نقش آمریکا و اسرائیل در آموزش شکنجه گران ساواک
جیمز لایف در کتاب شکنجه در جهان مینویسد: «در سمینارهایی که سازمان CIA برای اعضای ساواک ترتیب میداد جدیدترین و مؤثرترین شیوههای شکنجه را آموزش میداد. تعدادی از دستگاههای مورد استفاده برای شکنجه نیز جزء دستگاههای فنی بود که CIA در اختیار ساواک ایران گذاشت. متدهای شکنجه نازیها در اثنای جنگ دوم جهانی، مؤثرترین روشهای شکنجهای بود که در سمینارها تعلیم داده میشد».
تهرانی بازجو و شکنجهگر کمیته مشترک در مورد چگونگی آموزش شکنجهگران توسط CIA آمریکا در اعترافات خود میگوید:
«من به اتفاق 13 نفر دیگر از شکنجهگران کمیته مشترک و مأمورین ساواک طی مأموریتی به آمریکا تحت آموزش مأمورین سیا قرار گرفتیم و هنگام ورود به آمریکا در فرودگاه دالاس به زمین نشستیم و چند نفر از کارمندان سیا در فرودگاه از ما استقبال کردند و سپس با هواپیما به یک اردوگاه آموزشی در محلی جنگلی و نزدیک دریا رفته و به مدت دو هفته آنجا بودیم و به صورت تئوری و عملی شیوههای مبارزه با تروریستها ]مبارزین و انقلابیون [ را فرا میگرفتیم».
وی همچنین در باره ارتباط آموزشی ساواک و اسرائیل و آموزش شکنجهگران میگوید:
«کانال ارتباطی بین ساواک و اسرائیل (موساد) کمیته زیتون بود و در امور مختلف با این کمیته، توسط قسمتها و افراد تماس گرفته میشد. سیستم شنود تلفن در ایران توسط اسرائیلیها راهاندازی و آموزش داده شده بود. گروهی از مأمورین تیمهای تعقیب و مراقبت توسط موساد آموزش دیده بودند. همه ساله چندین هیئت از ایران برای دیدن دوره به اسرائیل میرفت و متقابلاً بعضی از کارمندان موساد به ایران دعوت میشدند که از وجود آنها برای تشکیل کلاسهای یک یا دو و حداکثر چند روزه در باشگاههای ساواک استفاده میشد که در این گونه مواقع اداره کل آموزش وظیفه برنامهریزی و پذیرایی از آنان را به عهده داشت».
شاه در مصاحبه مطبوعاتی با دیوید فراست روزنامهنگار معروف انگلیسی مدعی میشود که: از شکنجه زندانیان سیاسی در ایران در طول سلطنتش اطلاعی نداشته است و وی با لحن انتقادآمیزی از مصاحبه کننده میپرسد: «وقتی که او اطلاعی از شکنجه نداشته چون امکان دارد برای اتفاقات داخل زندانهای ایران سزاوار سرزنش باشد».
ولی شاه بلافاصله با گفتن اینکه هوادارانش در سال 1976 یعنی حدود سه سال قبل از پیروزی انقلاب دست از شکنجه کشیدند، خود به خود حرف قبلی خویش را رد میکند و با پذیرش این سخن، شاه ایران مسئول بیش از سی سال شکنجه در ایران است. همان طوری که در شمارههای پیشین گفتیم تشکیل کمیته مشترک به دستور شخص شاه انجام شد و روزانه و به صورت نوبهای در جریان کوچکترین فعل و انفعالات و برخوردهای نیروهای کمیته با انقلابیون و مبارزین بوده است. برای روشن شدن این دروغ و رسوایی بزرگ که شاه ایران هیچگونه اطلاعی از شکنجه در زندانها نداشته است توجه به این مطلب و اسنادی که ارائه میشود بسیار روشنکننده میباشد. یکی از معجزات قرن بیستم بدون شک پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بوده است. از یک طرف میلیونها نفر از مردم با دست خالی، خواهان سرنگونی رژیم پهلوی شدند و از طرف دیگر رژیم پهلوی در اوج اقتدار و قدرت و مورد حمایت شرق و غرب و تا دندان مسلح، سرمست از پیشرفتهای ظاهری و در راه رسیدن به دروازههای تمدن بزرگ آریامهری که وعده داده شده بود رجزخوانی میکرد. اما انقلاب ایران ناگهان دری به دهلیز تاریک گذشته ملت ایران گشود و اسناد و مدارک رژیم سابق را در معرض دید همگان گذاشت. بوروکراسی عظیمی از ظلم و جنایت و فساد سقوط کرده بود و خوشبختانه این بوروکراسی سرمست از رؤیاهای جاودانگی خود، اسناد مربوط به همه چیز و همه کس را حفظ کرده بود.
بولتنهای بسیاری از جنایات روزانه مأمورین شاه و شکنجهگران ساواک و اقداماتی که برای سرکوب مبارزین و انقلابیون و شخصیتهای گوناگون صورت گرفته بود، دست نخورده باقی مانده بود.
از زمان تشکیل کمیته مشترک رؤسای کمیته مشترک در هر شرایطی اجازه داشتند به حضور شاه برسند و گزارش اقدمات و موفقیتهای خود را در برخورد با گروهها و مبارزین به نظر شاه برسانند و این مسئله تدریجاً شکل گزارشهای منظم نوبهای پیدا کرد و رئیس ساواک آنها را در قالب بولتنهایی که معمولاً در هفته دو سه شماره منتشر میشد، به دست شاه میرساند و شاه ضمن تأیید اقدامات و جنایات شکنجهگران ساواک و کمیته، با تشویق و اهدای پاداش و جوائز به آنان موجب استمرار جنایات و دلگرمی جلادان کمیته میشد.
در تاریخ 20/4/1357 یعنی چند سال پس از تاریخی که شاه قبلاً گفته بود که به مأمورین دستور داده تا از شکنجه مبارزین خودداری کنند، ساواک طی بولتن ویژه شماره 3970/ک با موضوع : در باره اقدمات و عملیات کمیته مشترک ضد خرابکاری از تاریخ 11/4/2537 تا تاریخ 20/4/2537 شامل 4 برگ، گزارشی تهیه میکند و توسط سپهبد مقدم رئس وقت ساواک به دست شاه میرساند و در تاریخ 21/4/37 یعنی یک روز پس از انتشار بولتن، دستور شاه را در ذیل بولتن چنین پینوشت میکند:
از شرف عرض پیشگاه مبارک شاهنشاه آریامهر گذشت:
مقرر فرمودند : مدتی است از تروریستها و خرابکاران گزارشی دریافت نداشتهایم آیا فعالیت ندارند یا آنکه ساواک نفوذی ندارد.
به عرض رسید ساواک در حد امکانات تا حدودی نفوذ دارد مقرر فرمودند امکانات را زیاد نمایید تا غافلگیر نشوید و به طور کلی با قدرت، عمل نمایید.
سپهبد مقدم 21/4/37
وضعیت عمومی بازداشتگاه کمیته مشترک:
سمبل مکانیسم کینهتوزانه خفقان و شکنجه سیستماتیک در سلطنت پهلوی را در کمیته مشترک ضد خرابکاری میتوان دید.
چه جوانان و اندیشمندان و علما و رزمندگانی که در این سمبل اختناق و نفرت و جنایت شکنجه شدهاند. چه پدران و مادرانی که فرزندانشان را شبانه و دزدانه از خانه و مدرسه و دانشگاه ربودند و به این مهد دموکراسی و حقوق بشر رژیم ستمشاهی آوردند و بعد هرگز اثری از آنها یافت نشد و چه دلاورمردان و شیرزنان و حتی کودکانی که به سن بلوغ نرسیده بودند در این خانه متعفن شکنجه شدند و چه آزادگانی که از این قفس تنگ و تاریک به ملکوت آسمانها پرکشیدند و در جوار حق آرمیدند.
چه مبارزین با فضیلتی که تا حد مرگ در این مخوفترین شکنجهگاه تاریخ تا سرحد مرگ ایستادگی کردند و آخرین و مدرنترین ابزار شکنجه شکنجهگران و سرشکنجهگر آنان یعنی حسینی، حریفشان نشد و امروز هم هنوز بسیاری از جوانان و نوجوانان آن روزگار که عمری را در سلولهای تاریک و نمور این شکنجهگاه گذراندهاند، پس از اطلاع از تبدیل کمیته به موزه عبرت ایران مشتاقانه به اتفاق خانواده و فرزندان و بستگان خود به دیدن آن بندها و سلولها میآیند و اشک شوق میریزند و به سجده شکر میافتند و خداوند را سپاس میگویند که چگونه این پایگاه ظلم و جنایت و ستم را در هم شکست و بار دیگر این سرود الهی را که در دوران اسارت زمزمه میکردند به یاد میآورند و میگویند: " الحمد لله الّذی یُؤمن الخائفین و یُنّجی الصّالحین و یرفع المستضعفین و یضعُ المستکبرین و یُهلکُ مُلوکاً و یَستخلفُ آخرین و الحمد لله قاصم الجبارین. سپاس خداوندی را سزاست که دلهای وحشتزده را به ساحل امنیت میرساند و صالحین و شایستگان را نجات می دهد. مستضعفین را بلندآوازه میگرداند و مستکبرین را خوار و پادشاهان ستمگر را نابود و گروهی دیگر را جانشین آنها مینماید و البته سپاس از آن خداوند درهم کوبنده ستمگران و جباران تاریخ است."
اینجا کمیته است، اینجا را هیچ کس نمیتواند برای شما توصیف نماید. به گفته یکی از زنان مبارز مسلمان که مدت زیادی در کمیته مشترک زیر شکنجههای طاقتفرسا قرار داشته:
«یک لحظه اینجا را هم نمیتوان تصور کرد فقط کسانی که مدتی از عمر خود را در سلولهای تنگ و تاریک و نمور و متعفن کمیته گذراندهاند میتوانند حس کنند که در اینجا بر عزیزان و جوانان سلحشور ما چه گذشته است».
کسانی که یک شب را در کمیته گذرانده باشند خاطرات آن را تا آخر عمر فراموش نمیکنند. پس از گذشت سی سال هنوز هم یادآوری نام کمیته، بدن آزادگانی را که مدتی در اینجا شکنجه شدهاند و اکنون از آنها جهت بازدید و یا ذکر خاطرات دعوت میشود به لرزه میاندازد و میگویند : «ما نمیتوانیم به کمیته بیاییم چون حالمان منقلب میشود». مگر در اینجا چه بر سر آنان آمده است که هنوز هم فشار سنگینی آن ایام را بر روح و جسمشان حس میکنند.
جیمز لایف ، شکنجه در جهان