11 مرداد 1400
شهید شیخ محمد خیابانی
مقدمه
آذربایجان همچون دیگر ولایات ایران دارای تاریخ پرفراز و نشیبی است، خصوصاً در دو سدهی اخیر، تحولات، حرکتها، جنبشها، توطئهها و تجاوزات در این خطه از ایران تاریخ شگفتانگیز دارد.
نقش آذربایجان از زمان عباس میرزا تا نهضتهای؛ تنباکو، مشروطیت، خیابانی و نهضت اسلامی حاکی از نقشآفرینی و حضور معنوی، فکری و انقلابی، این بخش از کشور است و همچنین ظهور اندیشههایی چون؛ شیخیه، بابیه، فراماسونری، انجمن تبریز، انجمن آذربایجان و توطئههای شرق و غرب در حمایت از فرقه دمکرات و حزب خلق مسلمان. هریک از موارد درسآموزی در جهت شناخت عمیق از منطقه میباشند
حضور عالمان صالح، مراجع تقلید، فلاسفه، عرفاء و اندیشمندان بزرگ در دو قرن اخیر نشانگر استعداد بالقوه و وجود زمینهی مستعد در دارالایمان تبریز و منطقه است. و چه بسا بزرگان این خطه که در مهاجرت در ولایات دیگر یا عراق نامشان چندان در کتب تاریخ معاصر نیامده است.
در دوران مشروطیت شاهد دو جریان «اسلامی» و «غیراسلامی» در این خطه هستیم، جریان مذهبی به رهبری؛ «میرزاحسن مجتهد»، »میرزاصادق مجتهد»، «میرزاابوالحسن مجتهد انگجی» با جریان معارض اسلام که توسط «سیدحسن تقیزاده»، «میرزا محمدعلیخان تربیت»، «ابراهیم حکیمالملک»، «صادق مستشارالدوله»، «طالبوف»، «فتحعلیآخوندزاده» هدایت میشود.
لذا دو خط حق و باطل همچنان ادامه داشته و دارد. جریان اسلامگرایی و حضور مراجع و علمای مدافع اسلام از یک سوی، جریان ملیگرایی، قومگرایی، پانآذریسم و پان ترکیسم از سوی دیگر. هرکدام از این موضوعات برای ما مسئلهای اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، امنیتی و اطلاعاتی میباشد. مسئولیت مدیران و برنامهریزان فرهنگی، سیاسی، اطلاعاتی، امروز بیش از هر زمان دیگر سنگینتر و مهمتر است. خصوصاً اینکه دشمن در آن سوی مرزهای منطقه در ترکیه، نخجوان، آذربایجان و ارمنستان لانه کرده و جولانگاه صهیونیسم و امپریالیسم غرب شده است. امروزه دشمن با جذب دانشجویان بهعنوان تحصیل و با طرح مسایل ناسیونالیسم افراطی سعی در آسیبرساندن به کشور و انقلاب را دارد همچنان که در سه دهه اخیر «حزب خلق مسلمان»، میدان فعالیت عوامل امریکا و غرب بوده است و حرکت عوامل «حزب توده» دستی دیگر از شرق را برای غبارآلوده کردن اوضاع نشان داده است.
باتوجه به آنچه که گفته شد تدوین و تألیف تاریخ معاصر منطقه، خصوصاًبیان رخدادها و جریانات سیاسی حزبی، خصوصاً راجع به رجال صالح و مصلح میتواند هویت اسلامی را از یک سو و امنیت سیاسی فرهنگی را از سوی دیگر تضمین نماید.
تدوین زندگینامه صدها چهرهی درخشان منطقه که هریک ستارة فروزانی در آسمان علم و ادب و معنویت و سیاست بودهاند و نسل جوان را با تبار و ریشههای خود آشنا کرده و استعداد و نبوغ آنها را در مسیر فرهنگ، امنیت و سیاست کشور قرار میدهد. از میان رجال برجستهی آذربایجان باید از شهید شیخ محمد خیابانی نام برد.
وی با حضوردر انقلاب مشروطیت، مقاومت در برابر تجاوزات روسو عثمانی، ایستادگی در برابر قرارداد ذلتبار 1919، تأسیس حزب دمکرات، انتشار روزنامه تجدد و مبارزه با استعمار، استبداد چهرهی درخشانی از خود به جای گذاشته است.
خیابانی در روزگاری میزیست که دهها مرجع، عالم، عارف و فیلسوف در منطقه میزیستند که هریک استوانهای از دین و سیاست به حساب میآمدند.
از مهمتریناین چهرهها میتوان به: آیتالله سیدابوالحسن انگجی، آیتالله میرزاصادق مجتهد تبریزی، آیتالله میرزاحسن مجتهد تبریزی، آیتالله میرزا فتاح شهیدی، آیتالله سیدمحمدهادی میلانی (ساکن نجف)، آیتالله میرزاجواد ملکی تبریزی، شیخ غلامحسین غروی اردبیلی، آیتالله شیخ حسین شنبغازانی، آیتالله شیخ علی خویی، آیتالله سیدیونس اردبیلی، آیتالله میرزاعبداله مجتهدی، آیتالله حاج میرزاعلی قاضی اشاره کرد.
بادامچی از یاران دوران قیام دربارهی شخصیت و خانوادهی شیخ مینویسد:
«میتوان گفت که: در زمان خود، مرحوم خیابانی اورع و ازهد و نسبتاً افقه هم قطاران خود از ائمه جماعت بود. فقیه مرحوم برادری دارد آقا حسین نام که مدتی است در پطروفسکی مقیم است و در هنگام حمله قزاقها عمویش کشته و تمام داراییشان را غارت کردند.2»
خیابانی به انقلاب مشروطیت دلبسته بود و خود را مدافع آن و تلاش و مجاهدتش را برای تحقق اهداف آن میدانست. وی اجرای قانون اساسی را راهحل معضلات کشور میشمرد و از این که دولتمردان بدان پایبند نیستند، همواره انتقاد میکرد. خیابانی در مجمعی که در منزل «سیدهاشم ...» تشکیل شده بود گفت: «تا جان داریم در نگهداری مشروطه خواهیم کوشید.3» وی حتی در دوران «مشیرالدوله» مرام و مقصود اصلی قیام خود را اظهار و گفته بود که صلاح دولت و وطنپرستان در این است که این قیام ادامه یابد.4 تکیه بر استقلال و اقتدار ملی و ضدیت با استعمار و استبداد از اهداف خیابانی بود، بخصوص آن که وی زندگانی سیاسی خود را هنگامی آغاز کرد که کشور بر اثر بیدادگریهای همسایه شمالی (روس) و همسایه جنوبی (انگلستان) هر روز با مصیبتی تازه روبرو میگردید5
در بررسی حرکت شیخ باید اوضاع زمانه خصوصاً وضعیت حکومتها و توطئههای درونی و بیرونی را شناخت. جوان امروز باید بداند که خیابانی در دورهای میزیست که مجلس شورای ملی اولتیماتوم دولت روس را با همه خطراتی که در برداشت رد کرده بود.6 خیابانی سلاخیهای شجاعالدوله در تبریز را دیده بود و میدید که چگونه سربازان ترک و روس و انگلیسی بیآن که مانعی در مقابل خود ببینند از یک دروازة کشور وارد و از دروازة دیگر خارج میشوند.7، نسلهای بعدی باید بهعنوان تجربه بدانند که جریانهای انقلابی علیرغم افراط و تفریطهایشان دچار چه مشکلات و معضلات بودهاند.
در همان زمان و بعد از قتل مرحوم خیابانی وقیحترین تبلیغات به ضرر قیام و پیشوای آن به راه افتاد. منظور از این تبلیغات تبرئه قاتلین مرحوم خیابانی و تخطئه قیام او بود. کسانی که شیخ را کشتند و کشته او را به دست نادانان سپردند البته نمیتوانستند بگویند که شیخ مردی ایران دوست و پاک نهاد بود و به قصد برکنار ساختن عوامل استبداد که هنوز هم در دستگاه مشروطه «میلولیدند» قیام کرده بود.8 نهضتهای اسلامی و مجاهدت علما و متفکران بدون تحلیل و تدوین رسائل و مقالات یا از یادها میروند یا توسط عوامل استعمار و مخالفان دین تحریف و به صورت وارونه جلوه داده میشود. از جمله نهضتهای پس از مشروطیت میتوان به قیام؛ «سیدعبدالحسین لاری»، «رئیس علی دلواری» و «نهضت میرزاکوچکخان جنگلی»،و قیام «محمدتقی پسیان» اشاره کرد که از سوی مخالفان چنان تحریف شدهاند که امروزه بازشناسی مجدد آنها کاری مشکل میباشد.
شیخ در یکی از نطقهای خود گفته بود: «به فرض این که در این راه کشته شویم باز امید میبندیم که این قیام ولو سی سال دیگر ثمربخش خواهد بود9»سیدجمالالدین اسدآبادی و شهید آیتالله سیدحسن مدرس و دیگر مصلحان نیز این آیندهنگری را داشتهاند. لذا در مصلحین و اندیشمندان «آیات یأس»، «منفیبافی» و «سوءظن به آینده» محلی از اعراب ندارد. مخصوصاً وقتی قیام و حرکت فیسبیلالله و ماندگاری اخروی و دنیوی آن تضمین باشد. به تعبیر سیدعلی آذری: خیابانی هرگز نمیمیرد. عالم آزادی و آزادیخواهی جاوید است. اگر چه خیابانی با گلولة ایادی مزدور که در پیشگاه فراماسون و اینتلجنت سرویس زانو زدهاند، ظاهراً به قتل رسید، ولی در عالم آزادی و آزادیخواهی ایرانیان او هرگز نمرده و نمیمیرد. زیرا که او در عقیده، مسلک و تقوای سیاسی تا آخرین لحظه زندگی پرافتخار خود، پابرجا مانده. و بنا به فرمودة خدا: مردگانند اشخاصی که برای خاطر اغراض و انتقام خود به اتفاقات مخالف عقیده و مسلک تن در میدهند.10 متأسفانه ما هنوز آنسان که شایسته و ضرورت دارد بدین مهم نپرداختهایم و نتوانستهایم تکنگاریها یا اسناد و منابع تحقیق و تفسیری جامعی از آن دوران ارائه دهیم هر چند در حد معمول کارهایی نیز صورت گرفته است.
سیری در زندگی شیخ محمد خیابانی
خیابانی، شیخ محمد، از روحانیون انقلابی و نمایندگان مبارز مجلس شورای ملی ایران در قرن چهاردهم هجری. وی فرزند حاج عبدالحمید تاجر خامنهای بود و در 1297 ق در خامنه آذربایجان به دنیا آمد. پدرش از تجارت معتبر بود که در تبریز و پطروفسکی (مرکز داغستان) تجارتخانه داشت.
محمد خواندن و نوشتن متداول را در مکتب گذراند و در نوجوانی به همراه پدرش به داغستان رفت و مدتی به کار تجارت پرداخت و کم و بیش با فرهنگهای ایرانی، روسی و داغستانی آشنا شد، اما به زودی از تجارت دست کشید و به تبریز آمد و در مدرسه طالبیه این شهر به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. وی نزد حاج میرزاحسن مجتهد تبریزی و حاج میرزا ابوالحسن انگجی درس خواند و از شاگردان مبرز و برجسته آنان بود. وی علاوه بر فقه و اصول، هیأت، نجوم و ریاضیات را از میرزاعبدالعلی آموخت و با فلسفه و کلام و علوم طبیعی و تاریخ و ادبیات نیز آشنا گردید.
شیخ محمد روابط نزدیک و صمیمانهای با سیدحسین حسینی خامنهای که عالمی روشنبین و آگاه به مسایل سیاسی و اجتماعی و مشروطهخواه بود برقرار کرد و دختر وی را به عقد ازدواج خود درآورد. او در محله خیابان تبریز سکونت کرد و از اینرو به خیابانی مشهور گردید.
شیخ محمد خیابانی مورد احترام و اعتماد کامل پدرزنش بود و گهگاه به جای او در مسجد جامع، اقام جماعت مینمود. در 18 شعبان 1324 ق که انجمن ایالتی آذربایجان در تبریز تأسیس شد و مدت شش سال فعالیت داشت، وی نقش مهم و فعالی در آن ایفا کرد.
پس از بمباران مجلس و تعطیل شدن مشروطیت، انجمن ایالتی نقش مهمی در احیای مشروطیت و مبارزه با نیروهای استبدادی محمدعلیشاه برعهده داشت و خیابانی نیز با ایراد سخنرانی و حتی شرکت فعال مسلحانه، ستارخان را در مبارزه ضد استبدادیش یاری مینمود. او در یکی از سخنرانیهایش مجاهدان تبریزی، به رهبری ستارخان را چنین امیدوار و دلگرم ساخت: «یاران من! ما بر ضد حکومت ارتجاعی و استبداد قیام کردهایم... هرگز نباید به خستگی و یأس تن در دهیم، به خصوص وقتی که بار سنگین زندگی ملتی از مویی باریک آویزان شده باشد... طوری رفتار کنید که شرافت تاریخی ما حاصل شود و قاطبة ملت ایران با امتنان و تشکر بگویند که تبریز، ایران را نجات داد.»
وی در زمانی که عینالدوله، از طرف حکومت مرکزی تبریز را در محاصره خود داشت، از طرف انجمن ایالتی با وی به مذاکره پرداخت، اما این مذاکرات نتیجهای نبخشید. خیابانی وقتی که دریافت دولت مرکزی در صدد اخذ وام از دول بیگانه است طی تلگرافی به مجلس فرانسه به شدت به اقدام دولت ایران اعتراض کرد و خاطرنشان ساخت: «در این برهه از تاریخ ایران که مجلس شورای ملی، توسط شاه بسته شده است، بدون اجازه مجلس، هر نوع وام از دولتهای بیگانه گرفته شود، ملت ایران پرداخت آن را برعهده نخواهد گرفت».
پس از سقوط محمدعلی شاه و برگزاری انتخابات دومین دوره مجلس شورای ملی، خیابانی که سی سال بیشتر نداشت از طرف مردم تبریز به نمایندگی مجلس انتخاب شد. مجلس دوم، قانون استفاده از مستشاران خارجی را برای اصلاح امور مالی و نظامی کشور تصویب کرد و به دنبال آن مورگان شوستر آمریکایی و سرهنگ یالمارسن سوئدی، به ایران دعوت شدند، اما دولت روسیه در 7 ذیحجه 1329 ق طی اولتیماتوم دو روزهای به دولت ایران، خواستار اخراج آنان از ایران شد و به دولت ایران هشدار داد که از آن پس بدون اطلاع روسیه و انگلستان، مستشاران خارجی را به کار نگمارد.
این اولتیماتوم که توهین بزرگی به ملت ایران و نقض آشکار استقلال سیاسی ایران به شمار میرفت موجی از خشم و نفرت در سراسر کشور پدید آورد. در تهران ادارات، مدارس و بازار تعطیل شد و مردم به عنوان اعتراض به اقدام دولت روسیه، در میدان بهارستان اجتماع کردند. در این اجتماع، خیابانی نطق شورانگیزی ایراد کرد و گفت: «... استقلال هر ملتی شرافت اوست. اگر نتوانیم کشور خود را نجات دهیم و شرافتمندانه زندگی کنیم، لااقل در راه وطن جان خواهیم داد! زیرا در چنین مواقع خطرناک و حساس، زنده ماندن، محو شدن است.»، و در ادامه اقدام هیأت دولت را در قبول اولتیماتوم محکوم کرد. هنگامی که اولتیماتوم جهت تصمیمگیری در مجلس خوانده شد و بسیاری از نمایندگان، مرعوب و تسلیم شده بودند وی طی سخنانی اظهار داشت: «... اکنون که با این اولتیماتوم نمیگذارند ما برای ترقی مملکت و استقلال خودمان یک فکری بکنیم و تدارکی ببینیم، من با کمال جسارت و گشادهرویی، به دولت روسیه عرض میکنم که ممکن نیست این ملت، امور کشور و اختیار و استقلال خود را به دیگران واگذار کند... این اولتیماتوم به استقلال ایران لطمه میزند و شکی نیست که فقط با موافقت دولت ایران، این اولتیماتوم مورد قبول واقع میشود...
امیداوارم این اولتیماتوم ظالمانه را پس بگیرند و ملت ایران از خودشان آزرده نکنند.» با پایمردی خیابانی و آیتالله سیدحسن مدرس، مجلس اولتیماتوم ظالمانه روسیه را رد کرد و این ننگ تاریخی را از دامن خود زدود. دولت روسیه مدت اولتیماتوم خود را تمدید کرد و مجلس بار دیگر در 29 ذیحجه 1329 ق برای تصمیمگیری در آن باره تشکیل جلسه داد اما این بار نیز با مقاومت خیابانی و مدرس و تنی چند از نمایندگان مستقل و انقلابی، مجلس آن را نپذیرفت.
دولت و گروه کثیری از نمایندگان که به شدت مرعوب شده بودند، ضمن انتقاد از نمایندگان مخالف اولتیماتوم، از نایبالسلطنه خواستند تا مجلس را تعطیل کند و او نیز چنین کرد. خیابانی که از اقدام خیانتآمیز دولت و اکثریت مجلس به خشم آمده بود در اجتماع مردم معترض تهران در سبزهمیدان حضور یافت و تسلیم دولت در برابر روسیه و انحلال مجلس را به شدت نکوهش کرد و مردم را برای بازگشت مجدد آزادی و مشروطه دعوت نمود. متعاقب آن، دستور بازداشت وی صادر شد ولی مأموران موفق به دستگیری او نشدند.
خیابانی پس از تعطیل مجلس به مشهد مقدس رفت و پس از آن از راه عشقآباد، عازم شهرهای باکو و تفلیس گردید و وضعیت رقتآور کارگران مهاجر ایران را در کارخانهها، معادن و مزارع، از نزدیک مشاهده کرد و پس از مدتی به جلفا آمد و خانوادهاش را به تبریز فرستاد و به دلیل محاصره تبریز، بار دیگر به روسیه بازگشت ولی مدتی بعد، مخفیانه به تبریز آمد و یک ماه در آن شهر به سر برد و برای فریفتن مأموران حکومت، ظاهراً از کارهای سیاسی و انقلابی پرهیز کرد و به اقامه جماعت و تجارت پرداخت.
بعد از تاجگذاری احمدشاه قاجار در 30 تیر 1293 ش، خیابانی و گروهی از همفکرانش بهعنوان اعتراض به حکومت صمدخان شجاعالدوله بر آذربایجان ـ که از سوی روسیه منصوب شده بود ـ اعلامیهای انتشار دادند و به کنسولگریهای چند کشور فرستادند و در آن به دسیسهها و اقدامات استقلالشکنانه و تجزیهطلبانه روسها به شدت اعتراض کردند. سپس خیابانی به تهران آمد و با رجال سیاسی کشور گفتگو کرد اما چون آنها را منفعل و درمانده دید امید خویش را به آنان از دست داد و مجدداً به تبریز بازگشت.
با فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه در 1335 ق، موجی از شادی سراسر ایران و به ویژه آذربایجان را فراگرفت. خیابانی از این فرصت استفاده کرد و به کمک همفکران خود که دموکرات نامیده میشدند، کمیتهای تشکیل داد و کنفرانس ایالتی آذربایجان را برگزار کرد و روزنامه تجدد را که ارگان دموکراتها به شمار میرفت انتشار داد. خیابانی در اولین شماره تجدد نوشت: «... وقت آن رسیده است که اصول و قوانین اساسی را از زوایای نسیان بیرون آورده، از گردوغبار بیاعتنایی که به رویش نشاندهایم، تکان دهیم... و به آواز رسا به گوش اولیای امور برسانیم و با کمال دقت مراقب حرکات خودمان باشیم که مبادا گرفتار دسایس خائنین شده، به تفتین مُفسدی، پا از جادة نزاکت و ملایمت بیرون گذاشته برای ماهی گرفتن دیگران، ما آب را گلآلود نماییم...»
در نخستین سال پیروزی انقلاب روسیه، قحطی شدیدی در ایران و روسیه روی داد. حزب دموکرات تحت رهبری و ارشاد خیابانی برای مبارزه با احتکار و گرانفروشی وارد مبارزه شد و با تأسیس سازمانهای عامالمنفه و کمیسیونهای گوناگون به یاری فقیران و نیازمندان شتافت و از فاجعهای عمومی جلوگیری کرد و نام نیکی از خود برجای گذارد.
در اواخر شعبان 1337 ق نیروهای عثمانی که در جنگ جهانی اول شکست خورده بودند وارد آذربایجان شدند و تحت عنوان «اتحاد اسلام» به اختلافافکنی میان ترک و فارس دامن زده و در صدد تجزیه آذربایجان برآمدند که این بار نیز خیابانی و یاران و پیروانش در حزب دموکرات به افشای نقشههای شیطانی آنها پرداخته، آن را نقش برآب ساختند. نیروهای عثمانی نیز او و شیخ اسماعیل نوبری را دستگیر کرده و دو ماه در ارومیه زندانی کردند. سپس آن دو را به عثمانی برده و مدت پانزده روز در شهر قارص زندانی نمودند و پس از آزار و اذیت زیاد، اجازة بازگشت به آنان دادند.
در مرداد 1298ش چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای ملی برگزار شد و شیخ محمد خیابانی بهعنوان نماینده اول آذربایجان به مجلس راه یافت. در اثنای انتخابات، متن قرارداد 1919 بین دولت انگلستان و وثوالدوله منتشر شد. براساس این قرارداد اختیار کامل امور مالی، گمرکی و نظامی ایران در اختیار مستشاران انگلیسی قرار میگرفت و ایران عملاً به صورت تحتالحمایه انگلستان در میآمد. دموکراتهای آذربایجان به رهبری خیابانی بر ضد این قرارداد وارد عمل شدند و روزنامه تجدد ارگان دموکراتها نوشت: «تا زمانی که قرارداد به تصویب مجلس نرسیده ورق پارهای بیش نیست و اعتباری ندارد». وثوقالدوله کوشید تا با پرداخت رشوه خیابانی را از مخالفت با قرارداد باز دارد که در این کار موفق نشد. او به خوبی میدانست که اگر خیابانی و نمایندگان آذربایجان به مجلس راه یابند به همراه سیدحسن مدرس هرگز اجازه نخواهند داد که این قرارداد به تصویب مجلس برسد. از اینرو مدیران شهربانی و مالیه آذربایجان را از اینکه نتوانسته بودند مانع از انتخاب خیابانی شوند از کار برکنار کرد و «ماژور بیورلینگ» سوئدی را به سمت رئیس شهربانی، «فوکل کلوی» سوئدی بهعنوان دستیار و ترجمانالدوله را به سمت پیشکار مالیهآذربایجان به همراه جاسوسان ورزیده به تبریز اعزام کرد تا خیابانی و دموکراتها را از صحنه بیرون نمایند. آنان به تبریز وارد شدند و بنای سختگیری و توهین به مردم غیور تبریز را گذاردند و به تدریج نارضایی و نفرت از آنان سراسر شهر را فراگرفت.
در رو 17 فروردین 1299 ش به دستور خیابانی، کلانتری تبریز توسط هواداران مسلح خیابان تصرف شد و زندانیان آزاد شدند و پس از آن شهربانی و همة ادارات شهر به دست نیروهای خیابانی افتاد. پس از تبریز، دیگر شهرهای آذربایجان نیز در کنترل نیروهای خیابانی قرارگرفت.
خیابانی و هوادارانش برای ادارة امور شهر، هیأت مدیرهای انتخاب کردند و روز 19 فروردین ماه، نخستین بیانیة این هیأت بدین شرح انتشار یافت: «آزادیخواهان شهر تبریز، در مقابل تمایلات ارتجاعی برخی افراد ضد مشروطیت که در حکومتهای محلی و در مرکز ایالت آذربایجان ظهور کرده بود، به هیجان آمده و دست به اعتراض و قیام زدند. آزادیخواهان تبریز اعلام میکنند که برنامه آنان عبارت است از تحصیل اطمینان کامل در احترام به قانون اساسی و اجرای صادقانة آن. آزادیخواهان موقعیت فوقالعاده حساس فعلی را در نظر گرفته و مصمم هستند که نظم و آسایش را به هر وسیله که باشد برقرار دارند. برنامه آزادیخواهان در دو عبارت خلاصه میشود: 1. برقرار داشتن آسایش عمومی؛ 2.از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت».
خیابانی از آن پس هر روز پیرامون مسایل سیاسی و دینی در ساختمان تجدد سخنرانی میکرد. وی برای خنثی کردن تبلیغات کمونیستهای قفقاز که در صدد ایجاد جمهوری آذربایجان ـ متشکل از آذربایجان شوروی و ایران ـ بودند، نام آذربایجان را به «آزادیستان» تغییر داد، زیرا آذربایجان را عامل کسب آزادی و مشروطیت ایران میدانست. به دستور خیابانی کنسولگری آلمان که محل توطئه سوسیال دموکراتها بود تصرف شد و به قزاقهای روسی نیز اخطار گردید که دست از شرارت در کوی و برزن برداشته و به قزاقخانه بازگردند. بدین ترتیب به مدت شش ماه آرامش و امنیت و عدالت در تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان برقرار شد. او تصمیم داشت که چنان برنامهای را نیز در تهران به اجرا درآورد؛ از اینرو در صدد ایجاد رابطه با میرازکوچک جنگلی ـ که قیام جنگل را رهبری میکرد ـ برآمد و پیکی را به همراه پیام ویژه نزد او فرستاد.
از سویی وثوقالدوله برای شکست قیام خیابانی، مخبرالسلطنه هدایت را در اوایل شهریور 1299 ش به والیگری آذربایجان فرستاد. او سالهای قبل والی آذربایجان بود و با خیابانی دوستی و رفاقت داشت. او در عین دوستی با خیابانی با نیروهای مخالف و ناراضی، به ویژه نیروهای قزاق رابطه سری بر ضد خیابانی برقرار کرد. به دستور مخبرالسلطنه، نیروهای قزاق در 21 شهریور 1299ش، مسلحانه به شهر هجوم آوردند و بیش از سیصد خانة آزادیخواهان را غارت کرده و در صدد دستگیری و قتل خیابانی برآمدند. او به منزل یکی از دوستانش پناه برد اما مخفیگاهش کشف شد و روز بعد به دست گروهی از قزاقان به شهادت رسید. پیکر او را در گورستان سیدحمزه در کنار شهید ثقةالاسلام تبریزی و دیگر شهدای جنبش مشروطیت به خاک سپردند.
منبع: علمای مجاهد، محمدحسن رجبی.
شخصیت معنوی شیخ
نگرش به عمق مطالب سیاسی خیابانی، نشانگر این واقعیت است که او معتقد بود «اولین لازمة شرافت یک ملت، استقلال است» و این استقلال را باید نگهداری و حفاظت نمود. استقلال ملتها را فقط فضایل و اخلاق عالیه میتواند حفظ کند، حافظ و نگهبان استقلال هر ملتی شجاعت و قهرمانی اوست وی سپس به مسئله آزادی اشاره میکند. از دید وی آزادی بدان حد کرامت دارد که «بدون حقیقت، آزادی میسر نیست» و دولتمردان و سیاستمداران و رهبران احزاب باید» بدانند «یک ملت نمیتواند بدون معارف، آزادی خود را محفوظ دارد» اما دقت در این است که «آزادی مستلزم مساوات است، در مقابل قانون همه برابریم»، حاکمیت قانون برای داوم، بقاء، حفظ استقلال و آزادی باید معیار باشد، اما دقت شیخ شهید در این است که در عین آزادی باید مقید باشی» و این قید همان قانون حاکم بر جامعه است. «چون هر ملتی که ترقی را با نظرهای لاقید و بیعلاقه ملاحظه نماید دچار هلاکت خواهد شد.» شیخ احساس مسوولیت کردن و بیداری و هوشیاری در عرصه جامعه را شرط انسانیت میدانست. چون «عدم علاقه در حیات اجتماعی دلیل بر عدم زندگی است» اما تفکر و تفعل در حرکت را نباید نادیده انگاشت «چون هیچکار بزرگ بدون تفکر انجام نمیگردد» و کسی که به تکلیف اجتماعی خود عمل نکند حقوق خودش را فاقد میگردد.
از دیدگاه شیخ «نه ممکن است تاریخ را فریب داد و نه ممکن است زمان را از سیر سریع خودش بازداشت.» لذا «انتظام و انضباط یک شرط عمدة موفقیت است.» در اروپا هم احزاب سیاسی با نظم به امتیاز و موفقیت میرسند «اعتماد به نفس، یک شرط عمدة موفقیت است» لذا در جامعه جریان فردی که فاقد نظم میباشد، به موفقیت نمیرسد. در انقلاب مشروطیت هم قرار بود در درون خرابههای دیروز عمارت فردا را بسازیم بخصوص باتوجه به این که «بلند کردن عمارت فردا، فکر دوربین و دوراندیش، فکر تعقل و تدبیر و فکر ایجاد و اجرا میخواهد و در این عرصه اعتماد به نفس یک شرط عمدة موفقیت است» و انسانهای «با عزت نفس» و اعتماد به نفس موفق میباشند. و مسلماً «تنبلها و تنپرورها را از هیئت اجتماعیه اخراج باید نمود.» خاصه دقت باید داشت. «عزم کردن کافی نیست و عزم باید مبدل به عمل گردد» و «شجاعت هم یک شرط مهم موفقیت است» شیخ همچون حکیمی با تجربه سعی میکند.
ذهن انسان را تسخیر و به تفکر و تعقل وادارد، و سفارش میکند برای اندیشیدن نیاز به دانش و علم داریم. «لذا شجاعت مادی بیشجاعت معنوی کامل نیست» و «کسی که تابع هوای و هوس و محکوم نفس اماره خودش نیست شجیع و جسور است.» و این است که «شجاعت معنوی یک فضیلت و نتیجة یک محاکمة منطقی است» به تعبیر دیگر «شجاعت معنوی اثر یک عزم و اراده و جلوة یک تصمیم اختیاری است»
شیخ محمد خیابانی از منظر دیگران
سیدعلی آذر:
نخست باید شیخ محمد خیابانی را به نسل معاصر معرفی کنیم، تا کاملاً معلوم شود که او که بود، هدفش در راه مجاهدت و آزادی چه بود.12
قیام از نظر استاد محمدرضا حکیمی
روز شانزدهم رجب 1331 برابر با 17 فروردین 1299، در تبریز قیام مسلحانه بر ضد دولت ارتجاعی وثوقالدوله و امپریالیستهای انگلیسی آغاز شد و به دیگر شهرستانهای آذربایجان سرایت کرد. انقلابیون به رهبری شیخ محمد خیابانی ادارات دولتی را به تصرف در آورده نام استان آذربایجان را آزادیستان نهادند.13
سعید نفیسی:
مرحوم شیخ محمد خیابانی قطعاً یکی از پهلوانان جلیلالقدر تاریخ معاصر ایران بوده است. این مرد در سراسر زندگی سیاسی خود به هیچوجه آلوده نشده، نه تنها پیوستگی به سیاست بیگانهای نداشته و جز عشق و به دیار و سرزمین ایران چیزی محرک و پشتیبان او نبوده است.14
کاظمزاده ایرانشهر:
چون اغلب ایرانیان و بخصوص اهالی ایالات دور دست ایران در موضوع شخص خیابانی و اقدامات و مقاصد سیاسی که در پر رنجترین موقع خطرناک سیاسی ایران، امور آذربایجان را به دست گرفته و از ورطة پریشانی نجات داده، به کلی بیخبر هستند و اکثر مردم او را نیز مانند یکی از یاغیان و عاصیان بیسرو پا که گاهی بر ضد حکومت مرکزی در گوشه و کنار مملکت قیام میکردند تصور میکنند، لهذا این رساله هویت و شخصیت او را به خوبی معرفی کرده بیخبران را از افکار و آمال و خدمات آن مرحوم آگاه خواهد ساخت. مخصوصاً به وجود یک آتش عشق تجدد و ترقی که از قلب پاک و سرشار او شعله میزد آشنا خواهد کرد.15
رضازاده شفق
تاریخ بسیار کوتاه بیداری ایران را با این که کوچک است چه زود فراموش میکنیم! شمارة شهیدان راه آزادی ایران نسبت به انقلاب و نفوس ما چه قدر زیاد است. اینها هواخواهان سعادت و رفاه ایران بودند. ملت بی فکر محکوم به مرگ است. معارف صحیح تنها وسیلة تولید فکر است. از اینرو است که آنهایی که [نه] تنها برای القای انقلاب سیاسی بلکه برای تلقین انقلاب فکری در ایران کار کردهاند به همان اندازه که شمارة آنها کم است، قیمت و اهمیت آنها زیاد است. شیخ محمد خیابانی یکی از آنها بود و قدرش از این نقطهنظر بلند است و گمان دارم قیمت او را جوانان ایران تازه بهتر خواهند دانست.
شیخ از آن اشخاص نادر انقلاب ایران بود که تمام توجهش معطوف به تنویر افکار مردم بود. نگارنده در دورة قیام شیخ در خارج ایران بودم. اصلاً شیخ را شخصاً نمیشناختم. یک سال از کشته شدن شیخ میگذشت که به آذربایجان آمدم، نشانة ذکاوت و نور صفا و صمیمیتی که شیخ در چهرههای بعضی از جوانان تبریز از خود به یادگار گذاشته و گذشته بود بزرگی او را در یک نظر در چشم من مجسم نمود.16
عظمت شیخ:
تاریخ هر چه بگوید یا نگوید تنها حقیقت آن که شیخ از معدودترین مجاهدین معنوی و جنگیان فکری بوده است که او را در نظر آیندگان بزرگ خواهد نمود.17
حاج محمدعلی آقا بادامچی یکی از نزدیکان شیخ:
شهید شیخ محمد خیابانی علاوه بر معلومات علمی در اخلاق نیز دارای مقام بسی بلندی بوده حائز مراتب فضل و کمال بودند.18
به طوری که پس از وفات مرحوم مغفور آقای حاجی سیدحسین آقا پیشنماز خامنة19 پدر زن فقید شهید که در مسجد جامع تبریز امامت داشت، خیابانی مرحوم قریب سه چهار سال ظهرها در مسجد جامع و شبها و صبحها در مسجد کریمخان (که در محلة خیابان است) امامت کرده و زیاده از 100 نفر مأموم داشت.20
کسروی
دشمنی و کینهورزی کسروی نسبت به شیخ خیابانی از سه جهت نشأت میگیرد:
1ـ کسروی فردی ضد دین، ضد روحانیت، ضد نهضتهای اسلامی بوده است.
2ـ کسروی به دلیل ارتباط با مدرسه امریکاییها و عدم پایبندی به اصول و برنامههای شیخ همراه دکتر زینالعابدین ایرانشهر از تبریز تبعید شده است.
3ـ کسروی بعدها برای تبرئه خود به خاطر عملکرد نادرستش، سعی نمود از شیخ، نهضت و حوادث آن، روایات ضد و نقیض و تحلیلهای نادرست و دروغ ارائه دهد. در این حرکت «میرزاعلی آقا هیئت»21 نیز به شکلدیگری با شیخ در افتاد.
کسروی در کتابهای تاریخ 18 ساله آذربایجان، «مقاله درباره قیام شیخ» و «تاریخ زندگانی من»، که سالها پس از قیام منتشر شد، انواع و اقسام اتهامات را به شیخ نسبت میدهد، در مواردی نیز به نظر میرسد که لحن کسروی حالت پوزش از عملکردش را دارد. اما در مجموع آنچه که از وی باقی مانده است برضد شیخ میباشد.22
در تبریز عدهای از روزنامهنگاران و روشنفکران نیز بودند که با شیخ مخالفت میورزیدند از جمله این افراد «حسین آقا فشنگچی» مدیر «روزنامه تبریز» بود. گرچه آذری در مورد کسروی معتقد است که: کسروی نه اهل سیاست بود، نه مرد مبارزه سیاسی، در مسلک «شووئیسنی» احساساتش بیشتر بود تا عمل، او بیجهت خود را با سیاست آلوده ساخت. جوان و عصبانی و تند بود و به اصول تشکیلاتی توجه عمیق نداشت.23 در این که آیا کسروی در آن دوران ارتباط پنهانی با عوامل وثوقالدوله داشته است یا این که روحیة ضد دینی، ضد روحانی محرک رفتارهایش بوده است سندی در دست نیست. علاوه بر کسروی، سلطانزاده، طلیعه و عدهای دیگری نیز بودند که در حرکت شیخ اخلال به وجود میآورند.24
شهادت شیخ
زمینههای شکست:
در تیر 1299 کابینه وثوقالدوله در اثر اعتراضات، و مقاومت مردم سقوط کرد. و آن را باید شکست بزرگی برای جریان وابسته به انگلیس و سیاست انگلستان در ایران دانست.
پس از وی «مشیرالدوله پیرنیا» به نخستوزیری انتخاب گردید که ظاهراً شخصیت موجهای داشت وی سعی کرد تا از طریقِ مذاکره و صلح موضوع را حل کند، به همین خاطر مخبرالسلطنه هدایت را بهعنوان استاندار راهی تبریز نمود. وی در 14 شهریور به سمت تبریز حرکت کرد. هنگامی که به باسمنبح رسید، «ساعدالسلطنه» از سوی شیخ برای مذاکره به آنجا رفت که نتیجهای از این گفتگوها که متن آن منتشر نشده است حاصل نگردید، به همین خاطر مخبرالسلطنه به تبریز رفت اما او را به عالیقاپو که مرکز حکومت بود راه ندادند. وی به خانه رشیدالملک رفت. منزل فوق از سوی شیخ زیر نظر قرار گرفت و رفت و آمدها و ارتباطات کنترل گردید. در این مدت چند بار مخبرالسلطنه تقاضای ملاقات و مذاکره با شیخ نمود.
شیخ در جواب گفت: اگر از شهر بیرون نروی، دستور خواهم داد بیرونت کنند.
در 29 شهریور هدایت شهر را ترک و به قزاقخانه رفت. از تهران به فرمانده قزاقان دستور داده شده بود که دستورات هدایت را اجرا کنند. به این ترتیب برنامهریزی برای تسخیر شهر، قتلعام مدافعان و نهایتاً شهادت شیخ آماده گردید. قزاقها شیخ را شبانه تعقیب و خانهاش را شناسایی کردند، سپس حملات خود را به عالیقاپو، نظمیه و ادارة روزنامه تجدد آغاز کردند و این مراکز به دست قزاقان افتاد. پس از دو سه زدوخورد کوتاه، قزاقان پیروز و برخی از یاران شیخ پنهان و عدهای نیز دستگیر شدند. منزل بیشتر افراد وابسته به شیخ توسط قزاقان در این اثناء تاراج گردید.
حمله به خانه شیخ نیز صورت گرفت اما ایشان در خانه نبودند. پس از جستجو معلوم شد که وی در خانه همسایه در زیر زمین سنگر گرفته است و سرانجام توسط قزاقها به شهادت رسید. مطبوعات درباره شهادت شیخ مقالات فراوانی نوشتند. که در بسیاری از آنها قاتل و قاتلان مورد حمله قرار گرفتند. مرحوم شیخ احمد بهار، پسر عموی ملکالشعراء بهار برخلاف وی از شیخ تجلیل نمود.
ملکالشعراء در زمان حیات شیخ در مذمت او گفت بود:
ترسم نرسی به کعبهای تبریزی کاین ره که میروی به قبرستان است
شیخ احمد بهار در سوگ وی گفت:
تا خون خیابانی مظلوم بجوشد سرتاسر ایران کفن سرخ بپوشد
سیری در اندیشه شیخ
اولین مقاله شیخ در هشتم رجب 1335 قمری با امضاء . م . غ «تحتعنوان چه باید کرد؟» منتشر شده است، در این مقاله میخوانیم که تکیهگاه خونخواران از پا در افتاده است! وی در نهایت به موضوع امیدوارکننده «نورحقیقت خواهد تابید» میرسد. در ادامه وی به مسئله اصل هفتم قانون اساسی مشروطیت میاندازد. او اجرای قوانین و احیای مشروطیت را راهحل مشکلات و معضلات مینویسد. در 15 رجب 1335 در مقالهای دیگر با عنوان حقیقت را باید گفت. ضمن تجزیه و تحلیل مبانی حکومتداری، به موضوع دولت باید قانون را عمل و از نقض قوانین بپرهیزد خصوصاً آن که اساس مشروطیت جزاً و کلاً تعطیلبردار نیست اشاره میکند. تکیه ایشان براین است که حقیقت را باید گفت وی با تکیه بر روحیه مردم فریاد برمیآورد که ایرانیان همچنان که تصور میشود به کلی اسیر سرپنجة غفلت نیستند و بیدارند.25
کلمات قصار شیخ محمد خیابانی
ـ یک نادان در یک لحظه ممکن نیست دانا شود
ـ یک شخص وظیفهشناس همیشه بیدار است
ـ آزادی با امنیت توأم است
ـ آزادی مایة یگانگی و برادری است
ـ هرکس باید در فراخور توانایی و دانایی خودش در امور اجتماعیه و عمومیه شرکت جوید
ـ عدم علاقه برحیات اجتماعی دلیل بر عدم زندگی است
ـ باید فداکاری کنید تا آتیة شما و آتیة اولاد شما تأمین شود
ـ ما مشاهده میکنیم که مدپرستی در میان نسوان شدت به هم رسانیده و در اسراف و خراجی یک نوع رقابت به حصول آورده است. ما نمیتوانیم لاقید مانده و اصلاحات قیام باید در عالم نسوان هم نفوذ پیدا کند
ـ اولین لازمة شرافت ملت، استقلال است
ـ حافظ و نگهبان استقلال هر ملتی شجاعت و قهرمانی اوست.
ـ ایران را ایرانی باید آزاد کند.
ـ در عین آزادی باید مقید باشی.
ـ عقل و منطق عوام در چشم اوست
ـ یک ملت نمیتواند بدون معارف آزادی خود را محفوظ دارد.
ـ در راه زندگی شرافتمدانه باید از جان و مال گذشت.26
سیری در نطقهای شهید خیابانی در تبریز
جماعت:
روح جماعت مانند یک روح مستقل و متمایز بوده و تابع قوانین مخصوصه و دارای صفات علیحده میباشد. اول ثور 1299
توطئههای تندروی:
حالا آزادیخواهانی که با ادعای افراطی و ناگهانی خود جلو این قیام افتاده میخواهند تندتر از همهکس راه بروند در واقع فقط یک خیال دارند و آن عبارت است از این که قبل از هر کس وارد پل شوند.!
پیش از عبور آزادیخواهان پل را منهدم سازند راه موفقیت و نجات را بروی ارباب قیام ببندند ولی غافل خودشان هستند 6 ثور 1299
هدف ما:
ما طالب هستیم که یک روشنایی عمومی تمامت این مملکت را فرا بگیرد و البته تولید روشنایی در یک مکان با پروگرام و عملیات روشن ممکن میگردد.
ـ خواستن جدی باعث توانایی میشود
8 ثور 1299
از حرف تا عمل:
قول و حرف در میان مردم فراوان است و بسیاری از این حرفها نیز تأثیر و نفوذی ندارند علتش این است که (ضمانت اجرایی) ندارند. ولی حرفهایی که در این محوطه گفته میشود اثر خواهند داشت. زیرا این حرفها در تحت تأثیر ضمانت جان و مال آزادیخواه از این فضای تجدد پرواز میکند. برای این که اثری بر آنها مترتب گردد در صورت لزوم سیلهای خون جاری خواهد شد. 9 ثور 1299
هدف ما:
ما میخواهیم جماعت در ایران یک قوه معلوم و معروف و آشکار و مسئول باشد. دستهها و افرادی که به نام جماعت اقدامات میکنند و در کارها مداخله مینمایند معلوم و مسئول همکار و شریک باشند. 9 ثور 1299
ادامه راه مشروطیت:
آنچه را که در ظرف چهارده سال انقلاب در بوته اجمال و اهمال معطل نگه داشته این قیام انجام خواهد داد. 10 ثور 1299
مشروطیت:
رژیم مشروطیت در ایران اجرا نشد، زیرا که ملت آن را از کفایت و قابلیت موهوم و ناموجود شما انتظار داشت و حقوق ملت پایمال شد که سپرده دست خیانت پیشه شما گردیده بود. 11 ثور 1299
قانونگرایی
سیاست ما، سیاستی که در اجرا و تطبیق خودمان به کار خواهیم برد اساساً مستند بر حُسن حقیقت و بر علم و منطق است ما هیچ ادعا به زبان نمیآوریم که اکثریتعقلا و صلحای جهان بتوانند آن را جرح و تکذیب نمایید. به هر وسیله ایست باید قانون اساسی اجرا گردد. 13 ثور 1299
خطاب به شهدای مشروطیت:
ای شهدای آزادی
ای آن وجودهای گرامی که در سایه فداکاریها و جانسپاریهای شرافتمندانه شما، ما ایرانیان نیز در عالم آزادی حایز یک سروصدایی شدهایم.
ای اولاد باشرف این خاک پاک که با مرگ خودتان ما را زنده کردید. در مقابر خودتان آسوده و راحت باشید زحمات شما هدر نرفت خون شما بیحاصل نماند امروز سر ما بلند و قلب ما شاد است. با افتخار و خوشبختی شما را به یاد میآوریم و خاطره شما در ارواح ما ارادههای متین و تصمیمات متزلزل ناپذیر بیدار میکند. راهی که پیش گرفته بودید از پی شما میآییم. 14 ثور 1299
خطاب به مادران شهید:
شما ای مادران و خواهرانی که هنوز ماتم سیاه آن قهرمانان نامدار را در بردارید کنار کنید آن یأس و ماتم را ـ مردگان شما بیهوده نمردهاند شهیدان شما از میان این جماعت نابود و ناپدید نشدهاند میبینید که آنان در قلوب ما یک مقام بلند و ارجمندی را حایز گشتهاند و تا ابد زنده خواهند ماند. اولاد شهیدان خودتان را با احساسات شادی و سربلندی بزرگ کنید.
یک پرورش و تربیت مردانه به آنان بدهید. آنان را نیز آزادیخواه و قهرمان بار بیاورید نگذارید آنان در این میدان شرف بذل جان و سرکنند دورشوای کابوس حزن والم ـ دورشو از این محیط فرخنده پاک. 14 ثور 1299
نظم انقلابی:
مکرر اخطار کردهام ما برای حفظ انظباط قیام مجبوریم حرکات خودسرانه را سخت تنبیه نماییم. اگرچه این اقدام از نزدیکترین رفقا و هممسلکان خودمان سر بزند اگر کسی از دایرة صلاحیت خود تجاوز نماید بدون اجازه اقدامی کند که موجب تضییع حقوق عمومی با پاشیدگی شیرازه نظم و انظباط گردد، بدون رحم و مروت مجازات خواهد شد ـ با چشمگریان و با قلب پر از تأثر والم به تنبیه و مجازات چنین اشخاصی اقدام خواهیم کرد. ولی تنبیه آنها شدیدتر از مجازات اشخاصی خارج از تشکیلات خواهد بود.
15 ثور 1299
غرور سیاسی:
غرور و اشتباه که همیشه از اولین موفقیتها به وجود میآید بزرگترین عامل ضلالت و گمراهی و بالاخره مؤثرترین علت عدم موفقیت و مغلوبیت است نباید موفقیتهای اولیه قیام ما را مشتبه و مغرور سازد سرانجام ما را به جانب یک مغلوبیت خسرانآمیز راهنمایی کنند ما باید بدانیم دشمنان ما عالم و با تجربه هستند برای فریفتن و مغبون کردن به هر وسیله متوسل خواهند شد با دسایس و به رنگهای گوناگون خواهند کوشید در جلوی اقدامات ما اشکالات و موانع ایجاد کنند با لباس دروغ و در سایة ریا و تزویر که از خواص طبایع بوقلمونی آنان است سعی خواهند کرد اتحاد و اتفاق ما را از داخل خودمان رخنهدار سازند.
دشمنان ما در عقاید خودشان اصرار و ابرام دارند و تسلیم نمیشوند مگر در مقابل یک امر واقع و این تسلیم شدن آنها هم اتخاذ یک وضعیت انتظار میباشد. 16 ثور 1299
دوری از هوای نفس:
برای موفقیت صمیمیت لازم است باید غرضرانی و نفسپرستی را ترک گوییم. به دستورالعملهای مرکز قیام بدون چون و چرا اطاعت کنیم و بدانیم در تحت این شرایط موفقیت ما حتمی است. 16 ثور / 1299
قیامهای ایران:
تاکنون قیامهای ایرانیان سطحی و ظاهری بوده بنابراین هنوز نتوانستهایم یک اصلاحات مهمی در زندگانی اجتماعی و سیاسی خودمان به عمل آوریم. ما میخواهیم جماعت پس از این دانسته و فهمیده به تحصیل آزادی اقدام نماید و برای وصول بدین مقصود لازم است افکار جماعت را تنویر نماییم. 17 ثور / 1299
وظیفهشناسی
یک شخص وظیفهشناس همیشه بیدار است و کلیه حوادث زندگانی را از نقطهنظر خودش ملاحظه نموده میکوشد تکیلف و وظیفه خودش را در آن حوادث معین کند هرکس باید به فراخور استعداد و قدرت خودش تکلیف اجتماعی خودش را تعیین و بر مقتضای آن تکلیف عمل نماید. 25 ثور / 1299
حق و عدالت:
مرام ما حق و عدالت است. اعتماد به نفس یک شرط موفقیت است کاری که برعهده خود گرفتهایم خیلی عظیم است و میدانیم با اشکالات زیادی روبرو خواهیم شد ولی ما حق داریم ـ دعوی ما مستند برحق و عدالت و عقل و منطق است. مرام ما معقول و معتدل است و عزم ما متین و تزلزل ناپذیر است. 27 ثور / 1299
آفات نهضت خیابان
ضرورت «آسیبشناسی» نهضت خیابانی مانند دیگر نهضتها و جنبشها بیش از پیش احساس میشود. نقد و بررسی و تکیه بر برخی «آسیب»ها به معنای خدشهدار کردن، نفی نمودن و نادیده گرفتن تواناییها و دستآوردها نیست.
امروز پس از نود و نه سال از شهادت شیخ میتوان برای انتقال تجربه و درسآموزی برخی اشکالات و موانع نهضت را بیان کرد. رسالت تاریخی مورخان، بیان حقایق و واقعیات است تا هم انتقال تجربه باشد و هم مایهی «عبرت» برای اهل بصیرت. لذا هرگونه کتمان ویژگیهای «مثبت» یا «منفی»، ارائهی روایت ناقص از تاریخ بوده و نوعی «خیانت» و «تحریف» میباشد، به این خاطر در بررسی و تحلیل، هر نهضت و جنبشنیاز به «آسیبشناسی» احساس میشود. خصوصاً در نهضت شیخ محمد خیابانی.
از جمله اشکالاتی که میتوان بر خیابانی وارد کرد عبارت است از :
1ـ نهضت شیخ آن طور که انتظار میرفت براساس «دیانت» و «اسلامیت» بهعنوان ایدئولوژی قیام استوار نبود و بیشتر تکیه بر دمکراسی، آزادی و... بود، وی حتی در سخنرانیها و مقالاتش کمتر از اسلام سخن به میان میآورد.
2ـ یاران و همراهان خاص شیخ از منظر علمی و مذهبی دارای شهرت بالا نبودند. و یا صبغهی اسلامی آنها ضعیف بود.
3ـ با وجود تعداد زیاد عالمان، عارفان، فقها و رجال بزرگ اسلامی در آذربایجان مشخص نیست که چرا؛
اولاً شیخ با آنها رابطهای نداشته و از تأییدات و پشتیبانی آنها برخوردار نبوده است.
ثانیاً چرا مراجع و علماء باتوجه به نهضت مشروطیت و سیاسی بودن شیخ وی را به صورت علنی تأیید نمینمودند.
ثالثاً چرا در میان حزب شیخ محمد خیابانی از علماء نامی وجود ندارد، این در حالی است که در عصر مشروطه در انجمن آذربایجان نام بسیاری از علماء آمده است.
شاید مناسب باشد از میان صدها فقیه عالم چند تن را نام برد:
آیتالله حاج میرزاجواد ملکی تبریزی، آیتالله شیخ زینالعابدین مرندی
آیتالله حاج میرزا ابوالحسن انگجی، آیتاله حاج میرزاعلی مجتهد تبریزی
آیتالله حاج میرزاصادق مجتهد تبریزی، آیتالله حاج میرزاعلی اکبر اردبیلی
آیتالله حاج میرازحسن مجتهد، آیتالله حاج میرزاحسن علیاری
آیتالله حاج سید محمد مولانا ،آیتالله حاج میرزاکاظم مجتهد شبستری
آیتالله حاج سیدمحمدباقر قاضی، آیتالله حاج میرزا فتاح شهیدی
آیتالله حاج سیدمرتضی خسروشاهی، آیتالله محقق میرزا محمدعلی مدرس خیابانی و ...
اتفاقا ًبسیاری از دیگر رجال آذربایجان که ساکن شهرهای؛ نجفاشرف، مشهد مقدس و قم بودند. در انقلاب مشروطیت و حتی بعدها در دوره رضاخان علیه دیکتاتوری مبارزه کردند ـ اما در دوران شیخ نوعی سکوت در پیش گرفتند.
برای روشن شدن این مطلب قطعاً باید منتظر انتشار اسناد، خاطرات نوشتههای باقی مانده از آن دوران شد.27
4ـ وجود ابهام در نام حزب دمکرات. قبلاً چنین حزبی توسط سیدحسن تقیزاده به وجود آمده بود و شیخ در اوایل مشروطیت به نوعی با وی همکاری داشت. در این دوران تقیزاده در خارج از کشور بود همکاری آنها هنوز در هالهای از ابهام است.
5ـ تغییر نام آذربایجان به آزادیستان که ابهام برانگیز است. هرچند در نطقها و نوشتههای شیخ عموماً در مورد کلیت ایران و قانون اساسی مشروطیت بحث میشود.
6ـ پایبندی به اصول مشروطیت بهعنوان یک نهضت دینی ـ ملی آنگونه که باید در روزنامه تجدد و نطقهای شیخ روشن نیست.
7ـ اختلاف و فاصله با انقلابیون تهران و دیگر شهرها ـ حتی با نهضت جنگل.گرچه در آخرین روزهای حیات شیخ تلاشهایی در این راستا صورت گرفته بود.
8ـ عدم حضور شیخ در مساجد پس از قیام.
پینوشتها:
___________________
1ـ قیام شیخ محمد خیابانی، سیدعلی آذری، 287 ـ 288
2ـ شیخ محمد خیابانی، برلین، ایرانشهر، 1304
3ـ قیام شیخ محمد خیابانی، سیدعلی آذری، 11
4ـ همان، 492 ـ 493
5ـ همان، 498
6ـ همان، 498
7ـ همان، 499.
8ـ همان، 499.
9ـ همان، 500
10ـ همان، 502
11ـ همان، 58 ـ 64
12ـ قیام شیخ محمد خیابانی، تهران، صفیعلیشاه، ص 10، 1354
13ـ اقالیم قبله، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 142، 1357
14ـ قیام شیخ محمد خیابانی، مقدمه.
15ـ شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی به قلم دوستان و آشنایان او، برلین، 1304، چاپخانه ایرانشهر، ص 4.
16ـ همان، 19ـ 20.
17ـ همان، 20
18ـ همان، 20
19ـ مقصود پدر بزرگ مقام رهبری حضرت آیتالله خامنهای است.
20ـ همان، 23 ـ 24
21ـ اتفاقاً میرزاعلی هیئت در شمار کسانی بود که شیخ او را از آذربایحان تبعید کرد.
22ـ قیام شیخ محمد خیابانی، سیدعلی آذری، ص 213 ـ 214
23ـ همان، 314 ـ 315
24ـ همان، ص 316.
25ـ قیام شیخ محمد خیابانی، سیدعلی آذری، 104 ـ 107
26ـ همان، ص 58 ـ 59
27ـ فاخره آذربایجان، عقیقی بخشایشی، جلد اول، تبریز، نشر آذربایجان