30 خرداد 1400
نگاهی به«تاریخ سرگذشت مسعودی» خاطرات و سفرنامه ظلالسلطان
مسعود میرزا ظلالسلطان، پسر ارشد ناصرالدین شاه، خاطرات و سفرنامهاش را در «تاریخ سرگذشت مسعودی» روایت کرده است. وی علاقه بسیاری به شکار و گردآوری عتیقه داشت و از نظر ثروت و طول مدت حکمرانی و قدرت با هیچ یک از اقوام خود قابل مقایسه نیست.
سلطان مسعود میرزا، فرزند ارشد ناصرالدین شاه قاجار سال 1228 ش به دنیا آمد. وی سه سال از مظفرالدین شاه بزرگتر بود ولی چون مادرش از خاندان قاجاریه نبود، به ولایتعهدی منصوب نشد. در زمان حکومتش بر فارس، به دلیل ظلم فراوان، عزل شد ولی مدتی بعد به اصفهان رفت و تا 34 سال بعد با ستم حکمرانی کرد.
«تاریخ سرگذشت مسعودی»، خاطرات و سفرنامه مسعودمیرزا ظل السلطان (فرزند ناصرالدین شاه) به روایت خود اوست. مسعود میرزا در سال 1323 این کتاب را به کمک فرزندش، اسماعیل میرزا، تدوین کرد. وی بخش مهمی از کتاب را تقریر کرده و اسماعیل میرزا نوشته و بخش دیگر را از روزنامه شکارهای خود نقل کرده است.
این کتاب دارای دو بخش است؛ شرح مسافرتهای مسعود میرزا به مناطق مختلف ایران در شش باب و شرح سفر او به فرنگستان که در خلال آنها اطلاعات دیگری هم آمده است. باب اول کتاب درباره تاریخ تولد و نسب و نژاد مسعودمیرزاست، طبق روایت او نسبِ خاندان قاجار به اشکانیان میرسد!
باب دوم درباره سفر مسعود میرزا به مازندران و استرآباد است. مسعود میرزا سیزده ساله بود که پدرش او را حاکم آنجا کرد. وی در شرح سفر خود، به وقایع مهم دوره سلطنت پدرش اشاره میکند. باب سوم، شرح سفر او به فارس است که ضمن آن، وقایع تاریخی، موقعیت جغرافیایی، شرح بلوکات و افواج و ایلات آن منطقه و نحوه جمعآوری مالیات و خرج کردن آن بیان شده است.
باب چهارم، سفرنامه اصفهان است که در این باب نیز مطالب تاریخی و جغرافیایی منطقه ذکر شده است. باب پنجم شرح سفر مسعود میرزا به عراق عجم (اراک ) است. باب ششم به شرح سفر بروجرد و لرستان اختصاص دارد و ضمن آن به برخی مسایل مانند شورش ایلات لر، شورش افغانها نیز پرداخته شده است. همچنین شرح کتابهایی که به همت او ترجمه شده نیز در این باب آمده است. وی در پایان این باب مطالبی درباره شکارهای خود آورده و درباره نام حیوانات مختلف توضیحاتی درباره آن حیوان داده است.
بخش دوم کتاب، سفرنامه فرنگستان است. این سفر در 1323 از بندر انزلی آغاز شده است. مطالب این بخش مشتمل است بر مشاهدات نویسنده از روسیه، اتریش ، آلمان و فرانسه و مطالبی درباره کشتار یهودیان و درگیری ارامنه و مسلمانان در بادکوبه.
مسعودمیرزا هنگام تدوین کتاب، هرگاه مطلبی را به خاطر میآورده که با مطالبش ارتباط داشته به سفرنامه میافزوده است، ازین رو کتابش انسجام ندارد. همچنین اظهارنظرهای بیمایه، خودستاییها و تحقیقات غیرقابل اعتماد نیز از ارزش کتاب کاسته است.
تاریخ سرگذشت مسعودی نخستینبار در 1325 در تهران چاپ سنگی شد. در سال 1362ش دو چاپ عکسی از همین چاپ در تهران منتشر شد که یکی از آنها را فرهنگسرای یساولی با مقدمه ابوالحسن شمس محمدی و افزودن فهرست اعلام و چند عکس، به چاپ رساند و دیگری را انتشارات دنیای کتاب با مقدمه ناشر و آلبومی از تصاویر چاپ کرد. در 1363ش به کوشش حسین خدیوجم (متوفی 1365ش ) متن کتاب منقح شد و در 1368 ش، در سه جلد، همراه با حواشی و توضیحات، با عنوان خاطرات ظلالسلطان به چاپ رسید.
مهشید موسوی از پژوهشگران موسسه مطالعات تاریخ ایران معاصر در مقالهای ظلالسلطان را اینگونه تفسیر میکند: «او سه سال از مظفرالدین شاه بزرگتر بود ولی چون عفت السلطنه از دودمان شاهان قاجار و از زنهای عقدی ناصرالدین شاه نبود، ظل السلطان به ولیعهدی انتخاب نشد. حسرت ولایتعهدی، از اوان کودکی حسادت برادرش مظفرالدین میرزا را در جانش بر انگیخت و تا پایان عمر، آرزوی مالکیت و پادشاهی یک دم از مخیلهاش دور نشد.»
وی املاک مردم را با زور و قهر، غصب و تصرف میکرد و شورشها را با سنگدلی سرکوب میکرد. در حدود سال 1259ش که به اوج قدرت رسیده بود، به پشتوانه ارتش محلی خود، اوامر حکومت مرکزی را نادیده میانگاشت و در سال 1261 به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که حاضر است در ازای دریافت مقام ولایتعهدی، مبلغ هنگفتی پیشکش کند.
موسوی ادامه میدهد: «ظلالسلطان پس از پایان دوره حکمرانیاش در مازندران، به تهران احضار شد و پس از ورود به پایتخت با همدم الملوک (دختر امیرکبیر) که بعدها به همدمالسلطنه ملقب شد ازدواج کرد و پس از برگزاری مراسم عقد ازدواج به فرمانروایی فارس انتخاب شد. مسعود میرزا در سال 1921 به اصفهان رفت و این مرتبه دوره حکمرانی او تا سال 1325 یعنی 35 سال متوالی ادامه پیدا کرد. از همان اوان شباب و عنفوان جوانی راه استفاده یا به اصطلاح آن ایام، دخل و مداخل را خوب میدانست و به جمع آوری نقدینه و جواهر و املاک عشق و علاقه مفرطی داشت و روز به روز بر دامنه سلطه و چنگ اندازی بر املاک حومه اصفهان میافزود.»
وقتی خبر مظالم او به گوش ناصرالدین رسید، شاه قاجار درصدد سفر به اصفهان و بررسی اوضاع آنجا برآمد. در این هنگام ظل السلطان بیمناک به تهران آمد و به شاه و درباریان هدایای نفیس تقدیم کرد. با این همه، شاه پس از مدت کوتاهی، با صدور فرمانی، او را از سراسر قلمرو حکومتی غیر از اصفهان برکنار کرد. او در تمام دوران سلطنت مظفرالدین شاه نیز حاکم اصفهان بود و با مشروطهخواهان به شدت برخورد میکرد. از دیگر کارهای جنونآمیز او، تخریب آثار و ابنیههای با ارزش دوران صفوی در اصفهان بود تا شاه به این شهر توجهی نداشته باشد و او مطلق العنانِ آن دیار شود.
پژوهشگر موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران میافزاید: «دوران حکومت ظل السلطان در اصفهان، به قلع و قمع مخالفان و سرکوب شورشهای محلی و داخلی یا افزون بر داراییهای کلان، از طریق دستاندازی بر اموال مردم میگذشت و از آنجا که مملکتداری جایی در ذهنیت قاجار نداشت، اغلب اوقات را به شکار و بلوکگردی و خوشگذرانی سپری میکرد. با این حال، نباید از نظر دور داشت که تشکیل قشون منظم، تأسیس روزنامه فرهنگ، افتتاح مدرسه همایونی به سبک جدید و اکل دو میلیتر (Ecole de Militaire) یا مدرسه نظامی برای تعلیم داوطلبان قشون، از جمله اقدامات ظل السلطان در اصفهان است.»
مسعود میرزا در اواخر جنگ جهانی اول به اصفهان بازگشت و در عمارت خود در باغ نو منزوی شد. پس از مرگ فرزند بهرام میرزا سردار مسعود، در دریای مانش دچار اختلال حواس شد و در 10 تیر ماه 1297ش برابر با 22 رمضان 1336 ق در حدود هفتاد سالگی درگذشت.
خبرگزاری ایبنا