15 خرداد 1400
دیدگاههای رهبر انقلاب در باره مشروطیت
روز چهاردهم مرداد 1385 حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب در پیامی به همایش یکصدمین سالگرد نهضت مشروطیت تأکید کردند تاریخ مشروطیت باید به طور دقیق، مستند، قوی و روشن نوشته شود و در محیط های دانشگاهی توزیع شود.
حضرت آیت الله خامنه ای در پیام خود در زمینه مشروطیت فرمودند: نگاه به مسئله مشروطیت نیازمند توجه فکرهای نقاد محققان و صاحبنظران است. تشخیص درست چشم انداز گذشته در ترسیم چشم انداز آینده، بسیار مؤثر خواهد بود و معرفت و شناخت جریانها جز با این کار ممکن نیست. در مشروطیت، نقش علما قابل مقایسه با نقش دیگران نیست. در سالهای پیش از مشروطیت یعنی سالهای سلطنت مظفرالدین شاه انجمن های پنهانی تشکیل می شد و نشستهای گوناگونی تشکیل می شد که هم علما، هم غیر علما در آن حضور داشتند و آثار آنها در مشروطیت منعکس است؛ منتها آن چیزی که مشروطیت را به ثمر رساند، این انجمنها نبود؛ بلکه حضور مردمی بود که جز با فعالیت و تأثیر علما امکان پذیر نبود. اگر فتوای آخوند و فتوای شیخ عبدالله مازندرانی و امثال آنان نبود، امکان نداشت این حرکت در خارج تحقق پیدا کند. علاوه بر این که در همان کارهای دسته جمعی خواصی نه عوامی هم باز علما نقش غالب را داشته اند. وقتی که انجمنهای مشروطیت یعنی انجمن های بعد از فرمان تشکیل شد، مؤثرترین افراد در مهمترین مراکز کشور، علما بودند. در انجمن تبریز و انجمن مشهد و انجمن رشت و دیگر جاهای حساس، عناصر اصلی و مؤثر آنها، علما بودند.
بنابراین، نقش روحانیت در مشروطیت، اولاً نقشی نیست که قابل انکار باشد، ثانیاً با نقش دیگر روشنفکرها و در مرحله بعدی بعضی از صاحبان قدرت و منتقدان دولتی قابل مقایسه باشد. سابقه فعالیت علما خیلی بیش از دوره مشروطیت است. شاخصه آن فعالیت قبلی، ضدبیگانه بودن، بود. فتوای مرحوم میرزای شیرازی، اقدام مرحوم ملاعلی کنی در قضیه رویتر و حرکت مرحوم آخوند در جهت تهدید روسها برای اشغال ایران از این قبیل است. البته در مسئله مشروطیت، وجه ضداستبدادی هم در فعالیت و حرکت علما واضح و روشن شد، که در جنبه ضدبیگانه بود.
پس اگر کسی وجه ضدسلطه بیگانه را در حرکت مشروطه نادیده بگیرد، مثل این است که ماهیت و هویت این حرکت را نادیده گرفته است. این می تواند برای ما دعواهایی را که علمای داخل در مشروطه با غیر خودشان داشته اند، تفسیر و تحلیل کند. در درجه اول، مرحوم شیخ فضل الله و کسانی از قبیل ایشان؛ در درجه بعد، مرحوم سیدعبدالله بهبهانی و مرحوم سیدمحمد طباطبایی و بقیه کسانی که باز از علما بودند و بعد از مشروطه برگشتند.
نگاهی بیندازیم به چهارده سال حرکت مشروطیت: یعنی از سال 1285 شمسی تا استبداد دوم، یعنی کودتای سال 1299 . در آن زمان انگلیسی ها که فعال مایشا در قضیه مشروطیت و مابعد مشروطیت بودند در دوره اوج نشاط تمدن و پیشرفت علمی و سیاسی غربی ها و اروپائی ها قرار دارند، یعنی یک حرکت پرنشاط امیدوار مهاجمی به همه دنیا دارند؛ دوران استعمار در این جا به اوج رسیده و همه جای مناطق زرخیز عالم، تحت استعمار است و یکی از جاهایی هم که باید تحت استعمار قرار بگیرد، این منطقه نفت خیز است. البته نقش نفت تازه و به مرور برای غربیها واضح می شد و شاید در آن روز مهمتر از نفت برای آنها، مسئله ایجاد حائلی برای هندوستان بود. چون هندوستان برای انگلیسی ها خیلی مهم بود.
آیت الله خامنه ای در پیام خود افزودند: ایران یکی از آماج ها و اهداف حتمی انگلیسی ها بود. در آن چهارده سال انگلیسی ها چه کار کردند، ابتدا وقتی مطالبه عدالتخواهانه مشروطیت را در ایران حس کردند، ماهرانه روی این حرکت دست گذاشتند و آن را در اختیار گرفتند، از اولین اقدامات آنان نیز حذف جنبه دینی و ملی از این حرکت بود. سپس با استفاده از هرج و مرجی که در ایران به وجود آمد زمینه را برای یک حکومت استبدادی مطلق، یعنی همان چیزی که مشروطه ضد آن آمده بود، فراهم کردند و در سال 1299 استبداد رضاخانی را سر کار آوردند؛ یعنی چهارده سال طول کشید تا جامعه استبدادی را که به وسیله نهضت ملی و اسلامی مردم در حال اضمحلال بود، با مقدماتی که خودشان فراهم کرده بودند، به یک جامعه استبدادی غیرقابل اضمحلال تبدیل کردند. در این اثنا جنگ اول جهانی هم اتفاق می افتد که با پیروزی جبهه ای که انگلیسی ها در آن هستند، به انگلیسی ها یک قدرت جدیدی می دهد و آنها می توانند آزادانه هر کاری بکنند.
پس مشروطه را ملت ما شروع کرد، ولی انگلیس از آن استفاده کرد! البته باید به مشروطه افتخار بکنیم و مشروطه را جزو نقاط عطف تاریخ ایران بدانیم؛ اما حقیقت صحنه و آنچه در خارج واقع شد، این است. مسئله بعدی که باید حتماً به آن توجه شود این است که نهضت علما چه بود و علما از مشروطیت چه می خواستند.
نکته اول این که شعار علما، عدالتخواهی بود. تحصن ها، ایستادگی ها و مقابله هایی که با دستگاه استبداد شد و فداکاری هایی که صورت گرفت، فقط یک درخواست اخلاقی محض نبود، بلکه آنها چیزی فراتر از یک درخواست اخلاقی می خواستند.
نکته دوم این که آن عدالتی که آنها می خواستند، دقیقاً و مستقیماً عدالت در زمینه مسائل حکومتی بود؛ چون مخاطب آنها حکومت بود و اصلاً قضایا از عملکرد حاکم تهران شروع شد و این غده اینجا بود که سر باز کرد.
نکته سوم این که آنچه علما می خواستند، یک بنیاد تأمین کننده عدالت به نام عدالتخانه بود. می خواستند دستگاهی وجود داشته باشد که بتواند پادشاه و همه سلسله مراتب حکومتی را تحت کنترل و نظارت خود قرار دهد تا ظلم نکنند و عدالت تأمین شود. این می توانست به مجلس شورای ملی یا مجلس شورای اسلامی یا به چیزهای دیگر تفسیر شود. آنچه آنها می خواستند، یک نهاد عملی و یک واقعیت قانونی بود که قدرت این را داشته باشد که جلوی شاه را بگیرد و عدالت را بر حکومت و بر شخص شاه تحمیل کند.
نکته آخر هم این که معیار این عدالت، قوانین اسلامی بود؛ یعنی عدالت اسلامی می خواستند، در این هیچ تردیدی نیست و این را بارها و بارها گفته بودند.
انگلیسی ها، آمدند و فرصت طلبانه بر این موج مسلط شدند و آن را از صحن حضرت عبدالعظیم به سفارت انگلیس هدایت کردند. بعد هم گفتند مشروطه! مشروطه هم از نظر الهام دهندگان معلوم بود که معنایش چیست! کسانی هم که تحت تأثیر اینها بودند، در درجه اول روشنفکرهای غربزده بودند که البته قدرت طلبی هم در آنها مؤثر بود؛ یعنی این طور نبود که صرفاً می خواستند نسخه غربی مشروطیت در این تحقق پیدا کند، آنها می خواستند در حکومت باشند؛ کمااینکه برای این کار تلاش هم کردند. پس کسانی که به اینها ملحق شدند - از قبیل تقی زاده و غیر او – می خواستند در حکومت حضور داشته باشند. علاوه بر این، عده ای از قدرتمندان و رجال حکومتی هم به تدریج وارد این ماجرا شدند. بنابراین، حقیقت آنچه که در صحنه اتفاق می افتاد، این است.
مشروطیت را باید درست تبیین کنیم. آنچه من بر آن اصرار دارم، مسئله تاریخنگاری مشروطه است. ما واقعاً به تاریخ مستند، قوی و روشنی از مشروطیت احتیاج داریم. البته وقتی این تاریخ تدوین و آماده شد، در سطوح مختلف چه در سطح دانش آموزی و دانشگاهی، چه در سطوح تحقیقی پخش و منتشر خواهد شد. حقیقت این است که ما هنوز از مشروطیت تاریخ کامل و جامعی نداریم؛ این در حالی است که نوشته های مربوط به مشروطیت از قبیل نوشته ناظم الاسلام یا بقیه چیزهایی که از آن زمان نوشته شده در اختیار مردم است و برداشت هایی که از قضیه مشروطیت می کنند غالباً صحیح نیست.
روزنامه جمهوری اسلامی، 15 مرداد 1385