21 دی 1399

بازداشتی‌های کودتای 28 مرداد

بعد از کودتای 28 مرداد چه کسانی دستگیر شدند؟


زهرا سعیدی

بعد از کودتای 28 مرداد چه کسانی دستگیر شدند؟

محمدرضا پهلوی بعد از کودتای 28 مرداد جنگی‌تر و بدبین‌تر شده است. او همه‌روزه به تنهایی تصمیم می‌‌گیرد. بدین ‌ترتیب است که کمیسیون تصفیه‌ای برای برکنار کردن عده‌ای از مخالفانش تشکیل داده است

بعد از کودتای 28 مرداد 1332، عوامل کودتا در راستای تحکیم قدرت خود، مبادرت به اقداماتی چون دستگیری اعضای جبهه ملی و برخی از مخالفان حکومت نمودند. در رأس دستگیرشدگان محمد مصدق، رهبر جبهه ملی، قرار داشت که  به فاصله اندکی بعد از کودتا بازداشت و محاکمه شد. علاوه بر مصدق، بسیاری از یاران او و اعضای جبهه ملی همچون محمدتقی ریاحی، علی شایگان، دکتر صدیقی و نیز سایر نزدیکان مصدق نیز دستگیر شدند. البته دستگیرشدگان تنها به مصدق و جبهه ملی محدود نبودند، بلکه بسیاری از مخالفان حکومت که به زعم شاه می‌توانستند تهدیدی جدی برای قدرت او باشند نیز به بهانه کودتا دستگیر و حذف گردیدند. از جمله این مخالفان می‌توان به برخی از اعضای حزب توده و بعضی از افسران نیروهای مسلح اشاره کرد.

کودتای 28 مرداد و تثبیت قدرت

محمدرضا پهلوی بعد از کودتای 28 مرداد مبنای سیاست خود را متمرکز ساختن قدرت و تشکیل حکومت دیکتاتوری قرار داد. معمولا در حکومت‌های دیکتاتوری، فرد دیکتاتور به دلایل شخصی یا موروثی قدرت را در دست گرفته و تمام تلاش خود را برای حذف قدرت‌های موازی با قدرت مرکزی و نیز عوامل تهدیدکننده قدرت اصلی به کار می‌بندد. این اتفاق توسط محمدرضا پهلوی نیز بعد از کودتای 28 مرداد صورت گرفت. البته او تا پیش از کودتای 28 مرداد قدرت چندانی نداشت و مانند یک پادشاه مشروطه عمل می‌نمود. به عبارتی شاه «طی این مدت تلاش می‌کرد طبق قانون اساسی عمل کند و کار بیشتری هم از او برنمی‌آمد، ولی فرماندهی کل قوا را بدون تردید از آن خود می‌دانست. با این حال به علت رعایت قانون اساسی، منهای مسئله ارتش و محدودیت قدرت، عدم رضایتی از او دیده نمی‌شد».1

 اما بعد از کودتا رویه شاه تغییر کرد و فرصت طلایی برای اعمال قدرت مطلقه پیش آمد. بر این اساس محمدرضا پهلوی در گام نخست اقدام به حذف مخالفان سیاسی خود نمود. او درست در فردای سقوط مصدق، همه فعالیت‌های مخالفت‌آمیز و همه اتحادیه‌‌ها را سرکوب کرد و حتی اتحادیه‌‌های رسمی ‌بی‌رنگ و بو را در ۱۹۵۷ ممنوع نمود.2 ثریا بختیاری، همسر دوم شاه که شاهد احوالات او قبل و بعد از کودتا بود، تغییر رویه شاه بعد از کودتای 28 مرداد را این گونه توصیف کرده است: «ظاهرا‌ این نخستین برخورد با تبعید، درس‌های زیادی به شاه آموخته است. او جنگی‌تر و بدبین‌تر شده است. او که دوست داشت همیشه با وزرا یا درباریانش مشورت کند، ‌اینک همه‌روزه به تنهایی تصمیم می‌‌گیرد. بدین ‌ترتیب است که کمیسیون تصفیه‌ای برای برکنار کردن هواداران مصدق و حزب توده از ارتش تشکیل داده است».3 بر اساس تصفیه‌ای که آغاز شد در ابتدا کسانی چون دکتر مصدق و یارانش مورد تعقیب و محاکمه قرار گرفتند.

دستگیری دکتر مصدق و اعضای جبهه ملی

مصدق در فردای روز کودتا مورد تعقیب قرار گرفت و دستگیر شد. او از سوی نعمت‌الله نصیری، که از سوی شاه مأمور دستگیری مصدق بود، بازدداشت گردید و مورد بازجویی قرار گرفت. «بازجویی از او تقریبا یک ماه بعد، یعنی از ۲۹ شهریورماه آغاز و در ۷ مهر همان سال پایان می‌یابد. دو روز بعد، ۹ مهر، دادستان نظامی ادعانامه‌ای علیه وی صادر نموده مصدق را به خیانت متهم می‌کند، اما دادگاه نظامی کار خود را شش هفته بعد از آن تاریخ آغاز می‌نماید. روز 30 آذر ۱۳۳۲، رأی دادگاه علیه مصدق صادر می‌گردد و او را به سه سال حبس مجرد محکوم می‌کند.»4

علاوه بر مصدق بسیاری از یاران و همران او نیز دستگیر و روانه زندان شدند. سرتیپ محمدتقی ریاحی، رئیس ستاد ارتش منصوب مصدق، از جمله این افراد بود. ریاحی در همان روز کودتا دستگیر شد و سرگرد محسن مبصر نقش مهمی در دستگیری او داشت. «مبصر کسی بود که در جریان کودتا مورد توجه انگلیس قرار گرفت و در اجرای کودتا با این کشور همکاری کرد. یکی از دلایل حساسیت نقش وی اعتمادی بود که سرتیپ ریاحی، به وی داشت. مع‌هذا، وی در جریان عملیات لو رفت و دستگیر شد.»5

بسیاری از آنان جز افسران درجات پایین بوده و قدرت و نفوذ چندانی نداشتند، ولی موفقیت هریک از سازمان‌های مخالف رژیم در جلب آنها، اهمیت زیادی داشت؛ زیرا آنان فرماندهان بلاواسطه سربازان تحت امر خویش بودند و می‌توانستند در پشتیبانی از مخالفان، و یا سرکوب آنها نقش اساسی ایفا کنند. بدین ترتیب، نارضایی در میان افسران جزء، در آن دوران تهدید بزرگی علیه رژیم شاه بود

 عوامل کودتا همچنین، رضوی، شایگان و پس از سه ماه پیگیری فاطمی را هم دستگیر کردند. حسین فاطمی چند ماهی در مخفیگاه به سر برد، اما از روی تصادف به دام افتاد. هنگامی که در توقیف به سر می‌برد، شخصی که از رژیم کودتا الهام می‌گرفت، به جان او سوء قصد کرد که به نتیجه نرسید. او را در دادگاه نظامی مخفیانه محاکمه کردند و به جوخه اعدام سپردند. خلیل ملکی توقیف شد و به زندان فلک‌الافلاک تبعید گردید. بسیاری از رهبران و فعالان حزب توده نیز در این دژ قرون وسطایی زندانی بودند.6

سنجابی، داریوش فروهر، شاپور بختیار، غلامحسین صدیقی، مهدی آذر، احمد زیرک‌زاده، حیدر رقابی، کاظم حسیبی، محمود نریمان، محمدعلی کشاورز صدر، سیدباقر کاظمی، عبدالله معظمی، جهانگیر حق‌شناس و محمدحسن شمشیری از دیگر افرادی بودند که از آنان به عنوان دستگیرشدگان بعد از کودتا یاد می‌شود. البته بعضی از این افراد بعدها با گذراندن دوره محکومیت خود و یا وساطت بعضی از نزدیکان شاه آزاد شدند؛ چنان‌که با هماهنگی دکتر علیقلی لقمان ادهم، پزشک معالج سنجابی، درخواست عفو (سنجابی) مطرح شد. لقمان خواهرزاده حشمت‌الدوله والاتبار، از افراد نزدیک به محمدرضا پهلوی، بود که به عنوان عیدی خواستار عفو سنجابی شد.7

علاوه بر جبهه ملی، حزب توده و برخی از افسران نیروهای مسلح نیز جزء کسانی بودند که از روند دستگیری‌های شاه و نهادهای امنیتی مصون نماندند و خیلی زود با خشونت و سرکوب، از دایره قدرت سیاسی حذف شدند.

 دستگیری حزب توده و برخی از افسران نیروهای مسلح

محمدرضا پهلوی حزب توده را نیز یک خطر بالفعل برای موجودیت حکومت خود می‌دید. او یکبار و در جریان سوءقصد نافرجام به جانش در دانشگاه تهران در سال 1327، این فرصت را به‌دست آورد که به تصفیه حساب سیاسی با توده‌ای‌ها بپردازد. شاه در این سوءقصد با نسبت دادن توطئه ترور خود به حزب توده بسیاری از آنان را قلع و قمع نمود، اما به زعم شاه این تصفیه حساب کافی نبود و باید به صورت کامل انجام می‌شد. کودتای 28 مرداد و طرح ادعای همکاری این حزب با مصدق بهانه مناسبی برای محمدرضا پهلوی ایجاد نمود تا باقی‌مانده اعضای حزب توده را سرکوب نماید. «شاه مایل نبود حتی کوچک‌ترین فرصتی به حزب توده بدهد؛ ازاین‌رو از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۷ رژیم با یک رشته عملیات پلیسی سازمان زیرزمینی حزب توده را متلاشی و بیش از سه‌هزار عضو حزبی را دستگیر کرد. گرچه بسیاری از اعضای رده پایین حزبی، پس از اعترافات رسمی به زودی آزاد شدند، رهبران، چریک‌ها و اعضای نظامی حزب، به‌شدت تنبیه و مجازات شدند. چهل نفر از جمله علوی، عضو کمیته مرکزی، اعدام شدند. دیگر اشخاص این گروه چهار نفری عبارت بودند از: نه سازمانده حزبی، سه ملوان و 27 افسر ارتش. چهارده نفر دیگر از جمله فرهی، عضو مشاور، زیر شکنجه جان باختند و حکم اعدام بیش از دویست نفر به رهبری یزدی، بهرامی و شرمینی به حبس ابد تبدیل شد.»8

در نهایت «پس از دستگیری خسرو روزبه، یکی از رهبران روشنفکر آن، در سال ۱۹۵۷، حزب توده تا اواخر دهه ۱۹۷۰ (دهه ۱۳۵۰) فعالیت چندانی نداشت».9 علی‌رغم دستگیری گسترده اعضای جبهه ملی و حزب توده، خیال شاه همچنان نگران و مشوش بود و در نهایت با دستگیری برخی از افسران نیروهای مسلح به آرامش رسید. شاه می‌دانست که بسیاری از افسران ارتش، نسبت به او وفادار نیستند و همین موضوع می‌تواند قدرت او را به مخاطره اندازد.

«شماری از افسران به‌شدت تحت تأثیر جبهه ملی یا حزب توده و دیگر سازمان‌های سیاسی مخالف قرار داشتند و در برابر شیوع فساد در کشور و نیز ناتوانی شاه در انجام برنامه‌های رفورم احساس نومیدی می‌کردند و حتی نسبت به گروه‌های اپوزیسیون، بیشتر از رؤسای خود همدل و علاقه‌مند بودند.»10 در رابطه با افسرانی که دستگیر شدند و نیز تعداد آنها آماری دقیقی وجود ندارد؛ آنچه مشخص است این است که بسیاری از آنان جز افسران درجات پایین بوده و قدرت و نفوذ چندانی نداشتند، «ولی موفقیت هریک از سازمان‌های مخالف رژیم در جلب آنها، اهمیت زیادی داشت؛ زیرا آنان فرماندهان بلاواسطه سربازان تحت امر خویش بودند و می‌توانستند در پشتیبانی از مخالفان، و یا سرکوب آنها نقش اساسی ایفا کنند. بدین ترتیب، نارضایی در میان افسران جزء، در آن دوران تهدید بزرگی علیه رژیم شاه بود»11 از این رو شاه با حذف آنان نیز خیال خود را از وجود هر نوع قدرت مخالفی اعم از قدرت‌های کوچک آسوده کرد.

سخن نهایی

کودتای 28 مرداد زمینه‌ساز فرصتی بود که محمدرضا پهلوی مدت‌ها به انتظار آن نشسته بود. او که از ضعف قدرت خود بعد از به قدرت رسیدن در سال 1320 آگاه بود، بارها تلاش نمود از طرق مختلف قدرت خود را افزایش دهد. شاه در سال 1327 و در جریان ترور نافرجامی که توسط ناصر فخرآرائی صورت گرفت، با تشکیل مجلس مؤسسان حق انحلال مجلسین را از آن خود کرد. با این حال کسب این حق نتوانست انتظارات محمدرضا پهلوی را برآورده سازد؛ از این رو شاه جوان به دنبال بهانه بهتری برای افزایش قدرت خود بود. این بهانه در سال 1332 با اجرای کودتای 28 مرداد پیش آمد که طی آن شاه موفق شد تمامی مخالفان خود را سرکوب و حذف نماید. محمدرضا پهلوی این بار برخلاف جریان سوءقصد، توانست با موفقیت کامل به تصفیه حساب سیاسی دست بزند؛ زیرا در جریان کودتا دو کشور آمریکا و انگلیس که خود از عوامل کودتا محسوب می‌شدند به حمایت کامل از شاه پرداختند.

پی نوشت ها :

1. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382، ص 119.

2. فرد ‌هالیدی، ایران، دیکتاتوری و توسعه، ترجمه محسن یلفانی و علی طلوع، تهران، انتشارات علم، 1358، ص 192.

3. ثریا اسفندیاری بختیاری، کاخ تنهایی،‌ ترجمه نادعلی همدانی، تهران، مترجم، 1370، صص 189- 190.

4. محمدعلی کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چ دوم، 1372، ص 350.

5. حسین فردوست، همان، صص 494- 495.

6. محمدعلی کاتوزیان، همان، صص 379- 380.

7. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 2، تهران، نشر علم، 1380، ص 835.

8. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی، تهران، نشر نی، 1392، ص 400.

9. غلامرضا نجاتی، ماجرای کودتای سرلشگر قرنی، تهران انتشارات رسا، 1373، ص 36.

10. همان، صص 38- 39.

11. همان‌جا.


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران