13 مرداد 1399

نگرشی بر آرمانها و ایدئولوژی‌ مشروطه - حجت الاسلام روح الله حسینیان


  مرحوم روح الله حسینیان در سال 1334 در شیراز متولد شد. در سال 1374 به عنوان رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی منصوب شد و کتابهایی چون: رهبری در تشیع، ستاره انقلاب، زندگی‌نامه آیت‌الله سید مصطفی خمینی، 14 قرن تلاش شیعه برای ماندن، 20 سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، 3 سال ستیز مرجعیت شیعی، 14 سال رقابت ایدئولوژیک شیعه، 1 سال برای سرنگونی حکومت شاه را به رشته تحریر درآورد. وی در شهریور 1399 به رحمت ایزدی پیوست. متن زیر سخنرانی ایشان است

بسم‌الله الرحمن الرحیم
اجازه بدهید قبل از شروع بحثم برای رفع خستگی عرض کنم که مجلس ما مثل مجالس روضه‌خوانی است که از سرشب تا آخرهای شب ده‌‌ها مداحل و روضه‌خوان، روضه خوانی‌ می‌کنند این نفرات آخرسرکه می‌رسند هی باید تکرار کنند که قبلی فرموده‌اند خیلی تکرار نباشد.
موضوع بنده ایدئولوژی مشروطیت است. ایدئولوژی به معنا ارائه برنامه‌ای منسجم و قابل دفاع علمی برای تغییر حاکمیت. آیا مشروطیت از ابتدای نهضت دارای ایدئولوژی بود؟ یا به عبارت دیگر بانیان مشروطه می‌دانستند که چه می‌خواهند و به دنبال آن بودند یا نه، ایدئولوژی مشروطیت در اثر تحول و تطور آرمانها و اندیشه‌ها و در طول یک فرایند طولانی به وجود آ‌مد. باید بگوییم که مشروطیت در ابتدا یک آرمان خاص عدالتخانه بود و یک نهضت عدالتخانه بود حتی قبل از مهاجرت کبری آن خواستهایی که مطرح می‌شد کاملاً مبهم و غیر روشن بود. حتی عبارات و جمله‌هایی که به کار برده می‌شد کاملاً در گفته‌های هم رهبران مشروطه خصوصاً وقتی هنوز مشروطه به نجف نرسیده بود خصوصاً مرحوم طباطبایی و بهبهانی رهبری می‌کردند نهضت را. گاهی وقتها تضاد داشت از لحاظ معنا مجلسی را هم که به نام مجلس عدالت می‌خواستند گاهی وقتها توضیح می‌دادند که منظور ما از مجلس عدالت این است که ریش سفیدان ما بنشینند و حق مردم را از دولت محوران ایفا بکنند. گاهی وقتها مخصوصاً در نامه طباطبایی بعد از اینکه مهاجرت صغری به اتمام رسید و نتیجه‌ای را از نهضت نگرفتند مرحوم طباطبایی در نامه‌ای که به شخص مظفرالدین شاه نوشت، اوضاع ایران را تحلیل می‌‌کند توضیح می‌دهد و درخواست مجلس عدالت می‌کند و توضیح می‌دهد که منظور ما از مجلس عدالت مجلسی است که بزرگان، علما و دست‌اندرکاران اجرایی کشور که مربوط به صنایع و مشاغل مختلفی هستند و اعیان و اشراف و درباریان در مجلسی جمع بشوند و برای تدبیر امور چاره‌اندیش کنند یعنی یک نوع مجلس مشورتی درخواست کنند الفاظ و کلماتی مانند مشروطه گرچه در بعضی جاهای خاص ذکر شده و در صحبتها و مکالمات آمده اما به عنوان یک خواست فراگیر هیچ‌گاه مطرح نشده است.
وقتی علما مهاجرت کرده بودند و در زاویه مقدسه متحصن شده بودند مرحوم ملک‌المتکلمین گفت: خوب است شما درخواست مشروطه بکنید او را دور کردند و گفتند مشروطه دیگر چیست؟ خواست ما تنها دو چیز است: 1ـ جاری شدن احکام اسلام و تشکیل مجلس عدالتی که شاه و مردم رعیت و درباریان به شکل مساوی در آن بتوانند از حق خودشان دفاع کنند. اگر بخواهیم به طور خلاصه عرض کنیم دنبال یک مجلسی بودند که خصوصاً در شرائطی که مظالم درباریان و شاهزادگان به اوج رسیده بود بتوانند عدالت را اجرا کنند و خواست و آرمانهای مردم را به اجرا بگذارند و احکام اسلام را در تمام زمینه‌ها اجرا کنند وقتی شما ملاحظه می‌کنید چه آن زمانی که خواسته‌‌هایشان توسط سفیر عثمانی به شاه فرستاده شد و چه اطلاعیه‌هایی که در دوره اول و سخنرانی‌هایی که صادر شده می‌بینم که بحث مشروطه اصلاً مطرح نشده حتی مرحوم طباطبایی و مرحوم تهرانی 2 تا سخنرانی دارند در ایام فاطمیه و تصریح می‌کنند که ما را متهم می‌کنند به مشروطه‌خواهی، ما دنبال مشروطه نیستم و چیزی جز عدالت را نمی‌خواهیم. اینکه معنای مشروطه برای اینها معلوم بوده یا نبوده مشخص نیست و بنده عرض کردم حتی مجلس عدالتی را که اینها درخواست می‌کردند کاملاً یک معنای واضح و صریحی از آن پیدا نمی‌شود اینها یک تعریف جامعی را از مجلس عدالت نداشتند باشند تا چه برسد به مسأله مشروطه. گرچه مشخص است که به طور کلی و اجمالی معنای مشروطه را می‌دانستند.
بعد از تحصن در سفارت انگلیس بحث مشروطه مطرح شد. جالب این است که وقتی در سفارت انگلیس روز دوم فیلسوف بهبهانی در یکی از چادرهایی که زده بودند گفت ما خواهان قانون هستیم او را دور کردند. او را بیرون کردند گفتند ما چیزی جز معاودت علما که در دوره مهاجرت کبری از قم و جاری شدن احکام اسلام چیز دیگری را نمی‌خواهیم. بد نیست من به روایت درخواست اصناف مختلف که حتی در سفارت انگلیس مطرح شده اشاره کنم. هر صنفی خیمه‌ای برپا کرده بود سر هر خیمه‌ای یک شعری را زده بودند که شعر نیست معر است ولی خوب همه خواستها مشخص است یادتان هست که در حمام‌های قدیم این را زده بودند:
«هر که دارد امانتی موجود بسپارد به ما به وقت ورود ورنه کالایت ار شود مفقود بنده مسوول نخواهد بود»
شعر از همین رویه است. اما خواستها را به خوبی روشن می‌کند همه مردم یک خواسته داشتند تقویت اسلام. در تابلوی صنف تجار این شعر به چشم می‌خورد:
نموده‌‌ایم بپا خیمه با دل افکار برای پیروی دین احمد مختار
در تابلوی صنف روغن‌فروشان این آمده بود:
اسلام شد ذلیل خدا را ترحمی خشنود کن که جمله پریشان و درهمند
در صنف کوره‌پزها این آمده بود:
پشت دین شد راست از اقدام ایشان از شرف حجت حق شد یار جمله از خرد و کبار
در صنف آهنگران این آمده بود:
ز لطف پروردگار بنده نواز پی حمایت دین رسول ملک حجاز
حالا صنف پینه‌دوز، قهوه‌چی، سمسار، سلمانی و قناد همین شعرها را دارند.
در مجموع همه اینها خواسته‌‌هایشان تقویت دین اسلام بوده است. چند روزی که بعد از این تحصن می‌گذرد طبق اسنادی که موجود است در اثر سخنرانی‌های هر روزه شارژدافر انگلیس بحث مشروطیت مطرح می‌شود در روزهای آخر تحصن شارژدافر با مردم صحبت می‌کند و می‌گوید خواست شما چی هست؟ می‌گویند معودت علما و مجلس عدالت. او توضیح می‌دهد که این خواسته‌هایی نیست که روی آن تکیه کنید شما باید مشروطه بخواهید و درباره مشروطه توضیح می‌دهد و حتی آخرین درخواستی را هم که نوشتند از شاه بخواهند می‌بینیم بحث مشروطه نیامده و با دخالت انگلیس و شارژدافر می‌بینیم بحث مشروطه افزوده شده است.
بعد از اینکه علما در قالب مهاجرت کبری به قم مهاجرت کردند خواستها کاملاً متفاوت بود و رهبری‌ها هم کاملاً تغییر پیدا کرده بود در همین مدت مردم تأکید کردند که خواستهای ما چیز دیگری است حتی اگر علمای ما با ما مخالفت کنند ما با علما مخالفت خواهیم کرد. و اگر علما هم بخواهند ما را از سفارت انگلیس بیرون کنند بیرون نخواهیم رفت تا خواسته ما که مجلس شورا مشروطه است عملی بشود.
حتی روزهای آخر مشیرالدوله از طرف شاه نزد متحصنین آمد قرار شد متحصنین خواست خود را مبنی بر تشکیل مجلس عدالت بنویسند تا مشیرالدوله آن را نزد شاه ببرد. سران متحصنین نامه‌ای نوشتند و فقط درخواست مجلس عدالت کردند و آنگاه نامه خود را برای مشاوره نزد سفیر بردند و سفیر به حاضرین گفته این کلمه‌ای که نوشتید مفهوم قانونی ندارد بعد از زحماتی که کشیده‌اید دارای حقی گردیده‌اید که هیچ قوه‌ای نتواند آن را از شما سلب کند آن لفظ مشروطه است حکومت مشروطه. جماعت ملتفت اصل موضوع شده و عرضه خود را به این نحو تنظیم نموده مشروطه را درخواست نمودند.
در همان زمان نماینده شاه رفت با علما در قم مذاکره کرد و با علما به این نتیجه رسیدند که یک مجلس عدالتی متشکل از اعیان و اشراف و علما و متخصصین هم برای مشاوره و هم برای رتق و فتق امور که به نام دارالشورا در اینجا اسم برده شد به تصویب می‌رسد منتها جریانات اجازه نداد که این مسأله به عمل و واقعیت برسد و خواست اصلی آنها مشروطه و رهبری علما هم از این زمان به عنوان یک رهبری حمایتگر جایگاه خودش را تطهیر می‌کند. از اینجاست که بحث‌های ایدئولوژیک پیرامون مشروطه مطرح می‌شود.
چند جریان فکری بود. خوب یک عده‌ای بعداز آنکه مجلس تشکیل شد و قانون اساسی نوشته شد جبهه‌گیری‌هائی داشتند به هر حال اختلافات از اینجا نشأت گرفت یعنی بحثهای اساسی از اینجا شکل گرفت که روشنفکران در تلاش بودند که یک حکومت عرفی و لیبرال را با آن مبانی غربی چون خیلی درکی از آن مسایل نداشتند یک ظاهری از آن حکومتها را در ایران اجرا بکنند و قانونمند سازند. ولی مرحوم شیخ فضل‌الله به خاطر آن درایتی که داشت مقابل آن قانون اساسی که تصویب شده بود ایستادگی کرد و آن متمم را افزود که تعدادی از علما به عنوان ناظر بر قانونگذاری در مجلس باشند. گاهی وقتها صحبتهایی می‌شود که به نظر من این حرفها خیلی عالمانه نیست. مرحوم شیخ فضل‌الله نوری با علما و مراجع ثلاثه نجف اختلاف مبانی نداشتند چون هر دو گروه اصولی بودند چون برخی گفتند اصولی و غیر اصولی. مرحوم شیخ فضل‌الله از اصولیون درجه یک بودند و چندین کتاب اصولی از ایشان باقی مانده است. همانطور که مرحوم نائینی و مرحوم آخوند و مرحوم مازندرانی و محمد‌حسین تهرانی اینها همه اصولی بودند. از نظر، نظریه سیاسی هم علما هم نظریه ولایت فقیه را داشتند. اینکه اشتباه است فکر کنیم مرحوم نائینی اعتقادی به ولایت فقها نداشته و مرحوم نوری داشته...

والسلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته