30 مهر 1400
تجاوز نظامی بریتانیا به بوشهر و مقاومت مردم جنوب
رخداد انقلاب مشروطه در جنوب ایران،بهویژه بندر بوشهر، و ایستادگی انگلستان در برابر نیروهای مشروطهخواه بوشهری از سال 1909/1327 ق به بعد،به زیان آن تمام شد.با توجه به اینکه در قیام عمومی مردم بوشهر برضد محمد علی شاه قاجار، سرپرسی کاکس نماینده سیاسی انگلیس در خلیج فارس به طرفداری از نیروهای دولتی موضعگیری کرد،مأموران آلمانی،و به خصوص واسموس،این اقدام انگلیسیها را وسیلهای در جهت افزایش فعالیتهای تبلیغی خود در مخالفت با انگلیسیها قرار دادند و افراد قدرتمند بوشهر را،که در برانگیختن مردم مؤثر بودند،به همکاری تشویق نمودند و با تمام مؤسسات و انجمنهای سیاسی مخالف انگلیس در جنوب همکاری کردند.
با شروع جنگ جهانی اول و پیوستن عثمانی به اتحاد مثلث،انگلستان در خلیج فارس وضع را بسیار خطرناک یافت.ازیکسو مواضع خط مقدم عثمانی به منابع نفتی خوزستان نزدیک بود،منابعی که انگلستان امتیاز بهرهبرداری از آن را در اختیار داشت و در چنین اوضاع و احوالی برای تأمین سوخت نیروی دریایی خود سخت به آن نیازمند بود.از سوی دیگر بوشهر به عنوان باارزشترین نقطه ارتباطی،اقتصادی و سیاسی خلیج فارس کانون فعالیتهای ضد انگلیسی شده بود.
شایان ذکر است که عملیات در بین النهرین از مرکز فرماندهی و تدارکاتی بوشهر هدایت میشد و انگلیسیها به شدت محتاج تسلط بر اوضاع بوشهر و کنترل آن بودند.1
با آنکه دولت ایران در اول نوامبر 1914/12 ذی الحجه 1332 در جنگ بین متحدین و متفقین اعلام بیطرفی کرده بود،اما انگلیسیها کرارا با دخالت در امور اداری انتظامی بوشهر این بیطرفی را نقض کردند؛زیرا به خوبی میدانستند که تسلط بوشهر یعنی تسلط بر خلیج فارس؛و این اقدام انگلیسیها واکنش شدید نیروهای ملی -مذهبی منطقه را برضد آنها برانگیخته بود.
با چنین اوضاعی چشمپوشی از حاکمیت بر بوشهر به معنای به خطر افتادن منابع سیاسی و اقتصادی انگلستان در سراسر منطقه خلیج فارس بود؛و این امر برای آنان ناگوار بود.
با آغاز جنگ جهانی اول،واسموس بوشهر را به قصد برلین ترک گفت و دکتر لیسترمن به عنوان کنسول آلمان به جانشینی او منصوب شد.دکتر لیسترمن،که در چارچوب برنامههای سیاسی دولت آلمان مأمور ایجاد درگیری بین نیروهای محلی با نیروهای انگلیسی بود،مبارزه پیگیری را با انگلیسیها در بوشهر و نواحی اطراف سازماندهی کرد که به نوشته مورخ الدوله سپهر از جمله این اقدامات،خرابکاری در تأسیسات تلگرافخانه بوشهر و توزیع اسلحه بین مخالفان انگلیسیها و طرفداران آلمانها بود.2
در همین بحبوحه،انگلیسیها اسناد و مدارکی به دست آورده بودند که از مأموریت چند نفر آلمانی تحت پوشش شرکت وانکهوس و خود کنسول آلمان برای تخریب مؤسسات انگلیسی در بوشهر،و ترغیب علی دلواری برای هجوم به بوشهر و اخراج نیروها و اتباع انگلیسی از این شهر حکایت میکرد.بنابراین،مقامات بریتانیایی،در یک عملیات سریع،دکتر لیسترمن و یک نفر کارمند شرکت وانکهوس به نام آیزنهوت (Eisenhut) را دستگیر کردند و بلافاصله به هند تبعید نمودند.3
پس از انتشار خبر دستگیری مأموران آلمانی،مخبر السلطنه،والی فارس،به عنوان نماینده دولت ایران به این عمل اعتراض کرده و طی تلگرافی به نماینده سیاسی دولت متذکر شد که کنسول دولت آلمان در بوشهر را رها کند وگرنه نسبت به این دستگیری اعتراض خواهد کرد و در آینده هم اجازه نخواهد داد که در نقاطی که ژاندارمری تأسیس شده،اینطور بیطرفی ایران را نقض نمایند.4
به نوشته سایکس،مخبر السلطنه از درس خواندههای برلین و دوستان آلمان بود که بر فارس حکومت میکرد.5
مخبر السلطنه چندین بار خواستار آزادی دکتر لیسترمن و کارمندان شرکت وانکهوس شد؛اما به درخواستهای وی اعتنایی نشد.6
پس از اسارت کنسول و تاجر آلمانی،مردم بوشهر در اجتماع پرشوری به نقض حاکمیت و بیطرفی ایران اعتراض کردند و خواستار اقدامات جدی و فوری دولت شدند.7
موقر الدوله حاکم وقت بوشهر در تلگرافی به تاریخ 25 ربیع الثانی 1333 ق به تهران، نظریات بوشهریها را چنین گزارش کرد:
الساعه که نیم ساعت به ظهر مانده از مسجد نو بوشهر برگشتیم.هیجان عمومی به درجهای است که فوق تصور است.چنین ازدحامی در بوشهر هیچوقت دست نداده بود و کل علما، و عموم طبعات اهالی حضور داشته،مخلص خطابه علماء این بود که سه سال است بدون اینکه هیچ ضرر مالی و جانی از بنادر به انگلیسیها رسیده باشد در آنجا اخلال کرده و عدهای قشون نگاه داشته و حالا هم هتک حرمت و نقض بیطرفی دولت را کردهاند.8
رئیسعلی دلواری نیز،پس از اعتراض کتبی به بازداشت دکتر لیسترمن و همراهش یک رشته عملیات چریکی برضد انگلیسیها و متحدین اروپایی آنها در بوشهر شروع کرد که نتیجه آن وارد آوردن تلفاتی به نیروهای نظامی فرانسوی و روسی و انگلیسی بود.9
حملات مکرر رئیسعلی دلواری به مواضع انگلیسیها در بوشهر دولت بریتانیا نایب السلطنه هندوستان را بر آن داشت که طرح اشغال نظامی بوشهر را در دستور کار خود قرار دهند.انگلیسیها در هشتم اوت 1915/26 رمضان 1333 ق بوشهر را اشغال کردند.عملیات اشغال بوشهر از زمین و دریا با حمایت توپخانه ناوگان دریایی انگلیس صورت گرفت.10
قوای انگلیس بلافاصله مقر حاکم بوشهر،ادارات گمرک و ساختمان پست و تلگراف را اشغال نمودند.اشخاص آزادیخواه وطندوست بوشهری را دستگیر و به شهر«تانه» هندوستان تبعید کردند.11اقدام بعدی انگلیسیها انتشار تمبری بود ک روی آن جمله «بوشهر در تصرف بریتانیا»چاپ شده بود.12
دو روز بعد از اشغال بوشهر،نیروهای انگلیسی برای اجرای یک رشته عملیات تنبیهی،بوشهر را به قصد دلوار ترک کردند.در این عملیات چهار کشتی انگلیسی به نامهای«جونو»،«پیراموس» (Pyramus) ،«لورنس» (Lawrence) و«دلوهزی» (Dalhausie) و تعداد زیادی از سربازان انگلیسی شرکت داشتند.13
از آنجایی که دشمن سرسخت انگلیسیها شخص رئیسعلی دلواری و نیروهای تحت فرمانش بودند،انگلیسیها روستای دلوار،پایگاه تنگستانیها،را آماج شدیدترین حملات خود قرار دادند.نابود شدن نخلستان دلوار،رئیسعلی را به مقابله شدید با مهاجمان برانگیخت.برآیند نخستین نبرد دلواریها و نیروهای انگلیسی در روز نبرد کشته شدن هفتاد سرباز انگلیسی و عقبنشینی آنان به بوشهر بود.14
خبر بهتآور پیروزی رئیسعلی دلواری خون تازهای در رگهای مبارزان جنوب جاری ساخت.واسموس،که پس از شکست ژوئیه 1915/1334 ق کمتر فعال بود،با شنیدن خبر پیروزی دلاوران دلواری به سرعت دست به کار شد و در دیداری با زایر خضر خان اهرمی او را به خیزش دیگر و روانه ساختن دو هزار تن به یاری رئیسعلی دلواری برای هجومی بزرگ به بوشهر برانگیخت.به نوشته مورخ الدوله سپهر از سوی ارکان حرب بریتانیا مقیم بین النهرین اعلامیهای صادر شد که تلفات انگلیسیها را در نبرد دلوار و بوشهر یکصد و پنجاه نفر تخمین زده بود.15
پیروزیهای پیدرپی رئیسعلی دلورای حسادت برخی از سران قیام را برانگیخت. در نتیجه،در صدد توطئه قتل وی برآمدند.در سوم سپتامبر 1915/1334 ق رئیسعلی دلواری همراه با چند نفر از همرزمانش به قصد شبیخون به قرارگاههای سربازان انگلیسی به تنگک صفر واقع در 10 کیلومتری جنوب شرقی بوشهر عزیمت کرد.آنها در مواضعی حساس قرار گرفته،اردوگاه افراد دشمن را آماج گلولههای خود ساختند؛اما ناگهان رئیسعلی مورد هجوم یکی از همراهان خود قرار گرفت و به شهادت رسید.در اینکه قاتل حقیقی رئیسعلی چه کسی بود و چه فرد و یا گروهیهایی پشت این ماجرا قرار داشتند،اظهارنظرهای مختلفی شده است.در یک جمعبندی کلی باید اذعان نمود که قتل رئیسعلی دلواری انگیزه محلی داشت.اگرچه تاکنون هیچگونه مدرک و سند آشکاری مبنی بر دخالت مستقیم انگلیسیها به دست نیامده است؛اما انگلیسیها از این واقعه بهرهبرداری سیاسی و نظامی نمودند.16
نبرد کوه کزی
مرگ غیرمنتظره رئیسعلی دلواری به دست یکی از نیروهای محلی و تفنگچیان وی،ضربه سختی بر مبارزان تنگستانی و دشتی وارد ساخت.نیروهای انگلیسی مستقر در بوشهر،که میدانستند مبارزان بوشهر به انتقام خون رئیسعلی حمله سراسری بزرگی را تدارک خواهند دید،بلافاصله خود را تجهیز کرده آماده دفاع شدند.
حمله سراسری تنگستانیها و متحدان آنها در صبح روز نهم سپتامبر 1915/29 شوال 1333 ق/در منطقه کوه کزی واقع در 15 کیلومتری بوشهر آغاز شد.
در این نبرد با وجود پایداری دلیرانه مجاهدان تنگستانی و ضربات قابل توجیهی که بر نیروهای تحت امر ژنرال براکینگ (Broking) وارد شد،سرانجام نیروهای محاهد،به علت تعجیل در طراحی حمله،کمبود تجهیزات جنگی و خصوصا عدم تدراک لازم شکست خوردند.
براساس گزارشهای ژنرال براکینگ و ژنرال نیکسن تلفات نیروهای انگلیسی حدود یکسوم نیروهای سوار،دو افسر انگلیسی،سرگرد پنینکتن و ستوان ال.ای.تورنتن (L.I.Thoronton) و دو نفر افسر هندی و یازده نفر از افراد دیگر بود.همچنین علاوهبر بیست و پنج نفر تلفات سوارهنظام شانزدهم،واحد رزمی نیروی دریایی پنج نفر،نیروی یازدهم راجپوت سی و چهار نفر و پیادهنظام نود و ششم نیز بیست و دو نفر تلفات دادند.17
ژنرال نیکسن در تاریخ 13 سپتامبر/چهارم ذیقعده طی گزارشی به مقامات انگلیسی اعلام کرد که عملیات کوه کزی بر ایالات و عشایر داخلی بوشهر تأثیر شگرفی نهاده است؛و توصیه کرد که برای حمله به عناصر متخاصم و انهدام نهایی آنها،از قوای خانهای هوادار انگلیس کمک گرفته شود؛اما این توصیهها مورد موافقت حکومت هندوستان قرار نگرفت.18
انگلیسیها،که بخش مهمی از نیروهای نظامی خود را از جبهه بین النهرین به بوشهر اعزام کرده بودند،در منطقه کوت العماره عراق متحمل شکست سنگینی شدند تا آنجا که سر کلارمونتاسکرین ابراز عقیده کرد که عامل شکست بریتانیا در نبرد کوت العماره فعالیت مأموران آلمانی به خصوص واسموس در بوشهر و انتقال بخش عظیمی از نیروهای نظامی بریتانیا به بوشهر بوده است.19
فشار نیروهای مبارز ضد انگلیسی بوشهر و شیراز و مشکلات انگلیسیها در اداره و کنترل بوشهر انگلیسیها را واداشت که سرانجام از ادامه اشغال بوشهر صرفنظر کنند. دولت بریتانیا و نایب السلطنه هند تصمیم گرفتند که با ایرانی کردن جنگ بوشهر و بر سر کار آوردن یک حاکم ایرانی طرفدار انگلیس(احمد دریابیگی)در ظاهر به اشغال غیرقانونی بوشهر پایان دهند.20
این امر ممکن نشد مگر به واسطه مقاومت گسترده و مستمر نیروهای وطنخواه بوشهر،دشتی و دشتستان و تنگستان.در نتیجه،مدتی بعد از اشغال بوشهر به ناچار طی توافقی با دولت ایران و ایالت فارس در 16 اکتبر 1915/هفتم ذیحجه 1333 ق،طی مراسم ویژهای،پرچم انگیس از فراز دار الحکومه بوشهر(عمارت امیریه)پایین کشیده شد و انگلیسیها ظاهرا به اشغال بوشهر خاتمه دادند،اما تا پایان جنگ جهانی اول نیروهای نظامی خود را در منطقه نگاه داشتند و در عملیات نظامی دیگری برضد مردم بوشهر شرکت کردند.
اسارت سرهنگ اوکائر کنسول بریتانیا در شیراز و فرستادن او به اهرم تنگستان
پیروزیهای پیدرپی آلمانیها در منطقه جنوب سبب گردید تا از همه نیروهای پشتیبان سیاست خود در ایران و ناخرسندان از سیاست انگلیس و روسیه بهرهبرداری نمایند.
در اوایل سال 1912/1330 ق هرجومرج و بینظمی کامل در ایالت فارس حاکم بود.ناامنی مسیرهای تجارتی،تخریب کامل سیمهای تلگراف و دشمنیهای درون طایفهای در شیراز سبب گردید تا دولت وقت ایران با موافقت وزیر مختار انگلیس حکمران جدیدی به نام مخبر السلطنه هدایت برای ایالت فارس انتخاب نماید.21
مخبر السلطنه که در برلین تحصیل کرده و از آلماندوستهای قوی بود،22در تمام مدت سه سالی که اوکانر (O'connor) مسئولیت کنسولگری انگلیس را در شیراز به عهده داشت،حکمران کل فارس بود.
در همین زمان کورت و وسترو (Kurt Wustrow) کنسول جدید آلمان در شیراز مشغول به کار شده بود.حضور مخبر السلطنه هداست حاکم طرفدار آلمان و تمایل شدید ژاندارمری فارس نسبت به آلمانیها زمینهساز تشکیل یک کمیته طرفدار آلمان در منطقه گردید.
شهادت رئیسعلی دلورای،که آوازه مقاومت او در سرار ایران و از جمله شیراز انتشار یافته بود،باعث اندوه فراوان و تهییج جوانان این شهر برضد انگلیسیها شد.به همین مناسبت مجلس ختمی در مسجد وکیل شیراز از طرف ماژور علی قلیخان برپا شد و هزاران نفر با چشم اشکبار در مجلس ترحیم رئیسعلی دلواری شرکت کردند.23
بعد از چند روز در شیراز هیجان عمومی به حدی رسید که اهالی در صدد تشکیل قشون ملی و مقابله با انگلیسیها برآمدند.گردانندگان اصلی این قشون ژاندامری آقا شیخ عبد الحسین ذو الریاستین و آقا سید محمد تقی گلستان و پسران شیخ الاسلام و ثقة الاسلام بودند.24
قیامکنندگان فارس برضد منافع انگلیس نخست سیمهای تلگراف را بریدند،سپس با کار گذاشتن چند توپ در چند جای شیراز به کنسولگری انگلیس هجوم برده سرهنگ دوم فردریک اوکانر (W.F.O'connor) و همکارانش را به اسارت گرفتند.
نهضت شیراز با نام«کمیته ملی حافظین استقلال ایران»یازده تن انگلیسی اسیر از جمله اوکانر کنسول انگلیس در شیراز،خانم و آقای فرگوسن (Mr.and Mrs. (Fergussen) گرداننده بانک شاهی در شیراز،آقای ایرتن (Ayrton) ،آقای اسمیت (Smit) تلگرافچی و دستیارانش،بازرگانی به نام لیوینگستن (Livingstone) ،خانم و آقای پتیگرو (Mr.and Mrs.Pettigrew) ،خانم و آقای کریسمس Mr and Mrs (Christmas) کارکنان کنسولگری و تنی چند از هندیهایی که در خدمت انگلیسیها بودند را به اهرم فرستادند تا آنان را به دست واسموس که در آنجا بود بسپارند.25به این ترتیب،گروگانهای انگلیسی در اختیار واسموس قرار گرفتند.
اسرا،در مسیر شیراز به بوشهر،اول به برازجان نزد غضنفر السلطنه برازجانی حاکم آن منطقه و سپس به قلعه اهرم نزد زایر خضر خان حاکم قدرتمند جنوب که از دوستان واسموس بود،فرستاده شدند.زایر خضر خان حاکم تنگستان آنان را در دژی نگهداشت.
مورخ الدوله سپهر قلعه اهرم را مکانی متعفن معرفی میکند که اسرای انگلیس در آنجا روزوشب جز بازی بریج مشغولیتی نداشتند.26
اما کریستوفر سایکس،که درباره چگونگی نگهداری اسرا در اهرم تحقیق نموده،قلعه اهرم را قلعه بزرگی معرفی میکند که برجهای چهارگانه آن جلب توجه میکرد و در آن زمان،زایر خان خضر که با خانواده خود و مستخدمینش در همان قلعه زندگی میکرد با کمال مردانگی دو باب از بهترین اطاقهای قلعه،که قبلا محل سکونت خود او بود،برای انگلیسیها اختصاص داده که از یکی از آنها به عنوان اطاق خواب و از دیگری به عنوان اطاق نشیمن استفاده میشد.27
بعد از ورود اسرای انگلیسی به اهرم سرهنگ ترور تصمیم گرفت که به آن منطقه لشکرکشی نماید؛اوکانر مینویسد:تنگستانیها هر زمان که بعضی وقایع و یا شایعاتی مبنی بر حمله دشمن از بوشهر میشنیدند با نشان دادن کارد و تفنگهایشان همگی را تهدید به قتل میکردند.28
هرچند اسرای انگلیسی به این نتیجه رسیده بودند که بهترین شیوه برای رویارویی با آن اوضاع پراضطراب حفظ آرامش کامل است؛اما رویارویی چند تن از افراد گشت شناسایی نیروهای انگلیس با افراد زایر خضر خان در چند مایلی قلعه اهرم،چنان وضع پرتشنجی به وجود آورد که تحمل آن برای افرادی مانند پتیگرو (Pettigrew ،که دچار عارضه قلبی بود،غیرممکن مینمود.پتیگرو هنگام دستگیری پایش شکست و تا اهرم بر روی تخت روان حمل شده بود.از آن زمان به بعد،قوای جسمیاش تحلیل رفته و همواره عصبی و مضطرب به نظر میرسید.در نتیجه،در روز 27 آوریل 1915/23 جمادی الاخر 1334 ق به علت ایست قلبی فوت کرد.گوری در خارج از قلعه حفر کردند و جسدش را خاک سپردند.29
اوکانر و سرهنگ ترور،نماینده سیاسی انگلیس در بوشهر،تصمیم گرفتند که برای دستیابی به توافقی با زایر خان خضر،شیخ حسین خان چاه کوتاهی و غضنفر السلطنه برازجانی به منظور رهایی زندانیان از طریق مبادله اسرا و یا هر طریق دیگر مذاکراتی را آغاز نمایند.مکاتبات انجام شده نتیجهبخش بود.به این ترتیب،اسرای انگلیسی با تعدادی از رزمندگان ایرانی،که در مقاطع مختلف به دست سربازان انگلیسی اسیر شده بودند،مبادله شدند و وجوهی نیز که خانهای بوشهر پیشتر نزد انگلیسیها به ودیعه گذاشته و انگلیسیها آن را مصادره کرده بودند،مسترد گردید.30
در این راستا صلحنامهای نیز بین دو طرف منعقد شد که برخی از مفاد مورد پذیرش انگلیسیها از این قرار بود:
1.استرداد اسرای تنگستانی و دشتی که در جنگ گرفتار شده بودند از جمله خالو حسین دشتی و هرکس دیگری که انگلیسیها در اختیار داشتند.
2.استرداد حاج علی تنگستانی کدخدای تنگک31و اتباعش؛
3.مرخصی آلمانیهایی که در خلیج فارس گرفتار شدهاند؛یعنی کنسول و تاجر آلمانی با خانمش و طبیب آلمانی در بندر ریگ و سه نفر تاجر آلمانی که در بنادر دیگر گرفته بودند؛
4.تحویل دادن چای توقیفی اهالی تنگستان که در بحرین ضبط شده بود؛
5.پس دادن دو هزار تومان پول آقای شیخ حسن خان سالار اسلام که در بوشهر گرفته بودند؛
6.افتتاح آزادراه بوشهری برای عبورومرور عموم اهالی به خصوص اهالی تنگستان و عدم تعرض احدی به راه شاهی.
زایر خضر خان و شیخ حسین خان هم شروط زیر را متقبل شدند:
1.استرداد اسرای انگلیسی،که هشت نفر بودند و دو نفرشان را به سبب مریضی به مقتضای انسانیت آزاد کرده بودند؛
2.مسئولیت راه شاهی را در حدود خاک خود به عهده گرفتند که اگر مال التجارهای گم شود،غرامت آن را بدهند.
3.حفظ خط تلگراف را،پس از تعمیر،عهدهدار شدند.32
این قرارداد در تاریخ اوت 1915/هفتم شوال 1334 در محل سربست چغادک33به امضای سرگرد تریور قائم مقام کنسول انگلیس در بوشهر و زایر خضر خان تنگستانی(امیر اسلام)و شیخ حسن خان چاهکوتاهی(سالار اسلام)رسید.
اهداف تشکیل پلیس جنوب ایران
با شروع جنگ جهانی اول 1336-1332 هـ ق/1918-1914 حضور نظامی انگلستان در کرانههای شمالی خلیج فارس،بهویژه بوشهر،افزایش یافت.بعد از گذشت یک سال از جنگ جهانی اول،براساس قراردادی که دو دولت روسیه و انگلیس منعقد کردند، روسها در شمال یک دیویزیون قزاق مستقر کردند و انگلیسیها نیز در صدد برآمدند تا قوایی همانند به نام پلیس جنوب ایران (South Pesia Riftes) در جنوب مستقر نمایند.
انگیزه اصلی این اقدام انگلیسیها بسته ماندن راه شاهی(راه بوشهر-شیراز)بود که با معضل ناامنی روبهرو شده و این امر برای اتباع انگلیسی و کالاها و مال التجاره آنها مشکلات بسیاری فراهم نموده بود.34
با توجه به اینکه نیروی ژاندارمری از سوی انگلیسیها منحل شده بود؛به نظر میرسد که مشکلات ناشی از اخذ وجوه راهداری از سوی خانهای محلی و همچنین بسته بودن مسیر بوشهر-شیراز از سال 1915/1335 ق که تا زمان تشکیل پلیس جنوب نیز همچنان مسدود مانده بود،مهمترین عوامل تشکیل پلیس جنوب بوده است.
البته انگلیسیها هدف از تشکیل پلیس جنوب را حفظ امنیت داخلی و خنثی کردن توطئههای آلمانها برضد خودشان عنوان کردند و اعتبارات مالی مورد نیاز آن را نیز به صورت وام در اختیار دولت ایران قرار دادند.
سرپرستی سایکس،در مارس 1916/1335 ق وارد بندرعباس شد و دو ماه بعد کرمان و بلوچستان را تصرف کرد؛آنگاه دستور حمله به فارس را صادر نمود.پلیس جنوب بعد از شکست عشایر فارس وارد شیراز شد.
واکنش دولتهای ایران نسبت به پلیس جنوب
تصرفات پیدرپی پلیس جنوب سبب گردید تا دولت انگلستان برای اولینبار به فرمانفرما،رئیس الوزرای وقت،پیشنهاد به رسمیت شناختین این نیرو را مطرح نماید. کابینه فرمانفرما،با وجود مشکلات مالی و نیاز مردم مبرم به کمک مالی دولت انگلستان، حاضر به پذیرش شرایط انگلیسیها نشد؛در نتیجه،بعد از دو ماه سقوط کرد.65
در کابینه بعدی که در چهارم اوت 1916/4 شوال 1334 ق به ریاست سپهدار اعظم، محمد ولی خان تنکابنی تشکیل شد،پیشنها مذکور مجددا مطرح گردید.کابینه سپهدار با این درخواست موافقت کرد؛اما با قید این شرط که به رسمیت شناختین پلیس جنوب ایران در موقعیت فورس ماژور36بوده و تأیید آن منوط به تصویب و تصدیق مجلس شورای ملی و مؤسسان میباشد،راه گریز برای دولت خود و کابینههای بعدی را فراهم نمود.37
وثوق الدوله رئیس الوزرای بعد از سپهسالار،در دوره اول صدارت خود تحت تأثیر افکار عمومی،از پذیرفتن رسمی پلیس جنوب خودداری نمود؛اما در دوره بعد به علت مشکلات مالی فراوان،برای بهرهمندی از کمکهای مالی دولت انگلستان،موافقت کرد که پلیس جنوب را به رسمیت بشناسد،مشروط بر اینکه این نیرو بعد از پایان جنگ زیر نظر دولت ایران قرار گیرد.38
در دورههای بعد کابینههای علاء السلطنه،عین الدوله و مستوفی الممالک همگی تسلیم در برابر درخواست دولت انگلیس مبنی بر پذیرش رسمی پلیس جنوب خودداری ورزیدند.39
درحالیکه انگلیسیها از تغییر کابینههای پیشین طرفی نبسته بودند،باردیگر وثوق الدوله در سال 1919/1337 ق مأمور تشکیل کابینه شد.اکنون سفارت انگلیس امیدوار بود که پلیس جنوب توسط دولت ایران به رسمیت شناخته شود و از حمایت دولت برخوردار گردد.
شایان ذکر است که کنار رفتن دولت روسیه از صحنه سیاسی ایران،اوضاع را به نفع انگلیسیها دگرگون ساخته بود.انگلستان که اینک خود را در عرصه سیاست ایران بدون رقیب میدید،فرصتی تاریخی به دست آورد تا با تحمیل قرارداد 1919/1337 ق بر دولت وثوق الدوله،ایران را به صورت یک کشور تحت الحمایه درآورد.
امضاء قرارداد 1919/1337 ق توسط وثوق الدوله در غیاب مجلس،درحالیکه کشور در اشغال قوای بیگانه بود،با واکنش شدید وطنپرستان ایرانی مواجه شد.
در این زمان پلیس جنوب بیش از همه با نیروهای محلی و مردمی جنوب ایران درگیر شده بود.شیخ حسین خان چاه کوتاهی،زایر خضر خان اهرمی و غضنفر السلطنه برازجانی سه تن از احراری بودند که نیروهای پلیس جنوب را مورد حمله قرار دادند.40
این خانهای مبارز و ضد انگلیسی در طول سالهای جنگ جهانی اول توانسته بودند راه شاهی(بوشهر-شیراز)را ببندند و برای نیروهای انگلیسی مشکلات بسیاری به وجود بیاورند.مشکل اصلی انگلیسیها،در نبرد با خانهای نامبرده این بود که آنها پس از شکست نیز تشکیلات خود را به ارتفاعات صعب العبور منتقل کردند و برای حملات بعدی آماده میشدند؛بنابراین،پیروزی قطعی بر آنان هیچگاه مقدور نبود.
همین امر نیز از جمله علل عدم پیشروی نیروهای انگلیسی مستقر در بوشهر در خلال سالهای جنگ جهانی اول به شمار میرفت؛تا آنجا که حتی خود سایکس،که یکی از مهمترین اهدافش بازگشایی جاده بوشهر-شیراز بود،برای رسیدن به شیراز به ناچار مسیر دیگری را برگزید.در سپتامبر 1918/ذیحجه سال 1336 ق دولت بریتانیا و دولت هند تصمیم به گشایش جاده بوشهر-شیراز گرفتند؛اما،به تصریح سایکس،این اقدام با نیرویی کمتر از بیست هزار نفر ممکن نبود.تهیه مقادیر هنگفت آذوقه و مهمات برای آنان نیز به وجود یک مسیر ارتباطی مطمئن در این خطه نیاز داشت؛لذا برای رفع مشکل حمل و نقل قوای نظامی،یک خط راه آهن سبک از بوشهر تا برازجان کشیده شد.41
دولت وثوق الدوله نیز،به منظور همراهی با سیاست انگلیس،تلگرافی را که به سرپرسی کاکس وزیر مختار انگلیس وعده کرده بود،به حاکم ایرانی بوشهر، احمد خان دریابیگی مخابره کرد.42وثوق الدوله ضمن این تلگراف از حاکم بنادر خواست تا در بازگشایی جاده،احداث خط آهن و اعاده نظم از هیچگونه همراهی و کمکی به نیروههای انگلیسی مضایقه نکند.وی همچنین دستور داد که هرکسی را که نیات مسالمتآمیز انگلیسیها مخالفت کند شدیدا مجازات نماید.43
شیخ حسین خان چاهکوتاهی،زایر خضر خان اهرمی و غضنفر السلطنه برازجانی پس از آگاهی از تصمیم دولت انگلیس مبنی بر احداث خط راه آهن از بوشهر به برازجان با ارسال نامهای به نماینده انگلیس،به این امر اعتراض کردند که این نامه بدون پاسخ گذاشته شد.پیامد این مکاتبه وقوع نبرد چغادک بود که درباره آن جداگانه بحث خواهد شد.
درگیری شیخ حسین خان چاهکوتاهی(سالار اسلام)و زایر خضر خان اهرمی (امیر اسلام)با پلیس جنوب و نیروهای انگلیسی ساکن بوشهر،اگرچه سرانجام به کشته شدن شیخ حسین خان چاهکوتاهی و یکی از فرزندانش منجر شد،اما مرگ این سردار مبارز پایانبخش مبارزات مردم با پلیس جنوب نبرد؛بلکه نقطه آغازی برای انتقامجوییهایی فرزندان و دوستداران او از نیروی مذکور شد.
نارضایتی صولت الدوله قشقایی از پلیس جنوب و اظهار مخالفت دولتهای مرکزی با این نیروها،همراه با قیام ضد استعماری ناصر دیوان کازرونی و مبارزان تنگستان،دشتی و دشتستان،سایکس را در وصول به اهداف خود ناکام گذاشت.
شایان ذکر است در مدتی که جنگ جهانی اول در جریان بود،حضور پلیس جنوب ایران از نظر طرفداران سیاست انگلستان توجیهپذیر بود؛اما پس از پایان جنگ و انعقاد قرارداد 1919،که هدف اصلی آن به وجود آوردن ایرانی فرمانبردار انگلستان بود، مخالفتهای داخلی و خارجی با حضور نظامیان انگلیسی در ایران بیشتر شد.
بنابراین،با توجه به وجود خطراتی که از ناحیه بلشویسم ایران را تهدید میکرد و مخالفتهایی که از زمان تشکیل پلیس جنوب ایران از طرف دولتهای وقت و مردم ایران در مورد این نیرو ابراز شده بود،انگلیسیها سرانجام به این نتیجه رسیدند که تنها راه خروج از این بنبست جایگزینی دولتی است که با تشکیل ارتشی یکپارچه برای پاسداری از منافع بریتانیا و جلوگیری از پیشروی بلشویسم در ایران قدرتمندانه اقدام لازم را انجام دهد.44
با کودتای سوم اسفند 1299/بیست و یک فوریه 1921 به توسط سید ضیاء الدین طباطبایی و رضا خان میرپنج،انگلیسیها طرح خود را عملی میدانستند،درحالیکه در معرض حمله انتقامجویانه عشایر و نیروهای مردمی قرار داشتند.بنابراین،با یک اقدام حساب شده،پلیس جنوب ایران را منحل کردند و بدین ترتیب خود را از دامی که در آن گرفتار آمده بودند،خلاص نمودند.45
با تغییر اوضاع به نفع انگلیسیها و متحدان آنها،از سال 1917/1336 ق اوضاع خاورمیانه نیز به نفع متفقین تغییر یافت.با استقرار احمد خان دریابیگی در بوشهر که به عنوان حکمران بنادر جنوب انجام وظیفه میکرد،انگلیسیها کلیه منابع و امکانات خود را صرف عملیات در بین النهرین کردند.
در ژانویه 1917/1336 ق به ژنرال مود،فرمانده نیروهای مسلح بریتانیا در بین النهرین،اجازه داده شد تا بر صفوف سربازان عثمانی،که در برابرش ایستادگی میکردند،حمله نماید.46
پیروزی قوای انگلیس در این جبهه مقارن با پیروزیهایی گردید که در دو جبهه شبهجزیره سینا و عربستان نصیب آنها شده بود.در نتیجه،با تهاجم سهجانبه به ترکان عثمانی،سرانجام،در 11 مارس 1917/1336 ق انگلیسیها شهر بغداد را به تصرف خود درآوردند.47
در نتیجه شکست و عقبنشینی سربازان عثمانی در بغداد،چند لشکر از نیروهای انگلیسی،که در بین النهرین نبرد میکردند،آزاد شدند و انگلیستان بخشی از نیروهای خود را به شهر منتقل نمود.در همین زمان،چارلز مارلینگ به سرگرد ترور در بوشهر دستود داد که طرح حمایت از دریابیگی را با اعزام قوایی برضد خانهای شورشی چاهکوتاه،تنگستان و برازجان به مرحله اجرا گذارد.48
در آن زمان،کانون مقاومت در برابر نیروهای انگلیسی از منطقه دلوار به منطقه اهرم تنگستان،چاهکوتاه و برازجان انتقال یافته بود.
منطقه تنگستان،که در فاصله 45 کیلومتری بوشهر قرار دارد،زیر نفوذ زایر خضر خان اهرمی(امیر اسلام)از همرزمان شهید رئیسعلی دلواری بود که در نبردهای قبلی نیز دوشادوش سردار جنوب به مصاف با انگلیسیها اقدام نموده بود.زایر خضر خان،که به شجاعت و کاردانی شهرت داشت،به سبب شخصیت مقتدرش از بحبوبیت چشمگیری برخوردار بود.
چاهکوتاه،که در جوار تنگستان قرار دارد،تحت نفوذ شیخ حسین چاهکوتاهی و فرزندانش قرار داشت.وی اگرچه پیشتر در قبال انگلیسیها رویهای دوستانه داشت؛لیکن با آغاز جنگ جهانی تغییر رویه داد و در جبهه مخالف انگلیسیها قرار گرفت.انگلیسیها معتقد بودند که کشته شدن فرزند وی در حمله به بوشهر و تحریکات واسموس آلمانی عامل اصلی این تغییر رویه بوده است.49
برازجان(دشتستان)ناحیهای است که در سمت شرقی و شمال بوشهر قرار دارد.در این منطقه میرزا محمد خان برازجانی ملقب به غضنفر السلطنه حکومت میکرد که در طول سالهای قیام،با توجه به موقعیت قلمرو،کثرت جمعیت و وضعیت مستحکمی که وی از نظر حقوق موروثی و مقبولیت از سوی حکومت مرکزی به دست آوره بود،از اهمیت خاصی برخوردار بود.
در اوائل رمضان 1336ق/ژوئن 1917 رهبران مجاهدین،یعنی شیخ حسین چاهکوتاهی(سالار اسلام)،زائر خضر خان تنگستانی(امیر اسلام)و غضنفر السلطنه برازجانی،برای تصمیمگیری در مقابل اقدامات انگلیسیها،که تازه نیروهای تازهنفس خود را از بین النهرین به بوشهر منتقل کرده بودند و مقدمات اجرای طرح احداث خط آهن بوشهر-برازجان را فراهم میکردند،تشکیل جلسه دادند.
در این جلسه،سران مجاهدین تصمیم گرفتند که با ارسال نامهای به احمد خان دریابیگی از وی درباره اقدامات جدید نیروهای انگلیسی توضیح بخواهند.دریابیگی،در پاسخنامهای به سران مجاهدین،دلیل پیاده کردن نیروهای اضافی از طرف انگلیستان را،اقدامات خصمانه صولت الدوله قشقایی و ناصر دیوان کازرونی ذکر نمود.
در 21 سپتامبر 1918/شهریور 1297 ش حکومت هند با مخابره تلگرافی به وزارت امور خارجه هندوستان اطلاع داده بود که نیروهای موجود در بوشهر برای احداث یک خط آهن سبک تا آن سوی مسیله (منقطه آبرفتی اطراف بوشهر)کفایت میکند و بهتر آن است که عملیات نظامی مورد نظر انگستان بر ضد خانهای شورشی در شیراز و کازرون،تا قبل از ریزش برف زمستانی و مسدود شدن گردنههای شمالی انجام پذیرد.50
انگلیسیها در نظر داشتند این خط آهن را تا دالکی ادامه دهند.سران مجاهدین بار دیگر نامهای به احمد خان دریابیگی نوشته و در مورد احداث خط آهن بوشهر-دالکی به او اعلام کردند که اجازه نمیدهند دولت انگلستان در عمق خاک ایران خودسرانه و بیپروا اقدام به احداث ریل کند و احداث خط آهن به وسیله دولتی بیگانه با استقلال مملکت ایران منافات دارد.سران مجاهدین طی مکاتباتی دیگر با حکمران بوشهر و انگلیسیها شرایطی اعلام کردند و خواستار آن شدند که سربازان انگلیسی هرچه سریعتر خاک بوشهر را ترک کنند.
کنسول انگیس در بوشهر به سران مجاهدین پاسخ منفی داد؛اما از طرف دولت دستور العملهایی صادر شد که حتی المقدور از هرگونه اقدام و حرکتی احتراز گردد و از لشکرکشی برای مقابله با خانهای سهگانه خودداری شود.
باوجوداین،استقرار نیروهای سهگانه دربست چغادک،مقامات انگلیس در هند بوشهر را از انعقاد هرگونه توافقی ناامید ساخت.
در 25 سپامبر 1918/1337 ق مقامات انگلیسی بوشهر طی انتشار بیانیهای اعلام داشتند که با توافق رئیس دولت وقت،وثوق الدوله،نیروهای انگلیسی مأموریت یافتهاند که برای بازگشایی جاده شیراز و احداث خط راه آهن تا دالکی دست به کار شوند.51
در این اعلامیه تهدید شده بود که با هرگونه مقاومتی شدیدا مقابله خواهد شد.استقرار نیروهای مجاهدین در بست چغادک مقابله و رویارویی دو طرف را قطعی ساخت.در 28 سپتامبر 1918/1337 ق از سران مجاهدین و نیروهای تحت امر آنها خواسته شد که چغادک را ترک گویند؛52
اما بعد از شکست مذاکرات،معلوم شد که سران مجاهدین به هیچوجه قصد سازش ندارند.مقامات انگلیسی هم تصمیم گرفتند که با تمام قوای خود به چغادک حمله نمایند.قدرت نظامی برتر و ارتش مکانیزه انگلیستان،که از آتش توپخانه سنگین برخوردار بود،همراه با رقابتهای خشن و خونین دو تن از بزرگترین سران منطقه جنوب،یعنی زایر خضر خان و شیخ حسین خان چاهکوتاهی،سبب گردید تا در اولین ساعات جنگ آرایش جنگی نیروهای مجاهدین به هم بخورد و آنها ابتکار در عملیات جنگ را از دست بدهند.نیروهای انگلیسی در این عملیات سه کشته و دو مجروح بر جای گذاشتند و مجاهدین نیز حدود سی نفر تلفات داشتند.53
نبرد بست چغادک با روزهای آخر جنگ جهانی اول مقارن بود.همانگونه که ملاحظه شد،در اواخر جنگ جهانی اول یکی از جاهایی که در ایران دلیرانه ایستادگی میکرد تنگستان،دشتی و دشتستان بود.این خطه،در حقیقت،همانطور که شاهد اولین مقاومت بود تا پایان نیز در این راه استوار ماند.
در زمانی که جنگ جهانی رو به پایان میرفت،انگلستان تدارکات و نیروهای بسیاری در بوشهر متمرکز کرده بود،اما مقاومت در کوههای شرقی استان بوشهر و شبیخون به نیروهای دشمن پایان نیافت.ایثار،مقاومت و ازخودگذشتگی فرزندان این مرزوبوم در اوضاع و احوالی که دولت مرکزی هیچگونه حمایتی از آنان به عمل نمیآورد،در سالهای بعد ثمره شیرین خود را به صورت درخت تناور استقلال و تمامیت ارضی ایران جلوهگر ساخت.
----------------------------------------------
(1).جیمز مابرلی.عملیات در ایران.به کوشش کاوه بیات.تهران،انتشارات رسا.1396.ص 21.
(2).احمد علی سپهر(مورخ الدوله).ایران در جنگ بزرگ(18-1914).چ 2.تهران،چاپخانه طوفان،1362.ص 158.
(3).کشف تلبیس یا دورویی و نیرنگ انگلیس.به کوشش عین الله کیانفر،پروین استخری.چ 3.تهران،انتشارات زرین،1363.ص 28.
(4).بهروز قطبی.اسناد بزرگی جنگ جهانی اول در ایران.تهران،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1370.ص 151.
(5).سرپرسی سایکس.تاریخ ایران.ترجمهء محمد تقی فخر داعی گیلانی.تهران،دنیای کتاب،1363.ج 2 ص 680.
(6).مهدی قلی هدایت خاطرات و خطرات.چ 3.تهران،کتابفروشی زوار،1361.ص 270.
(7).جیمز مابرلی،پیشین،ص 64
(8).همان،ص 65.
(9). P.R.O,FO248/718
(10).احمد علی سپهر،همان،ص 77.
(11).محمد حسین رکنزاده،آدمیت.دلیران تنگستانی.تهران،اقبال،1370.ص 100.
(12).مهدیقلی هدایت(حاج مخبر السلطنه)،همان،ص 270.
(13).جیمز مابرلی،همان،ص 138.
(14).احمد علی سپهر،همان،ص 87. (15).همان،ص 79.
(16).آقای دکتر حمیدی استاد دانشگاه شهید بهشتی تهران مقالهای با عنوان«قاتل رئیسعلی کسیت؟»به مناسبت کنگره بزرگداشت شهادت رئیسعلی دلواری نوشته است که نسخه دستنویس آن در آرشیو(بنیاد ایرانشناسی بوشهر)نگهداری میشود در این مقاله،دیدگاههای مختلفی درباره اینکه قاتل رئیسعلی کیست،مطرح شده است.همچنین ن.ک:سید قاسم یا حسینی.رئیسعلی دلواری.[تهران]،نشر شیرازه،1376.
(17).جیمز مابرلی،همان،ص 153.
(18).همان،ص 153.
(19).سر کلارمونتاسکرین.جنگ جهانی در ایران.ترجمه غلامحسین صالحیار.تهران،نشر سلسله،1363. ص 20.
(19).سید قاسم یاحسینی،همان،ص 187.
(21).خاطرات فردریک اوکانر.ترجمهء حسن زنگنه.تهران،شیرازه،1376.ص 69.
(22).سرپرسی سایکس،همان،ص 624.
(23).همان.
(24).همان،ص 358.
(25).میرزا ابو القاسم کحالزاده،دیدهها و شنیدهها،به کوشش مرتضی کامران.تهران،نشر فرهنگ،1363.ص 358.
(26).احمد علی سپهر،همان،ص 80.
(27).کریستوفر سایکس.فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی.ترجمهء حسین سعادت نوری.تهران،وحید، 1348.ص 119.
(28).خاطرات فردریک اوکانر،همان،ص 128.
(29).همان،129.
(30)همان،ص 133.
(31).روستای تنگک در فاصله پنج کیلومتری جنوب بندر بوشهر قرار داد و همان جایی است که رئیسعلی دلواری در آن به قتل رسید.
(32).محمد حسین رکنزاده آدمیت،همان،ص 209.
(33).چغادک روستایی است در فاصله 20 کیلومتری شرق بوشهر که در مسیر جاده بوشهر-شیراز قرار گرفته است.
(34).کاوه بیات.جنگ جهانی اول در جنوب ایران(گزارشهای کنسولگری بریتانیا در بوشهر).بوشهر،کنگره بزرگداشت هشتادمین سالگرد شهادت رئیسعلی دلواری،1373.ص 76.
(35).ایرج ذوقی.تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ(1925-1900).تهران پاژنگ،1368.ص 155.
(36). Force Majeure ،وضع اجباری و غیرقابل احتراز.
(37).مهدیقلی هدایت،همان،ص 291.
(38).فلوریدا سفیری.پلیس جنوب ایران.ترجمهء منصوره اتحادیه و معصومه جعفری فشارکی.تهران،نشر تاریخ ایران،1364.ص 203.
(39).ایرج ذوقی،همان،ص 174.
(40).درباره مبارزات خانهای جنوب با نیروهای پلیس جنوب ن.ک:موسی مطهریزاده.جنبش استعماری جنوب و ق-آزایخواهان کازرون.تهران،نشر قو،1378؛سید بلادی بوشهری.لوایح و سوانح.تصحیح سید قاسم یاحسینی.بوشهر،کنگره رئیسعلی دلواری،1373؛محمد حسین رکنزاده آدمیت.فارس و جنگ بین الملل. تهران،اقبال،1375.ج 1 و 2.
(41).سرپرسی سایکس،همان،ص 785.
(42).جیمز مابرلی،همان،ص 40.
(43).کاوه بیات.اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران.قم،مرکز بوشهرشناسی با همکاری انتشارات همسایه 1377.ص 88.
(44).فلوریدا سفیری،همان،ص 254.
(45).برای آگاهی بیشتر درباره پلیس جنوب ایران ن.ک:فلوریدا سفیری،همان؛منیره راضی.پلیس جنوب ایران.- جنگ سربست چغادک(29 سپتامبر 1918/1337 ق
(46).جیمز مابرلی،همان،ص 286.
(47).داگوبرت فن میکوش.واسموس.ترجمهء کیکاووس جهانداری.قم،بوشهرشناسی با همکاری انتشارات همسایه قم،1377.ص 311.
(48).جیمز مابرلی،همان،ص 307.
(49).همان،ص 466.
(50).همان،ص 467.
(51).همان،ص 470.
(52).همان.
(53).همان،ص 471.
دکتر عبد الکریم مشایخی