15 فروردین 1400

به مناسبت فرار محمدحسین آیرم، رئيس شهرباني از كشور

تمارض برای فرار


تمارض برای فرار

یکی از رودیدادهای مهم دوره حکومت پهلوی اول، ماجرای فریب خوردن رضاشاه و فرار حیرت‌انگیز رئیس شهربانی وی سرلشکر محمد حسین آیرم از کشور بود. فراری که به گفته برخی مورخین، رضاخان را تا زمان مرگش آزار می‌داد. آیرم خان که بخشی از پرونده سیاه دوران حاکمیت رضا‌شاه پهلوی را به خود اختصاص داده است دست‌پرورده خود وی بود و رضاخان مغلوب کسی شد که خود، او را برای ایجاد اختناق و رعب و وحشت در کشور و سرکوب مردم، رشد داده بود.
مقاله زیر شرح زندگی‌نامه سرلشکر آیرم و ماجرای فرار او از چنگ حکومت پلیس رضاخان پهلوی است:
سر لشکر محمد حسین آیرم، از رجال سیاسی و نظامی اوایل دوره رضاشاه و از ایرانیان مهاجر قفقازی (ایروان) است. وی در تهران به دنیا آمد و در این شهر و نیز قفقاز و روسیه تحصیلات خود را به پایان رسانید. پس از فراغت از تحصیل، به خدمت نظامیگری درآمد؛ برای انجام این خدمت، نیروی قزاق را انتخاب کرد و در 1280 ش در نوزده سالگی وارد رستة پیاده شد. به نظر می‌رسد این انتخاب بی‌ارتباط با تحصیلات او در روسیه و آشنایی با تشکیلات نظامی روس نبوده است.
آیرم،‌ قبل از انقلاب بلشویکی، یک سال در ارتش تزاری نیز به عنوان افسر خدمت کرد وی از جمله افسرانی بود که برای تکمیل دورة آموزش خود به دفعات به مؤسسات نظامی روسیه در مسکو و سن‌پترزبورگ رفته بودند ده سال پس از خدمت به درجة سرهنگی رسید. پس از آن نیز مدارج ترقی را به سرعت طی کرد، تا در 1312 ش به بالاترین درجة نظامی آن دوره، سرلشکری،‌ رسید؛ یعنی به ازای هر یک سال خدمت، یک درجة نظامی دریافت داشته است.
در همان اوان خدمت به آجودانی کلنل لیاخوف، فرماندة کل نیروی قزاق در ایران منصوب شد و در 1294 ش به مقام ریاست ستاد نیروی قزاق نایل آمد آیرم در 1300 ش سمت فرماندهی تیپ مستقل شمال با درجة سرهنگی یافت و در این مدت برای جلب رضایت رضاخان، در رشت دست به اقداماتی عمرانی زد؛ از جمله به دستور او، احداث خیابان وسیعی را در مقابل فرمانداری آغاز کردند و آن را خیابان پهلوی نامیدند. اما اجحافات فراوان او به حقوق صاحبان املاک و خانه‌ها برای ساختن آن خیابان، اعتراض بسیاری از مردم را برانگیخت؛ تا آنجا که آیرم ناچار دستور داد کار احداث خیابان را نیمه‌کاره رها کنند. برپایی چندین ساختمان بزرگ نیز به دستور او انجام گرفت، که از قبال آن به ثروت قابل توجهی رسید.
در این دوران، در کشور حادثه‌ای اتفاق افتاد و موقعیت آیرم را سخت متزلزل ساخت و آن تجاوزها و راهزنی‌های ترکمانان در استرآباد بود. ترکمن‌ها راه‌ها را مسدود ساخته، دست به قتل و غارت مردم گشاده بودند و زنان را می‌ربودند. هر روز خون‌های بی‌شماری بر زمین ریخته می‌شد و اموال و نوامیس بسیاری به یغما می‌رفت. چون خبر به پایتخت رسید، رضاخان،‌ آیرم را مأمور ختم غائله ساخت. آیرم که از جنگ و درگیری و دشواری‌های نظامیگری پرهیز داشت، در آغاز کوشید تا با دادن باج، سران ترکمن را رام ساخته، غائله را فرو نشاند، ولی موفقیتی به دست نیاورد و ترکمن‌ها استرآباد را چپاول کردند و حتی وسایل شخصی و اثاث خانة آیرم را به غارت بردند شکست آیرم در این مأموریت موجب عزل او در 1304 ش شد و به پایتخت احضار گردید و به سمتی نه چندان مهم گماشته شد.
ریاست املاک سلطنتی به سرتیپ آیرم داده شد، و او برای شاه به مصادرة زمین‌های مرغوب پرداخت. در خدمت جدید نیز، اعمال خلاف عفت عمومی وی مردم را وادار به شورش کرد. خبر شراب خوردن او با روسپیان، در استخر قمباغی تبریز، خشم آیت‌الله انگجی تبریزی و مردم تبریز را برانگیخت علاوه بر آن، مبادرت نظامیان زیر دست وی به اخاذی از مردم، از دیگر موجبات نارضایی و شورش عمومی بود. رضاخان پس از خبر یافتن از ماجرا، سپهبد امیر احمدی را برای فرو خواباندن شورش، روانة آذربایجان کرد امیر احمدی در ظاهر برای عزل فرماندة لشکر و در باطن،‌ برای حفظ جان او و آرام‌ کردن اوضاع، آیرم را تحت‌الحفظ به تهران فرستاد و رضایت آیت‌الله انگجی را به دست آورد. آیرم، تنزل رتبه یافت و در تهران جزو افسران احتیاط درآمد و مدتی بی‌کار ماند تا این‌که از طرف شاه، به عنوان رئیس دژبانی مرکز انتخاب شد. در سِمت تازه، آیرم کوشید تا خود را به رضا‌خان بیشتر نزدیک کند. در این سال‌ها، یعنی در فاصلة سال‌های 1306 تا 1308 ش ریاست بازرسی ارتش و ریاست بازرسی پلیس را عهده‌دار بود. او در تعقیب مقصود خود، دوستان قدیمی خویش را، یعنی کسانی چون سرتیپ مرتضی‌خان یزدان‌پناه و فرج‌الله بهرامی، که او را برکشیده بودند، نزد شاه متهم می‌ساخت. سعایت‌های پی در پی او مؤثر واقع شد و توانست خود را بیشتر به رضاخان نزدیک سازد، و از نتایج آن نیز رسیدن به پست مهم ریاست شهربانی در 1310 ش بود از آن پس، آیرم حاکم بلامنازع و مقتدر عرصة نظامی گردید. سپس خواهر زن رضا‌خان را به ازدواج پسرش درآورد ـ آیرم پس از آن که صاحب فرزند شد، در روسیه تحت عمل جراحی قرار گرفت و برای همیشه مقطوع‌النسل گردید ـ
او برای تحکیم مبانی حکومت رضاخان و از بین بردن مخالفان، اقدامات بسیاری کرد. در آغاز تصدی جدید روزنامه‌ها را به چاپلوسی در مورد شاه واداشت و مردم را به چاپلوسی و خبرچینی برانگیخت؛ حتی رفتار وزیران و دولت‌مردان سرشناس نیز تحت نظارت مخفیانة او بود به گفته بهار، او دسته‌دسته جوانان ایران را به اتهام عقیدة بلشویکی داشتن، به پای جوخة اعدام می‌فرستاد.
در دوران ریاست او بر نظمیه، بسیاری از رجال قدرتمند که مغضوب شاه بودند، توسط آیرم حبس و به قتل و یا تبعید محکوم شدند. تیمورتاش، داور و سردار اسعد از این شماره بودند.
آیرم دربارة تیمورتاش به شاه گفته بود که در راه بازگشت به ایران، در مسکو با بعضی مقامات روسی ملاقات‌ها و مذاکراتی در مورد نفت شمال کرده است. این اتهام، خشم رضا‌خان را نسبت به تیمورتاش برانگیخت و آیرم در همان موقع به عنوان رئیس نظمیه، شخصاً به خانة تیمور تاش رفت و اسناد و اموال او را توقیف و خود وی را به زندان قصر روانه ساخت.
از اقدامات مهم آیرم در دوران تصدی ریاست نظمیه، تأسیس پلیس سیاسی در 1312 ش بود، که در دل دولت‌مردان و مقامات کشوری و نظامی، رعب افکند. آیرم برای برقراری حکومت پلیسی، به تقلید از گشتاپوی رژیم نازی آلمان، این سازمان را بنیان نهاده بود. او سه سال پیش از آن، در 1309 ش در دیداری از آلمان، با این‌ گونه سازمان‌ها آشنا شد. تشکیلات این سازمان نیز، از لباس مأموران و نشان‌ها و مراتب مختلف، از گشتاپو تقلید شده بود.
آیرم رئیس پلیس سیاسی، برای هر یک از وزیران،‌ نمایندگان مجلس، صاحبان نفوذ،‌ مدیران شرکت‌ها، و مؤسسات بازرگانی، پروندة جداگانه افتتاح کرده و برگه‌ها و مدارکی علیه آنان جمع‌آورده بود. وی، با آن مدارک می‌توانست هر کسی را به زندان افکند.
آیرم گاه نیز به معاملات سودآور دست می‌زد و یا برای خرید مایحتاج نظمیه وارد معاملاتی می‌شد که سود کلانی عاید وی می‌ساخت. از جمله در 1312 ش برای تأمین ده‌ هزار خروار گندم نظمیه، با یکی از تجار قراردادی منعقد ساخت و گندمی را که خرواری بیست ریال بها داشت،‌ به هر خروار پنج ریال خریداری و آن را به قیمت واقعی گزارش کرد. بعدها این معاملات مورد بازرسی و محاسبه قرار گرفت و اسناد این سوءاستفاده‌ها برملا شد. آیرم عواید سرشاری نیز از املاکی که در شمال تصاحب کرده بود، داشت و مبالغ هنگفتی به حساب‌های خود در خارج از کشور می‌فرستاد.
او که سرنوشت رجال وقت، کسانی چون تیمورتاش، سردار اسعد، داور، سرهنگ پولادین، را به چشم خود دیده بود، قصد تأمین آیندة خود را در خارج از ایران داشت. از این رو پس از چندی وانمود ساخت قدرت تکلم را از دست داده و خود را در بستر بیماری افکند. پزشکان از مداوای وی درماندند و چاره را در این دیدند که برای معالجه به خارج برود آیرم روز به روز حال خود را وخیم‌تر نشان می‌داد. ظاهراً یکی از دوستان پزشک او، به درخواست وی با آمپول‌های مخصوصی که به او تزریق می‌کرد رنگ چهرة او را زرد و جسم او را لاغر و نحیف ساخته بود از سویی، در این هنگام مدارکی به دست آمده بود که جعلی بودن گزارش‌های نظمیه را ضد سردار اسعد و رؤسای ایل بختیاری دایر بر توطئه سوءقصد آنان به جان شاه، برملا می‌ساخت و آیرم از این تحقیقات خبر یافته بود و برای گریختن از ایران دقیقه‌شماری می‌کرد. رضاشاه که گمان داشت آیرم هیچ‌گاه از املاک و خانه‌های فراوان خود در ایران چشم نخواهد پوشید، با سفر او موافقت کرد و در غیاب او، سرپاس مختاری را موقتاً کفیل و جانشین وی ساخت.
در 1314 ش آیرم از بندر انزلی با کشتی راهی باکو گردید و چند کیلومتر آن‌سوتر از مرزهای ایران به کلی از بیماری‌ خود شفا یافت!
سرانجام،‌ پس از تحقیقات فراوان در پرونده‌های او و گزارش و نامه‌های شاکیان، اسرار سالیان دراز خیانت او بر شاه آشکار گشت. شاه دستور رسیدگی و محاکمه داده بود،‌ ولی مجرم گریخته بود.
رضاشاه برای بازگرداندن او، هزار لیره به اسم مخارج مداوای وی فرستاد و از او خواست پس از معالجة خود، فوراً به ایران بازگردد آیرم نیز، که از قصد وی آگاه شده بود، ضمن تشکر از تفقدات اعلیحضرت به عرض رسانید که کسالتش برطرف‌ نشده و پزشکان اجازة بازگشت نمی‌دهند. شاه که تیر خود را به سنگ خورده می‌دید، دستور داد املاک و مستغلات و خانه‌ها و دارایی آیرم را در ایران توقیف کنند و اندک‌اندک، با نظارت نظمیه، که اکنون سرپاس مختاری ریاست آن را بر عهده داشت، به فروش برسانند.
آیرم که در آلمان به سر می‌برد، به تابعیت«لیختن اشتاین» یا کشور کوچکی واقع‌ بین اتریش و سوئیس درآمد وی برای پذیرفته ‌شدن درخواست تابعیت خود، مجبور شد مبلغ گزافی به دولت آلمان بپردازد. او بعدها در همین ایالت عنوان «کنت» دریافت کرد.
آیرام در آلمان به فعالیت‌های سیاسی روی آورد، و با همکاری گوبلز عضو گشتاپو، لژیون ایرانی را در آلمان تشکیل داد. اعضای لژیون او برخی آلمانی و برخی ایرانی بودند. هدف افراد لژیون این بود که پس از پیروزی آلمان نازی، مناصب کشوری را در اختیار بگیرند.
در 1940 م / 1319 ش در برلن شعار حکومت ایران آزاد داده می‌شد و برخی از ایرانیان مقیم برلن، ستادی نیز برای آن تشکیل داده بودند. آلمان‌ها به فکر افتادند ستادی مشابه آن در فرانسه تشکیل دهند. آنان آیرم را که در اواخر سال 1942 م / 1321 ش به پاریس سفر کرده بود، به اجرای آن مأمور ساختند. وی در میهمان‌خانة مشهوری،‌ ایرانیان را جمع می‌آورد و برای آنان سخن‌رانی می‌کرد و از آنان می‌خواست تا زیر پرچم هیتلر جمع شوند و نجات ایران را از پیشوای آلمان بخواهند. پول هنگفتی برای این فعالیت‌ها در اختیار وی قرار گرفته بود و او همچون زمان ریاست خود بر نظمیه، در کار ایرانیان آنجا تحقیق می‌کرد؛ از آنان وجوهی می‌گرفت و در حکومت آیندة ایران آزاد به آنان وعده‌های پست و مقام می‌داد.
سرانجام، آلمان‌ها دریافتند که از آیرم کاری جز اتلاف پول دولت آنان ساخته نیست. از این رو،‌ او را به اتهام ارتکاب قاچاق، به زندان انداختند. اما به زودی با مداخلة سوئیسی‌ها آزاد گردید پس از آن، مدتی نیز در زندان امریکایی‌ها در سالامنده، به سر برد. وی سال‌های پایانی عمر را با دخترش در امیرنشین لیختن‌اشتاین، گذراند و در 1327 ش / 1948 م درگذشت.
گفته می‌شود «ایران» دختر تیمورتاش در خاطرات خود نوشته است که وی به قصد گرفتن انتقام خون پدر خود، شخصی را اجیر کرده و مأموریت داده بود که آیرم را در منزلش به قتل برساند.

 


فرهنگ ناموران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج اول، ص 394 تا 396.