02 بهمن 1396

انقلاب اسلامی در فروردین 1357


هدایت الله بهبودی

انقلاب اسلامی در فروردین 1357


بهار سال 1357 در حالی آغاز شد که رویدادهای نیمه دوم سال 56، کشور ایران را به باور تازه ای از مبارزه علیه رژیم دیرپای شاهنشاهی رسانده بود. نطفه این باور با واکنشهایی که مردم در برپایی مراسم گرامیداشت آیت الله سیدمصطفی خمینی نشان دادند بسته شد؛ چند روز بعد در 19 دی ماهِ شهر قم ماهیت و جوهره خود را نشان داد و سپس در 29 بهمن تبریز، بالای برومند خویش را به رخ کشید.
با شروع سال 1357 رسانه های خارجی از تکرار اخباری که خبرگزاری پارس با نظارت سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) روی تلکس ها می فرستاد، خودداری کردند، و با تکرار هر چهل روز یک بار قیام ها و درگیریهای روزانه در سطح شهرها و روستاها، رفته رفته به فرهنگ دینی جاری در بطن این نهضت اذعان کردند؛ هر چند موافقتی با آن نداشتند. نویسنده روزنامه آبزرور در اواخر فروردین ماه 57 نوشت: «یک موعظه، محرک مخالفان جدی شاه است که وی ظرف 15 سال گذشته با آنها روبرو بوده است.» هر چند آبزرور این مثال را برای یکی از سخنرانی های آقای شریعتمداری ذکر کرد اما نشان از شناسایی تازه ای از نهضت ایران بود؛ شناختی که با تلقی این رسانه ها در سال 56 تفاوت داشت. «این صدا از بالای منبر، تأثیر شدیدی در بسیج کردن و برپا کردن تظاهرات از سوی مردم عادی در زمان بحران دارد؛ مردمی که قدرت سنتی اسلامی را برای رهبری قبول دارند.» منابع عربی هم کموبیش به این مسئله اشاره کردند. مجله الحوادث نوشت: «رهبران مذهبی در استانها از آیت الله خمینی که در تبعید بسر میبرد جانبداری می کنند و در خیابانها و مساجد به دفاع از اسلام و سنت های ملی می پردازند و خواستار تغییر اساسی و اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت و کاستن از خشونت در برابر شهروندان هستند.» 
با وجود شنیده شدن صدای انقلاب در خارج از کشور، محمدرضا پهلوی در پایتخت ایران نتوانست این آهنگ ملی را بشنود و پاسخ مناسبی به آن بدهد. پاسخ او همان بود که به خبرنگار نشریه ساندی تایمز گفت: «آنچه که تعداد انگشت شماری اشخاص نادان بیچاره در تبریز انجام دادند هیچ معنی ندارد. این مشکل از جانب اتحاد ارتجاع سیاه و انقلاب سرخ به وجود آمده، زیرا هر دو این گروه ها علائق مشترکی در جلوگیری از پیشرفت این مملکت دارند.» 
بهار سال 1357 در حالی آغاز گشت که برپایی جشن نوروز از طرف بسیاری از گروههای اجتماعی تحریم شده بود. اعلامیه های فراوانی در واپسین روزهای اسفند 56 در سراسر ایران توزیع گشت و از مردم خواسته شد که به احترام شهدای شهرهای قم و تبریز، نوروز را جشن نگیرند. در بیشتر شهرها مردم در مساجد جامع گرد هم آمدند و سخنرانان با محکوم کردن روشهای برخورد رژیم شاه با تظاهرات مردم، یاد شهیدان را گرامی داشتند. سخنرانانی که با صراحت بیشتری سخن گفتند، تاوان آن را با دستگیری و تبعید پرداختند.
اما مهمترین رویدادها در روزهای نهم و دهم فروردین رخ داد. تقریباً سراسر کشور در چهلمین روز شهدای تبریز از خود واکنش نشان داد. رویارویی نیروهای نظامی و انتظامی رژیم شاه در چند شهر فاجعه آفرید: یزد، جهرم، اهواز. سه نفر در یزد، یک نفر در جهرم و یک نفر در اهواز به شهادت رسیدند و عده بیشتری زخمی شدند. اما دستگیری ها به اوج خود رسید. نکته قابل توجه آن است که نهضت اسلامی پای خود را از مراکز استانها و شهرهای بزرگی چون قم، اصفهان، تهران، مشهد، اهواز، یزد و... فراتر گذاشت و به بخشها و روستاها نیز کشیده شد. منابع نفوذی ساواک دیگر همه گزارشهای خود را از افراد باسابقه تهیه نمی کردند، بلکه گزارش ها از افرادی بود که به قول خودشان «فاقد سابقه» بودند.
در ماه فروردین شعارنویسی ها و تهیه و تکثیر اعلامیه ها رشد فوق العادهای پیدا کرد. شبکه توزیع اعلامیه ها که در این مدت فعال بود، از نکات قابل توجه و قابل بررسی است؛ که چگونه با وجود اختناق، محدودیت و پنهانکاری، اعلامیه مراجع تقلید در کمترین زمان در سراسر ایران توزیع می شد و به دست مردم می رسید. ساواک و نیروهای انتظامی، برخی از این شبکه ها را کشف، دستگیر و زندانی می کردند اما ارتباط سنتی بین روحانیان، کسبه و مردم، و وجود عزم ملی در مخالفت با رژیم سلطنتی موجب تحدید این شبکه ها نشد، بلکه روز به روز بر قدرت عمل آنها افزوده گردید.
ویژگی دیگری که در فروردین ماه سال 57 وجود دارد، انعکاس محدود و گاه تحریف شده خبر تظاهرات مردم در روزنامه هاست. لحن خبرهای درج شده در روزنامه ها نشان میدهد که همه آنها به دستور مسئولان ساواک تدوین می شد و در اختیار روزنامه ها قرار می گرفت. این اقدام را می توان در دو علت بررسی کرد؛ یکی «فیگور» مسئولان رژیم نسبت به وجود آزادی در سطح اجتماع و رسانه ها، زیرا همراه با درج این خبرهای از قبل تنظیم شده، تعدادی مقاله انتقادآمیز از برخی دستگاههای اجرایی سطح پایین و یکی - دو خبر از حیف و میل مقامات دولتی نیز در روزنامه ها چاپ میشد. اولین فیگور را وزیر امور خارجه رژیم شاه هنگام ورودش به اتریش گرفت. وی در فرودگاه وین در برابر پرسش خبرنگاران از قیامهای مردمی گفت که وجود این تظاهرات نشان دهنده نبود دیکتاتوری در ایران است. این بیان عباسعلی خلعتبری از طرف برخی رسانه ها به تمسخر گرفته شد. دومین پُز سیاسی را نیز شاه گرفت: «سانسور شدیدی وجود ندارد، لیکن ما مطبوعات را نسبت به آنچه که در جهت مخالفت مصالح کشور است هدایت می کنیم. در مطبوعات انتقادات شدید می شود، البته نه نسبت به رژیم که به معنی خاندان سلطنت است. مردم این را قبول ندارند. بلکه این انتقادات نسبت به امور جاری مملکتی است.» و دوم، نمایش چهره ای غیرواقعی از نهضت مردم، به طوری که آنان را افرادی افراطی، معدودی آشوبگر، شماری اخلالگر و خرابکار و مخالف پیشرفت معرفی کردند. این معرفی فقط به روزنامه ها بسنده نگردید بلکه بنابر قرائنی، مأموران رژیم خود اقدام به آتش زدن برخی از اماکن و ارعاب مردم کردند تا با مخدوش کردن شیوه مبارزه، چهره مبارزان را نیز دیگرگون بنمایانند. گاهی این کارها به قدری ناشیانه صورت می گرفت که مثلاً تلویزیون یک شهر کوچک در اخبار محلی خود خبر از آتش گرفتن بانکی می داد؛ در حالی که مردم آن شهر از چنین رخدادی بی خبر بودند و در واقع چنین حادثه ای در آن شهر روی نداده بود. به هر حال انعکاس این قبیل خبرها در رسانه ها در همان حد محدود و تحریف شده، امری بی سابقه محسوب میشد، به طوری که تعجب رسانههای گروهی بیگانه را از این مسئله می توان از خلال خبرها و تحلیل های آنها دریافت.
از اقدامات دیگری که با مساعدت و همکاری متقابل حزب رستاخیز و سازمان اطلاعات و امنیت کشور صورت گرفت، ایجاد «کمیته های اقدام ملی» و فعال کردن «نیروی پایداری» بود؛ همچنین تشکیل گروهی نوپا و بی سابقه تحت عنوان «کمیته انتقام». واقعیت آن است که هیچیک از این نیروها و کمیته ها وجود خارجی نداشتند، بلکه برخی اقدامات نیروهای انتظامی (شهربانی و ژاندارمری) و ساواک با این نام ها در روزنامه ها منعکس می شد. وقتی تعدادی از تظاهرکنندگان به وسیله نیروهای ژاندارمری یا شهربانی دستگیر میشدند، در روزنامه ها چنین نوشته می شد که نیروی پایداری تعدادی از اخلالگران را دستگیر کرده، تحویل مراجع ذیصلاح داده است. و یا اگر در خانه یا محل کار برخی مبارزان، رؤسای احزاب مخالف و وکلای دانشجویان مبارز بمب می گذاشتند، اعلامیه ای که در محل پخش می شد، نشان میداد که کمیته انتقام این عمل را به عهده گرفته است. نقش کمیته های اقدام ملی هم برگزاری تجمعات فرمایشی در کشور بود که بخش قابل ملاحظه ای از خبر روزنامه ها در فروردین ماه انعکاس همین گردهمآیی های دولتی است.
از دیگر خصوصیات فروردین ماه سال 57، ادامه اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان قصر تهران بود. این اعتصاب که از اواخر اسفند 56 شروع شده بود، با ورود خانواده های زندانیان به  صحنه و تظاهرات آنان در مقابل زندان قصر در اول فروردین و بعد در برابر دانشگاه تهران و نیز به دلیل پخش خبر اعتصاب به سراسر جهان از طریق رسانه های خارجی، جنبه بین المللی به خود گرفت و رژیم شاه مجبور شد به بعضی از خواستهای زندانیان تن دهد و آنان نیز اعتصاب را شکستند. غیر از این، همبستگی دانشجویان و روحانیان جوان حوزه علمیه قم با اعتصابکنندگان، شیوع اعتصاب به دیگر زندانها و در نهایت اعلام صلیب سرخ جهانی برای بازدید از همه بازداشتگاه های ایران، از نتایجی بود که این اعتصاب در پی داشت.
و بالاخره  بهار سال 1357 در حالی آغاز شد که شاه در اوج قدرت نظامی با ذخیره های فراوان از دلارهای نفتی، مدعی حفاظت از امنیت اقیانوس هند و با ادعای رساندن ایران به پنجمین قدرت جهان، اما بی خبر از تقدیر تاریخ، آخرین بهار خود و همه نظام سلطنتی را در جزیره کیش گذراند؛ بیآنکه بداند دیگر بهار ایران، چشمان سبز خود را به چشم نانجیب این خاندان نخواهد گشود. 

 


فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 31 زمستان 1389