03 خرداد 1399
سازمان منافقین در عراق و تشکیل ارتش به اصلاح آزادیبخش ملی
در خرداد ۱۳۶۶، به مناسبت سالگرد اولین تظاهرات مسلحانه سازمان علیه جمهوری اسلامی در ایران - که در سال ۱۳۶۰ انجام شده بود - اعضا و هواداران مجاهدین در سیستمی موسوم به "ارتش آزادیبخش ملی" سازمان یافتند. (علیاکبر راستگو، مجاهدین خلق در آیینه تاریخ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 64). از این به بعد عملیاتهای سازمان، از شکل عملیاتهای چریکی منظم در سطوح دسته، گروهان و گردان به لشکرکشی به پایگاههای مرزی ایران در سطح تیپ (با مقیاس سازمان) تغییر پیدا کرد و عملیاتهای محدود بهتدریج جای خود را به عملیاتهای متوسط (آفتاب و چلچراغ) و در نهایت عملیات بزرگ (فروغ جاویدان) دادند.
در 29 خرداد 1366، یک سال پس از استقرار کامل تشکیلات سازمان در عراق و در آستانهٔ سیام خرداد، پیام رجوی مبنی بر اعلام تأسیس "ارتش آزادیبخش ملی" منتشر شد. بعدها، سیام خرداد به عنوان روز تأسیس ارتش سازمان تثبیت شد و سازمان با پیوند دادن این موضوع به آغاز شورش مسلحانه و علنی سازمان در سال 1360 تأکید داشت که استراتژی جدید در ادامه همان استراتژی خرداد 1360 شکل گرفته است. رجوی در اطلاعیه تشکیل ارتش آزادیبخش، آن را بازوی استقرار و پر اقتدار خلق و یکی از حلقههای مفقوده در تاریخ جنبشهای رهاییبخش مردم ایران در دوران معاصر برشمرد. صدام حسین نیز در دیدار با رجوی تشکیل این ارتش را به وی تبریک گفته و آن را ارتشی نامید که برای صلح مبارزه میکند (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام (1384-1344)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، جلد 3، 281).
پس از اعلام تشکیل ارتش آزادیبخش که با تبلیغات فراوان و اغراقآمیز در رسانههای گروهی منطقه و غرب مطرح شد، سازمان با کمک ارتش عراق، بر کمیت و کیفیت عملیاتهای خود افزود (همان، 283).
در طول هشت سال جنگ، به دلایل گوناگونی از جمله تغییرات استراتژی و تاکتیک دو کشور و نوسانات وضعیت سیاسی و نظامی آنها، مناطقی از خاک ایران و عراق برای مدتی در تصرف دیگری قرار میگرفت و دستبهدست میگشت. البته از ابتدا تا پایان جنگ، ارتش متجاوز بعث عراق که با حمایت ابرقدرتها و دیگر متحدان منطقهای و غربیاش به سرزمین ایران تجاوز کرده بود، همواره قسمتهایی از خاک ایران را در تصرف خود داشت.
عراق که با افزایش پشتیبانی علنی شوروی، امریکا و کشورهای اروپای غربی، توسعه و گسترش ارتش خود را آغاز کرده بود، در سال 1366 و در واکنش به پیروزیهای قبلی نظامیان جمهوری اسلامی ایران، با شدت بیشتری این کار را دنبال کرد و سازمان رزم ارتش خود را متناسب با استراتژی جدید گسترش داد. انبوه سلاحهای کشتار جمعی و تجهیزات مدرن نظامی نیز به عراق ارسال شد، تا آنجا که پیشرفت سریع برنامههای تسلیحاتی عراق در آن سال، "انقلاب در تأسیسات و نهاد نظامی" این کشور خوانده شد (محمد درودیان، پایان جنگ، از مجموعه سیری در جنگ ایران و عراق، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ چهارم، 1385، ص 23).
با توجه به آنچه گذشت میتوان گفت که تشکیل ارتش سازمان در متن استراتژی جدید "تهاجمی" ارتش صدام و در جهت اهداف و منافع نظامی و سیاسی حکومت بعث عراق بوده است. در واقع، پس از فتح فاو به دست نیروهای ایران، سردمداران عراق درصدد تغییر وضعیت نظامی خود برآمده و به بازسازی، آموزش و تجدید سازمان ارتش این کشور پرداختند. از آنجا که در دو سال آخر جنگ، عراق با تهدیدی جدی در جبهههای جنوب مواجه نبود، این فرصت را یافت که استراتژی تهاجمی در پیش بگیرد؛ با افزایش تعداد فراخوان نیرو از یک مورد به سه مورد در سال و همچنین آمادهسازی 100 هزار نفر از مشمولان جدید، سازمان رزم عراق به طور چشمگیری گسترش یافت، بهگونهای که این کشور در سال 1366 توانست 59 لشکر رادر7 سپاه سازماندهی کند. همین گسترش سازمان رزم، زیربنای استراتژی جدید تهاجمی عراق را تشکیل میداد (احسان خرم دره،"بررسی تحولات نظامی جنگ در سال 67"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 2، صص 37 – 23).
بدین ترتیب، عراق که در سال 1359 با 12 لشکر به ایران حمله کرده بود، در سال 1366، 59 لشکر مجهز و آموزشدیده به مصاف نیروهای جمهوری اسلامی ایران آورد که ارتش کوچک سازمان مجاهدین در دل این مجموعه بزرگ وظیفه مشارکت در برخی عملیاتهای ایذایی و صدمه زدن به واحدهای کوچک پراکنده نظامی ایران در مناطق مرزی را برعهده داشت. چون نیروهای سازمان با پوشیدن لباس شبیه رزمندگان ایرانی و سخن گفتن به زبان فارسی میتوانستند عملیات فریب را در موارد زیادی اجرا کنند و تخلیه اطلاعاتی سریع اسرا را انجام دهند، به یگان ویژهای با تواناییها و کارکردهای اختصاصی در ارتش عراق، تبدیل شدند. برای مثال در مناطق جنوبی، بیشترین تلاش منافقین در خطوط پدافندی ارتش ایران و با هدف گرفتن اسیر و تخلیه اطلاعاتی آنها انجام میشد.
از سوی دیگر نیروهای مبارز عراقی با حمایت جمهوری اسلامی ایران، تشکل نظامی یافته بودند و عملیاتهای آنها علیه ارتش صدام در خاک عراق و مناطق جنگی رو به افزایش بود. با توجه به این موضوع، میتوان تشکیل ارتش سازمان را واکنش و حرکت انفعالی حکومت بعث در برابر شکلگیری نیروی مبارزان عراقی تحت نظر مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، به شمار آورد. البته گفته میشود که کمیت و کیفیت عملیاتهای نیروهای مبارز عراقی به مراتب بیشتر و مؤثرتر از اقدامات سازمان بوده است. برای نمونه در دو ماه مرداد و شهریور 1366، این نیروها بیش از 120 مورد عملیات تهاجمی و تدافعی و کمین در شمال عراق اجرا کردند (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام (1384-1344)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، جلد 3، 284).
پس از تصویب قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل درباره جنگ ایران و عراق در 29 تیر 1366 و عدم پذیرش فوری آن از جانب ایران، ارتش عراق و سازمان، حملات نظامی خود را به شدت افزایش دادند. در اول مرداد ماه این سال، تعداد زیادی از نیروهای ارتش سازمان نیمهشب به یک پایگاه کوچک نظامی در منطقهٔ مرزی چنگوله در نزدیکی شهر مهران، حمله و 16 تن از افراد مستقر در آن جا را اسیر کردند (همان، ص 285).
در ادامه سال 1366، ارتش سازمان عملیاتهای متعددی را علیه نیروهای ایرانی اجرا کرد که بنا به گزارش منابع خود سازمان مجاهدین، خلاصه این اقدامات و نتایج آن چنین است: (همان، صص 287 – 285).
• 3 مرداد: حمله به یکی از پایگاههای لشکر 81 زرهی باختران در منطقهٔ عمومی سرپل ذهاب که به انهدام 8 پایگاه ارتش، اسارت 21 تن و کشته یا زخمی شدن 67 نفر از نیروهای ایرانی انجامید.
• 9 مرداد:حمله به 9 پایگاه سپاه درگیلانغرب و کشتن 76 نفر،زخمی کردن 75 تن و به اسارت گرفتن 3 نفر.
• 26 مرداد: کمین بر سر راه نیروهای ارتش در نوار مرزی سورن از توابع بانه و وارد آوردن تلفات به 140 نفر از نیروهای ایرانی و اسیر کردن 14 نفر.
• 31 مرداد: حمله به 2 پایگاه ارتش در سردشت و کشتن یا مجروح کردن 110 نفر و اسارت 11 نفر.
• 11 شهریور: تهاجم به 3 پایگاه ایران در دهلران و موسیان و کشتن 113 تن و به اسارت گرفتن 16 نفر از نیروهای ایرانی.
• 31 شهریور: حمله به یکی از پاسگاههای مرزی سپاه در منطقه مهران که در نتیجه آن 18 تن اسیر و 50 نفر کشته یا زخمی شدند.
سازمان در پایان سال 1366 بیلان کاری خود را بدین شرح ارائه داد: 99 عملیات همراه با وارد کردن تلفات به 9300 تن از نیروهای ایرانی و به اسارت گرفتن 860 نفر. این در حالی است که مجموع گزارشهای نیروهای نظامی ایران در سال 1366 نشان میدهد که از تیر تا دی این سال ارتش سازمان کمتر از 40 مورد عملیات انجام داده بود و تلفات وارد شده به نیروهای ایران نیز کمتر از یکصدم آمار اعلامی سازمان، بوده است (همان، 288).
عملیاتهای بهار 1367
سیر عملیاتهای نظامی و تبلیغات گسترده دربارهٔ آنها و نیز افزایش پشتیبانی حامیان عراق از سازمان مجاهدین موجب شد که این سازمان خواستار سهم و نقش بیشتری در استراتژی نظامی حکومت بعث عراق شود. نتیجهٔ این امر پس از چند ماه توقف عملیات نظامی، تغییر و تقویت سازماندهی ارتش مجاهدین بود که اولین نمود آن اجرای عملیاتی موسوم به "آفتاب" در آستانهٔ حملهٔ گستردهٔ عراق برای بازپسگیری فاو، در منطقهٔ فکّه بود. در نخستین ساعات بامداد هشتم فروردین 1367، در منطقهٔ مرزی فکّه، ارتش عراق و ارتش سازمان، عملیاتی را آغاز کردند که به گفتهٔ سازمان، با شرکت 15 تیپ رزمی در منطقهای وسیع اجرا شد؛ در این عملیات که هدف آن انهدام لشکر 77 خراسان بود، چند تیپ مکانیزهٔ ارتش عراق نقش اصلی را ایفا میکردند و نیروهای سازمان پس از تصرف خطوط پدافندی ارتش ایران، سنگرها و استحکامات موجود را به آتش کشیدند. بنا به اعلام منابع سازمان، در این عملیات تلفات و خسارات سنگینی به لشکر 77 خراسان وارد آمد (همان، 290). بهگونهای که راستگو با استناد به منابع سازمان، در کتاب خود تلفات وارد شده به این لشکر را 3500 کشته یا مجروح و 508 اسیر اعلام کرده است (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام (1384-1344)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، جلد دوم، صص 396-298).
حدود دو ماه پس از عملیات آفتاب، ارتش سازمان در آخرین ساعات روز 28 خرداد 1367 عملیات دیگری موسوم به چلچراغ را آغاز کرد و در جبههای به طول 17 و عمق 2 کیلومتر منطقه عمومی مهران را هدف تهاجم قرار داد. سازمان در این عملیات ضمن تصرف شهر مهران، 1500 نفر از نیروهای ایرانی را به اسارت و چندین دستگاه تانک و ادوات نظامی دیگر را نیز به غنیمت گرفت. در واقع همین موفقیت در مهران، رویاهای بلندپروازانهتری را در ذهن رهبری سازمان شکل داد که در نهایت در شعار "امروز مهران، فردا تهران" متجلی شد و سازمان را به سوی اجرای بزرگترین و سرنوشتسازترین عملیات نظامی خود علیه جمهوری اسلامی ایران در جبهههای جنگ سوق داد (ناصر شبانی، "عملیات فروغ جاویدان بنبست در استراتژی"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 17، ص 106).
عملیات فروغ جاویدان
با آغاز سال 1367 و به دنبال فرسایشی شدن جنگ هشت ساله و نیز با توجه به حمایتهای منطقهای و بینالمللی از عراق، ضعفهای اساسی ایران در جبهههای جنگ در برابر عراق نمایان شد. به همین دلیل، ارتش عراق توانست در یک سلسله عملیات، مناطق فاو، شلمچه و مجنون را که قبلاً به تصرف ایران درآمده بود، آزاد ساخته و تلفات فراوانی را نیز به نیروهای ایران وارد کند. از سوی دیگر، حمله موشکی ناو جنگی امریکا به هواپیمای مسافربری ایران، نشاندهنده عزم این ابرقدرت برای اِعمال فشار مستقیم بر ایران به منظور خاتمه دادن به جنگ بود. بنابراین، مسئولان ایران با ملاحظه اوضاع سیاسی، اقتصادی، نظامی و ... تصمیم به پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل گرفته و موافقت خود را با آن به دبیرکل سازمان ملل اعلام کردند.
پس از اعلام رسمی موافقت ایران با قطعنامه 598 در 27 تیر 1367، ارتش عراق بار دیگر از محورهای جنوب و غرب به ایران حمله کرد و این بار حتی بیشتر از ماههای اول جنگ در غرب کشور، پیشروی کرد. سرلشکر وفیق السامرایی در کتاب ویرانی دروازهٔ شرقی به صراحت بیان میکند که پس از اقدام ایران به پذیرش قطعنامه، در کاخ ریاستجمهوری عراق جلسهای تشکیل شد که در آن سرلشکر فاضل البراک تکریتی مدیر سرویسهای اطلاعاتی عراق، سپهبد صابرالدوری و مسعود رجوی حضور داشتند. آنها در این جلسه درباره پیشروی سریع نیروهای سازمان به عمق خاک ایران و به سوی تهران و سپس سرنگون کردن نظام ایران و به دست گرفتن کنترل امور به وسیله سازمان، به بحث و تبادل نظر پرداختند. دربارهٔ ابعاد گوناگون این عملیات نیز جلسهای در حضور شخص صدام حسین تشکیل شد و در نهایت پس از ابراز اطمینان مسعود رجوی، صدام ضمن این که این عملیات را فرصتی طلایی برای نابودسازی نظام ایران داشت، با اجرای آن موافقت کرد (وفیق السامرایی، ویرانی دروازه شرقی، ترجمه عدنان قارونی، مرکز فرهنگی سپاه، 1377، صص 129 – 128).
در واقع تحلیل سازمان در مقطع نهایی جنگ ایران و عراق چنین بود که با بهرهگیری از جنگ و استقرار در عراق و تشکیل ارتش آزادیبخش ملی، میتواند از طریق جنگ جبههای نظام ایران را سرنگون کند. سازمان مجاهدین در این مرحله، ضمن گسترش دامنه عملیاتهای خود، اندیشه خیز نهایی به سوی تهران را در سر میپروراند و از سوی دیگر با تحلیلی اشتباه بر این باور بود که ایران قطعنامه 598 را نخواهد پذیرفت و در نتیجه جنگ تا شکست نهایی ایران ادامه مییابد. به همین دلیل اعلام خبر موافقت ایران با قطعنامه، شوک دیگری بر استراتژی سازمان وارد کرد. در نشستی که پس از اعلام این خبر در سازمان برگزار شد، رجوی دلیل این امر را ضعف بیش از حد ایران برشمرد، وی همچنین برقراری صلح بین دو کشور را به منزله پایان کار سازمان دانست و بنابراین، شعار "اول مهران، بعداً تهران" را مطرح کرد (محمد درودیان، "سازمان مجاهدین خلق (منافقین): توهم قدرت، شکست در استراتژی"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 3، صص 19-6).
البته سازمان در این مقطع در مورد توان رزمی خود و همچنین میزان حمایت مردمی از این سازمان نیز دچار سوء برداشت بزرگی شده بود که همین امر در نهایت، موجب آغاز عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان شد.
مسئولان سازمان به ویژه با توجه به ائتلاف ضمنی ابرقدرتها در حمایت از عراق، میپنداشتند که جنگ ایران و عراق به شکست ایران میانجامد و به دنبال آن مردم ایران آمادهٔ شورش علیه نظام جمهوری اسلامی خواهند بود. بر این اساس، سازمان این ایده را در سر داشت که رهبری مخالفان را بر عهده گرفته و حکومت جمهوری اسلامی را سرنگون کند. گفته میشود که بر طبق طراحی انجام شده قرار بود عملیات فروغ جاویدان برای سالگرد آغاز جنگ یعنی 31 شهریور 1367 اجرا شود، اما به دنبال پذیرش غیر منتظرهٔ قطعنامه 598 توسط ایران، سازمان مجبور شد به سرعت این عملیات را اجرا کند (ناصر شبانی، "عملیات فروغ جاویدان بنبست در استراتژی"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 17، ص 106).
روز جمعه 31 تیر 1367، در قرارگاه اشرف (واقع در صدکیلومتری شمال غرب بغداد) جلسهای برگزار شد و مسعود رجوی تصمیم خود را برای اجرای عملیاتی تحت عنوان فروغ جاویدان و فتح تهران اعلام کرد. تعداد نیروهای مهیا شده برای این عملیات در حدود 4500 تا 5000 نفر برآورد شدهاند (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام (1384-1344)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، جلد سوم، ص 319). این افراد در قالب 25 تیپ رزمی (هریک با استعدادی حدود 160 تا 180 نفر)، سازماندهی و برای اجرای عملیات در 5 محور به این شرح تقسیمبندی شدند:
1. محور اول به فرماندهی مهدی براعی با 3 تیپ تحت امر برای تصرف شهرهای کرند و اسلام آباد.
2. محور دوم به فرماندهی ابراهیم ذاکری با 5 تیپ تحت امر، برای تصرف کرمانشاه.
3. محور سوم به فرماندهی محمود مهدوی با 2 تیپ تحت امر، برای تصرف همدان.
4. محور چهارم به فرماندهی مهدی افتخاری با 2 تیپ تحت امر، برای تصرف قزوین.
5. محور پنجم به فرماندهی محمود عطایی و معاونت مهدی ابریشمچی با 13 تیپ تحت امر، برای تصرف تهران (همان، جلد سوم، ص 321).
همانگونه که در این تقسیمبندی هم آمده است، تصرف شهرهای بزرگی مثل کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران جزو اهداف این عملیات به شمار میآمد.
عراق در عملیات فروغ جاویدان، نیروهای مجاهدین خلق را به انواع تجهیزات از جمله تانک، نفربر، خمپارهانداز، تیربار، توپهای 122 میلیمتری و 106 میلیمتری، کامیون و خودرو مجهز کرده بود. همچنین ارتش عراق علاوه بر اجرای آتش سنگین و بیسابقهٔ توپخانه، همزمان با پیشروی نیروهای مجاهدین در خاک ایران برای ممانعت از عملیات هوایی ایران علیه قوای مجاهدین، با هواپیماهای جنگی خود پایگاههای هوایی همدان، دزفول و نیز پادگان تیپ 2 سقز و پایگاه هوانیروز کرمانشاه را بمبباران کرد (انقلاب اسلامی و سازمان مجاهدین خلق، تهران، موسسه فرهنگی قدر ولایت، 1381، صص 187-185).
بدین تربیت، سازمان مجاهدین خلق بر اساس تحلیل و برداشت خود و با مغتنم دانستن فرصت پیشآمده، در سوم مرداد 1367، عملیات خود موسوم به فروغ جاویدان را آغاز کرد. طبق برنامهریزیهای انجامشده، در این روز، یگانهای ارتش آزادیبخش از قرارگاه خود در عمق خاک عراق حرکت کرده و ساعت 16 با عبور از مرز خسروی عملیات خود را آغاز کرد. ازآنجا که بیشتر نیروهای ایرانی در جبهههای جنوب حضور داشتند، عناصر سازمان با کمترین درگیری ممکن، وارد کرند شدند؛ همزمان با این حرکت سازمان، عراق نیز با اجرای آتش سنگین توپخانه، از عملیات پشتیبانی میکرد و همین امر موجب شهادت عدهای از روستاییان منطقه شد؛ در ادامه عملیات فروغ جاویدان، شهر اسلامآباد نیز به تصرف نیروهای سازمان درآمد(ناصر شبانی،"عملیات فروغ جاویدان بنبست دراستراتژی"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 17، ص 106).
با پیشروی سریع اولیه نیروهای سازمان، منطقه مرزی گیلانغرب شاهد کشتارهای گستردهای بود. در منطقه اسلامآباد، بعد از آنکه نیروهای سازمان مجاهدین خلق به مقرهای دولتی راه یافتند و آنها را ویران کردند، جنایات وحشتناکی نیز مرتکب شدند که هدف آنها ایجاد رعب و وحشت برای جلب حمایت مردمی بود (صبار فلاح اللامی، و مدال، ترجمه محمد نبی ابراهیمی،تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، 1386، ص 22).
هر چند در آغاز عملیات نیروهای سازمان توانستند در عرض بیست و چهار ساعت خود را به 34 کیلومتری کرمانشاه برسانند، اما برخلاف تصور مسئولان سازمان مردم هیچ گونه همراهی با آنان نکردند، (ناصر شبانی، "عملیات فروغ جاویدان بنبست در استراتژی"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 17، ص 106). حتی پس از اطلاع از تجاوز مجاهدین خلق، درصدد مقابله برآمده و به جبهههای جنگ اعزام شدند. مجاهدین خلق، خوشحال از پیشرویهای مقدماتی و در یک اقدام عجولانه، راهی باختران (کرمانشاه) شده و به خیال خود، قصد حرکت به سمت تهران و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران را کردند. رادیو مجاهدین، با ارسال پیام به مردم باختران، از آنها خواست که زمینه را برای ورود ارتش آزادیبخش مهیا سازند و آماده جذب در گردانها و لشکرها باشند. نیروهای ایرانی نیز از صبح روز چهارم مرداد به مقاومت در برابر تهاجم سازمان پرداختند. به دنبال آن از روز ششم مرداد، نیروهای سپاه پاسداران با اجرای عملیاتی موسوم به "مرصاد" به نیروهای ارتش آزادیبخش حمله کردند؛ در این عملیات، 3 گردان از تیپ نبیاکرم، تیپ مسلم و یک گردان از ایلام حضور داشتند (رضا بسطامی، "نقش سازمان مجاهدین خلق (مجاهدین) در جنگ ایران و عراق"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 3، صص 96-107).
به این ترتیب نیروهای ایرانی در محور اسلامآباد به باختران و در محدوده ارتفاعات چهارزبر، راه را بر ستونهای متجاوز بسته و تعداد فراوانی از ادوات سنگین زرهی مجاهدین را هدف قرار داده و به آتش کشیدند. جاده باختران- اسلامآباد در همان لحظات اولیه، انباشته از ادوات سوخته شد و عکسالعمل سریع رزمندگان، عناصر سازمان مجاهدین خلق را غافلگیر کرد. نیروهای لشکر 27 محمد رسولالله (ص) توانستند از سهراهی غرب اسلامآباد، دشمن را دور زده و ضمن تحمیل تلفات سنگین بر آنها، وارد اسلامآباد شوند و این شهر را از تصرف عناصر مجاهدین خارج کنند. سپس یگانهای سپاه پاسداران با سرعت به سمت کرند پیش رفتند. سرانجام در هفتم مرداد مجاهدین به طور رسمی عقبنشینی خود را از اسلامآباد و کرند اعلام کردند (انقلاب اسلامی و سازمان مجاهدین خلق، تهران، موسسه فرهنگی قدر ولایت، 1381، صص 190-188).
گفتنی است در این عملیات، هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی نیز با اجرای آتش بسیار شدید روی نیروهای دشمن شکست سختی به آنها وارد کرد.
بدین ترتیب، سازمان مجاهدین، در این عملیات، متحمل تلفات و خسارات فراوانی شد و بیش از 438 تانک و نفربر و 1200 قبضه تجهیزات نظامی از قبیل خمپارهانداز، توپ ضد هوایی و سلاح انفرادی را از دست داد. علاوه بر این دهها تانک، نفربر، خودرو و نیز صدها سلاح سبک به غنیمت نیروهای ایران درآمد (ناصر شبانی، "عملیات فروغ جاویدان بنبست در استراتژی"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 17، ص 106). شمار کشتههای سازمان مجاهدین در این عملیات بین 1500 تا 2506 نفر ذکر شده است.
عملیات مرصاد (به معنای کمینگاه) نمادی جاودان و به یادماندنی از وحدت و یکپارچگی قشرهای مختلف مردم و رزمندگان اسلام در دفاع از تمامیت ارضی کشور و پاسداری از ارزشهای والای انقلاب و آرمانهای مقدس دینی- ملی است، این عملیات را همچنین میتوان نشانه نفرت وانزجارملت شریف ایران از خیانتکاران وکسانی که نقش ستون پنجم دشمن را در هشت سال دفاع مقدس بر عهده گرفته بودند، دانست.
جمعبندی
موضع سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، در برابر نظام جمهوری اسلامی در ابتدا مبتنی بر همراهی ظاهری بود، اما در ادامه این سازمان به مقابله مسلحانه با نظام و بدتر از همه همکاری با دشمن متجاوز و به عبارت بهتر خیانت به مام میهن روی آورد. این تغییر موضع از همراهی ظاهری به خیانت نابخشودنی- که از بسیاری جهات میتواند درس عبرتی برای دیگر جنبشها و حرکتهای سیاسی باشد- دلایل متعددی دارد که با توجه به نحوه شکلگیری، مبانی فکری، تطور تاریخی و عملکرد و کارنامه سازمان، ریشههای این نوع رفتار را به طور خلاصه میتوان چنین برشمرد:
• ایدئولوژی التقاطی مجاهدین خلق و مخالفت آن با اسلام رایج و فقه اصیل و سنتی که ریشه در باورهای تاریخی ایرانیان دارد.
• عطش بیحدوحصر سران سازمان برای دستیابی به قدرت با هر وسیله ممکن.
• پناه بردن به دامان بیگانگان و دشمنان ملت ایران و همراهی و هماهنگی مستقیم با غرب برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران.
• تحلیل نادرست و برداشت اشتباه سران سازمان از وضعیت حاکم بر جامعه ایران.
* پانوشت:
این یادداشت برگرفته از مقالهای با عنوان ذیل است:
یعقوب نعمتی وروجنی، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در جنگ تحمیلی، فصلنامه نگین ایران، شماره 41، چاپ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس پنجم مرداد 1397