
31 شهریور 1404
نهضت آزادی چگونه تجاوز صدام را توجیه میکرد؟
دفاع مقدس 8 ساله ایران در مقابل عراق، بهعنوان یکی از حساسترین دورههای تاریخ معاصر، نه تنها صحنه نبرد نظامی، بلکه میدان جدال روایتها و تحلیلهای سیاسی گوناگون هم بود. نهضت آزادی در طول این هشت سال، با ارائه روایت وارونه یکی از بیشترین خیانتها را داشت.
روایت پیش رو، برشی از صفحات 479 تا 583 از کتاب «نهضت آزادی ایران» است که توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شده است.
جزوهای جنجالی در میانه جنگ
جنگ ایران و عراق، مقطع بسیار مهمی از تاریخ معاصر ایران و جهان است. مجموعه نظرات نهضت آزادی درباره جنگ، در جزوهای تحت عنوان «تحلیلی پیرامون جنگوصلح»، منتشره در تابستان 63، مطرح شده است. در آن زمان، انتشار این جزوه با استقبال گرم ملیگرایان و لیبرالهای ضدانقلاب مقیم خارج روبرو شد. نشریه انقلاب اسلامی در هجرت که از سوی بنیصدر و دوستانش در پاریس منتشر میشود، و اغلب اوقات، اخبار و اطلاعیههای مربوط به نهضت را نیز به چاپ میرساند مفاد آن جزوه را هم بهتفصیل منعکس کرد.
تحریف واقعیت جنگ
پس از انتشار این جزوه و بازتاب وسیع آن در خارج و داخل، و افزایش تحرکات تبلیغی علیه تداوم دفاع مقدس، آقای هاشمی رفسنجانی در خاطراتش انتشار این جزوه و بازتابهای تبلیغاتی آن در خارج و داخل را «فساد تبلیغاتی» توصیف کرده بود.[1]
در تحلیل مزبور به «طبیعی» بودن «بروز جنگ» بعد از هر انقلابی، اینگونه اعتراف شده است: «مسئله خطر حمله و تهاجم از جانب نیروها و عوامل و دولتهای خارجی به دولت جدید بعد از یک نهضت یا انقلاب، غالباً صورت گرفته و در انقلاب ما نیز مطرح بوده...»[2]
بااینحال، در این تحلیل تلاش شده تقصیر شروع جنگ به نحوی متوجه رهبران و مسئولان کشور شود. ابتدا به این صورت مقدمهچینی شده است: «بسیاری از انقلابات جهان بعد از پیروزی با خطر حمله نظامی از خارج مرزها و جنگ خارجی توسط همسایگان دور و نزدیک خود روبرو شدهاند. در برخی از موارد، رهبران انقلاب با دوراندیشی خطر را پیشبینی کرده و به چارهجویی پرداختهاند و با بهکارگیری شیوههای مناسب، مانع بروز جنگ شدهاند و یا حداقل وقوع آن را به زمانی که نظام جدید آمادهتر بوده است، به عقب انداختهاند. اما در مواردی هم این امر، امکانپذیر نبوده و رهبران نتوانستهاند پیشگیری نمایند و جنگ با نتایجی وحشتناک و به ضرر نظام نوپا به وقوع پیوسته است.»[3]
آنگاه باتکیهبر قابل پیشبینی بودن حمله عراق به ایران و امکان پیشگیری آن، نتیجهگیری میشود که «جنگ عراق با ایران قابلاجتناب بوده است.»[4]
چرخش روایت | دوگانگی در مواضع
اما همین نهضت آزادی در 14 مهر 59 درباره جنگ ایران و عراق واقعیت «غیرقابل اجتناب بودن» جنگ را این گونه اذعان کرده بود: «هموطنان عزیز، نبرد اجتنابناپذیر و تحمیلی با رژیم سرسپرده عراق که بعد از سرنگونی شاه و قوام گرفتن جمهوری اسلامی در ایران، سخت به وحشت افتاده است، به مراحل امیدبخش پیروزی خود نزدیک می شود.»[5]
در تابستان 63، در تحلیل جدید، نهضت آزادی عوامل وقوع جنگ را چنین برشمرده است: «عوامل داخلی بروز جنگ عبارتند از: فانتری انقلابی ]یا صدور انقلاب[ و باقی ماندن انقلاب در مرحله سلبی… عوامل خارجی بروز جنگ پس از انقلابات عبارتند از: تأثیرات طبیعی وقوع انقلاب در جوامع دیگر، ترس حکام و دولتهای غیرملی، نقش ابر قدرتها و سیاستهای بیگانه ذینفع و تأثیر جنگ در رشد اقتصادی.[6]
تئوریزهکردن و تبرئه تجاوز صدام
با ملاحظه این فهرست، در ابتدا به نظر میآمد که نهضت در تحلیل علل وقوع جنگ، بیطرفانه و منصفانه برخورد کرده و همه عوامل موجود را در نظر گرفته است. درحالیکه باتوجهبه سایر دیدگاههای آقای بازرگان و نیز تأکیدات تحلیل مزبور، «علت اصلی» وقوع جنگ از دید نهضت، اتخاذ سیاست «صدور انقلاب» از سوی جمهوری اسلامی، بوده است.
این موضوع را قبلاً آقای بازرگان نیز طرح کرده بود. وی در یک سخنرانی به مناسبت پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب (زمستان 1362) در دفتر نهضت آزادی، ضمن توضیح مراحل تحول انقلاب از دیدگاه خود، پس از اینکه تلاش برای نجات مستضعفین و کفرستیزی را با لحنی کنایهآمیز بهعنوان یکی از اهداف و برنامههای انقلاب بر میشمارد، میگوید: «با چنین هدف و برنامهٔ عقیدتی، طبیعی است که مورد حملهٔ همسایهای چون عراق قرار بگیریم که بیش از سایرین، هم چشم طمع به بهرهبرداری از ناتوانی ما پیدا کرده بود و هم خود را در معرض تهدید دیده تدارک و پیشدستی حملهای را بنماید.[7]
همچنین او در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت»، جنگ را «محصول حرکت دوم انقلاب» مینامد و در مورد ارتباط صدور انقلاب با وقوع جنگ، میگوید: «وقتی اهداف انقلاب در حرکت دوم اوج گرفته، صدور انقلاب همراه با مستکبر کوبی و کفرستیزی، سایه بر سایر اشتغالات انداخت، حمله نظامی عراق در 31شهریور 59 بهعنوان ارمغانی از غرب که انتظار آن را داشتند و باید به استقبالش شتافت، با خونسردی و سربلندی پذیرفته شد.[8]
پس مطابق این تحلیل و تحریف، به نظر آقای بازرگان، «حمله» عراق به ایران «طبیعی» بوده و در واقع عراق برای دفاع از خود «پیشدستی» کرده است؛ زیرا پیامد «صدور انقلاب»، طبیعتاً جنگ با همسایگان بوده است. هیچ دفاعیهای بهتر از این نمیتواند رژیم صدام را از جرم و جنایت «تجاوزکاری و جنگافروزی» تبرئه نماید.
[1] امید و دلواپسی، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 1364، دفتر نشر معارف انقلاب، 1387، ص 63، 21 فروردین 1364
[2] تحلیلی پیرامون جنگ و صلح، نهضت آزادی ایران (نویسنده و ناشر)، تابستان 1363، ص37
[3] همان، ص 35
[4] همان، ص 48
[5] اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 245
[6] تحلیلی پیرامون جنگ و صلح، صص 37 و 42 و 43
[7] تداوم و تحول انقلاب، ص 14
[8] انقلاب ایران در دو حرکت، صص 154 و 155