20 فروردین 1393
امام خمینی عراق چه کسی بود؟
سید محمد باقر صدر بتاریخ 25 ذیقعده 1353 در کاظمین دیده به جهان گشود،او دومین فرزند خانواده سید حیدر صدر بود. مادرش دخت فاضله آیت الله شیخ عبدالحسین آل یاسین بود. سید محمد باقر ، در دامن مهربان و متقی و در سایه مهر پدری عالم ، رشد کرد.
سید محمد باقر را از پنج سالگی به مدرسه نهادند. پس از اتمام دوره تحصیلی ابتدایی اولیای مدرسه و مسؤلان امور آموزش و پرورش عراق، که از استعداد و تیزهوشی سید محمدباقرصدر، اطلاع داشتند و تعجب می کردند.
تصمیم گرفتند که با توافق مادر و برادر بزرگش، او را به مدرسه تیزهوشان و نابغه بگذارند تا با هزینه دولت درس بخواند و پس از طی مراحل لازم، از طی مراحل لازم ، از خرج دولت به دانشگاههای اروپا و یا آمریکا اعزام شود و در رشتههای علوم تحربی جدید، تحصیل کند و به کشور خود بازگردد.
اما او نه خود راضی بود و نه مادر و برادرش سید اسماعیل به آن رضایت دادند. بالاخره با راهنماییهای دو دایی فقیه و دانشمندش آیتالله « شیخ محمدرضا آل یاسین » و آیتالله « شیخ مرتضی آلیاسین»، تصمیم گرفتند که سید محمدباقر، به تحصیل علوم حوزوی و اسلامی بپردازد و نبوغ خویش را در راه نشر معارف الهی به کار گیرد.
به این ترتیب، سید محمد باقر صدر، در راه اسلاف و نیاکانش گذاشت که پدرانش همه ازعالمان دین بودند. در یازده سالگی منطق و در اوائل دوازده سالگی، کتاب معالم الاصول در علم اصول را نزد برادرش سید اسماعیل صدر خواند و بسیاری از کتب درسی دوره عالی فقه و اصول را که طلاب حوزه طی سالها نزد اساتید بزرگ میخوانند، بدون استاد مورد مطالعه قرار داد و بدین گونه درسهای دوره سطح را به طورشگفت انگیز درمدت کوتاهی گذراند. او در کنار تحصیل و کوشش تمام وقت برای مطالعه و تحصیل، دروس ابتدایی را نیز به خواهر کوچکش آمنه بنت الهدی آموخت، و بنت الهدی بدون آنکه به مدارس غرب زده و نامناسب آن روز پای بگذارد ، نزد برادرانش بویژه سید محمد باقر، به آموزش خواندن و نوشتن ادبیات، تاریخ فقه، اصول ، قرآن و .. پرداخت.
سید محمد باقر در دوازده سالگی (1365ﻫ .ق) به همراه برادرش سید اسماعیل برای گذراندن دوره عالی حوزه عازم سرزمین امامت، نجف اشرف شد تا ساکن کوی دوست – شهر علی (ع) گردد و برای رسیدن به هدف و مراد خویش در راه تحصیل علم و اجتهاد تلاش کند.
در نجف اشرف ، پای درس خارج فقه دایی خود آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی نشست.
*مجتهد قبل از سن بلوغ
اجتهاد آیت الله سید محمد باقر صدر قبل از شانزده سالگی، گرچه خلاف عادت بود، ولی نتیجه بلوغ تفکر و نبوغ فکری و تلاش شانزده ساعته او در روز، در دوران تحصیل بود. او با همه نبوغ و تیزهوشی که داشته ، به اندازه چند طلبه کوشا نیز تلاش میکرد و فقط بر هوش واستعداد خدادادی تکیه نمیکرد، بلکه تلاش جانانهاش پشتوانه هوش و نبوغ ذاتیاش بود. و این دو او را در اوان جوانی به عالیترین مقام علمی و فکری رساند. و هرگز عواملی مانند فقر و تنگدستی مانع پیشرفت او نشد و درفقر نیز در اوج مناعت طبع و علو همت دست از تحصیل دانش برنداشت .
*تاسیس حزب دعوت اسلامی
عالمان آگاه و روشن اندیش همچون شهید سید محمد مهدی حکیم سید طالب رفاعی شیخ مهدی سماوی و ... پس از مطالعه اوضاع سیاسی و اجتماعی عراق و تبادل نظر در این مورد به این نتیجه رسیدند که باید حزبی را با افکار واندیشهها و مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی تأسیس کنند.
با تمام مشکلات موجود، حزب الدعوه الاسلامیه حزب دعوت اسلامی به همت و همکاری و همفکری آیت الله صدر سید محمد مهدی حکیم شیخ مهدی سماوی، شیخ عبدالهادی الفضلی و سید طلاب رفاعی، تأسیس شد و خود آنان از اولین اعضای حزب بودند. بنابراین نمیتوان یک نفر را بعنوان موسس حزب دعوت اسلامی معرفی کرد بلکه این حزب بصورت دسته جمعی تأسیس شد .تاریخ تأسیس حزب دعوت اسلامی ماه ربیع الاول 1377 بود.
حزب دعوت اسلامی به فعالیت پرداخت و ادامه داد. هرروز تعدادی از طلاب و دانشجویان و دیگر اقشار مسلمان و مخالف حکومت کمونیستی عراق ، وارد حزب دعوت میشدند. آیت الله صدردر مقام رهبری حزب بود.
گرچه بدخواهان و دشمنان و متحجران مقدس، مدام علیه او دست به توطئه میزدند و همه جا او را متهم به سیاست بازی میکردند و کارهای ضد استعماری وی را اقدامی در جهت تضعیف روحانیت و مرجعیت قلمداد مینمودند، ولی او بیتوجه به همه تبلیغات خصمانه، دل به عشق حق سپرده بود و اعتنایی به غیر نداشت. بالاخره با توصیه حضرت آیت الله حکیم چنین نوشتند:
آیت الله حکیم ازمن خواسته و تأکید کرده است که در هیچ حزب و سازمانی عضو نباشم . بنابراین فعلاً من خود را ازانتساب به حزب دعوت ، کنارمیکشم اما از شما میخواهم که به کار خودتان در حزب با تلاش و جدیت ادامه دهید و من در این مسیر الهی پشتیبان شما هستم.
بدین گونه آیت الله صدر پنج سال پس از تأسیس حزب دعوت اسلامی خود را از آن کنار کشید.
استقبال از امام (ره) درنجف اشرف
در تاریخ 9 جمادی الثانی 1385 حضرت امام خمینی از تبعیدگاه ترکیه به نجف اشرف منتقل شد.
ورود امام به حوزه علمیه نجف جنب و جوششی تازه در آن حوزه ایجاد کرد . البته علما و روحانیون نجف درباره استقبال از امام ، نظریات مختلف داشتند.
آیت الله صدر با اشتیاق تمام به همراه علمای دیگر در مراسم استقبال و پیشواز از امام شرکت و شاگردان و همفکرانش را نیز به این مراسم دعوت کرد.
در طول چهارده سال اقامت امام در نجف، با او ارتباط نزدیکی داشت و به او عشق میورزید.
مبارزه در کنار امام خمینی (ره )
در تاریخ 13 آبان 1343 امام خمینی، پس از اعتراض به سیاستهای آمریکایی محمدرضا پهلوی به ترکیه تبعید گردید. آیت الله صدر که به قیام امام در ایران بسیار امیدوار بود. با تبعید او به ترکیه، اندوهگین شد.
در سال 1344 ش . (1963م.) در نامهای به یکی از دوستانش درباره نهضت امام و آثار و نتایج مثبت آن و نیز در رابطه با سیاستهای آمریکا و رژیم وابسته پهلوی در ایران نوشت: اما درمورد ایران؛ وضع همچنان است که بود و آقای خمینی از سوی مزدوران آمریکا در ایران، به ترکیه تبعید شده است. این بار آقای خمینی توانست دهان شاه را ببندد، که همواره جنبش مخالف خود را در ایران، به ارتجاع و عقب ماندگی متهم کند. آیا هیچ انسانی در جهان میتواند جنگ و مبارزه با اعطای امتیازات جدید به آمریکاییها را ، ارتجاع و عقب ماندگی بنامد؟
آیت الله صدر با ارسال نامهای به امام خمینی در پاریس از قیام مردم ایران به رهبری حکیمانه آن امام بزرگوار، تجلیل و حمایت کرد و با تمام اخلاص و شجاعت آمادگی خود را برای همکاری با رهبر انقلاب و امت قهرمان ایران اعلام کرد. بعد ازآن نامهای به شاگردان و مریدانش در ایران ارسال کرد و به آنان دستورداد که با مردم انقلابی ایران همگام شوند واز فداکاری در راه پیروزی این جنبش اسلامی دریغ نورزند و خود را در اطاعت ازامام خمینی فانی سازند ، همانگونه که او خود در راه تحقق اهداف و آرمانهای الهی ذوب شده بود.
این فتوا انقلابی را در عراق برانگیخت. مردم مسلمان عراق نسبت به مردم مسلمان ایران و شهیدان انقلابش احساس برادری کردند و دلهایشان به سوی ایران برگشت. اما از سوی دیگر سردمداران بعثی عراق در پی صدور این فتوای انقلابی به وحشت افتادند و آن را تهدیدی ضمنی علیه حاکمیت خود تلقی کردند. از این رو شورای فرماندهی انقلاب بعثی عراق جلسهای تحت عنوان پیشگیری از خطر خمینی عراق ! تشکیل داده و طرحهایی برای مقابله با آیت الله صدر و از میان برداشتن او ریختند.
اما پیش از آنکه حزب بعث حاکم بر عراق ، بتواند کاری بکند انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و مایه مسرت آیت الله صدر و الهام بخش قیام برای ملت مسلمان عراق شد.
*محاصره بیت آیت الله صدر
روز 18 رجب 1399 خانه آیت الله صدر و کوچههای اطرافش ، ازاول صبح تا پاسی از شب مملو از جمعیتی بود که دیروز برای آزادی رهبرشان، دست به تظاهرات زده و با نیروهای مزدور بعثی درگیر شده و فریاد مظلومیت رهبر و امت مسلمان عراق را به گوش عالمیان رسانده بودند. و امروز آمده بودند تا با مرجع و پیشوای خود بیعت کنند.
این تجدید پیمان امام و امت، حاکمان بغداد را بیش از پیش به وحشت انداخت و دستور محاصره خانه آیت الله صدر و قطع رابطه او با دیگران را صادر کردند. در پی این دستور ظالمانه در سر کوچه آیت الله صدر و کوچههای اطراف، نیروهای امنیتی را مستقر کردند و جلو رفت و آمد به خانه او را گرفتند و بدین گونه دوره محاصره و کنترل نه ماهه خانه آیت الله صدر آغاز شد.
آرمگاه آیتالله صدر
مدتی از آغاز دوران محاصره میگذشت. جز عده معدودی از شاگردان و آشنایان آیت الله صدر به کسی اجازه ورود به خانه او نمیدادند. یک روز شیخ محمد رضا نعمانی، نزدیک های ساعت 5/2 بعد از ظهر در کتابخانه آیت الله صدر خوابیده بود. آیت الله صدر او را صدا زد. نعمانی برخاست و از کتابخانه بیرون آمد . استاد را دید که در دهلیز در جلو پنجره ایستاده وبه بیرون نگاه میکرد و به آرامی میگفت : لا حول و لا قوه الا بالله العی العظیم.
انا لله و انا الیه راجعون !
بشارت شهادت
حضرت استاد ! امروز خیلی آرام هستید و حرف نمیزنید ، مثل اینکه به چیزی میاندیشید ؟!
آیت الله صدر آهی کشید و گفت :
برادرم مرحوم سید اسماعیل و داییام مرحوم شیخ مرتضی آل یاسین را در خواب دیدم آنها روی صندلی نشسته بودند، وقتی مرا دیدند، برخاستند و یک صندلی دروسط نهادند و من میان آن دو نشستم در حالی که بسیاری از مردم مرا مینگریستند و در انتظارم بودند! اینک شهادت برای من قطعی و حتمی شده است. بنابراین خودم را به شهادت بشارت میدهم ! و دیگر دلم آرام است.
سه شنبه 23 جمادی الاول 1400 (19 فروردین 1359) سید محمد صادق صدر بیدار بود و به سرنوشت دو عموزاده مجاهد و مظلومش که در بند رژیم صدام بودند میاندیشید، در طول این سه روز هیچ خبری ازآنها نداشت ... ناگهان در خانهاش زده شد سید خود آمد و در را با نگرانی و اضطراف باز کرد . تعدادی مأمور امنیتی بود .
آیتالله صدر و آیتالله سیستانی
بالاخره پس از غسل و کفن و نماز ، پیکر پرجراحت آن دو شهید را در جوار مرقد مولا امیرمومنان علی علیه السلام درآرامگاه خانوادگی شرف الدین به خاک سپردند.
فارس