تاملی در فاجعه هفتم تیر
محمدجواد قدیرى عضو کادر مرکزى سازمان و از طراحان اصلى انفجار مسجد اباذر، «در روز چهارم تیر 1360 به دوستان خود با اطمینان خبر مىدهد که روز هفتم تیر، کار یکسره خواهد شد.» وى روز ششم تیر نیز قبل از فرار از کشور «به بعضى از متهمین عضو سازمان که مجددا دستگیر شدهاند گفته بود که فردا یعنى روز 7/4/60 کار نظام اسلامى تمام است.»
حجت الاسلام هاشمى رفسنجانى در خاطرات خود درباره نحوه اطلاع از انفجار حزب جمهورى
اسلامى در 7 تیر چنین نوشته است:
یکشنبه 7 تیر [1360] ـ 25 شعبان ـ 28 ژوئن ... بعدازظهر در جلسه شوراى مرکزى حزب [جمهورى اسلامى] شرکت کردم. بحثهاى مهمّى در دستور بود. از بیمارستان قلب خواسته بودند، براى مشورت راجع به مسائل مربوط به معالجه آقاى خامنهاى، کسى از مسئولان به آنجا برود. پس از جلسه شورا، براى بررسى وضع آقاى خامنهاى، اول شب به عیادت ایشان رفتم؛ حالشان بهتر بود. در وضع محافظت و سایر مسائل بحث شد. شب با احمدآقا خمینى در منزل قرار داشتم؛ به منزل آمدم. آقاى موسوى خوئینىها هم آمد. درباره انتخابات ریاست جمهورى بحث کردیم. از دفتر امام، آقاى صانعى تلفن کرد و خبر داد که در دفتر حزب جمهورى اسلامى بمبى منفجر شده و عدهاى شهید شدهاند. وحشت کردیم؛ جلسه مشترک نمایندگان و مسئولان اجرایى حزب بود.
در تلفنهاى بعدى اطلاع رسید که بمب در همان سالن، در حال سخنرانى آقاى بهشتى، منفجرشده در حالى که نزدیک به یکصد نفر از افراد مؤثر مملکت حضور داشتهاند؛ و ساختمان ویران شده و همگى زیر آوار رفتهاند و مشغول بیرون آوردن شهدا و مجروحان هستند. با تلفنها خبرها در همه شهر منتشر شد. تا ساعت دو بعداز نصف شب بیدار ماندم و مرتّب خبر مىگرفتم. خبرها وحشتناک بود و حاکى از شهادت دهها نفر و بالاخره خبر شهادت آقاى دکتر بهشتى کمرم را شکست...
دوشنبه 8 تیر ـ 26 شعبان ـ 29 ژوئن ... خبرى دادند که حادثه انفجار بمب مىتواند به دست
یکى از عوامل ضدّانقلاب که در حزب نفوذ کرده، انجام شده باشد. او فعلاً متوارى است. ده
دقیقه قبل از انفجار، به بهانهاى، از دفتر حزب بهطور مرموز بیرون رفته است... مهندس موسوى
آمد و جریان مفقود شدن «کلاهى» و احتمال عامل انفجار بودنش را مطرح کرد؛ به عنوان بستنى
خریدن، قبل از انفجار، فرار کرده است...
یکشنبه 14 تیر ـ 3 رمضان ـ 5 جولاى .... اوّل صبح آقاى محسن رضایى به منزل آمد و گزارشى از وضع مبارزه با گروهکها داد. معلوم شد که عامل انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى، از مجاهدین خلق است. از پروندهاى که قبلاً انجمن اسلامى دانشگاهش برایش تشکیل داده است، چنین مشخص مىشود.
فاجعه انفجار در دفتر مرکزى حزب جمهورى اسلامى بزرگترین ضربهاى بود که تروریسم از آغاز
پیروزى انقلاب اسلامى بدان وارد آورده بود. به رغم عریان بودن انگیزهها و نحوه عملکرد سازمان که
حتى از پیش از تحقیقات هم براى مردم روشن بود، به علت ابعاد و آثار گسترده داخلى و بینالمللى این اقدام، سازمان مسئولیت انفجار 7 تیر را صریحا اعلام ننمود، ضمن اینکه تلویحاً و با کنایه روشنتر از تصریح آن را به خود نسبت مىداد. انجمن دانشجویان مسلمان آمریکا که در سال 60 و 61 نقش ستاد سازمان در آمریکا را ایفا مىکرد و مواضع آن را انتشار مىداد، در اطلاعیه خود چنین اعلام نمود: «... انفجار ستاد حزب [جمهورى اسلامى] و متلاشى شدن بهشتى... مرگ بهشتى همان خواست به حق تودههاى محروم بود.» رجوى در جمعبندى یکساله و موسى خیابانى نفر دوم سازمان، در نوار تحلیل تاریخچه سازمان، که اندک زمانى پیش از کشته شدنش در بهمن 60 ضبط کرده بود، هردو ـ به نوعى ـ از «ضربه مهلک» و «ضربه اول» (و مانند این تعبیرها) بعد از 30 خرداد، سخن راندند. خیابانى با اشاره به آغاز جنگ مسلحانه توسط سازمان پس از 30 خرداد 60، درباره انفجار حزب جمهورى اسلامى مىگوید: ... صداى مهیب انفجار درست رأس ساعت 9 یکشنبه شب، هفتم تیرماه، بلند شد. صدایى که نه تنها در سراسر ایران، بلکه در سراسر جهان طنین انداخت و شاید بتوان گفت که از فرداى آن روز، رژیم [امام] خمینى دیگر مرده است.
وى در ادامه، با تشبیه سازمان به یک جوان، انفجار 7 تیر را سیلى محکم آن جوان به رژیم جمهورى اسلامى توصیف مىکند. همچنین در یک جمعبندى درون سازمانى در شهریور 60، از فاجعه 7 تیر به این تعبیر ذکر مىشود: «ضربه جبرانناپذیر بر پیکر ارتجاع به عنوان مرحله جدید مبارزه که در اثر آن رژیم قادر به راست کردن کمرش نخواهد بود.»
مسعود رجوى، در جمعبندى یکساله، با اشارات و تأکیدات بسیار به مخاطبان مىرساند که فاجعه 7 تیر را سازمان مرتکب شده است. وى با مرحلهبندى کردن جنگ مسلحانه علیه جمهورى اسلامى مىگوید: در مرحله اول، نوبت «سران سیاسى» بود. قبل از هر چیز، شاهمهرهها هدف بودند. ... ما در فاز نخستین تهاجممان، با عمل بزرگ شروع کردیم؛ و در رأس همه، عملیات تاریخى «اللّه اکبر»، که این اسم هم پیشاپیش برایش گذاشته شده بود، جاى موسى خالى... یک مرحله را پیش بردیم. کدام مرحله؟ بىآینده کردن رژیم و سلب ثبات از آن... خلاصه در یک کلام: کار کسى جز
مجاهدین نبود... کار در مجموع حساب شده و برنامهریزى شده بود...
در فروردین 62 سرمقاله نشریه مجاهد آشکار ساخت که «از فرداى 30 خرداد سال 60 در نشست دفتر سیاسى سازمان» بحث و تصمیمگیرى درباره «نخستین عمل بزرگ» آغاز مىشود و «هدفهاى این عملیات» داراى چهره و هویت مذهبى بودهاند. این اشارات کاملاً روشن مىسازد که انفجار هفتم تیر در دفتر سیاسى سازمان بحث و تصویب شده و با توجه به اشاره رجوى به هنگام یادکرد از آن عملیات، مىتوان حدس زد که نقش خیابانى در انجام این عملیات مهمتر و برجستهتر از سایرین بوده است.
چند مورد دیگر از اعترافات سازمان به انجام عملیات تروریستى هفتم تیر به این شرح است:
اولین شماره نشریه مجاهد که پس از 4 تیر 60 تعطیل شده بود و یک سال و نیم بعد در آذرماه 61 در خارج کشور منتشر گردید، در سرمقاله خود درباره استراتژى جنگ مسلحانه و ترور سران کشور تحت عنوان «ضربات اول» چنین مىنویسد:
... در مرحله اول این استراتژى، ضربه یا ضربات تعیین کننده اول و یک فاز تهاجمى ـ تهاجم به
هر قیمت ـ و تشکیل آلترناتیو را در دستور کار قرار دادیم... در مرحله اول... بار کیفى پیشبرد
عملیات نظامى، از آنجا که از پیچیدگى بسیار بالایى برخوردار بود، به عهده مسئولین رده بالاى
سازمان قرار داشت.
نشریه سازمان در تحلیلى فاجعه هفتم تیر را این گونه تبیین کرده است: ... از بین رفتن 70 درصد کادر رهبرى و ارکان حکومتىاش در نقاط مختلف کشور و بىآینده شدن مطلق رژیم، دقیقا محصول مقاومت انقلابى مسلحانه و به خصوص مرحله اول استراتژیک آن بوده است... او (بهشتى) تنها شاهمهرهاى بود که مىتوانست آینده رژیم را... تضمین نماید (و در همین جاست که عظمت انقلابى و سرنوشتساز مرحله اول استراتژى مقاومت روشن مىشود)... مسعود رجوى در جمعبندى یک ساله مقاومت مسلحانه... چنین مىگوید: مجاهدین در اولین ضربهشان جایى براى تثبیت رژیم نگذاشتند.
در همین مقاله مجددا تأکید شده که جمهورى اسلامى پس از 30 خرداد و جنگ مسلحانه سازمان،«... در همان آغاز، بالاترین مهره و امید آیندهاش را از دست داد.» مسعود رجوى در مصاحبه با نشریه الوطن العربى در دى ماه 61 که ترجمه آن توسط ارگان سازمان نیز منتشر گردید گفت: دستاورد سال اول مبارزه مسلحانه ما بسیار بود تا حدى که رژیم امروز بىآینده شده است...
کلیه کاندیداهاى رهبرى پس از خمینى یعنى مقاماتى که مىتوانستند رهبرى رژیم کنونى را بعد
از او به دست گیرند،... علاوه بر آنها دو هزار نفر دیگر از آخوندهاى حاکم و سایر مسئولین رژیم نیز... به هلاکت رسیدهاند.
مقاله دیگرى از نشریه مجاهد، با اشاره تلویحى به فاجعه هفتم تیر، آن را «عملیات تعیین کننده و تاریخساز آغازین» در فاز نظامى پس از 30 خرداد 60، توصیف کرد.
رجوى در سخنانى با اشاره به هفتم تیر، خطاب به گروهى از اعضاى سازمان گفت: ... شما هم مثل همه مردم ایران، یک هفته بعد از 30 خرداد، صداى رعد در آسمان بىابر وطن... را شنیدید...
در 9 تیر 1362، بخش قابل توجهى از نشریه مجاهد به صورت ویژهنامه انفجار هفتم تیر درآمده بود و فضاى عمومى این شماره به روشنى به مخاطب نشان مىداد که سازمان، مجرى و مسئول این فاجعه بوده است و به آن افتخار هم مىکند. در صفحه اول این شماره تیتر «رهنمود قرآنى در بعد از ظهر یکشنبه 7 تیر 1360» و یک آیه قرآن درج شده و در صفحه 2 که ترجمه همراه با تحریف آن آمده است، تلاش شده که مضمون آن بر انفجار 7 تیر تطبیق داده شود و با اشاره به تفأل از قرآن، پشتوانه ماورایى نیز براى این اقدام جنایتبار جعل گردد. همچنین سخنان موسى خیابانى در مورد 7 تیر نیز در صفحه اول برجسته شده و در صفحات بعدى مطالب فراوانى علیه شهید آیهاللّه دکتر بهشتى درج گردیده است تا توجیه سازمان براى این عملیات نیز ارائه شود.
در مقالهاى در همان شماره، ترور آیهاللّه بهشتى به شعارهاى تظاهرات خشونتبار 30 خرداد ارجاع داده شده و چنین آمده است:
... درست در ساعت نه شب هفتم تیرماه 60... خشم گره خورده خلق در مقر حزب... شعله کشید و منفجر شد... بهشتى این بزرگترین چهره امپریالیسم و ارتجاع... مشخصا در تظاهرات تاریخى
30 خرداد... با فریادهاى «مرگ بر بهشتى» حکم اعدام انقلابى او را صادر کرده بودند...
بیش از یک دهه بعد هفتهنامه عرب زبان الوطن العربى نوشت:
... سازمان سیا با کمک مزدوران خود در داخل [ایران] توانست یک محل گردهمایى را منفجر
کند که در آن رویداد، بین 70 تا 80 نفر از سران رژیم و در رأس آنها محمد بهشتى کشته شدند...
در گزارش وزارت خارجه آمریکا درباره سازمان که در سال 1994 میلادى (1373 شمسى) انتشار یافت نیز صراحتا مسئولیت انفجار هفتم تیر بر عهده آن سازمان گذارده شده است:
مجاهدین موجى از بمبگذارى و ترور را علیه رژیم خمینى آغاز نمودند که تا امروز نیز طنینانداز است. شاخصترین حمله در تاریخ 28 ژوئن 1981 [ = 7 تیر 1360] رخ داد و این زمانى بود که دو بمب، مرکز حزب جمهورى اسلامى (حزب روحانیون) را از هم متلاشى کرد و منجر به کشته شدن 74 تن از رهبران ارشد رژیم گشت. من جمله رهبر حزب جمهورى اسلامى،آیهاللّه بهشتى، 4 وزیر، 27 نماینده مجلس.
کریم سنجابى آخرین دبیرکل جبهه ملى در ایران به رغم ادعاى انتقاد از مشى مسلحانه و چپگرایى و التقاط ایدئولوژیک سازمان، در خاطرات خود اقدام به انفجار هفتم تیر را مىستاید: مبارزات و جانفشانىهاى [سازمان] مجاهدین [خلق] علیه دستگاه جابر و جاهل و ارتجاعى و ایران بر بادده آخوندها، غیرقابل انکار است. ظاهرا آنها بودند که با یک ضربت تاریخى شبانه، مرکز حزب جمهورى اسلامى را ویران و بهشتى... با جمع کثیرى از وزیران و سردمداران آنها را نابود کردند.
على فراستى از اعضاى قدیمى و جدا شده سازمان در شرح چگونگى اقدام سازمان به انفجار هفتم تیر، تأکید کرد که شوروى پشتیبانى این عملیات را برعهده داشته است:
انفجار حزب جمهورى اسلامى در 7 تیر 1360 شوک سهمگینى بر رژیم بود و حکومت شوروى، آمریکا را منشأ انفجار اعلام کرد. (کتاب «اتحاد شوروى و ایران انقلابى» نوشته: ا. یودفات، لندن، 1984، ص 116) این اقدام مجاهدین، هیچ کمکى به خودشان نکرد بلکه ناخواسته کمک بزرگى به استراتژى شوروى کرد... در تحقیقات مؤسسات جرمشناسى آمریکا مشخص شد که بمب به کار رفته در انفجار مقر حزب جمهورى اسلامى از نوع «گاز متراکم» بوده است که به تازگى توسط آمریکایىها کشف شده بود ولى شوروىها توانسته بودند به آن دست یابند. ساختن چنان بمبى با آن فرمول پیچیده مطلقا در توان یک گروه چریکى نبوده است و تنها امکان، رسیدن آن از طریق شوروى به [سازمان] مجاهدین بوده است. لازم به توضیح است که مسعود رجوى در سال 1360 در جلسات خصوصى در پاریس تأیید کرده بود که تکنولوژى این انفجار را در اختیار نداشته است.
حال آنکه در زمان وقوع فاجعه، نحوه انعکاس خبر انفجار هفتم تیر در رسانههاى آمریکایى، آشکارا استقبال و خشنودى آمریکایىها را از این موضوع نشان مىداد و اگر شوروى هم در پشتیبانى این فاجعه نقش و وساطت داشته، در هماهنگى و همکارى با آمریکا بوده است زیرا منافع این دو ابرقدرت در آن زمان در تضعیف و نابودى نظام جمهورى اسلامى، با یکدیگر کاملاً گره خورده بود.
تایم چاپ آمریکا نوشت که آیهاللّه بهشتى «امید اصلى براى تداوم انقلاب اسلامى بود»، واشنگتن استار فقدان وى را به منزله از دست رفتن «تواناترین استراتژیست و سازمانده» روحانیت
ایران توصیف کرد و کریستین ساینس مانیتور تأکید کرد که انفجار هفتم تیر «امید بنیادگرایان براى تشکیل یک دولت مذهبى پس از سرنگونى بنىصدر را به یأس مبدل کرد.»
روزنامه دى ولت چاپ بُن (آلمان غربى) نیز فقدان آیهاللّه بهشتى را «ضربه سخت ولى غیرمهلک به روحانیت ایران» نامید و نوشت که «مردم ایران چارهاى ندارند جز اینکه براى فائق آمدن بر دیکتاتورى ملاها بجنگند.»
امام خمینى در اولین سخنرانى خود بعد از فاجعه هفتم تیر، افراد وابسته به آمریکا و شوروى را
مسئول آدمکشىها و بمبگذارىها برشمرد و ضمن تجلیل از شهید آیهاللّه بهشتى و سایر شهداى
هفتمتیر به عنوان «خدمتگزاران کشور»، و ذکر مراتب مظلومیت خاص شهید بهشتى به دلیل تبلیغات متراکم ضدانقلاب و بویژه سازمان علیه وى، هواداران فریب خورده را به دور شدن از «سران فاسد و جنایتکار» سازمان فراخواند. در پیام مکتوب امام نیز تأکید شد که «کوردلان مدعى مجاهدت براى خلق خدمتگزاران فعال و صدیق را از خلق گرفتند.»
حجت الاسلام دکتر باهنر دبیرکل جدید حزب جمهورى اسلامى در اولین مصاحبه مطبوعاتى خود اعلام کرد که: «سرنخ این جنایت، امپریالیسم آمریکا و کارگزاران آن منافقین خلق هستند.»
حجت الاسلام سیدمحمد خاتمى سرپرست وقت کیهان در سرمقاله این روزنامه ضمن تمجید بسیار از شخصیت آیهاللّه دکتر بهشتى و دیگر شهداى هفتم تیر، «جبهه متحد ضدانقلاب حول محور بنىصدر» را به عنوان «تفالههاى آمریکا و قدرتهاى سلطهطلب» مسئول این فاجعه توصیف نمود و تأکید کرد: جنایت هولناکى که به دست ظلمتزدگان از خلق بریده در هفتم تیرماه صورت گرفت دقیقا نشانگر ضعف و زبونى این سیاهدلان و جنونى است که در اثر بىپایگاهى در میان تودههاى انبوه مردم بدان دچار شدهاند.
سازمان مجاهدین خلق ، پیدایی تا فرجام ،موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ج 2 ص 593 تا 600