25 اسفند 1393

زندگینامه پروین اعتصامی


محمد سجادی

زندگینامه پروین اعتصامی

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است              آن پادشاه که مال رعیت خورد گداست

رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی برابر با ۱۷ مارس ۱۹۰۷ میلادی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) از رجال نامی و نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دوره قاجار بود و در آن زمان ماهنامه ادبی «بهار» را منتشر می کرد. مادرش اختر فتوحی فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مُقدّم العِداله و متخلص به "شوری"از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود.

وی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت. در سال هزار و دویست و نود و یک در حالی که کودکی بیش نبود با  پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت . از این رو پروین از کودکی با مشروطه خواهان و چهره های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت .

در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمائی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.

 

شعرهایی که پروین در سنین کودکی می‌سرود بیشتر دارای محتوایی کودکانه، ساده و تخیلی بودند. یکی از شعرهای او در ۸ سالگی، مناظره‌ای بین «نخود و لوبیا» است:

نخودی گفت لوبیایی را                   کز چه من گردم این چنین، تو دراز؟

گفت: ما هردو را بباید پخت             چاره‌ای نیست، با زمانه بساز

 

در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل ، خطابه ای با عنوان" زن و تاریخ" ایراد کرد.

خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند : "پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود."

پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت. شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از مهریه ، طلاق گرفت و با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.

پروین پیرامون این موضوع چنین گفته است :

 

ای گل تو ز جمعیّت گلزار چه دیدی؟              جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟

رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت           غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

ای شمع دل‌افروز تو با این همه پرتو              جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟

بعد از آن واقعه پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار نیز ادامه می داد. تا اینکه در 34 سالگی فوت نمود . او در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به دلیل ابتلا به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را در قم بخاک سپردند.

 او در قصایدش پیرو سبک متقدمین بویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی می باشد. پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان می دارد که خواننده را از هر طبقه تحت تاثیر قرار می دهد. او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری همپایه ی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه خاص دارد و این شیوه ی را که شیوه ی شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء می نماید. پروین تحت تاثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی از دو سبک خراسانی و سبک عراقی است .

چاپ اول دیوان او شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .

قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست .

اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیده انتقادی به تصویر کشیده‌است. در میان اشعار پروین، تعداد زیادی شعر به صورت مناظره میان اشیاء، حیوانات و گیاهان وجود دارد. درون مایه اشعار او بیشتر غنیمت داشتن وقت و فرصت‌ها، نصیحت‌های اخلاقی، انتقاد از ظلم و ستم به مظلومان و ضعیفان و ناپایداری دنیاست. در شعر پروین استفاده‌هایی از سبک شعرای بزرگ پیشین نیز شده است. ملک‌الشعرای بهار در مقدمه‌ای که بر دیوان وی می‌نویسد، می‌گوید:

این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوه لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوه شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفاً است، و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوه‌ای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است . اشعار او را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه است. دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند. اشعار پروین اعتصامی به دلیل محتوای پندآموز و زبان گویا و روان خود از قبل از انقلاب تا کنون در کتابهای فارسی مقاطع مختلف مدارس نگاشته شده‌اند. یکی از معروفترین اشعار وی که تا سالها در کتاب فارسی پنجم دبستان قرار داشت قطعه «اشک یتیم» است که بیت اول آن چنین آغاز می‌شود:

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی                  فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پروین اعتصامی بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است. اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد (1302 ـ 1300 خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است. مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است.

شعر پروین شیوا ، ساده و دلنشین است . مضمونهای متنوع پروین مانند باغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد . اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند در پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد.

دکتر محمد معین درباره وی چنین می گوید : اندیشه‌های پروین نو و متضمن نکات اجتماعی و اخلاقی و انتقادی است و تمثیلات نغز و اندرزهای حکیمانه و تفکرات او مایه شگفتی است . پروین در غالب آثار خویش چون مادری مهربان با فرزندان دلبند خویش سخن می­گوید. واقع بین است و بدین سبب تلخی‌های حیات را نیک ادراک می­کند و به خواننده عرضه می­دارد.

و محمد تقی بهار او را اینچنین توصیف می نماید : پروین در قصاید خود پس ازبیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل، امیدحیات، اغتنام وقت، کسب­کمال و هنر، همت و اقدام، نیکبختی و فضیلت سوق می­دهد .

محمدعلی اسلامی ندوشن می گوید : پروین اعتصامی چه به اقتضای روح لطیف و خواهرانه‌ای که داشت و چه به اقتضای زمان، به سیاست و مسائل جاری نپرداخته. قلمرو شعری او به مکان و زمان و حوادث خاص، محدود نیست. وی رنج و غم مردم بی پناه و محروم را می‌سراید، به طور عام، در هر روزگار و در هر کجا که باشند... .

خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوشخو، خوشرفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف می کند و بیان می دارد : ... این قلب رئوف و مهربان "پروین" بود که نمی‌گذاشت کوچک‌ترین تزلزلی در بنیان دوستی صادقانه ما به وجود آید. لازم است یادآور شوم که "پروین" مقید به تمام قیود اخلاقی و سنن خانوادگی آن زمان بود و در خانواده باتقوا و پرهیزگاری نشو و نما یافته و کاملا تحت توجه و مراقبت والدین خود قرار داشت. مادر "پروین" به من محبتی وافر داشت. وقتی به دیدنم می‌آمد، یا با مادرش بود که خیلی زیاد "پروین" را دوست داشت، یا با پیرمرد نجیبی که مستخدمشان بود و وقت رفتن نیز او را همراهی می‌کرد... "پروین" به استعمال زینت‌آلات توجه نداشت. در پوشش، متانت و زیبایی را به حد اعتدال رعایت می‌کرد. رنگ‌های آرام در لباس‌هایش بیشتر به چشم می‌خورد. نهایت درجه به نظافت مقید بود و از آرایش ظاهری و خودآرایی همواره دوری می‌کرد... .

و در همین زمینه سعید نفیسی اظهار می دارد که : ... پروینی که من دیدم و بارها دیدم بدین گونه بود: قیافه‌ای بسیار آرام داشت. با تانی و وقار خاصی جواب می‌گفت و می‌نگریست. هیچ‌گونه شتاب و بی‌حوصلگی در او ندیدم. چشمانش بیشتر به زیر افکنده بود. یاد ندارم در برابر من خندیده باشد. وقتی که از شعر او، تحسین می‌کردم با کمال آرامش می‌پذیرفت. نه وجد و نشاطی می‌نمود و نه چیزی می‌گفت. هرگز یک کلمه خودستایی از او نشنیدم و رفتاری که بخواهد اندک نمایش برتری بدهد، از او ندیدم... .

و در نهایت ابوالفتح اعتصامی اینگونه عنوان می دارد : از ابتدا طفلی ساعی و متفکر بود. به قول خانم محصص "کمتر سخن می‌گفت و بیشتر فکر می‌کرد." به ندرت در جرگه سایر اطفال وارد می‌شد. غالبا تنها به سر می‌برد. گویی ساختمانی سوای ساختمان دیگران داشت. در مجالس درس و بحث، همیشه از سایرین پیش بود. از کودکی شروع به شعر گفتن کرد. خانه پدرش میعادگاه ارباب فضل و دانش بود و "پروین" همواره آنان را با قریحه سرشار و استعداد خارق‌العاده خویش دچار حیرت می‌ساخت... در تمام مدت تحصیل، بهترین شاگرد مدرسه بود... "پروین" اگر چه به ندرت می‌خندید، ولی هیچ گاه محنت زده نبود و درمانده نیز نمی‌نمود. تنها سانحه تلخ ازدواج و طلاق، آن هم برای مدتی بسیار کوتاه، سیمای متین، موقر و محکم "پروین" را با غباری از گرفتگی پوشاند. این تغییر حال را هم فقط ما اطرافیان "پروین" که همواره با او بودیم و لذا بر جمع وجناتش آشنایی داشتیم، می‌توانستیم درک کنیم و دریابیم. والا، او از شکست در ازدواج، ضعف و فتوری به خود راه نداد و باز به همان حال کم حرفی و آرامش و وقار ذاتی خویش بازگشت. نه از کم و کیف ازدواج با کسی حرف زد و نه از آن باب ابراز تاسف کرد . ... روز سوم فروردین 1320 بدون هیچ کسالت، در بستر بیماری خفت و شب شنبه 16 آن ماه، نیمهشب بدرود حیات گفت... . بیماری «پروین» از همان ابتدا، حصبه تشخیص داده شد و هیچ سّر و ابهامی درکار نبود. در این چند روزهی بیماری، «پروین» مانند همیشه آرام . متین و موقر بود. با آنکه در تب مداوم حصبه میسوخت، کمترین ترس و اضطراب یا بیصبری یا سوز و گداز از خود نشان نداد. هرگز و هرگز از درد ننالید و هیچگاه گریه نکرد. جز در چند ساعت آخر عمر، دچار اغما و بیهوشی نشد. مطلقأ هذیان نگفت... اساسأ در مدت بیماری جز مادر و من و «طبیب»، کسی بر بالین او نبود که چیزی شنیده باشد  و اکنون در مقام نقلقول برآید... . ... «پروین» مانند ما، مطلقأ در اندیشهی مرگ نبود. ما همه روزشماری میکردیم که کی تب قطع شود تا «پروین» به اتفاق مادرش دیدارهای عید را انجام دهند. فقط در آخرین روز که وخامت حالش آشکار شد، از دایی خود که هر روزه بر بالین او حضور مییافت، از برای خود درخواست دعا کرد و نیز از درگاه خداوند برای مادر تیرهبختش طلب صبر و استقامت نمود. از این لحظه به بعد، بیهوشی قبل از مرگ، او را فراگرفت، تا نیمهشب جمعهی 15 فروردین 1320 در آغوش مادر، جان به جان آفرین تسلیم کرد. طبیب معالج، «علی معینالحکماء» بود. بر اثر مداوای غلط و سهلانگاری و اطمینانات متوالی و مؤکد او، دائر به موفقیت حتمی و قطعی در معالجه(حتی در آخرین روز بیماری) کسان بیمار، امیدوار و غافل نشستند و فرصت مداوای صحیح را از دست دادند. در شب فوت، این «طبیب» با وجود استحضار بر وخامت حال بیمار و علیرغم مراجعات پیدر پی کسان وی، به بالین مریض حاضر نشد و همه را روی پنهان داشت تا بیمار، جان به جان آفرین تسلیم کرد. «طبیب» مزبور مرض را حصبه و لذا در حوزهی تام و مطلق تخصص خود اعلام نموده بود. آن شب خانوادهی بیمار پس از یأس از آمدن «طبیب معالج» از سایر اطباء استمداد کردند. آقای دکتر «عبدالله احمدیه» که با خانوادهی «اعتصامی» سوابق ممتد داشتند، با وجود استغاثهی مادر «پروین»، از آمدن امتناع نمودند و در به روی فرستادهی وی بستند. برعکس آقای دکتر «ارسطو علاج» که با ایشان سابقهی آشنایی دربین نبود، دعوت را فورأ اجابت و تا آخرین لحظه در نجات مریضه کوشیدند... لکن به قول خود پروین «فرصت گذشته بود و مداوا اثر نداشت.

در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم وادب، مدال های لیاقت یا نشان‌های دولتی اعطا می‌کرد؛ مدالی که نشانه سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر است، و سپس دولت آن‌ها را در مراسمی خاص مورد قدردانی قرار می‌داد. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهاد رضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا به گفته خودش اعتقاداتش اجازه نمی‌داد در چنین مکان‌هایی حاضر شود.

کریم عسکری تورزنی، متخلص به شهید در کتابش چنین نوشته است : از قراین موجود این احتمال میرود که شاید دستی از طرف حکومت ظالم طاغوت برای از بین بردن «پروین»، این شاعرهی ضد ظلم و ستم و حقگو، در کار بودهاست و البته وقتی «پروین» در هیجده، نوزدهسالگی چندبار دعوت رضاشاه را برای «ورود» به دربار رد میکند حاضر نمیشود به پیشنهاد رضاشاه به آپارتمانی در کاخ سلطنتی نقل مکان کند تا بعضی از شبها برای رضاشاه تاریخ ایران بخواند و نیز هنگامی که در این سن و سال، رضاشاه، پست وزارت معارف (فرهنگ/ وزارت آموزش و پرورش) را به او پیشنهاد میکند و او نمیپذیرد، سزایش آن است که حکومت ظالم طاغوت، او را سربهنیست کند!

 

از سوی دیگر، قطعهای که «پروین» برای سنگ مزار خود سروده و «ابوالفتح اعتصامی» پس از مرگش آن را به خط شاعر در بین اوراقش یافته، قابل توجه مینماید. وی نوشتهاست این شعر «عینأ بر سنگ نمایندهی مزار، حک شود .

دستنوشتهی «پروین اعتصامی» که برای سنگ مزار خود سرودهاست

به پاس زحمات فراوان پروین اعتصامی در زمینه شعر معاصر ایران و سبک شعر مناظره‌ای، روز بیست و پنجم اسفندماه، روز بزرگداشت پروین اعتصامی شاعر ایرانی نامگذاری شده است.

سال‌ها بعد از مرگ پروین، دبیرخانه جوایز سال به زنان نویسنده با هدف بزرگداشت مقام و شخصیت پروین اعتصامی، رشد و اعتلای خلاقیت‌ها و آفرینش های ادبی بانوان، ترویج و تقویت زبان فارسی در خارج از کشور، ایجاد پیوند بین ادبیات ملل به ویژه در حوزه جهان اسلام، معرفی چهره‌های شاخص زنان ادیب و پژوهنده و تقدیر از زنان در عرصه زبان و ادب فارسی، اهدا می‌شود. این جایزه در مراسمی که با مشارکت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مؤسسه خانه کتاب، هم‌زمان با روز بزرگداشت پروین اعتصامی برگزار می شود، به شرکت کنندگان داده می‌شود.


موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی