13 تیر 1393

متن پاسخ آیت الله گلپایگانی به نامه آیت الله میرزا عبدالله تهرانی راجع به واقعه 15 خرداد


متن پاسخ آیت الله گلپایگانی به نامه آیت الله میرزا عبدالله تهرانی راجع به واقعه  15 خرداد


متن نامه تاریخى حضرت آیت‏اللّه‏ العظمى آقاى گلپایگانى مدظله العالى که به مناسبت واقعه روز 15 خرداد 1342 به صورت اعلامیه در داخل و خارج کشور هزاران نسخه منتشر گردید و جنایتهاى حکومت محمدرضا پهلوى را آشکار ساخت جواب حضرت آیت‏اله العظمى آقاى گلپایگانى مدظله العالى به نامه حضرت آیه‏اللّه‏ تهرانى که براى 52 نفر از علماء اعلام ارسال داشته بودند



بسم‏الله الرحمن الرحیم

تهران حضرت آیه‏اللّه‏ آقاى حاج میرزا عبداللّه‏

تهرانى دامت برکاته



مرقوم شریف مبنى بر تسلیت و تأسف از فجایع اخیره مخصوصا مصیبت جبران‏ناپذیر بازداشت حضرت آیت‏اللّه‏ خمینى و سایر آیات و علماء و وعاظ محترم دامت برکاتهم و قتل مسلمانان بیگناه واصل و موجب مزید امتنان گردید.

اناللّه‏ و انا الیه راجعون. این پیش‏آمدهاى ناگوار عموم را عزادار و از هر مسلمانى سلب راحتى و همه را نسبت به آینده اسلام و مذهب تشیع شدیدا نگران ساخته است. در این چند ماهه گذشته روحانى بر حسب تکالیف شرعیه و مسئولیتى که در مقابل خداوند متعال به عهده دارد در مورد تصمیمات خلاف شرع نصایح و اعتراضاتى کرد. هیئت حاکمه با اینکه شرعا و قانونا مکلف است به تذکرات علماء و مراجع توجه کند، و نظر آنان را در مورد القاء مقررات خلاف شرع تأمین نماید. از ابتدا به مخالفت و بى‏اعتنایى به فتاوى مراجع دینى شروع نمود حقیر مکرر عواقب سوء این رویه را تذکر داده‏ام متأسفانه مؤثر نشد و به تحقیر مقامات روحانى و مظاهر دین اسلام پرداختند و حوادث بعد و توهیناتى که ضمن نطقها و مصاحبه‏ها و به وسیله مطبوعات و رادیو از روحانیت کردند، نگرانى‏ها را تشدید کرد و مردم را به منویات هیئت حاکمه نسبت به اساس اسلام و مذهب تشیع و روحانیت بدبین ساخت، سپس حادثه فجیعه مدرسه فیضیه1 که در مجلسى که از جانب حقیر به منظور عزادارى تشکیل شد. پیش‏آمد کرد و خود به چشم دیدم که مأمورین جنایتکار بى جهت به طلاب و علماء و مسلمانان بى‏دفاع که از نقاط مختلفه آمده بودند حمله برده و آن اعمال وحشیانه را مرتکب شدند و بر اضطراب ملت شیعه در داخل و خارج فزودند و حقیقتا افکار را به وجود یک توطئه خطرناک براى اضمحلال اسلام و استقلال و موجودیت کشور و حکومت شیعه مشغول کرد و هیئت حاکمه به هیچ وجه در مقام جبران و جواب نصایح علماء برنیامد و آنها را متهم به مخالفت با ترقى مملکت نمود کسانى را که هادیان مترقى‏ترین مکتبهاى تربیتى و سیاسى و اجتماعى یعنى مکتب اسلام هستند کهنه‏پرست خواندند و به جاى اینکه از ملت نسبت به حادثه فجیع فیضیه عذر بخواهند به اسم نظام وظیفه برخلاف مقررات طلاب را تعقیب و جمعى را به سربازخانه‏ها اعزام داشتند. اگر کسى تاریخ این ایام را بخواند و نطقها و حرفهایى را که زده شده است مطالعه کند و اعمال و عکس‏العمل هیئت حاکمه را در مقابل خواسته‏ها و نداى اعتراض عمومى ببیند مى‏فهمد که مسلمانان حق دارند نسبت به هیئت حاکمه سوءظن پیدا کنند و مأیوس شوند و احساسات دینى و ملى هر کس تحریک شده بى‏جهت نبوده اینها را با تقویتهایى که از اقلیتهایى جاسوسى مى‏شود و دخالتهایى که به آنها در مقامات بزرگ و سیاست و اقتصاد و تجارت داده‏اند ضمیمه کنید ملاحظه خواهید فرمود ناراحتى عموم بى‏جا نیست و هیئت حاکمه دانسته موجب این اضطراب شدید شده است لکن مردم از دهقان و کارگر و کاسب و لشکرى و کشورى بدین و ناموس خود علاقه دارند و با این تبلیغات پوچ با دین اسلام و با پیغمبر و ائمه هدى ارتباطشان قطع نمى‏شود به نظر حقیر تمام حوادث اسفناکى که واقع شده قابل اجتناب بوده و محصول حکومت غیر از تزلزل ارکان استقلال مملکت و خیانت به جامعه چیز دیگر نبوده است. رادیو و جرائد و تبلیغات براى آنکه مخالفت مردم را بى‏اثر و تصمیمات خلاف را بر آنها تحمیل کنند نسبتهاى ناروائى را به ملت داده‏اند و نفهمیدند که بارزترین مظهر ارتجاع حکومت در سایه

سرنیزه و سلب آزادى مردم است. متأسفانه هیئت حاکمه برخلاف واقع به دنیا اعلام کرد ایرانى وحشى است و با برق و تلفن و مظاهر علم و تمدن مخالف است اما حقایق را کتمان کرد تا دنیا نفهمد که در ایران چه مى‏گذرد غرض این است حکومت ملت را تحریک و وادار به عصیان مى‏سازد و قدرت خود را به رخ ملت مى‏کشد و خود را مافوق ملت فرض مى‏کند و نمى‏داند که در دنیاى امروز در مملکت اسلامى و کشورى که هزاران فرد تحصیل کرده و عالم دارد عقاید پوسیده چند هزار ساله پذیرفته نمى‏شود و این روش در هر جاى دنیا ایجاد ناراحتى مى‏کند مردم هر چه متمدن‏تر باشند عکس‏العملشان در برابر این وضع شدیدتر است. در این مدت اگر چند روزى مختصر هیجان عمومى تخفیف مى‏یافت اقدام تازه یا حرف تازه مى‏زدند تا هیجان رفع نشود تا بالاخره به حریم مقدس روحانیت عملاً تجاوز کردند و حضرات آیات‏اللّه‏ آقاى خمینى و آقاى قمى و آقاى محلاتى و سایر علما و وعاظ را دستگیر و آن حوادث اسفناک و قتل مسلمانان بیگناه را که از فرط علاقه بدین تحریک و تهییج شده بودند به وجود آوردند و تظاهرات عمیق و بى‏شائبه مردم نشان داد که کاسه صبر و تحملشان لبریز شده است در این فاجعه ملت ایران در دریاى مصیبت غرق شد و اگر چه عمال دستگاهها خواستند با اعمال وحشیانه خود تظاهرات واقعى ملت را لکه‏دار نمایند و مسلمانان را به خرابکارى و اخلالگرى متهم نمایند اما ملت ایران هوشیار و از حقایق امور و صحنه‏هایى که به دست دشمنان مملکت ایجاد مى‏شود آگاه است و به این تبلیغات توجه نمى‏کند و به هر حال اعمال خلاف شرع و غیر انسانى به حساب ملت مسلمان گذاشته نمى‏شود. اکنون هم مصادر امور رویه خود را تعقیب دارند و با تبلیغات مى‏خواهند مردان خدا را به اتهامات آلوده سازند. این رجالى که در بازداشتند کسانى نیستند که از تهمت ارتباطات با اجنبى و هر افتراء دیگر دامان قدس و تقوایشان آلوده گردد مردم اجنبى پرستها را مى‏شناسند. آنها که شب و روز با اجانب در تماس هستند و از پشتیبانى بیگانه برخوردارند علماء نیستند، علماء در مقام و منصبى که هستند به کمک اجنبى حاجت ندارند اجانب آنها را روى کار نمى‏آورند. به آنها قرض و کمک نمى‏دهند، معادن و ثروت مملکت را از آنها نمى‏خواهند، روحانیت تحت نظر مستشاران بیگانه اداره مى‏شود تا با آنها مربوط باشند، آنها که نوکر اجانب هستند کسان دیگر هستند و ملت آنها را خوب مى‏شناسد.

خیلى جاى تأسف است از این همه اعلامیه‏هاى منطقى که از ناحیه مقامات روحانى صادر شد یکى در روزنامه‏ها نوشته نشد.

در خاتمه اعلام مى‏کنم ما براى حفظ استقلال مملکت شیعه و حمایت از دین همه گونه مصیبت را استقبال مى‏کنیم و به آنها که مى‏گویند روحانیت نباید در سیاست دخالت کند اعلام مى‏کنم که دین ما دین اسلام و سیاست ما سیاست اسلامى است و مسلمان از سیاست و نظارت در امور کشور اسلامى نمى‏تواند برکنار بماند تا چه رسد به فقها و مجتهدین که داراى مقام زعامت شرعیه و نیابت عامه هستند.

مزید برکات وجود شریف و حفظ دماء مسلمین و نصرت اسلام را از خداوند متعال مسئلت دارم.

به تاریخ 18 شهر محرم الحرام 1383.

محمدرضا الموسوى الگلپایگانى























1ـ مدرسه فیضیه از بناهاى عهد صفویه است که در جنب صحن کهنه قم و در میدان آستانه واقع شده است و بر اساس آنچه در تواریخ آمده است از بناهاى شاه‏طهماسب اول مى‏باشد که در سال 934 هجرى قمرى بنا گردیده است و بر سر دیوار آن که به طرف صحن حضرت معصومه (س) باز مى‏شود کتیبه‏اى به نام شاه‏طهماسب وجود دارد که متن آن به شرح زیر است : «قد اتفق بناء هذه العمارة الشریفة و العتبة السنة و السدة العلیة الفاطمیة فى زمان دولة سلطان اعاظم السلاطین، برهان اکارم خلف الخوافین، خلیفة الانبیاء و المرسلین، الائمه الطاهرین المعصومین، مشید مبانى الشریعة المصطفویه، مؤسس ساس الملة المرتضویه؛ رافع الویة العدل و الاحسان، السلطان ابن السلطان بن السلطان، ابوالمظفر، شاه طهماسب بهادرخان.. ایداللّه‏ تعالى بالنصر و التأیید سلطنه و شوکته و بالخلود و التأیید، لازال الدهر مساعدا له فى اقامة عمادالدین و القرآن السبین، موافقا لما یرام من زمانه الشریف فى اعلام معالم الشرع المتین بمحمد و آله اجمعین، بسعایة نقاوة اکابر السادات و النقباء الاشراف الامیر شرف الدین اسحق تاج الشرف الموسوى فى سنه 934».

بناى اولیه آن تا حدود حوض وسط مدرسه بوده و وجه تسمیه آن نیز به فیضیه را به دلیل سکونت فقیه و عالم ربانى حضرت آیت‏اللّه‏ العظمى ملا محسن فیض کاشانى دانسته‏اند. اما بناى فعلى فیضیه از اقدامات زمان فتحعلى شاه قاجار در سال 1213 و 1214 هجرى قمرى است که بناى سابق را تخریب و مدرسه را بزرگ و رفیع نموده و در 75 ذرع طول و 50 ذرع عرض آن را بنا نموده است که مشتمل بر چهل حجره در طبقه همکف و چهار ایوان بزرگ در چهار سمت ذرع در دوازده ذرع و دو جدول آب در طول 12 ذرع و عرض 3 از این ابنیه تغییر شکل داده است. این رباعى در رابطه با سال ساخت آن و بر اساس حروف ابجد نوشته شده است.



در روضه معصومه شهنشاه ملک گاه

بنهاد بنا مدرسه دلکش و دلخواه

تاریخ بنایش چه ز ارباب سخن خواست

بنوشت صبا مدرسه فتحعلى شاه



مدرسه فیضیه در سالیان دراز بدون طلبه بوده و رونق نداشت تا آنکه با حضور مرجع بزرگ شیعه و احیاگر مکتب اهل بیت (ع) حضرت آیه‏اللّه‏ العظمى آقاى حاج شیخ عبدالکریم حایرى در شهر قم، مدرسه زندگى مجدد یافت و با حضور صدها طلبه و تشکیل دهها کلاس درس به مرکزى براى ترویج افکار عالى مکتب امام صادق (ع) مبدل گشت. در همان زمان طبقه دوم (به استثناء آنچه در زمان فتحعلى شاه ساخته شده بود) ساخته شد. در عصر مرجعیت حضرت آیت‏اللّه‏ العظمى آقاى حاج سید محمد حسین طباطبایى بروجردى، بیش از پیش بر اعتبار این مدرسه افزوده شد تا جائى که آن مرکز علمى و مدرسه بزرگ قدیمى، مشهور خاص و عام گشت و هر کس براى زیارت حضرت معصومه سلام‏اللّه‏ علیها به قم وارد مى‏شد، سرى هم به مدرسه فیضیه مى‏زد و از آن بازدید به عمل مى‏آورد زیرا، اولاً «مدرسه فیضیه» مرکز مدارس شهر و محل تجمع طلاب علوم دینیه بود و ثانیا به واسطه قرب حرم مطهر و نماز جماعتى که توسط مجتهدین بزرگ و عالیقدرى که در آن برگزار مى‏شد و مردم از این رهگذر به فیض نماز نایل مى‏شدند و ثالثا مکان تدریس بزرگترین مجتهدین عصر چون آیت‏اللّه‏ العظمى بروجردى و آیت‏اللّه‏ العظمى خوانسارى و دیگر بوده لذا همواره از جمعیت روحانى و غیر روحانى موج مى‏زده است. در دوران انقلاب اسلامى و مبارزه با شاه، فیضیه به قلب تپنده این نهضت مبدل گشت و همواره روحانیون انقلابى و فاضل و دانشمند در این مدرسه به سخنرانیهاى آتشین علیه رژیم شاه پرداختند و در آنجا سنگى قرار داشت که هر کس براى سخنرانى انقلابى بر آن مى‏رفت و به همین دلیل نیز آن سنگ به «حجر انقلاب» مشهور بود. فیضیه بارها مورد هجوم وحشیانه مأمورین ساواک شاه و ارتش شاهنشاهى و پلیس واقع شد و در و دیوار آن به خون جوانان روحانى آغشته گردید که در واقع از این دست قابل مطالعه عمیق است که یکى دوم فروردین 1342 هجرى شمسى سالگرد شهادت امام صادق (ع) و دیگرى 17 خرداد 1354 است.

در طى سالیان متمادى طرحهاى متعددى براى از بین بردن این پایگاه علمى و انقلابى توسط ساواک به مرحله اجراء درآمد که آخرین آن تعطیلى فیضیه بود که در سال 1354 صورت گرفت.

براى نمونه به یکى از مکاتبات در این خصوص توجه فرمائید که در تاریخ 19/5/1354 طى شماره 3425/21 از ساواک قم براى مرکز ارسال شده است :

همان طورى که به کرات به عرض رسیده و مستحضرند مدارس فیضیه و دارالشفاء قم به دلایلى که در گزارشات تقدیمى قبلى بدان اشاره شده تبدیل به کانون فساد و مرکز بروز کلیه تشنجات و اغتشاشاتى است که طى چند ساله اخیر از جانب روحانیون انجام شده. حال که این مدارس تخلیه و در اختیار قرار دارد با توجه به اینکه ملک آن متعلق به آستانه مقدسه است این ساواک پیشنهاد مى‏نماید در صورت امکان تحویل سازمان اوقاف گردد تا با نظر سازمان مذکور حجرات آن به طلابى واگذار شود که به نحوى از انحاء با آن سازمان سر و کار دارند و طبعا از موافقین مى‏باشند. چنانچه به دلائلى واگذارى آن به اوقاف به مصلحت نبوده و بایستى مجددا به روحانیون تحویل گردد براى جلوگیرى از هرج و مرج گذشته و ایجاد نظم و ضابطه لازم است مدارس را به یکى از آیات ثلاثه قم شریعتمدارى، نجفى مرعشى، گلپایگانى (بدون دخالت سایرین) مشروط به اینکه تعهدات ذیل را عملى سازد تحویل گردد.

1ـ عدم اسکان طلاب کمتر از سى سال.

2ـ واگذارى حجرات به طلابى که از نظر شخص تحویل گیرنده موجه بوده و آیت‏اللّه‏ مذکور ضمانت طلبه متقاضى را بکند.

3ـ تشکیل دفتر منظمى مانند مدارس دولتى که کلیه مشخصات و هویت ساکنین حجرات مدارس مذکور در آن ثبت و آخرین عکس آنان نیز اخذ و نگهدارى گردد.

4ـ صدور کارت شناسائى ملصق به عکس به عنوان طلبه مدرسه فیضیه یا دارالشفاء که گویاى کلیه مشخصات صاحب کارت باشد.

5ـ جلوگیرى شدید از تجمع طلاب سایر مدارس حوزه که فاقد کارت شناسایى ذکر شده در بند 4 هستند.

6ـ مشخص نمودن مدرسین مدرسه و تعیین ساعات تشکیل درس طبق ضوابط معین و مشخص در خاتمه به عرض

مى‏رساند موضوعى که امکان دارد اجراى بند 5 را دچار اشکال سازد وجود کتابخانه عمومى در داخل مدرسه فیضیه است که روحانیون براى آن اهمیت خاصى قائلند. لذا براى رفع این اشکال نیز پیشنهاد مى‏شود که درب ورودى کتابخانه مذکور از طرف خارج از مدرسه که اخیرا در طرح شهرسازى در حریم رودخانه داخل شهر قرار گرفته و تبدیل به فضاى سبز خواهد شد، باز و درب ورودى فعلى از داخل مدرسه مسدود و منحصر به تردد مسئول کتابخانه گردد.

رئیس ساواک معینى.

با همه این توطئه‏ها، فیضیه به حرکت خود ادامه داد و روحانیون شیعه همچنان به مبارزه خود استمرار بخشید تا رژیم شاه سرنگون شد و فیضیه مجددا بازگشائى و بازسازى شده و جایگاه خویش را نه تنها در ایران که در جهان اسلام باز کرده و به رغم خواست دشمن مبنى بر نابودى این پایگاه اینک به عنوان اصلى‏ترین مرکز تربیت فضلاء و دانشمند جایگاه خاصى پیدا کرده و بسیارى از جوانان مشتاق را از سراسر جهان در خود جاى داده و به تعلیم آنان همت گماشته است. ر. ک: مدرسه فیضیه، مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات. صص : 60/55/ براى توضیح بیشتر به سند 7/6/42 رجوع کنید.