خاطراتی از روزهای مقاومت در زندان های مخوف ساواک



از سال 1356 که مسئله حقوق بشر و فضای باز سیاسی در ایران اعلام شد، ساواک روش جدیدی را در پیش گرفت. به این ترتیب که کادرهای مخفی را اگر دستگیر می‌شدند، پس از شکنجه با سیانور و سایر وسایل که احتمالاً مجهز به صدا خفه‌ کن باشد از بین می‌بردند و این شاید به این علت بوده که از کادرهای مخفی که فکر می‌کردند بیشترین خطر را برای رژیم دارند می‌ترسیدند و به این وسیله آن‌ها را از بین می‌بردند.
در یک مورد خاص یک چنین موردی هم برای ما اتفاق افتاد: به این ترتیب که سه نفر از اعضای یک سازمان به اسامی سعید کرد قراچورلو، محمود وحیدی و محمدرضا کلانتری که از طریق تعقیب و مراقبت و شنود تلفنی دستگیر شده بودند، که ما ابتدا مشغول بازجویی عادی از این‌ها بودیم که بعد هوشنگ ازغندی به ما گفت که گفته‌اند باید به این‌ها فشار بیاورید، لذا ما آن‌ها را شکنجه کردیم و آن‌ها مختصری اطلاعات دادند. بعد از دو روز هوشنگ ازغندی عنوان کرد که این افراد باید از بین بروند که این مسئله ابتدا مورد اعتراض من و سعید میرفخرایی معروف به سعیدی قرار گرفت و گفتیم این عمل را نباید انجام داد و به هیچ وجه صحیح نیست.
ازغندی گفت این مطالب را با ثابتی صحبت کرده و آن‌ها نپذیرفته و چون شما در جریان قضیه هستید، باید آ‌نها را از بین ببرید و ضمناً خود من هم در این موضوع شرکت دارم، و وقتی من به عنوان رئیس کمیته (منظور کمیته اوین) شرکت دارم شما هم مجبورید. بعد از یک یا دو روز لباس‌های این‌ها را پوشاندیم و در همان محوطه اوین ازغندی سه عدد قرص سیانور داد که این‌ها قرص‌ها را من و سعید میرفخرایی به آن سه نفر دادیم و با کمال شرمندگی باز هم دستم به خون یکی از مبارزین آلوده شد و این‌ها هم به این ترتیب به شهادت رسیدند. نمونه‌های دیگری هم موجود هست که البته من آن‌ها را به نام نمی‌شناسم ولی من شاهد بودم که بعضی از اوقات تعدادی از بازجویان افرادی را برای بازجویی به زیرزمینی که در اوین محل بازجویی متهمین بود می‌بردند و بعد از چند روز می‌رفتند. البته به ما گفته بودند نباید داخل زیرزمین بروید و به این بچه‌ها هم کاری نداشته باشید. من تصور می‌کنم که این افراد هم به این طریقه شیطانی و اهریمنی به شهادت رسیده باشند.


کتاب شکنجه گران می گویند صفحه 117