03 اردیبهشت 1393

سهم من از چشمان او


نویسنده و تدوینگر: مصطفی رحیمی

معرفی کتاب: کتاب «سهم من از چشمان او» شرحی است از خاطرات «حمید حسام» که وظیفه‌ی دیده‌بانی در خط مقدم را برعهده داشته است. این کتاب را انتشارات سوره مهر در سال 1391 در 2500 نسخه به چاپ رسانیده است. مصطفی رحیمی مصاحبه و تدوین خاطرات این رزمنده را برعهده داشته است.

چکیده کتاب:
کتاب «سهم من از چشمان او» چشمه‌ی زلال چشمان یک رزمنده است. رزمنده‌ای که کارش به تماشا نشستنِ منطقه‌ی جنگی بود. این کتاب روایتی پرمعناست از خاطرات سردار حمید حسام، دیده‌بان لشگر انصارالحسین سپاه. او دفاع را از خط مقدم، از فراز تپه‌ها، کوه‌ها، دکل‌ها و از قلب دشمن تا خانه، دانشگاه و جامعه معنا می‌کند.
نثر ساده کتاب، صحنه را به تصویر می کشد، زمان و مکان را به دست می¬گیرد و لحظه‌هایی ناب خلق می کند که خواننده را به عمق دشوارترین موقعیت‌های جنگ می برد. آنجا که یک مرد با یک سلاح در برابر خصم تا دندان مسلح می‌ایستد، شلیک می‌کند و تن به اسارت نمی‌دهد. آنجا که قطره‌ای خون از سرانگشت او بر ‌نامه می‌چکد. خونی که بر پیمان‌نامه‌ای می‌نشست که برای فدا کردن جان در راه خداوند بود.
نویسنده‌ی این کتاب با ذکر جزئیاتی از حماسه‌های دفاع مقدس، خیانت‌های ضد انقلاب، فضای روحانی جبهه‌ها و نقش فرماندهان، جذابیت روایی را در روند داستان دو چندان کرده‌است. امتیاز کتاب «سهم من از چشمان او» در اینست که علاوه بر اشاره به خاطرات حمید حسام، برخی حقایق ناگفته‌ی جنگ را مثل تعداد شهدای عملیات کربلای 5 مورد بررسی قرار داده‌است.

گزیده متن:
عجیب ترین و به یاد ماندنی ترین خاطره ای که از آن روزها در ذهنم است، مربوط می شود به "او". همان "او"یی که قبل از انقلاب دست به کارهای خلاف می زد. "او"یی که عربده می کشید، باج می گرفت و قفل می برید. "او"یی که سالهای سال ندیده بودمش. نمی دانستم کجا رقته و عاقبتش چگونه رقم خورده است. آری "او" را دیدم. یک بار دیگر و این بار با لباس غواصی. اما دیگر "او" نبود. در یک آن چشم در چشم هم شدیم و زود همدیگر را شناختیم. بعد، سلام و علیک وهمین. پاک شده بود. زلال مثل آب و چند روز بعد در آب های اروند به شهادت رسید.
(صفحه 364)


سوره مهر