10 اردیبهشت 1400
علی سهیلی و نقش قدرتهای بزرگ در تعیین کابینهها!
«...با فوت فروغی زمامداری علی سهیلی شروع شد.
آن روزها رجالی روی کار میآمدند که بتوانند با روس و انگلیس همکاری کرده باشند. مرحوم علی سهیلی از اعضای وزارت خارجه ایران در دوره سلطنت رضاشاه بود که قدری ترقی نموده آخرین پست او استانداری کرمان بود و مرحوم فروغی او را که زبان روسی میدانست به وزارت خارجه کابینه خود دعوت نموده بود و چون در آن چند ماه در رابطه خود با روس و انلیس از خود لیاقت به خرج داد مورد توجه قرار گرفت، خصوصاً اینکه اهل بند و بست نیز بوده در مجلس شورای ملی دوره سیزدهم نیز برای خود دوستانی یافته بود که زمینه «رأی تمایل» را برایش فراهم ساخته بودند.
شاه در آن روزگار میخواست نشان دهد شاه مشروطه است و اصل اساسی قانون اساسی را که «شاه از مسئولیت مبرّاست» و در امور «قوای ثلاثه کشور» هیچگونه «دخالت» نمینماید رعایت میکند تا از نفرتی که در مردم ایران نسبت به قدرت مطلقه و حکومت دیکتاتوری پدرش بهوجود آمده بود کاسته برای خود جلب احترام نماید. البته این طرز تفکر شاه با اوضاع روز هم بیتناسب نبود، زیرا از طرفی روس و انگلیس و آمریکا که متفقین نامیده میشدند علاقه داشتند مردم ایران تا حدی راضی باشند که به کار آنها در حمل و نقل مهمات و اقامت قوای نظامیشان لطمهای نخورد و از طرف دیگر هم مجلس شورای ملی که تازه از فشار دیکتاتوری رضاشاه نجات یافته بود میخواست نشان دهد که قدرت ملی و نماینده مردم ایران است که باید دولتها را آورده و ببرد و بر اعمال او و بودجه کشور نظارت نماید. افکار عمومی هم که با قدرت مطبوعات و تشکیل احزاب به ابراز وجود میپرداخت کمکم بیدار شده خود را نشان میداد.
بنابراین شاه که در ابتدای جوانی و در میان طوفان حادثه سوم شهریور، 22 روز دیگر از آن روز تاریخی به سلطنت رسید ناچار بود که با چنین وضعی خود را تطبیق دهد. بدین جهت در طلوع و سقوط کابنیهها نقش اساسی نداشت بلکه تمایل خارجیها و دستهبندیهایی که در مجلس میشد مقدرات تشکیل کابینهها را تعیین مینمود. مرحوم علی سهیلی نیز زاییده این اوضاع برای تشکیل دولت پس از کابینه مرحوم فروغی بود. ولی تردیدی نبود که علی سهیلی نیز از رجال تربیت شده دوره رضاشاه بود که با اسلوب حکومت دیکتاتوری بزرگ شده بود. به همین جهت آمادگی برای پذیرش اعمال قدرت شاه داشت، خصوصاً اینکه او قانع بود نخستوزیر ایران باشد که هرگز خواب آن را هم نمیدید. بنابر این هرگز مقاومتی در مداخلات مؤثر سه قدرت بزرگ روز، یعنی تمایلات خارجیان و اعمال نفوذ وکلای مجلس و پذیرش تمایلات شاه به کار نمیبرد بلکه اعمال او در اداره مملکت عبارت بود از مجموع این تمایلات. به همین جهت مواجه با حملات مردم که به صورت دستجات سیاسی و قدرت مطبوعات که کمکم جان گرفته بودند میشد و مهمترین وسیله اعمال قدرت دولت او هم فشار حکومت نظامی بود که حربه دائمی دولتهای پس از شهریور 1320 قرار گرفته هر کس را دولت میخواست توقیف و تبعید مینمودند و یا به محاکم نظامی جلب کرده او را محکوم به حبس میساختند. و چون شاه در رأس ارتش قرار داشته واجد قدرت قانونی برای مداخله در امر ارتش بود. بنابراین میتوانست مستقیماً از حربه مزبور استفاده نماید بدون اینکه بتوان علیه او عکسالعمل نشان داد.»1
1. ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشتهای یک روزنامهنگار (تحولات نیم قرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)، به کوشش: مختار حدیدی ـ جلال فرهمند، ج2، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، صص172ـ173.
کلید واژه ها:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران