26 اسفند 1392
دلایل هشتگانه مداخله ایران در بحران ظفار
مداخله نظامی ایران در بحران ظفار، زاییده یک سلسله علل، شرایط و دلبستگیهای سیاسی، اقتصادی و نظامی و در ارتباط تنگاتنگ با نوع راهبرد و تحول کارکردهای کشورهای ابرقدرت در سطوح بینالمللی بود. این مجموعه عوامل را باید در یک شبکه زنجیرهای و تأثیرگذار بر یکدیگر، ارزیابی و بررسی کرد:
1. درخواست کمک حکومت عمان از ایران
سلطان قابوس پس از کودتای سال 1970 با هدف مبارزه با جبهه خلق ظفار، خواستار همیاری دولتهای عرب شد. اما هیچ یک از رهبران عرب به استثنای پادشاهی اردن، حاضر به فرستادن نیروهای نظامی و نبرد مستقیم در سطوح وسیع نشدند و تنها به کمکهای اقتصادی و پشتیبانی محدود اکتفاء کردند.
پس از اعزام نیروهای ایران به عمان و برخی واکنشهای منفی در میان اعراب، سلطان قابوس و شاه به منظور توجیه این عملکرد بر پارهای موارد، تأکید ورزیدند. دولت مسقط در بیانات خود، همواره بر مسئله درخواست رسمی خود از ایران برای مداخله نظامی تأکید کرد و این سیاست را کاملا بجا و منطقی میدانست. 1
تنهایی و انزوای عمان و عدم حمایت دولتهای عرب برای خاموشی شورش ظفار، موضوع قابل طرح بعدی بود. پس از آنکه هیأت وساطت اعراب به منظور استقرار صلح در سال 1974 به بهانه حضور نیروهای ارتش ایران در ظفار حاضر به انجام فعالیتی نشد، در بیانیه رسمی دولت عمان آمده است:
وجود این قوا در اینجا در نتیجه همکاری فی مابین ایران و عمان بوده است و صف واحدی را علیه خطرات خرابکاران کمونیست در منطقه تشکیل میدهد. این قوا برای اشغال عمان نیامدهاند، بلکه برای کمک به ما آمدهاند. در سال 1971 از تمامی دولتهای عرب تقاضای کمک شده است، اما هیچیک جواب مثبت ندادند و هیچیک نیز با عزیمت ارتش ایران مخالفتی نشان ندادند. 2
موضوع دیگری که از سوی عمان برای توجیه همکاری نظامی با تهران مورد توجه قرار گرفت، آن بود که ایران به عنوان کشوری مسلمان و همسایه، شایسته این درخواست بوده است؛ چنانکه سلطان قابوس در یک مصاحبه مطبوعاتی در ابتدای خرداد 1353 گفت:«عمان حق داشته است که از ایران چنین کمکی را دریافت کند؛ زیرا ایران یک کشور اسلامی و علاوه بر آن، کشوری دوست و همسایه است و قبول کمک از چنین کشوری، بسیار عاقلانه و منطقی بوده است».
همچنین، ناصر سیف ابوعلی ــ سفیر عمان در لندن ــ طی نامهای برای روزنامه تایمز در تیرماه 1353، ضمن دفاع از حضور نیروهای ایران در ظفار، ایران را کشوری دوست و مسلمانی خواند که به امنیت منطقه خلیجفارس بسیار علاقهمند است. 3 شاه ایران نیز به طور مکرر در لابهلای سخنان خود، مسئله درخواست رسمی عمان و اصرار آنان در جهت دریافت کمک از تهران را گوشزد میکرد؛ امری که میتوانست ضمن توجیه این لشکرکشی، برخی زمزمههای مخالفتآمیز اعراب و تردیدهای آنان درباره مشروعیت این عملکرد را خاموش و برطرف سازد. شاه طی سخنان خود در تیرماه 1353 گفت: «سلطان عمان کاملا تنها بود و هیچکس به وی کمک نمیکرد. در آنجا وحشیهای بدبخت ظفاری وجود داشتند که به خود، نام ارتش آزادیبخش داده بودند». 4 و در گفتگو با فرمانده کل قوای یمن شمالی در شهریور 1354 چنین گفت: «به تقاضای قابوس به ظفار نیرو فرستادیم. سیاست ایران کاملا برادرانه و مشفقانه و بدوننظر و بیغرض است». 5 شاه در مذاکره با حکمران فجیره در آبان 1354 نیز این موضوع را عنوان و تکرار کرد. 6
2. ایفای نقش نظامی و امنیتی در منطقه خلیجفارس
تکوین راهبرد شرق سوئز انگلستان به معنای خلاء قدرت در خلیجفارس و دکترین نیکسون به منزله عدم برخورد مستقیم امریکا در مناطق بحرانخیز بود. بر اساس سیاست دو ستون نیکسون، رژیم پهلوی به عنوان قدرت اول منطقه میبایست به ایفای نقش محوله بپردازد. مداخله مستقیم و با تمام قدرت ایران در مسئله ظفار، پیامد کوتاهمدت و اجتنابناپذیر این سیاست بود.
ایران با دخالت نظامی، خواستار نمایش قدرت و توانایی خود به عنوان تنها نیروی بالقوه برتر منطقه در برابر جریانات مخالف به جهان غرب و کشورهای کوچک عرب خلیجفارس بود. مصاحبهها و سخنرانیهای شاه، نشانگر اشتیاق وافر ایران به اجرای چنین نقشی در منطقه بود؛ امری که بهویژه پس از ناکامی تلاشهای تهران در انعقاد یک پیمان همگانی امنیتی در خلیجفارس که اعراب نسبت به حسن نیت و اهداف خیرخواهانه در آن، دارای تردید و سوءظن بودند، افزایش یافت.
هدلی داناون 7 ــ سردبیر و موری گارت 8 ــ رئیس خبرنگاران مجله تایم امریکا در ابتدای سال 1352 در ارتباط با سیاستهای نظامی و امنیتی ایران در خلیجفارس از دیدگاههای شاه مطلع شدند که گفته بود: «اگر کشورهای این منطقه از من درخواست کمک نکنند، درباره اینکه چه بکنم، نگران خواهم شد. برای همین است که من انعقاد نوعی پیمان دفاع منطقهای را پیشنهاد میکنم. اما تاکنون به جز از عمان ما هیچگونه پاسخی از دیگران دریافت نکردهایم. ما هیچ چشمداشتی به دیگر کشورها نداریم». 9
شاه در مصاحبه با سلیم اللوزی ــ سردبیر روزنامه الحوادث در جواب سؤال او در مورد علت شرکت ایران در نبرد با چریکهای ظفار گفت :«سلطان قابوس از ما کمک خواست، ما هم به او کمک کردیم. آماده هستیم، به هر کسی که نیازمند باشد، کمک کنیم». 10 وی همچنین در مصاحبه با روزنامه دیلی تلگراف گفت : «ما هر گونه کمکی را که سلطان عمان از ما درخواست نموده، در اختیار وی قرار دادهایم. هر دولتی هم که در خلیج فارس کمک بخواهد. ما حاضر به همکاری هستیم». 11
شاه در مصاحبه با ادوارد بهر 12 ــ سردبیر نیوزویک اینترنشنال 13 و سؤال او که چرا ایران به پلیس خلیجفارس مبدل شده است؟ گفت: «پلیس، آخرین چیزی است که ما میخواهیم باشیم. ما به کرّات گفتهایم که مایلیم همکاری منطقهای داشته باشیم. لکن اگر سایرین فاقد وسیله تضمین ثبات در منطقه باشند، ما میتوانیم این مهم را به عهده گرفته و خواهیم داد». 14
و در گفتگویی با روزنامه ساندی تایمز در آوریل سال 1974، نقش ایران در عمان و نبرد با شورشیان ظفار و خرید اسلحه را جزئی از سیاست کلی ایران دانست. 15 شاه در بازدید از نیروهای ارتش ایران در ظفار در سال 1356 و پس از گذشت بیش از دو سال از جنگهای خونین، همچنان علاقه وافر خود را در ایفای نقش نظامی با این سخنان نشان داد: «ایران در صورت تقاضای کمک از طرف کشورهای آزاد خلیج فارس از امنیت هر کشوری در این منطقه دفاع میکند». 16
شاه، علاوه بر اصل همیاری منطقهای که جزء اصول پایه دکترین نیکسون بود، با دخالت در ظفار بر خروج کلیه نیروهای خارجی تأکید میورزید. وی در گفتوگو با روزنامه فرانسوی لوپوئن 17 به شماره ماه مه 1973 گفت: «من به ابرقدرتهای امریکا و شوروی فهماندم که امنیت این بخش از جهان را تأمین خواهم کرد و همه کشتیهای بازرگانی [میتوانند] به آزادی در خلیج فارس رفت و آمد کنند». 18 او همچنین، ضمن اشاره به فرستادن نیروهای خود به عمان عنوان کرد: «این به معنی این است که کشتیهای خارجی باید منطقه را ترک کنند و احتیاجی به حضور آنان در این بخش از جهان نیست 19 و ما به تنهایی قادر به ایجاد امنیت هستیم». 20 شاه در کتاب پاسخ به تاریخ در این باره میگوید: « ایران در آن بخش از دنیا، تنها کشوری بود که میتوانست یک چنان قدرت بازدارندهای را تجهیز کند. ارتش ما درواقع قادر بود که در این ناحیه که برای غرب اهمیت راهبردی فوقالعادهای دارد، هر گونه ناآرامی محلی را متوقف یا در نطفه خفه کند؛ چرا که ایران، هم پول و هم نیروی انسانی دارد. 21
در نهایت، شاه در یک جهتگیری کاملا افراطی اعلام کرد: «منافع ما ایجاب میکند که ارتش حتی در خارج از مرزها قربانی دهد تا منافع ملی و سیاسی کشور حفظ شود.» روزنامه معاریو، چاپ اسرائیل در اواخر سال 1352 با اشاره به همین مسئله نوشت:
مداخله ایران در جنگهای پارتیزانی استان ظفار عمان که جنگهای محدود و لاینقطعی محسوب میشود، تصمیم شاه درباره ایفای نقش ژاندارمی خلیج فارس را بهخاطر میآورد. بنا به اظهارات شاه، ایران وظیفه سابق نیروهای بریتانیایی در منطقه خلیج فارس را پس از خروج آنها در سال 1971 عهدهدار شده است. 22
جبهه خلق ظفار در واکنش به برخی تلاشها که برای مشروعیت بخشیدن به عملیات نظامی برون مرزی ایران در عمان صورت میپذیرفت، مسئله درخواست رسمی مسقط برای کمک و علاقهمندی شاه به ایفای نقش امنیتی و ژاندارمی را با یکدیگر مرتبط دانست و این حرکت را در راستای دکترین نیکسون خواند و در موضعگیری اغراقآمیزی اظهار داشت که حتی اگر از طرف دولت عمان نیز درخواستی برای اعزام نیرو به منطقه صورت نمیگرفت، رژیم پهلوی به هر طریق ممکن در این ماجرا دخالت میکرد.
جبهه خلق پس از نبردهای خونین دسامبر1973، دخالت نظامی ایران را اینگونه تجزیه و تحلیل کرد:
وقتی ایران به خود حق میدهد که اوضاع آن سوی خلیج را بنا به میل خود تغییر دهد، مسلمآ هدف بعدی تجاوزات، رژیم مترقی یمن دمکراتیک است. این درواقع، ادامه سیاست تجاوزگرانه کنونی استعمارگران و مرتجعین خواهد بود. تجاوز ایران علیه وطن ما نتیجه منطقی سیاست خطرناکی است که امپریالیسم امریکا و ارتجاع ایران اعمال میکنند و به خود حق میدهند که نقش ژاندارم بینالملل را ایفاء کنند تا منافعشان را که با منافع خلق عمان و حق حاکمیت او در تضاد است، با اعمال زور تأمین نمایند. 23
3. اهمیت راهبردی خلیج فارس، تنگه هرمز و سرزمین عمان
در بررسی اهمیت عمان، خلیج فارس و گلوگاه هرمز و ارتباط آن با مداخله ایران در ظفار، باید به این موضوعات توجه کرد:
ایران در سال 1354 با تولید روزانه پنج میلیون بشکه نفت، پس از عربستان در مقام دوم جهانی قرار داشت. 24
با افزایش درآمدهای نفتی، سهم آن نیز در کل بودجه ایران روند صعودی یافت. سهم درآمدهای نفت در بودجه دولت ایران که در طی تمامی برنامه چهارم درحدود پنجاهودودرصد بود، در سال 53-1352 به شصتوچهار درصد افزایش یافت و در سال 54-1353 به هشتادوهفتدرصد رسید. در حدود هشتاد درصد کل هزینه مربوط به برنامه پنجم ایران نیز از درآمدهای نفتی به دست میآمد. 25
بسیاری از واردات ایران از کشورهای غربی نیز براساس مبادله روزانه و تهاتری با نفت صورت میگرفت. به هرترتیب، نفت مرکز ثقل راهبردهای سیاست داخلی و خارجی ایران بهشمار میرفت و جزء اصلی از سیاست پیوند 26 بود. براساس این سیاست، حکومت شاه، نفت، رشد اقتصادی و مسائل سیاسی منطقه، تأمین مالی رشد اقتصادی و تقویت بنیه نظامی، همه به هم مرتبط و لازم و ملزوم یکدیگر بودند. 27
علاوه بر نفت، عمده صادرات و واردات کالاهای غیر نفتی ایران نیز از طریق معبر هرمز انجام میگرفت. به عنوان نمونه، مقارن با توسعه قدرت ایران در خلیجفارس و در اسفندماه 1349، کل واردات کالاهای غیر نفتی در تمام بنادر شمال درمقیاس هزارتن به ترتیب، 2/17 و صادرات 0/14 بوده است. در حالیکه در همین تاریخ، جمع کل واردات بنادر جنوب و از طریق تنگه هرمز، 8/201 و صادرات 2/110 بوده است و این ارقام در اردیبهشت 1350 به ترتیب در بنادر شمال 7/31 و 4/6 و در بنادر جنوب 4/315 و 7/70 بوده است. 28
منطقه خلیج فارس، علاوه بر ایران، برای تمامی کشورهایی که به نوعی به نفت و بازارهای آن وابستگی داشتند، بسیار حیاتی بود. ایالات متحده امریکا به عنوان پرچمدار جهان سرمایهداری، از ابتدای دهه 1970 میلادی بهشدت به نفت خلیج فارس وابسته شد. واشنگتن تا سال 1960، ضمن تولید داخلی، واردات خود را از کانادا، ونزوئلا و انگلستان تأمین کرد. اما با شروع دهه هفتاد میلادی و افزایش تقاضای نفت و عدم تولید کافی این منابع تأمینکننده، وابستگی به نفت خلیج فارس هرچه بیشتر شد. امریکا مصادف با اولین شوک نفتی، 29 پانزده درصد از کل واردات خود را از خلیج فارس تأمین میکرد. اما در سال 1977 به بالاترین درصد وابستگی به منابع منطقه، یعنی سیوشش درصد رسید. 30
علاوه بر دریافت منظم نفت، فروش کالا و خدمات و برگشت پول، دیگر علائق اقتصادی امریکا را در خلیجفارس تشکیل میداد. هنری کیسینجر در این ارتباط گفت: «امریکا به مناسبات جدیدی با کشورهای تولیدکننده نفت دست خواهد یافت؛ برای اینکه [آنها] ثروت جدید خودشان را به کالا برگردانند و باید بزرگترین واردکننده محصولات ما باشند». 31
جنبش ظفار به طور بالقوه میتوانست خطراتی را برای منافع رژیم پهلوی و جهان غرب در خلیج فارس در پی داشته باشد. میزان تردد کشتیهای نفتی و بازرگانی، عبور اکثریت ناوگان دریایی از سواحل عمان که دارای عمق آبی بیشتری بود و بلندیهای مشرف بر تنگه هرمز، امکان انجام اعمالی در ضدیت با رژیم پهلوی و غرب را به چریکها میبخشید؛ خطری که دولتمردان ایران به عنوان یکی از دلایل مداخله خود در ظفار، مطرح میکردند. در نتیجه، در یک برنامه هماهنگ و حساب شده، رسانههای گروهی و سیاستمدار رژیم پهلوی بر خطر حملات چریکی به تنگه هرمز تأکید ورزیدند.
روزنامه کیهان در تشریح بلندپروازیهای ایران در منطقه خلیج فارس، از حمله چریکهای مورد حمایت یمن جنوبی به یک نفتکش حامل نفت ایران در کناره جزیره پریم در تاریخ آذرماه 1351 خبر داد. 32 همین روزنامه، طی نوشتاری در بهمن ،1352 ضمن تأکید بر خطر جدی حملات چریکهای ظفار به کشتیها در تنگه هرمز نوشت: «شورشیان ظفار اعلام کردهاند که پس از تصرف ظفار به رأسالحد حمله میکنند که کلید ایالت مهم الشریته است که کنترل آن راه را برای تسلط بر منطقه بسیار راهبردی باطنه هموار میکند. کنترل باطنه، یعنی امکان تسلط بر شبه جزیره مسندام و تنگه هرمز میباشد». 33
روزنامه آیندگان نیز در این ارتباط نوشت: «چریکهای ظفار میتوانند با استفاده از موشکهای کاتیوشا با برد ده کیلومتر، برای حرکت کشتیها در تنگه هرمز خطرساز باشند.» 34
شاه در مصاحبه با فرانک جایلز 35 معاون سردبیر روزنامه ساندی تایمز ـ در اواخر اسفندماه 1352 در کاخ نیاوران با بررسی علل مداخله ایران در ظفار گفت: «شورشیان ظفار میتوانند با توپهای دورزن خود، کنترل تنگه هرمز را به دست گیرند و یا کسانی که میتوانند یک نفتکش پانصدهزار تنی را غرق سازند؛ آنگاه چه خواهد شد.» 36
علاوه بر تأکید بر توانایی و احتمال حملات چریکی به تنگه هرمز، موقعیت راهبردی و جنبههای حیاتی این آبراه دریایی نیز مکررآ مورد توجه سیاستمداران رژیم پهلوی قرار گرفت؛ نگرشی خاص که در ارتباط با مسئله دخالت نظامی و مستقیم در ظفار و توجیه و دفاع از این عملکرد بود.
شاه در مصاحبه با احمد جارالله ــ سردبیر روزنامه کویتی السیاسه ــ در آذرماه ،1352 ضمن اشاره به اهمیت تنگه هرمز گفت: «تا ده سال دیگر، رقم واردات و صادرات ایران به ارقام افسانهای خواهد رسید و لذا تنگه هرمز و اقیانوس هند باید نهتنها برای ما، بلکه برای همگان باز بماند». 37 و در مصاحبه با روزنامه لوموند فرانسه در تیر 1353 گفت: «ما بارها گفتهایم که تنگه هرمز برای ما اهمیت حیاتی دارد. این تنگه، دروازه ورودی خلیج فارس است. این نقطه برای ما مثل مرگ و زندگی است و ما اصرار داریم که این منطقه به دست کسی اداره شود که با ما دشمن نباشد». 38
وی در گفتوگویی با خبرگزاری فرانسه در روز یکشنبه 15/4/1354 باز هم بر این عقیده پای فشرد: «تنگه هرمز که مدخل خلیج فارس و دریای عربستان و اقیانوس هند است، منطقهای است که فکر ما را همیشه به خود مشغول میکند.» 39
اردشیر زاهدی ــ سفیر ایران در امریکا ــ نیز طی مصاحبهای مطبوعاتی پس از جلسه شورای امور جهانی در سانفرانسیسکو در مهرماه 1354 گفت: «همانطور که شاهنشاه ایران بارها فرمودهاند، خلیجفارس و تنگه هرمز حیاتی است، زیرا این شاهراه آبی بینالمللی است، نه محلی برای خرابکاری گروههای سیاسی.» 40
سیاست تبلیغاتی گسترده داخلی و خارجی رژیم پهلوی در توصیف و یادآوری میزان اهمیت نفت و تنگه هرمز، بر مقاومت و تشدید عملیات علیه گروههایی که ایران، آنها را خرابکار و اخلالگران ثبات خلیجفارس میخواند، نیز تأکید داشت. شاه در سال 1350 در مصاحبه با روزنامهنگاران اعلام کرد، هر کس که مانع ثبات و حرکت عادی کشتیها در خلیجفارس شود، با ما دشمن است 41 و بر این نکته صحه گذاشت که برای حفظ امنیت راههای آبی بینالمللی با تمام قدرت خواهد کوشید و اخلالگران را تنبیه خواهد کرد.42
وی همچنین در گفتوگویی با آرنودوبرچگو ــ سردبیر جریده نیوزویک در سال 1352 گفت :« ما نهتنها مسؤولیت منطقهای و ملی داریم، بلکه دارای نقش جهانی پایدار و مدافع شصتدرصد از کل ذخیرههای نفتی جهان هستیم. پایگاههای ما در خلیجفارس از درآمدهای آن دفاع خواهد کرد و ما از تنگه هرمز و از مهمترین شریان حیاتی نفت جهان دفاع خواهیم کرد». 43
شاه در مصاحبه با رادیو و تلویزیون فرانسه در تیرماه 1354 و در جواب سؤال خبرنگار فرانسوی در مورد «هدف ایران از اعزام نیرو به ظفار» گفت: «ما میخواهیم، این منطقه بدون خطرات و در آرامش و ثبات باقی بماند تا بتوان به بهرهبرداری از منابع طبیعی و فروش و صدور آن پرداخت و یک کشتیرانی کاملا آزاد و مطمئن در خلیج فارس و تنگه هرمز داشت». 44
جنبش ظفار و این فرضیه که آنان، توانایی و هدف وارد آوردن ضربه به مناطق نفتی و تنگه هرمز را دارند، منافع جهان غرب را نیز با خطر روبرو میساخت. گزارش گروههای تحقیقاتی دولت امریکا درباره انرژی در سال 1970 میلادی، عواملی همچون جنگ طولانی؛ تهدید تروریستی به نفتکشها در آبراهها و دریاها؛ انقلابات محلی؛ و به قدرت رسیدن حکومتهای تندروی افراطی در کشورهای عمده نفتی را برجستهترین خطرات برای وابستگی نفتی امریکا دانست. 45
ممانعت در ارسال منظم نفت، جهان غرب را بهشدت درگیر مشکلات و آشفتگی میکرد. الیوت ریچاردسون 46 ــ وزیر بازرگانی امریکا اظهار داشت که یک تحریم نفتی دیگر، فاجعه خواهد بود و نیروهای نظامی امریکا را به مبارزه نظامی سختی خواهد کشاند. 47
هنری کیسینجر نیز در 16 سپتامبر 1975، محاصره انتقال نفت به امریکا را برابر با از دست دادن پانصد هزار فرصت شغلی؛ پایین آمدن سطح تولیدات سالیانه؛ و ده میلیارد دلار ضرر و زیان دانست. 48 ریچارد نیکسون ــ رئیسجمهوری امریکا ــ مینویسد: «چریکهای ظفار میتوانستند، با تصرف عمان، مناطق عظیم نفتی را تصرف کرده و تیر خلاص را شلیک کنند. تسلط بر منابع حیاتی نفت، تسلط بر حیات غرب است.» 49
4. مبارزه با توسعه نفوذ شوروی و کمونیسم در خلیجفارس
گسترش عملکرد شوروی در حمایت از جبهه ظفار، ایران را دچار وحشت کرد؛ زیرا نگران آن بود که شوروی، علاوه بر شمال در مرزهای جنوبی نیز استقرار یافته، ضمن فشار و ایجاد خطر دوجانبه، داستان قدیمی حضور ابرقدرتها در دو سوی ایران تکرار شود.
شوروی سعی داشت با رخنه در گروههای محلی مخالف غرب، موقعیت دنیای سرمایهداری را در منطقه خلیجفارس و دریای عمان به خطر اندازد، سیاستی که در راستای راهبرد جهانی دولت سوسیالیستی مسکو بود. در دیدار خروشچف 50 و کندی 51 در ژوئن 1961 در وین، رهبر شوروی با اشاره به همین موضوع گفت:
ما هرگز با نیروهای مسلح شما درگیر نخواهیم شد؛ بلکه برای برانداختن سرمایهداری، پیکارهای آزادیبخش را به هر شکلی که باشند، علیه شما هدایت و تقویت خواهیم کرد و این پیکار برای ما مرزی مشخص نخواهد داشت؛ بلکه از آسیای جنوب خاوری تا امریکای لاتین و از قاره آسیا تا اروپا و اقیانوسیه و خاورمیانه وسعتپذیر خواهد شد. 52
مقارن با جنگ ظفار، عمده فعالیتهای نظامی دریایی شوروی در خلیج عدن یمن جنوبی و نزدیک به خطوط دریایی که نفتکشهای بزرگ از آن عبور میکردند، متمرکز بود؛ امری که واشنگتن را به شدت نگران میساخت. ریچارد نیکسون ـ رئیسجمهور امریکا ـ دراین ارتباط مینویسد: «اگر شوروی بتواند شیرهای نفتی را در خاورمیانه ببندد، به قدرتی دست خواهد یافت که غرب صنعتی را به زانو درخواهد آورد. اگر آنان در دستیابی به تسلطی مؤثر بر خلیجفارس کامیاب شوند، شیشه عمر اروپای غربی و ژاپن نیز به دست آنان خواهد افتاد». 53
ایران نیز گسترش روند حضور شوروی در خلیجفارس را در لوای کمک به چریکهای ظفار، دقیقآ زیر نظر داشت و با توجه به همسایگی و آشنایی با سیاستهای آن کشور، این امر را جزئی از یک برنامه حساب شده بلندمدت میدانست 54 و در حقیقت، جنگ عمان را هشدار قبل از وقت رسوخ مسکو در منطقه قلمداد میکرد. 55
شاه، گرایش جنبشهای منطقه به کمونیسم را در نهایت، موجب گسترش حضور و نفوذ شوروی در مرزهای جنوبی ایران و حیاتیترین بخش آن میدانست و در نتیجه، به شدت با کمونیسم محلی مبارزه میکرد. جبهه ظفار نیز از این قاعده مستثنی نبود. شاه، جنبش ظفار را فعالیتی قلمداد میکرد که از خارج حمایت شده و به منطقه تحمیل شده بود و کمونیسم بینالملل را در پشت پرده آن میدانست. 56 او در مصاحبه با هیکل ــ روزنامهنگار مصری در این ارتباط گفته بود: «انقلاب ظفار، یک انقلاب کمونیستی است و من مخالف کمونیست در منطقه هستم. تعداد نیروهای من برای سرکوبی این گروه کوچک، نشاندهنده اهمیت آن و عدم تحمل یک رژیم کمونیستی در منطقه است». 57
بدین ترتیب، رژیم پهلوی، حرکات دولت شوروی را در منطقه و به ویژه عمان دقیقآ زیر نظر داشت. اردشیر زاهدی ــ سفیر ایران در واشنگتن طی نطقی گفت : «ما باید دائماً مراقب مرزهای خود با شوروی و مراقب رخنه عوامل کمونیست در کشورهای ضعیفتر خلیجفارس باشیم.» 58
ایران، نبرد سازماندهی شده، منظم و گستردهای را با کمونیسم که آن را استعمار سرخ مینامید، آغاز کرد؛ مسئلهای که جزء حیاتیترین بخشهای دفاعی و امنیتی قلمداد میشد. در بخشی از جزوهای که برای تدریس ارتش ایران در سطوح عالی تهیه شده بود، آمده است:
ایران در ضدیت با کمونیسم، کلیه اقدامات ضد شورشی و ضد چریکی و دیگر اقدامات امنیتی درون مرزی و برون مرزی را در شمار عملیات پدافند داخلی محسوب میگرداند. در نتیجه، ایران در انجام این پدافند داخلی از پشتیبانی و یاری چند کشور عمان، مغرب، پاکستان، اردن، عربستان و برخی از شیوخ خلیج بهرهمند است و آنان نیز از یاریهای ایران در مسیر عملیات توسعه و اینگونه پدافند داخلی برخوردار هستند. 59
5. نگرانی ایران از گسترش اندیشههای جنبش ظفار در منطقه خلیج فارس
جبهه خلق ظفار در دومین کنگره خود در سال 1968 میلادی، ضمن تأکید بر توسعه میدان فعالیت سازمان به تمامی حوزه خلیج فارس، مبارزه با حکمرانان محلی منطقه و همکاری نزدیک با گروههای ضد دولتی را در صدر برنامههای خود قرار داد. جبهه خلق ظفار، راهبرد خود را اینگونه بیان میکرد:
هدف راهبردی جبهه بعد از سال 1968 عبارت است از توسعه مبارزات انقلابی ظفار که گسترش دامنه آن به عمان و قسمتهای انتهایی خلیج، بحرین و قطر میرسد. انقلاب در جنوب عمان، راهگشایی برای کمک به جنبشهای انقلابی در سراسر منطقه خلیج است که جبهه دمکراتیک، آنجا را به عنوان یک منطقه واحد تلقی میکند. انقلاب، بدون سرنگونی چنین رژیمهایی نمیتواند دوام و بقایی داشته باشد و در غیر این صورت، کلیه جنبشهای منطقه خاموش میشوند. 60
و در اطلاعیه سال 1970 میلادی آمده است: «آزادی ظفار، فقط اولین قدم برای آزادی کلیه خلیجفارس است. مبارزات ما قسمتی از جنبش همه جانبه علیه امپریالیسم و استثمار توسط سرمایهداری است. ما تا آزادی کلیه خلیج فارس مبارزه خود را ادامه خواهیم داد».
چریکهای ظفار، تمامی شیخنشینهای خلیجفارس را رژیمهای عشایری دانسته و معتقد به سقوط آنها بودند و برقراری هرگونه روابط سیاسی با آنان را محکوم میکردند. 61 ایران بر اساس سیاست دومینو، 62 سقوط عمان را به منزله فروپاشی سایر کشورهای کوچک عرب منطقه میدانست که میتوانست، درنهایت، جنوب ایران را نیز در معرض بحرانهای جدی خطرناک حاصل از دستاوردهای جبهه خلق قرار دهد. شاه در مصاحبه با روزنامه السیاسه کویت در روز یکشنبه 15/10/1353 با اشاره به همین موضوع گفت: « آنها (دولت عمان) از جانب کسانی تحت خطر هستند که برای نوع رژیم ما هم خطرناک محسوب میشود. اگر مسقط به دست کسانی سقوط کند که از سیاستهای مخالف با رژیمهای موجود در منطقه پیروی میکنند، همه کشورهای منطقه، حتی کویت در معرض خطر قرار دارند». 63
در نهایت، ایران درصدد مقابله با جنبش ظفار برآمد که خطر رسوخ اندیشههای نوین و ایدئولوژی ضد حکومتی آن در میان گروههای مخالف انقلابی داخلی، بسیار بیش از امکان توسعه ارضی آن، رژیم پهلوی را تهدید میکرد.
6. مبازره با سیاستهای دولت یمن جنوبی
جمهوری دمکراتیک یمن جنوبی از آغاز استقلال، بهعنوان یکی از مهمترین پایگاههای تقویت جنبشهای ضد دولتی در منطقه خلیجفارس به فعالیت پرداخت. یمن جنوبی از مناطق کلیدی و راهبردی در خاورمیانه به شمار میرفت.
یمن جنوبی بهتدریج به مرکزی برای تجمع عناصر متمایل به بلوک شرق در جهان و یگانه پایگاه مهم برای فعل و انفعالات نظامی و سیاسی شوروی در منطقه تبدیل شد. در مه 1970، هزاروپانصد نفر سرباز روسی به همراه یک گردان توپخانه در یمن جنوبی مستقر بود. خلبانان روسی نیز هدایت هواپیماهای پیشرفته میگ 23 64 این دولت را برعهده داشتند. 65
علاوه بر عناصر نظامی شوروی، تا سال 1354 بیش از هزار نفر کوبایی در یمن جنوبی فعالیت میکردند که علاوه بر آموزش سیاسی و نظامی ارتش عدن در اردوگاههای ویژه، وظیفه پرواز و آموزش میگهای روسی 17 و 21 66 را نیز به انجام میرساندند. 67
علاوه بر این، یمن جنوبی در تقویت جبهه ظفار نقش اول را داشت و این امر تا بدانجا پیش رفت که حیات و ممات این جنبش به میزان حمایت آن دولت بستگی تام داشت. ریچارد نیکسون در مورد خطرات وجود یمن جنوبی برای منافع جهان غرب مینویسد:
یمن جنوبی، انعطافناپذیرترین آلت فعل شوروی در جهان عرب به شمار میرفت. این سرزمین بایر، میزبان مستشاران شوروی و کوبایی و متخصصان آلمان شرقی در ایجاد یک مملکت پلیسی بود. یمن جنوبی در واقع، کوبای شبه جزیره عربستان بود و به عمان که مالک یکی از گرانبهاترین قطعات ارضی در سراسر جهان است، یعنی نوک شبه جزیره رأس المسندام در ساحل جنوبی تنگه هرمز، نظر داشت. 68
ایران با درک خطر عمیق یمن جنوبی برای گسترش سیاست امنیتی و نظامی تهران در خلیجفارس و دریای عمان و بهعلاوه در تشدید جنبشهای منطقه درصدد برآمد که با سرکوب حرکت ظفار، ضمن ایجاد سدی در برابر این نفوذ، دولت یمن را در منطقه، منزوی و محصور سازد.
7. چالش شدید و تضاد عمیق منافع بین ایران و جبهه خلق ظفار
شاه و چریکهای ظفار به طرز عجیب و کاملا مشهودی در تضاد سیاسی و نظامی و ایدئولوژیک با یکدیگر بودند. امری که میبایست در گذر زمان، تشدید شده باشد. این مسئله را میتوان در چند بُعد و در ارتباط با هم مورد بررسی قرار داد:
1. سازمان چریکی ظفار، رژیم پهلوی ایران را ژاندارم منطقه میدانست که با مساعدت مستقیم حکومت واشنگتن و در نتیجه فرایندهای پس از بحران کره و ویتنام و پیدایش دکترین نیکسون شکل گرفته و توسعه قدرت پیدا کرده است. جبهه ظفار، تهران را حامی دولتهای محافظهکار عرب، بهویژه عربستان میدانست که ضمن کمک به ارتجاع، سبب حضور بیشتر دولتهای غربی به ریاست امریکا در منطقه میشد. همچنین، تهران روابط خود را با اسرائیل حفظ کرده بود؛ امری که با توجه به تسلط و نفوذ فراوان گروههای فلسطینی بر سازمان، چریکها را هرچه بیشتر رودرروی ایران قرار میداد. ایران جزء اولین دولتهایی بود که حکومت سلطان قابوس را پس از کودتای 1970 به رسمیت شناخت و روابط سیاسی و اقتصادی و نظامی را با آن آغاز کرد. مجموع این عوامل در روند حرکت و توسعه جبهه خلق، اشکال و اختلال به وجود میآورد. در نتیجه، کینه و دشمنی مستقیم و بسیار شدیدی در بین آنان نسبت به رژیم پهلوی به وجود آمد، در گزارشی رسمی از وزارت امور خارجه رژیم پهلوی در این ارتباط آمده است: «دشمنی شورشیان ظفار با دولت ایران بسیار عمیق است و حتی در بعضی اوقات به نظر میرسد که شدیدتر از دشمنی آنان با عربستان سعودی است.» 69
جبهه خلق این دشمنی را حتی در زمانیکه ایران، مداخله خود را در ظفار آغاز نکرده بود، در خود داشت
و به تدریج نیز افزایش یافت که اوج آن پس از اعزام نیروهای ایران به عمان در سال 1352 بود.
جبهه خلق در اطلاعیه خود در سال 1970 میلادی، ضمن تأکید بر خروج کامل نیروهای انگلیسی، خواستار لغو کلیه تعهدات شیوخ منطقه به ایران شد.
به ابتکار جبهه خلق در دسامبر 1972 به مناسبت نخستین سالروز بازگشت جزایر سهگانه به ایران و در نکوهش استقرار روابط اعراب با آن در رأسالخیمه امارات متحده عربی تظاهرات همگانی برپا شد که در آن به سیاستهای رژیم پهلوی، اعتراضات سختی صورت گرفت. 70
2. در برابر اینگونه اقدامات جبهه خلق، شاه نیز نفرت و خصومت عمیقی نسبت به چریکهای ظفار داشت که گاه به نظر میرسید از چارچوب منازعات سیاسی خارج شده و جنبه شخصی پیدا کرده است. این مشخصه را نیز میتوان در چند بعد بررسی کرد:
الف ـ استفاده مکرر جبهه خلق از عناوین جعلی خلیج، خلیج عربی و خلیج اشغال شده که شاه نسبت به آن به شدت حساسیت و واکنش نشان میداد. بسیاری از کدورتهای ایران در آن زمان با دولتهای عرب خلیجفارس نیز از این امر نشأت میگرفت.
ب ـ تبلیغات گسترده و برپایی گردهماییهای مکرر در حمله به سیاستهای رژیم پهلوی حتی از روزهای آغازین شکلگیری جبهه خلق که در میان گروههای مرکز گریز متنوع منطقه بیسابقه بود.
ج ـ همکاری متقابل گروههای داخلی مخالف رژیم پهلوی و چریکهای ظفار این امر یکی از مهمترین علل دشمنی ایران با چریکهای عمان بود که مستقیمآ و خارج از بازیهای تبلیغاتی سیاسی، تهران را در معرض خطرات جدی قرار میداد؛ موضوعی که شاه نسبت به آن به شدت حساسیت ابراز میکرد.
شاه در جریان مسافرت به اروپا در تیرماه 1353 گفته بود:
منافع حیاتی ما از جانب خرابکارانی که به کار خود، نام جنگ آزادیبخش دادهاند، تهدید میشود. اینها میخواهند خرابکاری را در تمام منطقه توسعه دهند.
از شما میپرسم، چه کسی میخواهد چه کسی را آزاد کند و ار چه افراد کاملا بیسواد و آدمکش حرفهای سعی میکنند ملتی را آزاد کنند؛ برای چه، چه چیزی به او بدهند؟ برای اینکه خرابکاری را در تمام منطقه گسترش دهند. 71
در آنجا وحشیهای بدبخت ظفاری وجود داشت که نام ارتش آزادیبخش به خود داده بودند.
8. کسب تجارب نظامی
ارتش ایران در مدت زمانی کوتاه به سرعت از یک نیروی کوچک با توانمندی تجهیزاتی اندک به یکی از پیشرفتهترین ماشینهای نظامی جهان تبدیل شد. این ارتش با وجود برخورداری از مدرنترین تسلیحات نظامی، به جز یک رشته درگیریهای محدود مرزی در غرب با دولت عراق، تجربه نبرد در یک جنگ وسیع واقعی را نداشت. 72 نبرد ظفار، میدان مناسبی برای کسب تجارب نظامی، اجرای عملی آموزشهای نظری و اطلاع از قابلیت و توانایی تجهیزات پیشرفته ارتش ایران بود که به قول آنتونی پارسونز، طبقهای ممتاز و نازپرورده به حساب میآمد. 73 به نوشته کیهان، این اولین نبرد خارجی ارتش مدرن ایران بود که ترکیبی از نیروهای مختلف در آن شرکت داشتند. 74 به منظور کسب بیشتر بهرهمندی از این موقعیت نظامی پیش آمده، سران نظامی رژیم پهلوی، علاوه بر تعویض پیدرپی نیروها پس از سه الی چهارماه مأموریت، از یگانهای مختلف ارتش مستقردر اقصی نقاط کشور نیز استفاده میکردند. 75 ارتش ایران با شرکت در نبرد ظفار توانست، از برخی جنگافزارهای پیشرفته خود، تجربه جنگی بهدست آورد که به عنوان نمونه میتوان از موشکهای انگلیسی تازه خریداری شده راپیر یاد کرد. 76
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مسقط و عمان. 55-1350. جعبه 7. پرونده2. بخش 5 . از بهمن زند سفیر ایران در عمان به عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه. به شماره و تاریخ 264 / س 14/9/1354. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه.
2. مسقط و عمان. 55-1350. جعبه 21. پرونده3. بخش 7. مقاله «وجود قوای ایران» از روزنامه عمان، ش .90 مورخ 3/8/1974. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه.
3. «دفاع سفیر عمان از حضور نیروهای ایران». اطلاعات. 2/4/1353. ص 2 .
4. «شاهنشاه آریامهر: شرکت و همکاری در جامعه ما تضمین شده است». اطلاعات. 1/4/1353. ص 13 .
5. صورت مذاکرات شاهنشاه آریامهر با ابراهیم محمدالحمدی رئیس شورای فرماندهی و فرمانده کل قوای جمهوری عربی یمن. تاریخ 6/6/1354. ش ب، 197 ـ ح. اداره اول سیاسی. آرشیو اسناد ریاست جمهوری.
6. اداره نهم سیاسی. صورت مذاکرات شاهنشاه آریامهر با حضرت شیخ حمد بن محمد آل شرقی حکمران فجیره در کاخ نیاوران. تاریخ 14/8/1354. ش ب، 197 ـ ح اداره اول سیاسی. آرشیو اسناد ریاست جمهوری.
7. Headly Danoun
8. Mori Garet
9. «عمان پیشنهاد پیمان دفاعی ایران را پذیرفت». اطلاعات. 8/1/1352. صص 12 و 4 .
10. «مصاحبه شاهنشاه با روزنامه الحوادث لبنان». اطلاعات. 4/9/1352. ص 10 .
11. «مصاحبه مهم شاهنشاه با دیلی تگلراف». اطلاعات. 20/11/1352. ص 1 .
12. Edward Behr
13. NewsWeek International
14. «شاهنشاه آریامهر: ما نباید خود را دست کم بگیریم». اطلاعات. 24/7/1353. ص 4 .
15. مشعلهای خلیج فارس. ص 145 .
16. ر.ک: به فصل ششم، بخش دوم.
17. Lepoint
18. روابط ایران و غرب. ص 12 .
19. Donald. N. Wilber. Iran Past and Persent. Princeton university press, 1976. P. 333.
20. پیروز مجتهدزاده. «افقهای تازه در خلیجفارس و اقیانوس هند». مسائل جهان. سال 4. شماره 8. آذرماه .1355ص 36 .
21. محمدرضا پهلوی. پاسخ به تاریخ. ترجمه حسین ابوترابیان. تهران، ناشر مترجم کتاب، بیتا. ص 266 .
22. مندرجات نشریات اسرائیل درباره ایران. شماره پرونده در ساواک 2/12137. 27/12/1352. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
23. انقلاب ظفار و تحولات خلیج. صص 56-55 .
24. محمود جعفریان. «خلیج فارس، خلیج فارس است؛ چرا دنبال سند برویم». رستاخیز. 23/11/1354. ص 17 .
25. جهانگیر آموزگار. نفت خلیجفارس و اقتصاد جهانی. خلیجفارس و اقیانوس هند در سیاست بینالمللی. ویرایش عباس امیری. تهران، مؤسسه پژوهشهای سیاسی و اقتصادی بینالملل، 1354. ص 543 .
26.Linkage Policy
27. هوشنگ امیراحمدی. «سیاست خارجی منطقهای ایران». ترجمه علیرضا طیب. اطلاعات سیاسی و اقتصادی.سال 7. ش 11 و 2. مرداد و شهریور 1372. ص 543 .
28. «حجم واردات و صادرات بنادر». بانک مرکزی ایران. ش 115 تا 117. فروردین و اردیبهشت و خرداد. 1350، صص 95-94 و 92 .
29.Oil Shook
30. Paul Marantz and Steinberg. Super Power Involvement in the Middle East Dynamics ofForeign Policy. Wes View Press. Boulder and London. 1985. P. 184.
31. همان. ص 118 .
32. تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی. ص 274 .
33. «ظفار؛ سرزمینی که نیروهای ایران در آن نبرد میکنند». کیهان. 20/11/1352. ص 3 .
34. «عمان، موشکها را در تنگهای حیاتی به خدمت میگیرد». آیندگان. 8/12/1353. ص 7 .
35. Frank Jailes
36. اطلاعات. «مصاحبه شاهنشاه آریامهر با سردبیر روزنامه ساندی تایمز». 22/12/1352. ص 7 .
37. «مصاحبه شاهنشاه با سردبیر روزنامه السیاسه کویت» اطلاعات. 5/9/1352. ص 5 .
38. «مصاحبه شاهنشاه آریامهر با روزنامه لوموند فرانسه» اطلاعات. 5/4/1353. ص 4 .
39. مسقط و عمان. 55-1350. جعبه 1. پرونده 3. متن کامل مصاحبه شاهنشاه آریامهر با خبرنگار خبرگزاری فرانسه. 15/4/1354. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه.
40. «اردشیر زاهدی: چرا فرانسه و انگلستان اسلحه میخرند». آیندگان. 5/7/1354. ص 4 .
41. «شاهنشاه: حالا نوبت ماست که به دیگران کمک کنیم». آیندگان. 2/11/1350. صص 1 و 11 .
42. کشور سلطنتی عمان. تهران، اداره نهم وزارت امور خارجه، 1352. ص 33 .
43. مشعلهای خلیج فارس. صص 141-142 .
44. «شاهنشاه آریامهر: تنها منظور چپهای افراطی خرابکاری است، نه سازندگی». رستاخیز. 15/4/1354، ص 2 .
45. بیژن اسدی. علائق و استراتژی ابرقدرتها در خلیج فارس. تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1371. صص 26-27 .
46. Eliot Richardson
47. جان گرلینگ. امریکا و جهان سوم. انقلاب و دخالت. ترجمه محمود ریاضی. تهران، چاپخش، بیتا. ص 444 .
48. نفت و سیاست ایالات متحده امریکا در خاورمیانه. ص 89 .
49. جنگ واقعی، صلح واقعی. صص 155-158 .
50.Koroshechev
51. Kennedy
52. «عملیات چریکی. دانشکده پیاده»، آموزش عملیات. شماره آموزشی 1996. سال تحصیلی 54-1353. ص 5. نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی.
53. جنگ واقعی، صلح واقعی. صص 158 و 132 .
54. محمد فردسعیدی، شهرام چوبین. تحولات سیاسی در خاورمیانه و سیاست خارجی ایران. تهران، مؤسسه پژوهشهای سیاسی و اقتصادی، 1354. ص 6 .
55. مندرجات نشریات اسرائیل درباره ایران. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
56. مسقط و عمان. 55-1350. جعبه 14. پرونده 205. از وزارت امور خارجه به سفارت ایران در مسقط. 14/9/1354. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه.
57. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران. بولتن 167. 11/6/1354. میکروفیش محرمانه.
58. ه . موحد. دو سال آخر، رفرم تا انقلاب. تهران، امیرکبیر، 1363. ص 38 .
59. نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی. همان منبع. صص 12-13 .
60. عربستان بیسلاطین. ص 312 .
61. خلاصه گزارش اداره اول سیاسی. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه.
62. Deminu Policy
63. مسقط و عمان. 55-1350. جعبه 1. پرونده 2. متن کامل مصاحبه شاهنشاه آریامهر با روزنامه السیاسه کویت. 15/10/1353. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه.
64. Mig 23
65. شروود کوردییر. نیروهای واکنش سریع امریکا. گروه مترجمان زیر نظر همایون الهی. تهران، قومس. ص 56 .
66. Mig17 and Mig21
67. مسقط و عمان. 55-1350. جعبه 21. پرونده 2. بخش 9. از عباسعلی خلعتبری وزیر خارجه به امیرعباس هویدا نخستوزیر، نصرتالله معینیان رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی، ارتشبد غلامرضا ازهاری رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، ارتشبد نعمتالله نصیری معاون نخستوزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور. به شماره و تاریخ، 5942 - 26/12/1354. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه.
68. جنگ واقعی. صلح واقعی. همان منبع. ص 154 .
69. خلاصه گزارش اداره اول سیاسی. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه.
70. مشعلهای خلیج فارس. ص 149 .
71. «شاهنشاه آریامهر در مصاحبه با نمایندگان وسایل ارتباط جمعی». 8/4/1353. ص 8 . اطلاعات.
72. مصاحبه نگارنده با شاهدان عینی.
73. ویلیام سولیوان، آنتونی پارسونز. خاطرات دو سفیر، اسراری از سقوط شاه و نقش پنهان امریکا و انگلیس در ایران.ترجمه محمود طلوعی. تهران. علم. 1375. ص 290 .
74. «انعکاس پیروزی ایران در ظفار». کیهان. 22/11/1352. ص 15 .
75. مصاحبه نگارنده با شاهدان عینی.
76. سند 1/844 -509-145د. مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران