01 اسفند 1400
نامه جانشین پرویز ثابتی به امام خمینی پس از انقلاب
نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب، روزانه نامههای متعدد و بیشماری به دفتر کمیته استقبال امام در مدرسه رفاه که حالا به «کمیته امام» معروف شده بود میرسید. موضوع این نامهها متفاوت بود، از اعلام بیعت و خوشآمدگویی به امام گرفته تا درخواست کمک و مساعدت مالی و ابراز توبه و ندامت. مورد اخیر، مخصوص کسانی بود که در رژیم گذشته مسئولیتی داشتند و حالا که با پیروزی انقلاب، ورق برگشته بود، احساس خطر کرده بودند. برخی از اینکه در جنایات رژیم سابق شریک بودند ابراز شرمندگی میکردند و برخی هم میکوشیدند خود را از «جنایات ساواک علیه مردم» جدا نشان بدهند.
میرسیدعلی طباطبایی معروف به سرتیپ طباطبایی، از مقامات و مدیران میانی ساواک در سالهای پیش ازانقلاب، یکی از افرادی است که چنین نامهای از او در تاریخ ثبت شده است. هرچند بخش عمدهی سابقهی کاری سرتیپ طباطبایی در بخش خارجی ساواک بود، اما آبانماه ۵۷ وقتی پرویز ثابتی، چهرهی مشهور و البته بدنام ساواک از ریاست اداره سوم(امنیت داخلی) کنار گذاشته شد، این طباطبایی بود که به جای او بر این صندلی تکیه زد. سوءسابقهای که او در نامهاش به امام میکوشد از آن فرار کند. متن کامل این نامه به شرح زیر است:
«حضور مبارک زعیم عالیقدر حضرت آیتاللهالعظمی حاج سید روحالله الموسوی الخمینی دامت برکاته
با کمال احترام به عرض میرساند
اینجانب سرتیپ میر سیدعلی طباطبایی فرزند مرحوم حجتالاسلام سید ابوالقاسم طباطبایی و نواده مرحوم حجتالاسلام سیدمحمد طباطبایی مجاهد راه مشروطیت ایران در سال ۱۳۳۹ شمسی پس از طی دوره دانشگاه جنگ بنا به دستور ستاد ارتش وقت به سازمان اطلاعات و امنیت کشور مامور و مشغول کار گردیدم. قسمت اعظم اشتغال بنده در این سازمان، قسمت اطلاعات خارجی بود.
چهار سال در کابل سمت مستشار فرهنگی سفارت را به عهده داشتم و پنج سال در ترکیه معاون دبیرکل سازمان پیمان مرکزی سنتو بودم. در مراجعت به ایران مأمور گردیدم سازمان ارتباطی و مخابراتی را که در شرف تأسیس بود، سرپرستی و نسبت به تکمیل و راهاندازی آن اقدام کنم. قریب سه ماه قبل که پرویز ثابتی مدیرکل امنیت داخلی سازمان از کار برکنار گردید، سپهبد ناصر مقدم به دلیل علاقه و اعتمادی که به من داشتند، از من خواستند این شغل را بپذیرم و این وظیفه بر عهدهام بود، تا لایحه انحلال ساواک به تصویب مجلسین رسید و این مسئولیت خود به خود از دوشم برداشته شد.
اینک هم متاسفانه به دلیل اشتباهات و نابخردیهای برخی از کارکنان سابق آن سازمان و عدم توجه آنان به اصول مسلم انسانی و مردمی سازمان اطلاعات و امنیت سابق کشور و همگی کارکنان آن در مظان تهمتهای گوناگون و مورد نفرت عموم واقع شدهاند با تقدیم این مختصر موجبات به تصدیع خاطر رهبر عالیقدر را فراهم نموده و به عرض مبارک میرساند که بنده در تمام مدت ۴۰ سال خدمت خود، خواه در ارتش و خواه در ساواک حتی برای یک لحظهای از طریق شرافت و مردمی خارج نشده و نه تنها دزدی و جنایتی مرتکب نشدهام، بلکه اگر مقدورات اجازه میداده است، در جهت کمک به مردم و تعدیل فشارها و ارشاد همکارانم به خودداری از سختگیریهای ناروا نسبت به هموطنان گام برداشتهام و شاهد این مدعا از لحاظ مالی تنها مالک بودن سه دانگ از خانهای است که در آن سکونت دارم و از لحاظ اخلاقی و معنوی هم حسن شهرتی است که به غلط یا درست در اجتماع تحصیل کردهام.
نه کسی را شکنجه نمودهام و نه با این قبیل اعمال همگامی داشته و خدای ناکرده در آنها اگر آنچه را که میگویند صحیح باشد دخالتی داشتهام که تعیین صحت و سقم این عرایض با تحقیق و بررسی سوابق به آسانی میسر است.
معتقد بوده و هستم که تخطی به حقوق دیگران گناهی است بزرگ. چه مادی و چه معنوی. در اینجا معترضهای عرض میکنم گو اینکه شاید بازگو کردن این اقدام در شأن عالی نباشد.
در بدو تصدی شغل اخیر و در بازدیدی که از ساختمانهای تابعه به عمل میآوردم، مشاهده نمودم که کتابهای مربوط به جضرت آیتاللهالعظمی در اطاقی با وضعی نامناسب روی هم انباشته شدهاند. مسئولان امر را مورد عتاب قرار داده و گفتم که به چه جرأت به حریم مقدس کتاب اسائه ادب شده است. دستور دادم تا همه آنها را گردگیری کرده و تمیز نموده و در جعبهها بسته بندی نمایند و سپس به وسیله آقای حشمتی استاندار سابق خوزستان به جناب پسندیده پیغام دادم که تشریف بیاورند و کتابها را برای تحویل به محضر آیتالله العظمی تحویل گیرند. که متاسفانه تا آخرین لحظات عمر ساواک معزی الیه و یا آقازاده ایشان مراجعه نفرمودند و اینک نیز به اثر دوری، از سرنوشت آنها خبری ندارم. شاید به وسیله مجاهدین اسلام ضبط و به عرضش مبارک تسلیم شده باشد.
و اما در مورد نهضت اسلامی مردم ایران معتقد هستم و تذکر هم دادهام که بایستی در کنار ملت بود و به خواسته آنان احترام گذارد و به طور خلاصه همیشه متذکر بودهام که با ملت نمیتوان و نباید ستیز کرد.
جریانات اخیر من و کسانم را که نه ظلمی نمودهایم و نه حقی را پایمال، گرفتار سختترین ناراحتیهای روحی و فکری نموده است. چه میبینیم که متاسفانه ما را هم در زمره ظالمان و ستمگران محسوب میدارند و حال آنکه جز طریق ایمان و خداپرستی و مردم دوستی راه دیگری نرفتهایم.
از صفای باطن و نیت پاک حضرت آیتالله العظمی زعیم بزرگ تمنای بذل توجه و اعاده آرامش به خانوادهام را دارم.
سرتیپ میر سیدعلی طباطبایی»