13 مرداد 1399
مشروطه از نگاه آخوند خراسانی - دکتر غلامحسین زرگر نژاد
دکتر غلامحسین زرگر نژاد در سال 1329در بجنورد متولد شدند. کارشناسی ارشد را در دانشگاه تهران در رشته تاریخ و دکترای تاریخ را از دانشگاه تربیت مدرس گرفتند از وی که استاد و رییس گروه تاریخ دانشگاه تهران هستند به غیر از مقالات گوناگون کتابهایی منتشر شده است که رسایل مشروطت (18 رساله) و لوایح درباره مشروطیت، تاریخ صدر اسلام عصر نبوت، خاطرات نخستین سپهبد ایرانی امیر احمدی، نهضت امام حسین و قیام عاشورا و فتاوی جمعی علما در جنگ ایران و روس مهمترین آنها است.
بسمالله الرحمن الرحیم
با کسب اجازه از هیأت رئیسه محترم. بحث خودم را با عنوان مشروطه از نگاه آخوند خراسانی تقدیم میکنم. امیدوارم که بتوانم نقطه نظر آخوند را در باب مشروطیت در این فرصت کوتاه بیان کنم. از زمان صدور فرمان مشروطیت تا جمادیالاول 1326 که مجلس اول مشروطه با گلولهباران قوای محمدعلی شاه و فرماندهی لیاخوف روسی برچیده شد کشاکشهایی در باب مسأله مشروطه و ماهیت و آثار و نتایج و معایب و محاسن مشروطه از سوی دو جریان اصلی مطرح شد. یکی از این دو جریان که رهبری اصلی آن را آخوند خراسانی بر عهده داشت و در شمار یکی از برجستهترین از این 3 تن بود به مشروطه با نگاه مثبت مینگرد. همانطور که آقای جعفریان دوست خوبم فرمودند نه به عنوان نظامی که مشروع است و میتواند در دوره غیبت مطابق با مبانی شرعی اتفاق بیفتد و تحقق پیدا بکند. بلکه نظامی که میتواند در عصر غیبت و در دورهای که دسترسی به امام معصوم میسر نیست، قدری از ستم را در جامعه محدود کند و با رنجها و آلام گستردهای که از سوی استبداد مطلقه بر گرده مردم وجود داشت بکاهد.
تحقق آن مقداری از عدل که میسر است برای مجتهد مبسوطالید یاهر انسانی که میتواند به اندازه توانایی در این راستا فعالیت کند هم عقلی است، هم بنیاد عقلی دارد و هم بنیاد شرعی. بنابراین هیچ مسلمانی بخصوص مجتهدین و مراجع نمیتوانند در شرایطی که استبداد مطلقه بر کشور حاکمیت دارد نسبت به اجرای آن مقدار از عدالت که میسر است بیتفاوت بمانند و مردم را در اوج ستم و مصیبت به حال خود رها کنند.
بنابراین تحقق عدل و تهدید ظلم یکی از مبانی آخوند خراسانی بود و به آن توجه جدی هم نشان داد من نگاه آخوند و مبانی نگاه وی را در همراهی مشروطیت نمیگویم. مشروطه مشروعه را در همراهی وی در اطلاعیهها ـ اعلامیهها و نوشته های خود او و شاگردان ممتاز او میتوانم ارائه کنم اما به دلیل آنکه فرصت کوتاه است به دو سند اشاره میکنم. بدین معنا که عدل و تحقق آن به مقداری که میسر است در عصر غیبت وظیفه مسلمانان است و بر آنان واجب است و مرحوم خراسانی با توجه به این بنیان به حمایت از مشروطیت پرداخت.
شیخ رساله کوتاهی دارد که ناشناخته است و من تصادفاً آن را پیدا کردم. رساله عنوان، نام و تاریخ ندارد اما از محتوا و مباحث آن بر میآید که در آستانه گلوله باران مجلس توسط محمدعلی شاه نوشته شده و به دنبال شبهاتی که در باب حرمت مشروطه مطرح شد و مواضع متعددی که علیه مشروطه است از سوی جناحهای مخالف مشروطه گرفته شده است. من نام این رساله را بر اساس محتوای آن گذاشتم علاج امراض مهلکه. سخن آخوند درباره این مطلب است. میگوید:
«1ـ کشور هم زیر یوغ استعمار قرار دارد. مردم بیهیچ قاعده و مبنایی مورد هجوم و ستم قرار میگیرند. کسی که به داد و فریاد مردم برسد نیست. بنابراین لازم است در این شرایط وانفسا برای نجات مردم از این مصیبت و از چنگال گرگان خونخوار کاری کرد. 2ـ کشور در اوج فقر قرار دارد و برای نجات این فقر که علت اصلی آن استبداد و کارگزاران استبداد است، باید قدمی برداشت. گرسنگان هر روز فریادشان فراوانتر و نالههای مظلومان بیشتر میشود باید برای نجات آنان کاری کرد.»
3ـ کشور در اوج وابستگی به صنایع اجنبی قرار دارد. به خاطر روند وابستگی به صنایع اجنبی هر روز دارد کالاهای اجنبی بیشتر میشود. اولیای کشور و عمله استبداد برای نجات کشور از این وابستگی و روند رو به تزاید وابستگی کاری نمیکنند. بنابراین باید قاعده و قانون در کشور در پرتو یک نظام غیر استبدادی ایجاد کرد تا بتوان کشور را از قید وابستگی نجات داد. من برخی از عباراتها را از رساله یادداشت کردم.
آخوند اوضاع اسفبار اقتصادی کشور را در حد یک پاراگراف مینویسد بعد به راه چاره میپردازد.
1ـ اصلاح حال کلیه متصدیان و تربیت آنها و همت گماشتن به مصالح نوعیه و نجات مردم از یوغ استبداد.
2ـ تحصیل اتحادکامل فیمابین دولت و ملت. بعد اشاره میکند این اتحاد به دلیل ستمی که از سوی پادشاهان وجود داشته نسبت به ملت هرگز شکل نگرفته. برای نجات کشور اتحاد بین دولت و ملت لازم است و بنابراین راه چاره دومی که عنوان میکند عبارت است از : تحصیل اتحاد بین دولت و ملت به نحوی که پادشاه به لفظ پادشاه بسنده نکند و واقعاً پدر ملت باشد و ملت نیز خود را فرزند پادشاه بنامند و بعنوان یک خانواده فرزند و پدر کشور را اداره کنند.
3ـ تهیه اسباب استغنا از اجانب با احداث کارخانجات داخلی درحالیکه غالب تولیدات از خارج میرسد.
4ـ ایجاد مدراس جدید برای تربیت فرزندان ملت.
در ادامه این بحث آخوند به تعریفی از مشروطیت میپردازد. آخوند صراحتاً گفته: تهدید استیلا و قصد تصرفات جائرانه متصدیان امور از ارتکابات غیر مشروع هست. این عصارهای است از بخشی از مبانی آخوند در حمایت از مشروطیت. عبارتی دارد آخوند که من نگاهی به آن دارم یک متن تلگرافی است. در جمادیالاول 1326 نیروهای محمدعلی شاه بعد از کشمکشهای فراوانی که شاه با مجلس داشت و به دنبال سوگندهای فراوانی که محمدعلی شاه در حمایت از مشروطه یاد کرد، قسمی را بر روی قرآن نوشت و به ادعای مشروطهطلبان بارها آن را شکست و به تصریح آخوند کسی که چندین بار قسمهایی را بر پشت قرآن نوشته سوگند مجدد و اعلان اینکه دوباره حامی مشروطه خواهد بود ارزشی دیگر ندارد. این سخن را آخوند زمانی به محمدعلی شاه مینویسد که محمدعلی شاه با قیام شهرهای مختلف روبرو شده و تهران در آستانه تصرف است ومحمدعلی شاه دوباره تلگرافی زده به آخوند که من سوگند میخورم که مشروطه را دوباره برگردانم . بنابراین آخوند میگوید سوگندی که بارها شکسته شده ارزشی ندارد.
در جمادیالاول 1326 به دنبال رسیدن خبر گلولهباران مجلس به نجف، آیات ثلاثه آنجا بخصوص آخوند به شکلی جدی درصدد مقابله برآمدند. با این اقدام محمدعلی شاه یکی از تلگرافهای آخوند صادر میشود و میزان پایبندی ایشان به مشروطه را بیان میکند من به این تلگراف را از منظر بحث سیاسی و مقابله با محمدعلی شاه نگاه نمیکنم. من متن تلگراف را عرض میکنم تا ببینیم چه مبنای فکری در حمایت از مشروطیت در این تلگراف وجود دارد.
«الیوم همه در دفع این سفاک جائر از اعظم واجبات است ( علمای بزرگواری که با عبارات فقهی آشنا هستند و مسلط و صاحب نظر، میدانند که این عبارات چه عبارتی است) و مجاهدت در راه اعاده مشروطیت به منزله مجاهدت در رکاب امام زمان (ع) است.»
ببینید این فتوا یا حکم در حقیقت اعاده مشروطیت و اعاده مجلسی است که با گلولهباران از میان رفته و برچیده شده است. مردم در شهرهای مختلف با فتوای آخوند و علمای مدافع مشروطیت برخاستند و قیام کردند. ستارخان ـ باقرخان ـ بختیاریهای اصفهان هر کسی در هر جا عمدتاً بر مبنای رسالت دینی با پاسخ به یک درخواست پاسخ به یک فتوا پاسخ به یک نظر و استمداد برخاستند که مشروطیت را برگردانند. در این تلاش و فضا آخوند عنوان میکند که مجاهدت برای اعاده مشروطیت به منزله مجاهدت در رکاب امام زمان (عج) است.
این به معنای این است که آخوند میاندیشد و در سایر نوشتههایش عنوان کرده چنان که در سایر نوشتههای شاگردانش مانند میرزای نائینی و دیگران که او تأیید کرده نوشتهها را مهر تأیید زده است این نوشتهها را بر تنبیهالامه تنزیه المله تقریظ نوشته بر اللعالی المربوطه فی وجوب المشروطه که رسالهای است در حمایت از مشروطیت توسط ملامحمد اسماعیل غروی از دیگر شاگردان آخوند تقریظ نوشته شده است.
در همه این رسالهها مشروطیت را نه به عنوان حکومت مطلوب قطعی نهایی و غیر قابل خدشه در دوره غیبت میشمارند اصلاً چنین چیزی نیست. به عکس مخالفان، اصلاً معتقد نیست مبانی حکومت مشروطیت در این دوره آرام نوشتن است. مبانی آن وکیل فرستادن است به مجلس و مبانی آن داشتن آزادی نه به معنای هرج و مرج آزادی به معنای رهایی از قید استبداد است. با این تأکید آزادی از قید استبداد نه بیبند و باری نه از قید شرع. با این مبانی از مشروطیت دفاع میکند حالا مشروطیت درعمل چه میشود؟ آیا پایبندی میماند؟ اینها بحث دیگری است که در چارچوبهای نظری نمیگنجد. در دیدگاه مخالف عدهای وجود دارند که معتقدند یک حکومت دو قطبی باید در دوره غیبت سلطان، قوه مجریه را متولی باشد و مجتهدین قانون بنویسند و به سلطان ارائه کنند. در مقابل چنین نظام و الگویی از حکومت در دوره غیبت، آخوند از حکومت مشروطه که نمایندگان مردم به مجلس راه پیدا بکنند، نمایندگان مردم تحت نظر مجتهدین جامعالشرایط یا تراز اول قانون بنویسند و قانون مطابق با شرع باشد، دفاع میکند. چرا؟ چون معتقد است در عصر غیبت مجتهدین هر مقدار که بتوانند باید خود را به عدل نزدیک کنند. آن مقدار که ممکن است عدل را اجرا کنند. مبانی اصولی هم در پشت این اندیشه است. آخوند از بزرگان اصولی حوزه است و طبیعی است که اگر نگوییم این مبنا مبنای اصولی است اما این سخن سخن عاقلانهای است که او و شاگردان آخوند به آن استناد میجویند. اگر همین عدل را در عصر غیبت نمیشود پیاده کرد!! اگر نمیشود همه عدالت را برپا کرد!! اما میشود قدری آن را اجرا کرد. اگر قدری از عدل میسر است که اجرا بشود از اجرای همان مقدار از عدل نباید روی برتافت.
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته