17 اسفند 1399

17 اسفند سالروز رحلت مجاهدِ سعید، آیت‌الله عبدالرحیم ربانی‌شیرازی


مرکز بررسی اسناد تاریخی

در جریان انقلاب اسلامی ایران گروه‌ها و افراد متعددی تاثیرگذار بودند. بعد از قیام پانزده خرداد 42 نقش اصلی در این میدان بر عهده روحانیت پیشرو و مبارزی بود که به رهبری حضرت امام(ره) تا نتیجه نهایی و سرنگونی رژیم پهلوی، لحظه‌ای از پا ننشستند. آیت‌الله عبدالرحیم ربانی‌شیرازی بدون شک یکی از نخستین یاران صدیق و خستگی‌ناپذیر امام در مبارزه با رژیم پهلوی بود. ایشان دوره‌ای طولانی از سال 42 تا 57 را شجاعانه با مبارزه، شکنجه، زندان و تبعید گذراندند. ایشان یک روحانی انقلابی از جنس روحانیت مترقی‌ای بود که نقش خود را نه فقط ممارست فکری و فرهنگی در حوزه فقه اسلامی بلکه بالاتر از آن، تشکیل حکومت اسلامی مبتنی بر رعایت حقوق انسان‌ها می‌دانستند. این مقاله به روش توصیفی تلاش کرده‌ است با استفاده از منابع کتابخانه‌ای و ارزیابی اسناد آرشیوی که پیرامون فعالیت‌های ایشان موجود است، زوایای مختلف زندگی این فقیه وارسته انقلابی را مورد واکاوی قرار دهد. یافته‌های تحقیق به وضوح نشان می‌دهند که آیت‌الله ربانی‌شیرازی نقشی اساسی در روشن نگه داشتن آتش مبارزات مردمی و سرانجام پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشته ‌است.

آیت‌الله عبدالرحیم ربانی‌شیرازی، مبارز برجسته و مجاهد خستگی‌ناپذیر در دهم فروردین سال 1301 ش برابر با سوم شعبان 1340ق در شیراز متولد شد[1] و دوران‌ کودکی‌ تا بخشی‌ از جوانی‌ را در این‌ شهر گذراند. معنویت‌ و اخلاص‌ موجود در خانواده‌ او، از وی‌ انسانی‌ متدّین‌، مجاهد و وارسته‌ ساخت و او را به‌ خدمت‌ در راه‌ تعالی‌ اسلام‌ و تشیّع‌ علاقه‌مند کرد. در 12 سالگی‌ به‌ فراگیری‌ علوم‌ اسلامی‌ روی‌ آورد. صبح‌ها به‌ مدرسه‌ آقا باباخان‌ که‌ از مدارس‌ معروف‌ شیراز واقع‌ در جنوب‌ شرقی‌ مسجد وکیل است،‌ می‌رفت‌ و پس‌ از آن‌ به‌ دلیل‌ روحیه‌ خودکفایی‌ و مناعت‌ طبع‌ به‌ کار در بازار وکیل‌ می‌پرداخت‌. تماشای صحنه حمله یکی از مأموران انتظامی رضاخان در وسط بازار شیراز به روحانی محترمی که در اعتراض به کشیدن چادر از سر زن مسلمانی، مورد کتک‌کاری و بی‌احترامی قرار گرفت، مسیر زندگی ربانی‌شیرازی را به حوزه علمیه ‌کشاند.[2] آیت‌الله ربانی راجع به چگونگی ورودش به عالم طلبگی می‌فرمایند: «در شیراز مشغول به تحصیل ابتدایی، سپس از سال 1318 مشغول به تحصیل عربی شدم و در دوران اختناق رضاشاهی با بینشی که از طریق خانواده و دوستان مذهبی پیدا کردم یگانه راه نجات ایران از چنگال کفر را تقویت روحانیت و احیای فکر اسلامی به خصوص مذهب شیعه می‌دانستم، لذا با همه‌ بدبینی که مردم از روحانیت پیدا کرده بودند و دروس قدیم را خرافات می‌پنداشتند و به کسانی که به آن اشتغال داشتند به دیده‌ حقارت می‌نگریستند و او را مسخره می‌کردند به درس خواندن ادامه و در برابر نقادان به دفاع سخت می‌پرداختم.»[3]

در سال 1312ش که فعالیت گروه‌ها و احزاب و تشکیل اجتماعات به کلی ممنوع شده بود، حزب برادران که توسط آیت‌الله سید نورالدین حسینی شیرازی پایه‌گذاری شد، فعالیت خود را به صورت مخفیانه آغاز کرده بود. در این حزب ابتدا کسانی که به عضویت پذیرفته می‌شدند در هسته‌های چند نفری وارد می‌شدند؛ چه بسا اعضای یک گروه، افراد گروه‌های دیگر را نمی‌شناختند و جلسات محرمانه برگزار می‌کردند. بلافاصله پس از شهریور 1320 اولین اجتماع علنی حزب برادران تشکیل شد.[4] عبدالرحیم ربانی‌شیرازی که از قبل بنیانگذار این حزب را می‌شناخت و بارها از مجلس وعظ و دانش او بهره‌مند شده بود به عضویت حزب برادران درآمد و فعالیت‌های سیاسی خود را رسما شروع کرد. وی در این مورد می‌گوید: «مرامنامه‌ حزب، اعتقاد من را در باره‌ روحانیت و ولایت مرجع دینی تقویت می‌نمود و زمینه‌ رهایی ایران را از چنگال استعمارگران و مستبدان و احیای اسلام واقعی را، ولایت مرجع دینی معرفی می‌نمود. من هم علنا در آن حزب مشغول فعالیت شدم و جلساتی از آن را اداره می‌نمودم و تا سال 1325 تقریبا در آن حزب فعالیت می‌نمودم ولی از آن به بعد به عللی از حزب کناره‌گیری کردم.»[5] مبارزات سرسختانه ایشان با تبلیغات الحادی حزب توده در سال‌های 1320 ش. نیز در پرونده فعالیت‌های سیاسی ایشان به چشم می‌خورد. در سال‌های 1325 و 1326 که فعالیت‌های حزب توده در سراسر ایران و شیراز توسعه پیدا کرد، ایشان با تمام قوا به میدان آمد و با آنها به مبارزه پرداخت.

2- تحصیلات در قم و ورود به محضر آیت‌الله العظمی سیدحسین بروجردی

3- طرح پیشنهاد اتحاد مراجع

در جریان تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال 1341 ش که مخالفت علما را به دنبال داشت، آیت‌الله ربانی یکی از علمای فعال بود. ایشان در یکی از مصاحبه‌ها، در خصوص چگونگی مقابله با این لایحه می‌گوید: « از همان روزی که خبر لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی منتشر شد، شب را تشکیل جلسه دادیم و با مدرسین به گفت‌ و گو پرداختیم که سه موضوع در آن جلسه به تصویب رسید :

2- نظریات مراجع به صورت اعلامیه‌ در سطح عمومی منتشر شود.

این سه موضوع توسط نماینده مدرسین به حضور مراجع ابلاغ شد و منتظر جواب ماندند. مراجع نیز پس از درخواست آقایان مدرسین در آن شب تشکیل جلسه دادند تا به اتفاق، نظر مشترک خود را پیرامون لایحه مزبور اعلام دارند. بدین صورت اولین نشست مشترک علمای طراز اول قم در منزل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری به میزبانی آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی به وقوع پیوست. حاصل این نشست‌ها و مبارزات علما، عقب‌نشینی دولت و اعلام رسمی خبر لغو لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در جرائد کشور بود.[9]

همزمان با گسترش نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی (ره)، همکاری آیت‌الله ربانی شیرازی با این نهضت آغاز شد. ایشان از نخستین یاوران امام و نهضت اسلامی ملت ایران بود. حضرت امام که در پی اعتراض به رفراندوم فرمایشی شاه در زندان ستمشاهی به سر می‌برد، پس از تحمل 10 ماه زندان شاه در فروردین 1343 آزاد شدند که این امر با استقبال و شادی زایدالوصف مردم و طلاب همراه بود. با پیشنهاد و کمک آیت‌الله ربانی مسیر نسبتاً طولانی از درب منزل امام خمینی (ره) تا مدرسه فیضیه را که مسیر عبور امام خمینی بود چراغانی و آذین‌بندی کردند. همسر آیت‌الله ربانی نقل می‌کند که ایشان جهت حسن اجرای برپایی برنامه‌های جشن آزادی امام خمینی، تا یک هفته تمام شب را بیدار می‌ماندند و اصلاً نمی‌خوابیدند. ایشان در همین رابطه قطعنامه‌ای با امضای حوزه علمیه قم تنظیم کرد که اندکی پس از ورود امام خمینی(ره) و نشستن در جایگاه مخصوص، توسط یکی از طلاب برای مردم خوانده شد.[10] در پی صدور اعلامیه‌ای 10 ماده‌ای از سوی طلاب در این جشن، ساواک آن را مضره دانسته و برای اولین بار آقای ربانی برای بازجویی به ساواک احضار می‌گردد[11] که با تشخیص ساواک مبنی بر حقیقت‌گویی آزاد می‌شود.[12]

امام خمینی که پس از آزادی در منزلش تحت نظر بود، در اجتماع بزرگی از مردم نطقی در مخالفت با کاپیتولاسیون ایراد کرد. در این سخنرانی، ایشان شاه را مورد حمله قرار داد، دولت و مجلسین را فاسد دانست و آمریکا و اسراییل را دشمن اسلام و ایران خواند. رژیم شاه که دیگر تاب تحمل حق‌گوئی و افشای نقشه‌های وابستگی توسط امام را نداشت، در شب 13 آبان 1343، صدها کماندو به همراه مزدوران ساواک به منزل امام در قم یورش بردند و ایشان را دستگیر و به تهران منتقل کردند و سپس با یک هواپیمای نظامی ایشان را به ترکیه تبعید کردند. اطلاعیه کوتاه ساواک که از رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها انتشار یافت، چنین بود: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلائل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 13 آبان 1343 از ایران تبعید گردید.»[15] این خبر چون موجی در میان مردم و طلاب پیچید و جوش و خروشی در دوستداران امام و اسلام ایجاد کرد.  پلیس پس از بازداشت حضرت امام خمینی فرزند ایشان آیت‌الله حاج سیدمصطفی خمینی را نیز توقیف و روانه‌ زندان کرد. یک ماه از این وضعیت گذشته بود که روحانیون تصمیم گرفتند جلساتی گرفته و تصمیمی درست در مورد آزادی امام از این تبعید بگیرند. نتیجه جلسه بعد از گفت وگو و‌‎ ‎تبادل نظر این شد که برای فراهم کردن مقدمات آزادی امام یا روشن‌تر شدن وضعیت‌‎ ‎ایشان باید صدای اعتراض خودمان را به گوش جهانیان برسانیم و بهترین کار برای‌‎ ‎رسیدن به این هدف در این مقطع، تحصن در بیوت مراجع است. هدف از این تحصن در بیانیه حوزه علمیه قم، به منظور اعتراض به ادامه تبعید غیرقانونی مرجع عظیم‌الشأن حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خمینی مدظله‌العالی، اعتراض به رأی ظالمانه دادگاه تجدید نظر نظامی دائر بر اعدام 6 تن از اعضای هیئت‌های موتلفه اسلامی پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور، و حبس بقیه افراد پاک، متدین و مبارز بازار تهران بود.[16] بعد تصمیم گرفته شد‌‎ ‎که حضار در مجلس به چند گروه تقسیم بشوند و هر گروهی در بیت یکی از مراجع بدون‌‎ ‎این که قبلاً با مراجع مشورت بکنند و به آنها خبر بدهند، تحصن کنند و چون‌‎ ‎عده‌ای از این افراد از بزرگان حوزه بودند، طبیعی بود که جمع زیادی از طلاب، همراه آنها‌‎ ‎تحصن خواهند کرد. طبق این طرح آقای مشکینی به همراه جمعی از طلاب در بیت آقای‌‎ ‎شریعتمداری متحصن شدند و آقای ربانی‌شیرازی به همراه عده‌ای در منزل آقای‌‎ ‎گلپایگانی و عده‌ای هم در منزل آقای نجفی‌مرعشی تحصن کردند. متحصنین در منزل‌‎ ‎هر یک از مراجع به طور متوسط بالغ بر دویست نفر می‌شدند که تغذیه و تدارکات‌‎ ‎اینها توسط بیوت مراجع تأمین می‌شد.[17] پس از پایان این تحصن‌ها چند نفر از فضلا و مدرسین مانند حجت‌الاسلام آقای ربانی‌شیرازی و حجت‌الاسلام سبحانی را به زندان فرستادند.[18] ساواک قم در گزارش دستگیری عاملین اعتراض، آقای ربانی‌شیرازی را یکی از مدرسین حوزه علمیه قم معرفی کرده که نقش مهمی در تحریکات حوزه علمیه علیه دستگیری امام داشته است‌،[19] و همین تلاش با عنوان اقدام علیه امنیت ملی موجب دستگیری او شد.[20]

بعد از انتقال امام خمینی(ره) از ترکیه به عراق، موجی از شور و شعف در میان مردم و طلاب ایجاد شد و به همین دلیل آیت‌الله ربانی‌شیرازی به همراه آیت‌الله ناصر مکارم‌شیرازی و چند تن دیگر طی نامه‌ای به محضر امام خمینی، آرزوی مراجعت ایشان به ایران را نمودند.[26] آنها می‌دانستند که این انتقال(از ترکیه به نجف در سال 1344) به معنای پایان تبعید نیست و آنچه به شدت باید دنبال می‌شد، پیگیری رهایی امام از این تبعید و مراجعت به ایران است. به همین دلیل بود که آیت‌الله‌ ربانی، در نامه‌ای سرگشاده به هویدا نوشت: « شما خیال نکنید با انتقال حضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی از ترکیه به عراق می‌شود احساسات برافروخته این ملت را خاموش کرد. ادامه تبعید حضرت آیت‌الله خمینی در هر جا و به هر صورتی که باشد مایه ناراحتی و خشم عموم یک ملت است.» [27]

نقش آیت‌الله ربانی در گسترش دامنه اعتراضات نسبت به تبعید امام و همچنین دفاع از جایگاه روحانیت و همچنین پخش اعلامیه‌های امام بسیار پررنگ بود و ایشان یکی از پیشگامان انقلاب اسلامی ایران بود. ساواک در گزارش خود پس از دستگیری وی در سال 1345 می‌نویسد: «نامبرده یکی از محرکین اصلی و از طرفداران سرسخت خمینی می‌باشد که به علت تشکیل جلسه و اتخاذ تصمیماتی بر علیه دولت دستگیر گردید. از منزل وی مدارک و نامه‌‌های مضره و اعلامیه‌هایی علیه دولت به دست آمد.»[31] این اسناد به خوبی نشان دهنده روحیه انقلابی و شجاعت آیت‌الله ربانی است. مقاومت و سرسختی وی در راه آرمان‌های امام ستودنی است و این را هنگامی که رژیم قصد داشت در پی گرفتن تعهدی، وی را از زندان آزاد کند، مشاهده می‌کنیم. جریان از این قرار بود که رژیم از بازگشت آیت‌الله ربانی به قم هراسان بود و از طرفی هم ماندن ایشان در زندان به حیثیت حکومت لطمه زده و عاملی در تشدید حرکت‌های انقلابی روحانیون و دیگر گروه‌های مبارز بود. به همین دلیل ساواک تصمیم گرفت با گرفتن تعهد از مرحوم ربانی‌شیرازی مبنی بر عدم بازگشت به قم در صورت آزادی، از تداوم حرکت‌های انقلابی از سوی ایشان و دوستان‌شان جلوگیری به عمل آورد، لیکن آیت‌آلله ربانی حاضر نشد که چنین تعهدی بدهد.[32] این اقدام آیت‌الله ربانی منجر به ادامه مدت زندان شد.

حضور در زندان قزل قلعه و عدم دسترسی به بیرون هم باعث انفعال آیت‌الله و همرزمان وی نشد.  ایشان از درون زندان نامه‌ای سرگشاده به مراجع دینی، مجامع بین‌المللی و کشورهای اسلامی نوشت. به ‌رغم سخت‌گیری ماموران زندان، این نامه به بیرون از زندان رسید و تقریبا در سراسر ایران و برخی کشورهای دیگر پخش شد و رژیم شاه را در موقعیت دشواری قرار داد.[34] سرانجام شاه و مأموران امنیتی رژیم وقتی نتوانستند مدارک جرمی علیه آیت‌الله ربانی‌شیرازی در توجیه بازداشت غیرقانونی وی به دست بیاورند، در مقابل فشار افکار عمومی و  برای حفظ حیثیت رژیم، ایشان را آزاد کردند. بلافاصله پس از آزادی، آقای ربانی اقدام به ارسال تلگراف‌هایی خدمت مراجع عظام؛ آقای حکیم، آقای شیرازی، آقای شاهرودی و آقای خوئی نمود.[35] البته ساواک به شدت وی را تحت کنترل داشت که در قم حضور نداشته باشد و اکیداً سخنرانی نداشته باشد.[36] هرچند فعالیت‌های ایشان در زمینه سخنرانی محدود شده بود، اما به طور پنهانی ارتباط با امام و مخالفت با برنامه‌های رژیم را دنبال می‌کرد و در ارتباط با روحانیون شیراز حرف‌هایی علیه لایحه حمایت از خانواده مطرح ساخته بود[37] ضمن این‌که کمک‌های نقدی مختلفی را به کمک آقایان منتظری، بازرگان و طالقانی به خانواده‌های مبارزین دربند می‌رساند.[38]

 رژیم در تاریخ تیرماه 1347 به‌ رغم مخالفت علما و مراجع، دادگاه محاکمه وی را برگزار و ایشان را به 3 سال زندان محکوم کرد.[44] لیکن پس از گذراندن چندماه، در تاریخ 5 / 8 / 47 با توجه با بازداشت‌های قبلی، بقیه محکومیت دو ساله آیت‌الله ربانی بخشیده شده  و آزاد شدند.[45]

5- تلاش برای تثبیت مرجعیت امام(ره)

پشتیبانی ایشان و تلاش در این راستا باعث شد این رسالت در آن مقطع حساس به‌ خوبی پیش رود. سرانجام، اعلامیه‌ای در منزل آیت‌الله نوری همدانی و با همکاری آیت‌الله‌‎ ‎منتظری و ربانی شیرازی نوشته شد و امضای علما نیز با‌‎ ‎همت و تلاش جمعی از فضلا گرفته شد و در مجلس ختم آقای حکیم که توسط آقای خوانساری در قم برگزار شد از سوی شیخ علی اصغر مروارید قرائت شد.[48] این کار پیشرفتی بزرگ در پیشبرد نهضت امام بود چرا که مرجعیت عامه امام راه را برای ادامه مسیر هموارتر می‌کرد و بدون تردید نقش آیت‌الله ربانی شیرازی در این کار مورد تأیید همه بزرگان انقلاب بود. ساواک تهیه و توزیع این اعلامیه و عکسبرداری و ارسال به شهرستان‌ها را تماماً کار آیت‌الله ربانی می‌دانست.[49] لذا ایشان به دلیل این اقدامات تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی به صورت مخفیانه خارج از قم بود. سرانجام پس از پیگیری‌های زیاد ساواک[50] دستگیر و به زندان انتقال داده می‌شوند.[51]  و این بار نیز در مدتی کوتاه به شرط عدم فعالیت مجدد در پخش اعلامیه‌های امام از زندان آزاد می‌شود که ساواک علت آن را وساطت آیت‌الله شریعتمداری عنوان کرد.[52]

6- گروه ابوذر و آیت‌الله ربانی

در مورد ارتباط گروه ابوذر با سازمان مجاهدین، اسناد موجود، شواهد و قرائن این حقیقت را تأیید می‌کند که آنان تنها نامی از سازمان شنیده بودند و به رغم تلاش برای ارتباط با سازمان از طریق آیت‌الله ربانی‌املشی و حجت‌الاسلام فاکر‌خراسانی، به دلیل تردیدهایی که آن زمان در مورد انحرافات سازمان ایجاد شده بود و مشکلات و محدودیت‌های امنیتی، چنین ارتباطی برقرار نشد .[64]

7- دوران تبعید آیت‌الله ربانی

 دور نگه‌داشتن چهره‌های انقلابی همچون آقای ربانی شیرازی از قم و تهران برای رژیم حیاتی بود چرا که نقش ایشان در تحرکات ضد حکومتی بسیار مهم بود. بلافاصله پس از فیروزآباد، مرحوم ربانی را به سردشت در آذربایجان غربی تبعید نمودند.[76]  در آن جا تلاش کرد وحدت بین شیعه و سنی را تقویت کرده و وحدت آفرین باشد. لیکن رژیم که از حضور طولانی مدت ایشان در یک شهر هراس داشت تصمیم گرفت او را باز هم به شهر دیگری تبعید کند. جیرفت مقصد اجباری بعدی آیت‌الله ربانی بود. در مرداد ماه 1357 در معیت ژاندارمری به جیرفت اعزام شد.[77] ظاهرا در اوایل آبان ماه 57 و بنا به شرایطی که برای رژیم پیش آمده بود و مبارزات روز به روز بیشتر می‌شد، تصمیم ساواک بر این شد که برخی‌ها را آزاد کند. بدین ترتیب آزادی آیت‌الله‌ ربانی‌شیرازی، بلامانع اعلام[78] و ایشان از تبعید رهایی یافتند.

اندکی بعد، مبارزات اسلامی ملت ایران به ثمر نشست و حاصل این همه مبارزه، زندان و شکنجه، ورود شکوه‌مندانه حضرت امام به ایران در 12 بهمن 1357 بود. این رویداد حاصل مبارزه علمایی بزرگ و خستگی‌ناپذیر چون آیت‌الله ربانی‌شیرازی و همراهان ایشان بود. آیت‌الله ربانی‌شیرازی  طی ۱۸ سال مبارزه، در برابر مشکلات طاقت‌فرسایی چون زندان، شکنجه و تبعید، میدان مبارزه را خالی نکرد و مانند کوه ایستاد و بهترین دوران عمرش را در سیاه چال‌های پهلوی زیر شکنجه و زجر و ناراحتی گذراند و تسلیم نشد. اگر کوهی از فولاد می‌بود در این مدت ۱۸ سال ذوب می‌شد ولی او از کوه محکمتر بود و گویی که فرمایش مولا علی (ع) را اسوه خویش قرار داده بود که «نزول الجبال و لا نزول».

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی

  شروع جنگ‌هاى داخلى در مناطق مختلف کشور و به‌ خصوص در استان‌هاى مرزى مثل کردستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان، فارس و... نشان داد که توطئه‌هایی علیه انقلاب مردم در حالِ وقوع است. در این مرحله نیز آیت‌الله ربانی، یار و یاور امام و انقلاب ماندند و با پذیرش مسئولیت‌های مهم در پی دفاع از آرمان‌هایی که برای آن مبارزه کرده بودند، برآمد.

در این میان وضع دو استان کردستان و آذربایجان از سایر مناطق نگران‌کننده‌تر به نظر مى‌رسید. در چنین شرایطى آیت‌الله ربانى‌شیرازى اولین کسى بود که مجدداً براى دفاع از انقلاب پیشقدم شد و در میدان خطر حاضر گردید. او با صلاحدید حضرت امام (ره) در تاریخ 24 / 5 / 1358 ابتدا به کردستان و سپس به آذربایجان عزیمت کرد.[81]  رفتن وى به کردستان در زمانى صورت گرفت که نیروهاى ضد انقلاب بر بسیارى از امور منطقه حاکم شده و تقریباً اختیار آن جا را به دست گرفته بودند. این گروه‌ها که نوعاً چپ‌گرا و مارکسیستى بودند به ‌رغم اختلاف ‌نظر شدیدى که در بعضى از مسائل اعتقادى و اقتصادى و سیاسى و... با یکدیگر داشتند با هم مؤتلف شده و براى باج‌خواهى از دولت، روانه مناطق مرزى و به ‌خصوص کردستان شده بودند و به ایجاد آشوب و نا امنى پرداختند. آیت‌الله ربّانى پس از ورود به منطقه کردستان و آگاه شدن از ترکیب نیروهاى مخالفى که در آن جا جمع شده بودند و همچنین به منظور پیشگیرى از تکرار حوادث کردستان در مناطق مرزى و غیر مرزى کشور پیشنهادى را خدمت امام و دولت موقت فرستاد.[82]

 2- مأموریت به استان فارس

3- نمایندگی در مجلس خبرگان قانون اساسی و خبرگان رهبری

 ترور آیت‌الله ربّانى‌شیرازى

حضرت امام(ره) در تلگرافى خطاب به ایشان فرمود: از سوءقصد به جنابعالى مطلع شدم...بحمدالله جنابعالى از این سانحه نجات پیدا نمودید و امید است که به زودى صحت خود را بازیافته و به خدمت به اسلام و مملکت ادامه دهید...[86] آیت‌الله ربّانى پس از دریافت تلگراف امام خمینى، بلافاصله پاسخى تهیه نموده و ارسال کردند با این مضمون که: «ماهیت انقلاب اسلامى ایران برخلاف زعم کج‌اندیشان متکى به فرد یا افراد نیست که با ترور آن‌ها، وقفه یا ضربه‌اى بر آن وارد شود. انقلاب اسلامى ایران مرحله‌اى از تکامل انقلاب جهانى الهى است که با کوشش پى‌گیر پیامبران الهى و پیشوایان راستین و مردان معتقد استوار گشته است... و بر دو اصل «ایمان» و «جهاد» متکى است که حاملان آن دو اصل امتى مسئول و متعهدند که با رفت ‌و ‌آمد اشخاص خللى در تصمیم آن‌ها وارد نمى‌شود».[87]

 آیت‌الله ربانی‌ شیرازی‌، پس‌ از عمری‌ مجاهدت‌، سرانجام‌ در تاریخ‌ ۱۷ اسفند ۱۳۶۰ در حین‌ عزیمت‌ به‌ جلسه‌ شورای‌ نگهبان‌، بر اثر تصادف‌ در جاده‌ دلیجان‌ـ محلات‌ به‌ ملکوت‌ اعلی‌ شتافت‌. امام خمینی در 18 اسفند 1360 و در سوگ این روحانی بزرگوار و این مجاهد فی سبیل‌الله چنین فرمودند:

از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در آن دوران عهده‌دار ریاست جمهوری اسلامی ایران بودند نیز پیام تسلیتی خطاب به امام خمینی (ره) صادر گشت:

 ضایعه ارتحال عالم مبارز و روحانی فقید آیت‌الله ربانی‌شیرازی عضو فقهای شورای نگهبان را که یکی از پیشگامان مبازه علیه طاغوت و یکی از مجاهدان راه اسلام بود به محضر امام عصر «عج» و آن امام عزیز و نیز به جامعه روحانیت و ملت مسلمان و مبارز ایران تسلیت عرض می‌کنم. فقدان دانشمند و فقیه مبارزی همچون آیت‌الله ربانی شیرازی بدون شک ضایعه بزرگی است. مراتب فضل و دانش آن فقید سعید و تلاش شبانه‌روزی ایشان در راه استقامت و حاکمیت اسلام و پاسداری از دستاوردهای عزیز و ارجمند انقلاب اسلامی در سنگر مجلس خبرگان و شورای نگهبان قانون اساسی و در متن جامعه اسلامی آشکار است و بی‌شک جای خالی ایشان در جمهوری اسلامی محسوس خواهد بود. برای آن مرحوم مبارز طلب مغفرت و برای حضرتعالی طول عمر و برای بازماندگان آن شادروان صبر جمیل آرزو و برای اسلام و انقلاب عزت و عظمت آرزو می‌کنم»[89]

وی در مواقع مقتضی به تحقیقات علمی و تألیف نیز پرداخته و آثاری از خود بر جای گذاشته است. از جمله این آثار عبارتند از: تصحیح و تعلیق وسائل‌الشیعه، تصحیح و تعلیق بحارالانوار، قضاء‌الحقوق فی ترجمه ‌الصدوق، حرکت طبیعی از دو دیدگاه، رساله در عدم تحریف قرآن مجید، کتاب صلوه و ادعیه و قرآن و ملابس که به سبک جدیدی نوشته شده است.[90] و جامع الاحادیث یعنی آن چه از کتب در جلد دوم وسائل الشیعه است به اتفاق آیت الله حاج شیخ محسن حرم پناهی تألیف نمود.

پیروزی هر نهضت و انقلابی در گروه ایمان، اعتقاد راسخ و پایمردی در راه آرمان‌هایی هست که افراد از ابتدای شروع حرکت خود در ذهن دارند. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) با همیاری و مبارزه جانکاه و طاقت‌فرسای مبارزینی به وقوع پیوست که از سال 42 در سخت‌ترین شرایط، متحمل انواع سختی‌ها و شکنجه‌ها شدند. آیت‌الله ربانی شیرازی در زمره نخستین یاران نهضت مردمی ایران بود که از اوان جوانی با حمایت از مرجعیت و سپس رهبری امام خمینی در حوزه‌های علمیه به مبارزه با نقشه‌های شوم رژیم پهلوی برخاست. زندگی ایشان ترکیبی از مبارزه، زندان، شکنجه و تبعید بود که از سال 42 تا 57 تکرار می‌شد. بصیرت وی در تبعیت امام خمینی(ره) و حمایت از ایشان به کمک دوستان و مبارزین دیگر در حوزه علمیه قم و مقاومت در برابر توطئه‌های رژیم، وی را به یکی از خطرناک‌ترین مخالفین حکومت پهلوی تبدیل ساخته بود. اعتقاد راسخ به رهبری امام و بصیرت وی در نقش روحانیت در آن شرایط که رهبری عالم و بصیر و شجاع را طلب می‌کرد باعث شده بود هیچ تردیدی را در راه مبارزه به خود راه ندهد ولو به قیمتی سنگین برای خود و خانواده‌اش تمام شود. به همین دلیل بود که 18 سال از زندگی وی در بهترین دوران علمی ایشان در حوزه علمیه، صرف مبارزه و تحمل سختی‌ها شد و ردپای ایشان در تمامی وقایع و رویدادهای علیه رژیم به آشکارا دیده می‌شود.

________________________________________

[2]همان، ص 6

[4] زندگینامه آیت‌الله سیدنورالدین شیرازی،  احمدی، مهدی، منادی برادری، ص42

[6] همان، یاران امام، مقدمه، ص 8

[8] نشریه 15 خرداد،  همان، ص 277

[10] همان، مقدمه، ص 22

[12] همان، ص 11

[14] همان جا

[16] همان، یاران امام، مقدمه، ص 25

[18] سیدهادی خسروشاهی، اسناد نهضت اسلامی ایران، ص 101

[20] همان، ص 16

[22] همان، یاران امام، ص 24، 25، 29، 30

[24] همان، ص 37

[26] همان، یاران امام، ص 41

[28] همان، یاران امام، ص 43

[30] همان، یاران امام، ص 46

[32] همان، ص 59

[34] الهی، فرج‌الله، ربانی شیرازی، آیه استقامت، ص 90

[36] همان، ص 92، 93

[38] همان، ص 103

[40] همان، ص 120، 122

[42] روحانی، همان، ص 335

[44] همان، ص 333

[46] همان، مقدمه، ص 28 - 29

[48] موسوی تبریزی، همان، ص 250

[50] همان، ص 210، 211، 214، 216

[52] همان، ص 221

[54] همان، ص 278

[56] حسینیان، روح‌الله، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، ص 213

[58] همان، یاران امام، ص 311

[60] همان، مقدمه، ص 35

[62] همان، ص 355

[64] گروه ابوذر ، زرینی، حسین، ص 121

[66] همان، ص 356

[68] همان، ص 370-378

[70] همان، ص 409

[72] همان، ص 412

[74] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 20، ص311 و یاران امام به روایت اسناد ساواک، روایت پایداری، ص 423.

[76] همان، ص 427

[78] همان، ص 454

[80] دوانی، علی، همان، ص 470

[82] همان

[84] فصلنامه پاسدار اسلام، 27 / 12 / 1362

[86] صحیفه نور، ج 14، تهران، ص 149

[88] صحیفه نور، ج 16، ص 86

[90] دائره المعارف تشیع، ج 8،  ص 139تهران، نشر شهید سعید محبی، 1379

اسناد نهضت اسلامی ایران، خسروشاهی، سیدهادی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392.

بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، روحانی، حمید، ج2، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1364.

حماسه 17 خرداد 1354 مدرسه فیضیه، شیرخانی، علی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص  114.

ربانی شیرازی آیه استقامت، فرج‌الله الهی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373.

روزنامه جمهورى اسلامى، 24 / 1 / 60.

صحیفه نور، ج 14، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1378، ص 149.

غائله چهادهم اسفندماه 1359، ظهور و سقوط ضد انقلاب، تهران، دادگستری جمهوری اسلامی ایران، 1364.

گروه ابوذر، زرینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

منادی برادری، زندگینامه آیت‌الله سیدنورالدین شیرازی، احمدی، مهدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1396.

نشریه 15 خرداد «یادی از ربانی شیرازی»، دوره‌ی سوم، س2،  ش 6، 1388.

 

 

نهضت روحانیون ایران، دوانی، علی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 106.


http://historydocuments.ir/?page=post&id=1440