىکرد؛ متحدان اروپایىاش را به موافقت یا همکارى ترغیب مىساخت و در منطقه، ارعاب به وجود مىآورد و در مقابل، روحیه مردم ایران را تضعیف مىکرد و دولتهاى ارتجاعى منطقه را تقویت مىکرد تا مرحله دوم عملیات، با موانع کمترى اجرا شود. گرچه کسى به دقایق سناریوى آمریکا واقف نبود، اما اجمالاً مردم ایران فهمیدند که با لطف و عنایت الهى، خطر بزرگى از بیخ گوش آنهإ؛ ّّاق رد شده است .
آن چه که آمریکایىها در محاسبات خود در نظر نمى گرفتند، علاوه بر اتکاى این انقلاب به قدرت لایزال الهى، روحیه و عزم ملى و مذهبى مردم مسلمان و انقلابى ایران بود که به تازگى از مبارزه با رژیم مقتدر شاه پیروزمند بیرون آمده بودند و ملتها همچنان که تا کنون -در حوادث مختلف از خرداد سال 1360 و شکست راهپیمایى مسلحانه سازمان منافقین تا پیروزى در جنگ تحمیلى و...- نشان داد، چنان نیرومند بود که اگر نیروى دلتا وارد ایران مىشد، دیگر قادر به خروج از این بحران نبود. طرح آمریکایىها براى اجرا در کشورى با شرایط عادى، ایدهآل بود؛ اما براى مقابله با کشورى که در شرایط انقلابى به سر مىبرد، طرحى کاملاً ذهنى، خیالپردازانه، غیر عملى و مانند مشت بر سندان کوفتن بود.
چندى بعد جنازه آمریکایىها تحویل دولت آمریکا شد و دولت کارتر زیر بار انتقادات شدید، مراسم استقبال و تشییع باشکوهى ترتیب داد تا «شرافت ملى» لکهدار شده، آمریکا را طورى بپوشاند که دیگر دیده نشود. با این حال، بىنتیجه ماندن دیپلماسى کارتر در حل بحران ایران، وقتى که با شکست نظامى در طبس همراه شد، حیات سیاسى دولت او را چنان متزلزل ساخت که وى پس از چهار سال، مجبور به ترک کاخ سفید شد تا ریگان جمهورىخواه به جاى او بنشیند. طعم شکست ماجراى طبس براى کارتر آن چنان تلخ بود که او بعدها در مصاحبه با روزنامه کویتى الانبا چنین گفت: «دوران ریاست جمهورى من، بدترین دورههاى ریاست جمهورى در آمریکا بوده، چه در آن زمان، دولت آمریکا در دست آیت الله خمینى در ایران، به گروگان گرفته شد.»
نتیجه ماجراى تهاجم نظامى به طبس، پیروزى بزرگ ایران و الگو قرار گرفتن آن از سوى کشورهاى جهان سوم و به ویژه کشورهاى اسلامى و در مقابل تضعیف موقعیت ابرقدرتى آمریکا در صحنه روابط بینالمللى و واماندگى آن در مواجهه با انقلاب اسلامى بود و به قول استاد دانشگاه «ویلیام ومرى»، «در آوریل 1980 (1359)، پنجههاى خرد شده عقاب آمریکا، در کویرهاى ایران جا ماند و مدفون شد.»
این شکست، آن قدر عظیم بود که گویى نیروهاى شیطانى نیز به یارى و مساعدت نیروى ماوراى طبیعت در این واقعه اعتقاد داشتند؛ به طورى که وقتى از «هارولد بروان»، وزیر دفاع وقت آمریکا چگونگى این شکست را پرسیدند، چنین پاسخ داد: «آیت الله خمینى در بالکن مقر سکونت خود حضور یافت و با هر حرکت دست او، یک هواپیما به زمین افتاد»
پیام مهمى که در بازخوانى ناکامى توطئههاى گوناگون دشمنان -که از ابتداى انقلاب اسلامى تا کنون بر علیه انقلاب اسلامى داشتهاند، وجود دارد، این است که تا مادامى که مسئولان نظام اسلامى و مردم، در مسیر آموزههاى حیات بخش الهى گام بردارند، امدادهاى غیبى همواره پشت و پناه انقلاب و جمهورى اسلامى خواهد بود؛ همان گونه که به گفته امام، آن دانههاى شن، مأمور خداوند بودند. امدادهاى غیبى الهى، با خنثى کردن توطئه آمریکا، بقا و استمرار انقلاب اسلامى را تضمین کردند.
خبرگزاری فارس