بازخوانی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا


محمدحسن روزی طلب

13 آبان در کشور ما محمل پیدایش حوادث مختلفی بوده است که در شکل دهی تاریخ کشور و انقلاب اسلامی نقشی بزرگ و سرنوشت ساز داشته‏اند: 13 آبان 42 تبعید حضرت امام خمینی (ره) در پی قیام مردمی 15 خرداد و اعلام مخالفت ایشان با قانون استعماری - آمریکایی کاپیتولاسیون، 13 آبان 57 شهادت جمع زیادی از دانش‏آموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران در زمان اوج‏گیری انقلاب و بالاخره 13 آبان 58 تسخیر لانه جاسوسی ایالات متحده توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام. در این میان، واقعه اخیر با توجه به ابعاد و پیامدها و همچنین گستره ملی - بین المللی آن از اهمیت و جایگاه ویژه‏ای در تاریخ انقلاب اسلامی برخوردار شده است به طوری که با گذشت بیش از ربع قرن از آفرینش آن، پیامدها و آثارش همچنان در صحنه سیاست داخلی و خارجی کشور، اثرگذار و بحث‏انگیز است.
این اقدام متهورانه یکی از منحصر به فردترین حرکت‏ها در تاریخ انقلاب‏های اصیل و مردمی جهان بود.پیروزی انقلاب اسلامی جدای از تاثیراتی که در زمینه اندیشه سیاسی و پارادایم حاکم بر مقولات دولت ملت و ساختار حکومت داشت، تاثیرات عمیقی نیز بر استراتژی‏های امنیتی منطقه و توازن قدرت بین غرب و شرق داشت به طوری که کشور ایران را که به عنوان خط مقدم جبهه غرب در مقابله با نفوذ کمونیسم از جایگاه ویژه‏ای نزد دولت مردان ایالات متحده برخوردار بود به یکباره تبدیل به یک هژمون منطقه‏ای با شعار وحدت جهان اسلام و درهم نوردیدن مرزهای جغرافیایی کشورهای مسلمان کرد، که برای هر دو ابرقدرت شرق و غرب خطرناک جلوه می‏کرد.
انقلاب اسلامی استراتژی «دو ستونی» آمریکا در منطقه را که از مدت‏ها پیش بر پایه‏های قدرت اقتصادی عربستان سعودی و قدرت نظامی ایران برای حفظ منافع منطقه‏ای آمریکا و مقابله با نفوذ شوروی بنا شده بود با چالش جدی مواجه کرد به طوری که «سایروس ونس» وزیر امور خارجه دولت کارتر در این باره می‏گوید: «رفتن ایران از صف کشورهای متحد آمریکا و افتادن این کشور به دست رژیمی که دوست‏ ما نیست، ضربه‏ای اساسی به منافع سیاسی - امنیتی ما در آسیای جنوب غربی و خاورمیانه به شمار می‏رود.»
آمریکا که تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیری از پیروزی انقلاب به کار بسته بود، با پیروزی انقلاب اسلامی سفارت خود را به عنوان پایگاهی برای طراحی و اجرای توطئه علیه انقلاب تبدیل نمود، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را که می‏توانست در پوشش دیپلماتیک برای شکست یا به انحراف کشاندن نظام نو پای اسلامی انجام دهد، با مرکزیت سفارت به اجرا درآورد.
پس از پیروزی انقلاب در بهمن ماه 1357 و اخراج مستشاران نظامی و غیر نظامی آمریکا که در واقع نقش آنتن‏های اطلاعاتی را برای سازمان سیا بازی می‏کردند، ایالات متحده فعالیت‏های جاسوسیش را که از درون سفارت رهبری و هدایت می‏شدند به شدت افزایش داد تا خلاء ناشی از خروج مستشاران را جبران کند.
افسران سازمان سیا (CIA) با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگی و نامشخص بودن حوزه مسئولیت‏ها که نتیجه طبیعی هر انقلابی است، سعی کردند تا با نفوذ در مناطق کلیدی و حساس انقلاب اسلامی از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیری نمایند. لانه جاسوسی آمریکا با ایجاد شبکه‏های جاسوسی و اطلاعاتی در پی آن بود تا با بحران آفرینی، تضعیف نیروهای اصیل انقلاب و جایگاه و شخصیت حضرت امام و همچنین ایجاد گسست و شکاف میان رهبری و نسل جوان، فعال‏ترین و انقلابی‏ترین نیروی اجتماع را از رهبری دور کند تا بتواند با تاثیر بر آنها و نفوذ در ارتش، حرکت انقلابی مردم ایران را آسیب‏پذیر نماید. از طرفی سفارت آمریکا مسئول انحراف افکار عمومی از خطرات شیطان بزرگ در ایران نیز بود. به همین دلایل مسئولین سفارت آمریکا در پی آن بودند تا با برقراری ارتباط با مسئولین دولت موقت راه رسیدن به اهدافشان را تسهیل کنند.
با پیروزی انقلاب، حضرت امام خمینی، مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن علایق حزبی و گروهی به عنوان نخست وزیر دولت موقت منصوب کردند. بازرگان در اقدامی تأمل برانگیز اکثر اعضای دولت موقت را از جناح لیبرال انتخاب کرد و درهای دولت موقت را تقریباً بر روی دیگر نیروهای انقلاب بست. لیبرال‏ها تضاد اصلی و عامل مهم مبارزه و انقلاب را استبداد داخلی و نه استعمار خارجی می‏دانستند و علاوه بر آن اعتقاد به تغییر بنیادین در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور نداشتند و تنها برخی اصلاحات سطحی را کافی می‏دانستند. بر همین اساس دولت موقت تنها به تعویض مهره‏های کلیدی و بالای رژیم اکتفا نمود و از تغییرات بنیادین و خصوصاً از تجدید نظر در رابطه امپریالیستی و نابرابر ایران با آمریکا، پرهیز و اجتناب می‏کرد.
به این موضوع در کتاب خاطرات کارتر اشاراتی شده است: «مهدی بازرگان... و اعضای کابینه‏اش که بیشتر آنها تحصیل کرده غرب بودند با ما همکاری داشتند. آنها از سفارت ما حفاظت می‏کردند و از ژنرال فیلیپ گاست... مراقبت به عمل می‏آوردند تا بدون خطر رفت و آمد کند و برای ما پیام‏های دوستانه می‏فرستادند. بازرگان به طور علنی اعلام کرد که مایل است با آمریکا روابط حسنه‏ای داشته باشد، اما افراطیون طرفدار آیت الله خمینی برای او به صورت مشکلی درآمده بودند.» (امیررضا ستوده و حمید کاویانی، بحران 444 روزه تهران، ص 20)
«اسناد لانه جاسوسی نیز نشان می‏دهد که ایالات متحده چگونه برای خارج کردن امام از صحنه سیاسی کشور در صدد جذب افراد موثر و مهم دولت موقت از جمله بنی صدر و امیر انتظام برآمده بود و مثلا در مورد جذب بنی صدر، در ظاهر به عنوان مشاور اقتصادی یک شرکت آمریکایی با حقوق ماهانه 1000 دلار  دعوت به همکاری می‏شد، اما در واقع رابط سازمان سیا تلاش می‏کرد تا وی را به استخدام این سازمان درآورد.» (دکتر بهرام نوازنی، الگوهای رفتاری ایالات متحده آمریکا در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران (1357 - 1380) مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 98)
دولت آمریکا در پی آن بود تا با ایجاد ائتلافی از لیبرال‏های سیاسی، چهره‏های دینی میانه‏رو، سکولارها، ملی گرایان و سران ارتشی متمایل به غرب تحت لوای دولت موقت موجبات حذف تدریجی نیروهای وفادار به امام را از صحنه سیاسی کشور ایجاد نماید. به همین دلیل وزارت خارجه آمریکا ماموریت اصلی سفارت خود در ایران را تلاش برای هماهنگی فعالیت‏های نیروهای لیبرال و میانه روهای مذهبی و پیوند دادن آنها با عناصر ملی گرا و سلطنت طلبان و طرفداران رژیم سابق بر علیه انقلابیون مذهبی قرار داده بود.
«اقدامات آمریکا بر علیه جمهوری اسلامی ایران فقط به اقدامات سفارت این کشور در تهران محدود نشد. در پی اعدام‏های انقلابی سران رژیم گذشته در روزهای اولیه پیروزی انقلاب، 2 تن از اعضای سنای آمریکا به نام‏های جاکوب جاویتس و هنری جکسون که از طرفداران پروپاقرص رژیم پهلوی بودند در 27 اردیبهشت 58 (17 مه 79) قطعنامه‏ای را از تصویب سنا گذراندند که ایران را به خاطر این اعدام‏های انقلابی با لحن شدیدی محکوم می‏کرد.» (پیشین ص‏103)
بعد از تصویب قطعنامه ضد ایرانی در سنای آمریکا، روابط دو کشور وارد مرحله تازه‏ای شد. با این که، قطعنامه هیچگونه ضمانت اجرایی نداشت ولی ایران آن را نشانه موضع خصمانه ایالات متحده و کاری در جهت انزوای ایران دانست. به عقیده کارل کلمنت، که از کارشناسان با سابقه وزارت خارجه آمریکاست، ایالات متحده اشتباهی استراتژیک را در مورد ایران انجام داده است و آن دل بستن به دولت موقت و عدم مذاکره و دیدار مستقیم با حضرت امام بود کاری که رقبای ایالات متحده یعنی فرانسه و شوروی در آغازین روزهای پیروزی انقلاب انجام داده بودند.
بعد از تصویب این قطعنامه و ایجاد مسایل اختلاف برانگیز بین دو کشور، آمریکا در پی آن بود تا فرستاده‏ای ویژه را با هدف جذب ایران و جلوگیری از نفوذ شوروی در این کشور ، به سوی ایران بفرستد ولی حضرت امام در واکنش به تصویب این قطعنامه از پذیرش فرستاده مذکور که چارلز نام داشت و از دیپلمات‏های کار کشته وزارت خارجه ایالات متحده بود خودداری کرد و علاوه بر آن پذیرش والتر کاتلر در سمت سفیر که آماده می‏شد به ایران سفر کند، از سوی دولت رد گردید هر چند که جمهوری اسلامی پیش از آن موافقت خود را با اعزام او به ایران به عنوان سفیر اعلام کرده بود.
«پس از این فعل و انفعالات دولت آمریکا به بهانه حفظ امنیت منطقه و با این ادعا که احتمال داده می‏شود که یک نفت کش در خلیج فارس ربوده شود، ناوگان خود را در تنگه هرمز به حال آماده باش درآورد.» (پیشین ص 106)
امام خمینی در 7 آبان 58 به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریکا شدیدا اعتراض کردند. اما در مقابل دولت موقت هیچ توجهی به این اعتراض‏ها نشان نمی‏داد و در پی بهبود روابط با ایالات متحده بود و در موضع‏گیری‌های رسمی و غیر رسمی بیشترین واهمه خود را از شوروی ابراز می‏داشت.
حرکت‏های سازش کارانه دولت موقت تا به آنجا پیشرفت که بدون اطلاع امام در روز 11 آبان 58 در جشن انقلاب الجزایر، مهدی بازرگان با برژینسکی، مشاور امنیت ملی کاخ سفید دیدار کرد و به مدت یک ساعت و نیم با او به مذاکره نشست. برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت کارتر برخلاف سایروس ونس، وزیر خارجه که در برخورد با جمهوری اسلامی قائل به راهبردهای دیپلماتیک و گفتگو و مذاکره سیاسی بود، از طرفداران جدی سرکوب و مداخله نظامی انقلاب و یکی از طراحان اصلی کودتای 21 بهمن 57 برای جلوگیری از انقلاب بود.
او برای پذیرش شاه در آمریکا تلاش فراوانی به عمل آورد، اما اعضای دولت موقت دوستانه به پیشواز برژینسکی رفتند و با او به گپ زدن مشغول شدند جالب این که این ملاقات به گفته برژینسکی نه به تقاضای او بلکه به درخواست بازرگان، نخست وزیر ایران صورت گرفت.
محمدرضا پهلوی که پس از فرار از ایران در کشورهای مختلفی آواره شده بود، و ملت ایران خواستار بازگشت و محاکمه وی بودند با مساعدت مقامات آمریکایی به یکباره سر از آن کشور درآورد. در حقیقت دولت آمریکا و مسئولین آن به خاطر بذل و بخشش‏های شاه خود را مدیون او می‏دانستند. هزینه‏های زیادی از سوی شاه به برخی جناح‏های سیاسی آمریکا برای مبارزات انتخاباتی پرداخت می‏شد و بعضی از مسئولین دولتی آمریکا پورسانت‏های گزافی از محل قراردادهای تسلیحاتی ایران با شرکت‏های آمریکایی دریافت می‏کردند. از سوی دیگر رژیم آمریکا از آن بیم داشت که عدم پذیرش شاه موجب هراس و نگرانی حکام وابسته‏اش در منطقه شود به همین دلیل شاه به بهانه معالجه در آمریکا رحل اقامت افکند. پذیرش شاه از سوی آمریکا خشم ملت و امام را صد چندان کرد. امام که از دولت موقت قطع امید کرده بود، در 9 آبان 58 طی سخنانی فرمودند:
«ای جوان‌هایی که در مقابل توپ و تانک رفتید ای خواهرهایی که جوانان خود را از دست داده‏اید... حفظ کنید خودتان را، نهضت خودتان را حفظ کنید ننشینید دیگران برای شما کار کنند، اینها برای شما کاری نمی‏کنند.»
همچنین حضرت امام طی پیامی در 12 آبان 58 در اعتراض به پذیرش شاه از سوی رژیم آمریکا اعلام کردند:
«دانشگاهیان، دانش‏آموزان و طلاب علوم دینی با قدرت تمام مبارزه خود را علیه آمریکا گسترش دهند.»
بدنبال اعلام این مواضع از سوی حضرت امام نمایندگان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام چهار دانشگاه امیرکبیر، تهران، شهید بهشتی و صنعتی شریف با تشکیل جلسه‏ای به برنامه ریزی برای تصرف سفارت آمریکا پرداختند.
یکشنبه 13 آبان 58 (4 نوامبر 1979) در تاریخ انقلاب، روزی بزرگ و فراموش نشدنی است. روزنامه اطلاعات مورخ 14 ابان 58 در صفحه دوم خود، شرح وقایع آن روز را این‌گونه گزارش می‏کند:
«ساعت 30و 10دقیقه صبح گروهی (حدود 400 نفر) از دانشجویان (که از یک چهار راه قبل از سفارت آمریکا شروع به حرکت کرده بودند) که در حال شعاردادن در خیابان آیت الله طالقانی به سوی دانشگاه (تهران) در حرکت بودند هنگامی که جلوی در اصلی سفارت آمریکا رسیدند، مسیر خود را تغییر دادند و پس از گشودن زنجیرهای این در به داخل سفارت رفتند. در همان زمان گروهی از دانشجویان نیز از دیوار خود را به داخل سفارت رساندند و پیشروی به سوی ساختمان‏های داخلی سفارت را آغاز کردند. از همان لحظه‏های اول تصرف سفارت آمریکا، گروه‏های مختلف مردم در مقابل در سفارت اجتماع کردند و به دادن شعارهای ضد آمریکایی می‏پرداختند دانشجویان در سه بیانیه‏ای که تا ساعت 18 (همان روز) از طریق بلندگو پخش کردند، اعلام کردند که ساختمان اصلی سفارت تا ساعت 15 به تصرف کامل درآمد... دانشجویان اعلام کردند که هر چند تصرف ساختمان با مقاومت سه ساعته و همراه با پرتاب گاز اشک آور از جانب تفنگداران آمریکایی بود، هیچ گونه آسیبی به طرفین وارد نیامد.
از ساعت 16 (همان روز) آزاد کردن گروهی از ایرانیانی که به عنوان ارباب رجوع یا کارمند در داخل سفارت بودند آغاز شد و آمریکاییان را با چشم بسته به محل دیگری منتقل شدند.»
پیش از آنکه دانشجویان به قسمتهای اصلی سفارت برسند، دیپلمات‏های آمریکایی، مقداری از اسناد را در دستگاه‌های مخصوص خرد کن ریختند و از بین بردند و مقدار زیادی از اسناد را نیز سوزاندند و به خصوص نوارهای میکروفیلم و حافظه‏های کامپیوتری را نابود کردند.
در جریان تسخیر سفارت آمریکا،72 آمریکایی به عنوان گروگان بدست دانشجویان افتادند. سه تن از دیپلمات‏های آمریکایی آن روز برای مذاکره با وزیر خارجه به وزارت امور خارجه رفته بودند. پس از اشغال سفارت تا شب به امید حل شدن موضوع همان جا ماندند ولی بعد از آن در وزارت خارجه به صورت تحت نظر در اختیار دانشجویان قرار گرفتند. پس از تسخیر سفارت، دانشجویان که خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام می‏نامیدند، با صدرو بیانیه‏هایی به تشریح علل، انگیزه‏ها و چگونگی انجام این اقدام انقلابی پرداختند. در یکی از اولین بیانیه‏ها آمده است:
«ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از موضع قاطعانه امام در مقابل آمریکای جنایتکار به منظور اعتراض به دسیسه‏های امپریالیستی و صهیونیستی، سفارت جاسوسی آمریکا در تهران را به تصرف درآوردیم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم.»
عنوان دانشجویان مسلمان پیروخط امام، از یک سو بیانگر تبلور خشم انقلابی امام و ملت مسلمان ایران از آمریکا بود و از سوی دیگر هر گونه شائبه وابستگی دانشجویان به گروهها و دستجات سیاسی متعدد را منتفی می‏ساخت و امکان بهره برداری از آن را به نفع جریان‏های مختلف، محدود می‏ساخت.
برای این اقدام انگیزه‏های متفاوتی ذکر می‏گردد: اعتراض نسبت به پذیرش شاه از سوی دولت آمریکا، اعتراض به عملکرد دولت موقت، که کم کم به سمتی گرایش پیدا می‏کرد که دوباره دست آمریکا را در ایران باز کند، شناسایی جاسوسان آمریکایی و عوامل داخلی آن‏ها، پایان دادن به توطئه گری و سلطه جویی‏های آمریکاییان در ایران، نشان دادن اقتدار به ایالات متحده ، اعتراض به آمریکا به علت ایجاد فشار تبلیغاتی موسوم و انحصاری و کمک و حمایت از افراد ضد انقلاب و فراری علیه انقلاب اسلامی.
گرچه خواسته‏های دانشجویان از ابتدا تازمانی که این موضوع به حل و فصل انجامید، تغییرات زیادی را نشان می‏دهد؛ اما اصلی‏ترین خواسته آنها که رسما و با صراحت تمام همواره ثابت ماند، عبارت بود از «عدم دخالت ایالات متحده در امور داخلی ایران» .
درخواست‏های دیگر از قبیل تحویل شاه مخلوع و همسرش فرح برای محاکمه در ایران، تحویل اموال خاندان سلطنتی و دیگر فراریان از ایران به دولت ایران، رفع تحریم‏های اقتصادی و مالی و آزاد کردن اموال و دارایی‏های ایران در آمریکا و شعب بانک‏های آمریکایی از جمله خواسته هایی بودند که بعدها با به درازا کشیدن موضوع و اتفاق دیگر که در واکنش‏های متعدد و متفاوت آمریکاییان خلاصه می‏شود، اضافه شدند.
این حادثه پیامدها و بازتاب‏های بسیاری بر جای گذاشت. حرکت انقلابی دانشجویان مسلمان قبل از هر چیز دیگر، هیئت حاکمه آمریکا را به شدت گیج کرد. آمریکا که به لطف لیبرال‏های حاکم در دولت موقت توانسته بود موقعیت از دست رفته خود در ایران را به تدریج باز یابد، با این ضربه سهمگین به شدت برآشفته گردید.
کارتر در کتاب خاطرات خود می‏گوید:
  «4 نوامبر 1979 (13 آبان 58) تاریخی است که من آن را هرگز فراموش نخواهم کرد... ما شدیداً نگران بودیم» وی می‏افزاید: «در روزهای نخست تصور می‏کردم گروگان‏ها به زودی آزاد خواهند شد، اما پس از آنکه بازرگان، نخست وزیر دولت موقت در کوشش‏های اولیه خود برای آزادی گروگان‏ها با شکست مواجه شد، نگرانی ها افزایش یافت.»
در بین حاکمان دولت آمریکا نیز در مورد راه برخورد با ایران اختلافاتی پیش آمده بود. گروهی به نمایندگی سایروس ونس وزیر خارجه، راههای دیپلماتیک و گفتگو و در نهایت تحریم‏های اقتصادی و پروازی را پیشنهاد می‏کردند و گروهی دیگر به رهبری زیبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی، دخالت نظامی را برای حل مساله گروگان‏گیری لازم می‏دانستند. این اختلاف تا به آنجا پیش رفت که سایروس ونس پس از حمله نظامی آمریکا در صحرای طبس که منجر به شکست آمریکا شد، استعفا کرد.
آمریکا در اولین واکنش، اقدام به تحریم اقتصادی ایران و بلوکه کردن اموال و دارایی‏های ایران در بانک‏های آمریکایی و بانک‏های خارجی مستقر در آمریکا کرد و از سوی دیگر اقدام به آزار واذیت ایرانیان مقیم آمریکا نمود و در جهان نیز تضییقاتی را برای ایران ایجاد کرد. در هر حال تسخیر لانه جاسوسی هرچند از سوی دول استعماری وابسته به شرق و غرب محکوم گردید، اما از سوی ملل محروم و تحت ستم جهان و نهضت‏های آزادی بخش جهان به شدت مورد استقبال قرار گرفت و باعث نضج گرفتن حرکت‏های ضد استعماری گسترده‏ای در سطح جهان و خصوصا خاور میانه شد.
این حادثه بزرگ پیامدهای گوناگونی را در پی داشت که از آن جمله می‏توان به این موارد اشاره کرد: پایان یافتن رابطه استعماری ایران و آمریکا، روشن شدن ماهیت ننگین ایالات متحده که پشت صورتک حقوق بشر و آزادی مخفی شده بود، جلوگیری از ایجاد بحران و آشوب با تسخیر مرکز بحران آفرینی آمریکا، از بین رفتن گروه‌های مارکسیستی، گروه‌هایی که تا پیش از آن خود را تنها سردمدار مبارزه با امپریالیسم آمریکا می‏دانستند، بازگشت مردم به صحنه که با توطئه‌های ‌دولت موقت خانه‌نشین شده بودند، شکست هیمنه و اسطوره جهانی آمریکا و بالاخره شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 1980.
کارتر که با ژست‌های حقوق بشری و همچنین حل مشکلات بین آمریکا و چین و امضای موافقت نامه کمپ دیوید بین مصر و اسراییل وجهه ای صلح طلب برای خود کسب کرده بود، با تسخیر لانه جاسوسی تمامی وجهه و نفوذ خود را از دست داد به طوری که حتی نتوانست در مقابل حمله نظامی شوروی به افغانستان موضع مناسبی اتخاذ کند و کم کم موجبات افول حکومت خود و حزبش را فراهم کرد.
همیلتون جردن رییس ستاد انتخاباتی کارتر در انتخابات سال 80 می‏گوید: «برای من روشن بود که کلید انتخابات در دست کسان دیگر در آن سوی دنیا است که تصمیم و عملشان تا آخرین لحظه قابل پیش بینی نیست، کارتر در هواپیما به من گفت: عجیب است که سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری کشور بزرگ ما نه در شیکاگو یا نیویورک بلکه در تهران تعیین می‏شود.»


پایداری پایگاه اینترنتی پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس