20 مرداد 1393
نامهای از سفیر کبیر ایران در عراق
آقای باقر کاظمی از دیپلماتهای عصر پهلوی که در دوران کابینه محمد مصدق مدتی سمت وزارت امور خارجه و معاونت نخست وزیری را بر عهده داشت، در سالهای حکومت رضاخان چندی سفیر کبیر ایران در عراق بود. او در تاریخ 12 فروردین 1312 از عراق نامهای برای محمدعلی فروغی که در آن زمان وزیر امور خارجه ایران بود نوشت و ضمن شرح بعضی مسائل از ظلم و ستم و تعدی نظامیان و مأموران امنیه ایران در مناطق مرزی نزد وی گلایه کرد. مطالعه این نامه از آن جهت که وضعیت مرزبانان ایران در عصر رضاشاه پهلوی را نشان میدهد، خالی از لطف نیست:
تصدقت شوم، البته راپرتهای رسمی و محرمانه همه از لحاظ مبارک گذشته و ملاحظه فرمودهاید . در اینجا اجازه میخواهم خاطر مبارک را به دو سه موضوع ذیل که به جهات عدیده مقتضی ندانستم ضمن راپرتها اشاره بکنم معطوف دارم:
اولاً بطور کلی رفتار نظامیان و امنیهها در سرحدات خوب نیست. بیجهت مردم را اذیت میکنند، دارائی مردم را ضبط مینمایند، راپرتها و اخبار دروغ و مبالغهآمیز به وزارت جنگ میدهند، برای پردهپوشی از سیئات اعمال خود تقصیر را گردن دیگران میگذارند، کاهی را کوهی میکنند. امنیههای سرحدی با قاچاقچیان مساعدت دارند و از اشخاص قاچاقچی وجه مختصری گرفته ندیده میانگارند. در چند نقطه نظامیان اموال مردم را ضبط کردهاند. چند نفر به تواتر نشانی اشیاء غارت شده خود را در منزل سرهنگ حسینپور رئیس قوای زهاب میدهند. اخیراً در پاوه نزدیک مرز کردستان مقدار زیادی اسباب و اثاثیه غارتی را نظامیها جمع کرده بودند، اتباع افراسیاب بیک نمیدانم به چه وسیله مطلع شده آن اسبابها را میبرند و مقداری از آنها را به حلبچه اخیراً آوردهاند و حالا نظامیها و کمیسر سرحدی نوسود به عجله و التهاب برای پرده پوشی حرکات خود از قونسول سلیمانیه میخواهند اسبابی فراهم آورد که این اثاثیه را به آنها عودت دهند. عریضه صوفی بیک را که عیناً تقدیم کرده بودم البته ملاحظه فرمودهاند که چطور از رفتار این نظامیها شکایت میکند. راپرتهای دروغ صاحب منصبان به تهران ، که اشرار به خاک عراق رفته و چنین و چنان ، ملاحظه میفرمائید که پس از روبرو شدن و گفتگو با صاحب منصبان عراق در حضور ویس قونسول خلاف آنها ثابت میشود. تقاضای ورود به خاک ایران را که سرهنگ احمدخان کرده بود و نوشتجات را تقدیم کردم البته قرائت فرمودهاید که اینطور اسباب اعتراض دولت شده بود و اگر فدوی نپختگی کرده بودم شاید کار به جاهای بد میرسید. به هزار زحمت کمیسر عراق را در قلعه صالح حاضر کردم که در روز معین از دو طرف اشرار مجتمعه در هور را محاصره و قلع و قمع نمایند. معلوم نشد چرا کمیسر را منفصل کرده و اینکار به تأخیر افتاد و هزاران مسائل دیگر که نمیخواهم موجب تصدیع خاطر مبارک شوم. نمیدانم این کارها چاره دارد یا نه، البته اگر چاره داشته باشد خواهید فرمود و الا باید سوخت و ساخت.
ثانیاً مدتی است تلگرافاً و کتباً عرض میکنم به تدریج اشرار دور صوفی بیک ولدبیکی جمع میشوند و کمکم محل اقامت او مرکز فساد خواهد شد، معلوم نیست چرا نظامیان نشسته و هیچ اقدامی نمیکنند و بعد که کاری شد تقصیر را گردن دیگران میگذارند. الآن قوة او کم است . احمدبیک پسر جعفر سلطان و محمد رشید و دو سه نفر دیگر نزد او هستند و با افراسیاب و غیره روابط دارد و اسلحه و آدم و آذوقه به آنها میرساند و همه در خاک ایران هستند، چرا اقدام نمیکنند خدا عالم است. پس فردا که کار سخت شد اسباب زحمت حضرت اشرف و بنده را فراهم میکنند اگر ممکن باشد اقدامی بفرمائید که زودتر شر این آدم را دفع کنند و یا طوری او را استمالت کرده با احمد بیک و دیگران بداخلة ایران بفرستید بسیار بجاست.
ثالثاً در مسئلة شطالعرب بنده عقیدهام این است که دولت ایران باید خیلی سخت بگیرد و این موقع را از دست ندهد (چنانکه تیمورتاش در آن موقع شناسائی عراق را از دست داد) و صریحاً بگوید اگر حاضر به این کار نیستید ما هم اصلاً هیچ عهد نامه با شما نخواهیم بست تا این موضوع به نفع ما تمام شود، در این باب منتظر تعلیمات هستم. احتمال دارد توفیق سعیدی را به رُم بفرستند و ناجی شوکت رئیس الوزراء سابق را مأمور تهران کنند لکن تا بحال ظاهر نکردهاند. حدس بنده این است که چون ناجی شوکت قدری در مجلس بر ضد کابینة حاضره شیطنت میکند میخواهند او را دور کنند. به بنده تابحال چیزی نگفتهاند نمیدانم در تهران اقدامی کردهاند یا خیر؟
راجع به راپرتی که برای راه رواندوز و طرق اتصال ایران به دریای آزاد عرض کردهام البته مطالعات فرمودهاید. بنده شخصاً شور و ذوق خاصی به این کار دارم و اگر دولت بخواهد با سوریه و فرانسویها عهدنامه و قراری در اینباب بگذارد داوطلبانه حاضر برای این خدمت هستم. ملک فیصل در اواسط خرداد به لندن میرود، وزیر خارجه و عدهای از وزراء با او میروند. در تابستان سفرای خارجه و غالب وزراء هم از بغداد میروند و در حقیقت کارها دو سه ماه تعطیل است. بنده حاضر هستم چهل پنجاه روز به سوریه رفته اینکار را بر طبق دستور دولت انجام دهم. استدعا دارم حضرت اشرف این موضوع را در نظر داشته و در صورت امکان اقدام برای ارجاع این خدمت به فدوی بفرمایند که موجب کمال تشکر خواهد شد.
چون یقین دارم حضرت اشرف به بیغرضی و حسن نیت فدوی اطمینان دارید اجازه میخواهم در این تغییرات جدید وزارتخارجه اشخاصی را که به نظرم میرسد حضور مبارک معرفی نمایم. برای معاونت کل به نظر بنده آقای نجمالملک یا آقای سهیلی از تمام کاندیداهای دیگر بهتر هستند و هر کدام را انتخاب فرمائید قطعاً از آنها راضی خواهید بود. محسن میرزا هم که فعلاً در تاشکند است البته معرف حضور مبارک میباشد.
برای ریاست پرسنل و یا کفالت ادارة انگلیس از هرکس مناسبتر است و سابقة زیادی در کار ادارة انگلیس دارد و در صورتی که او را به ریاست پرسنل معین فرمائید همایون به نظر بنده از کسان دیگر برای کار ادارة انگلیس مناسب تر از سایرین میباشد. نصرالله خان بهنام هم عضو کارکن دقیقی است و برای کفالت ادارة ممالک شرقیه شاید بد نباشد. از این جسارت که فقط و فقط برای علاقة کامل به اوضاع وزارتخانه در زمان وزارت حضرت اشرف و تنها برای یادآوری میباشد از حضور مبارک تمنای عفو دارم و در انتظار زیارت اوامر مطاعه میباشم. زیاده جسارت است.
مجله یغما ، شماره 5 ، سال پنجم ، 1331