30 خرداد 1400
ارتشبد بهرام آریانا مورد توجه شاه و آمریکائیان
حسین معتمدى منوچهرى تنکابنى(بهرام آریانا) در 27 اسفند سال 1285 شمسى در تهران متولد شد. پدر او صدرالدین از اهالى محل ثلاث تنکابن بود. منوچهرى نسب مادرى خود را به منوچهر خان معتمدالدوله ارمنى، والى اصفهان، مىرساند که به علت حمایت از على محمد باب مشهور شده بود و از کارگزاران قسىالقلب دوران قاجاریه محسوب مىشد. شهرت معتمدالدوله همچنین به خاطر شقاوت او در سرکوب ایلات و عشایر جنوب به ویژه ایلات بختیارى و ممسنى است. آریانا پس از طى دوره ابتدایى وارد مدرسه نیابت مدرسه نظام شد و سپس در تاریخ 1 / 7 / 1304 به دانشکده صاحب منصبى مدرسه نظام پیوست و در سال 1306 به درجه ستوان دومى رسید. منوچهرى از مهرماه 1318 در دانشکده افسرى با سمت کفیل فرمانده گردان، و از اول مهرماه سال بعد در دانشکده، مدیر آموزش دسته پیاده بود و سپس از خرداد 1322 به سمت استاد تاکتیک دانشگاه جنگ درآمد و از اول شهریور همان سال به مدت یک هفته رئیس ستاد مرکز تعلیمات آمادگاه تهران و سپس تا تیرماه سال 1324 در ستاد ارتش در شغل رئیس رکن یکم بود و در آذرماه همان سال معاون ادارى دانشکده افسرى و در اسفندماه سال 1326 به فرماندهى تیپ 11 مهاباد منصوب شد. حسین منوچهرى در دانشکده افسرى از دوستان صمیمى خسرو روزبه بود و از زمره افسرانى به شمار مىرفت که در سالهاى جنگ جهانى دوم به سمت نازیسم و آلمان هیتلرى گرایش از خود نشان داده بود، و با«حزب کبود» به رهبرى حبیباللّه نوبخت همکارى کرد، لذا با اشغال ایران توسط قشون متفقین، سرهنگ منوچهرى نیز به همراه برخى افسران «آلمانوفیل» مانند فضلاللّه زاهدى، حسن بقایى و نادر باتمانقلیچ مدت 22 ماه بازداشت شد. در سالهاى پس از شهریور 1320 چون سرهنگ منوچهرى از وابستگان سرلشکر حسن ارفع، رئیس ستاد ارتش بود و نیز از اعضاى حزب او، که مهمترین پایگاه دربار و استعمار انگلیس در ارتش محسوب مىشد، به ریاست رکن یکم ستاد ارتش منصوب شد. او در سال 1329 به علت گرایشهاى شدید شوونیستى نام خود را به «بهرام آریانا» تغییر داد و دو سال بعد یعنى در سال 1331 به عنوان رئیس هیئت وابسته نظامى ایران در فرانسه تعیین و در زمان نخست وزیرى دکتر مصدق از کار برکنار گردید.
همسر اول منوچهرى دختر فهیمى(فهیم الملک) بود وهمسر دوم او ثریا عصار نام داشت. آنها حدود 40 سال اختلاف سنى داشتند. ازدواج آنها در 3 / 4 / 1348 درست یک ماه و بیست و دو روز بعد از عزل آریانا از آخرین سمت او یعنى «ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران» صورت گرفت.
در فاصله میان تصویب لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى در تاریخ 14 / 7 / 1341 و لغو آن در 8 / 9 / 1341؛ و تاریخ 19 / 10 / 1341 که رفراندوم لوایح ششگانه اعلام گردید. رژیم با طرح و بزرگ نمایى قتل مشکوک رئیس اصلاحات ارضى فیروزآباد فارس، دست به یک جنجال تبلیغاتى زد و آن را به عشایر ایل سرخى نسبت داد. نیروهاى نظامى در منطقه مستقر شدند و با چپاول، غارتگرى، طرح اتهامات ناروا و دستگیرى سرکلانتر عشایر ایل سرخى، قیام عشایر فارس را شعلهور ساختند. با آغاز قیام عشایر جنوب، سپهبد بهرام آریانا در اسفند 1341 توسط شاه با اختیارات تام و با عنوان فرمانده «نیروهاى جنوب» به شیراز رفت. او با شیوههاى خشن، از جمله بمباران شدید مناطق عشایرى، موفق شد که تا تابستان 1342 این قیام گسترده را سرکوب کند. نقش آریانا در فرماندهى «عملیات جنوب» که در زمان خود در رسانههاى داخلى و خارجى بازتاب وسیع داشت، سبب شهرت او شد و وى بعدها این نقش ضدانسانى را دستمایه مباهات قرارداد و در تشریح آن کتابهاى تاریخچه عملیات جنوب(چاپخانه ارتش، 1342) و نتایج عملیات جنوب(اداره خدمات پرسنلى، چاپخانه ارتش) را نگاشت.
به هر روى نقش جنونآمیز آریانا در قتل عام عشایر جنوب مورد توجه سرهنگ گراتیان یاتسوویچ رئیس سیا در ایران که در فروردین 1342 همراه رابرت کومر، کارشناس برجسته «سیا» در «جنگ روستایى» حضور مستقیم داشت و هیئت مستشارى آمریکا در ارتش و محمدرضا پهلوى قرار گرفت و به درجه ارتشبدى رسید. به توصیه آمریکایىها، آریانا در 30 / 9 / 1344 به جاى ارتشبد حجازى رئیس«ستاد بزرگ ارتشتاران» عالىترین پست نظامى کشور برگزیده شد و در اطلاعیهاى که بدین مناسبت در جراید درج گردید، «خدمات» آریانا در سرکوب عشایر جنوب عامل اصلى این انتصاب ذکر شد. آریانا مخالفت شدیدى با زبان عربى و اسلام داشت به طورى که در ارتش استفاده از واژههاى عربى را منع نمود و باید تنها از واژههاى فارسى استفاده مىشد وابائى از توهین و اهانت مستقیم به قرآن و اسلام نداشت.
آریانا در دوران ریاست ستاد ارتش به تقویت «حزب آریا»، به رهبرى هادى سپهر که داراى تمایلات شووینیستى بود، دست زد. جاهطلبىها و هرزگىهاى اخلاقى آریانا، که ارتشبد حسین فردوست بدان اشاره دارد، عناد و کینه برخى امراى ارتش را برانگیخت و ظاهراً توسط آنان توطئه سازمان یافتهاى علیه او آغاز شد. طبق اسناد ساواک، از تیر ماه 1346 شایعه وسیعى در سراسر کشور، به ویژه آذربایجان، پخش شد که گویا به همراه تیمسار باتمانقلیچ و در ارتباط با وابسته نظامى الجزایر در تهران قصد کودتا دارد! او در نیمه اردیبهشت 1348 از سمت ریاست ستاد ارتش برکنار شد و ارتشبد فریدون جم جایگزین او گردید.
ساواک براى مقابله با شایعات گسترده علیه آریانا به تکاپو افتاد. نواب، رئیس ساواک تهران، در تاریخ 18 / 3 / 1348 به اداره کل سوم چنین نوشت:
«تیمسار ریاست معظم ساواک [نصیرى] ذیل گزارش خبر [شایعه فوق] ... پىنوشت فرمودند: «ارتشبد آریانا مورد محبت شاهنشاه آریامهر است و ماهیانه کسرى زندگى او به فرمان شاهنشاه طبق حقوق فعلى (حقوق ریاست ستاد ارتش) تأمین مىشود و اتومبیل ارتشى هم در اختیار دارد. با توجه به پى نوشت تیمسار ریاست معظم ساواک و اینکه موضوع تحت تعقیب قرار گرفتن و حتى اعدام ارتشبد آریانا در افواه عمومى شایع مىباشد، به نظر این ساواک اصلح است طى مراسمى از خدمات گذشته افسر مزبور تجلیل و موضوع از طریق رادیو و تلویزیون و نشریات به اطلاع همگان برسد تا بدینوسیله شایعات موجود خنثى شود.»
در پى این توصیه ساواک، به منظور خنثى ساختن شایعات در تاریخ 9 / 3 / 1348 ارتشبد فریدون جم، رئیس جدید ستاد ارتش، ضیافت شامى براى تودیع با آریانا در باشگاه افسران ترتیب داد و خبر آن در رسانههاى عمومى به طور وسیع انعکاس یافت. در این ضیافت، جم به نمایندگى از شاه از آریانا به شدّت تجلیل کرد و «فرمان همایونى مبنى بر رضامندى خاطر خطیر ملوکانه» و هدایایى به وى اهدا نمود. وی پس از بازنشستگی به فرانسه اعزام شد و هرسال از فرانسه یکى ـ دو مرتبه براى دیدن اقوام و دوستان به ایران سفر مىکرد. آخرین بار در پاییز و زمستان 1356 در ایران بود. او علت سکونتش را در پاریس به جهت برکنار بودن از اقدامات خصمانه بعضى از سازمانها ذکر مىکند.
پس از پیروزی انقلاب ، دشمنی آریانا با مبانی دینی او را به ضدیت با جمهوری اسلامی کشاند و با گروههای ضد انقلاب و سلطنت طلب مانند ارتش رهائی بخش ایران و سازمان آزادگان همکاری و در برهههایی رهبری بخشی از آن را به عهده داشت. وی همچنین فرماندهی ربودن ناو تبرزین را که از فرانسه به مقصد ایران در حرکت بود(این ناو قبلاً خریداری و بهای آن پرداخت شده بود) را به عهده داشت که نهایتاً با شکست مواجه شد و ناو به ایران تحویل داده شد.
خود شیفتگی آریانا و ضدیت او با اسلام موجب شد که سرویسهای جاسوسی و خرابکاری غربی وعناصر نظامى ورشکسته رژیم گذشته به سراغ او رفتند و با وعدههاى فراوان دال بر سقوط قریبالوقوع جمهورى اسلامى ایران، کوشیدند تا مجدداً رؤیاى دیرینه ناپلئونى را در او زنده کنند. بدین ترتیب با یک میلیون دلار اعتبارى که سِرشاپور ریپورتر در اختیار او گذارد، در رأس یکى از گروهکهاى سلطنت طلب قرار گرفت که خرابکارى مسلحانه را در مرزهاى شمال غربى ایران هدف قرار داده بود. آریانا با پول امپراتورى روچیلدها و صهیونیسم جهانى تقویت و تسلیح مىشد، نخست با حمایت رژیم عراق مرکز فعالیت خود را در شهر یارولى عراق (جنوب شرقى کرکوک) قرار داد و به همراه افرادى چون سردار جاف، دکتر حسن جاف و سروان مختارى براى آموزش نظامى ضدانقلابیون اردوگاهى تأسیس کرد. در پى تجاوز نظامى رژیم عراق به ایران انقلابى، آریانا توانست از طریق سرویسهاى جاسوسى آمریکا و انگلیس حمایت دولت ترکیه را جلب کند و مرکز گروه خود را در شهر مرزى وان قرار دهد. این در حالى بود که نخست وزیر ترکیه در دی ماه 1360 رسماً حضور ضدانقلابیون مسلح ایرانى را در خاک ترکیه تکذیب کرد! بدینسان گروهک «ارتش رهایى بخش ایران» با حضور قریب به 300 نفر از وابستگان امنیتى و نظامى رژیم ساقط شده پهلوى به خرابکارى مسلحانه علیه انقلاب اسلامى ایران پرداخت.
پس از چندى میان آریانا و اویسى اختلاف پدید آمد. به نوشته نشریات ضدانقلاب در خارج از کشور، پس از دریافت 8 میلیون دلار وجه از سرویسهاى اطلاعاتى غرب، در هتل بزرگ آنکارا میان ژنرالها و همسرانشان بر سر تقسیم همان پول اختلاف در گرفت و به نزاع انجامید.
بدینسان، آخرین تلاش بقایاى ژنرالهاى رژیم پهلوى به افول گرایید و در کارزار رقابتها و نزاعهاى شدید بر سر تقسیم واپسین میراث رژیم وابسته و منحط پهلوى در سال 1362 به رکود کامل کشیده شد و تنها دستاورد آن براى سرویسهاى جاسوسى غرب سیاهه حداقل 10 میلیون دلارى هزینههاى برباد رفته آن بود! این افول با نام ارتشبد سابق بهرام آریانا در پیوند است. ارتشبد بهرام آریانا در تاریخ 31 / 3 / 1364 پس از یک بیمارى چند ماهه در سن 80 سالگى در بیمارستان نظامى پاریس درگذشت.
مرکز بررسی اسناد تاریخی