26 خرداد 1392

بازار؛ امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی


محمد فکری

 نامگذاری یک تیر به عنوان روز اصناف دلیل خوبی برای پرداختن به بازار به عنوان مرکز سنتی اصناف در جامعه¬ی ایران است. هر چند این روزها به دلیل تغییرات شتابان در حوزه¬ی اقتصاد و تجارت، بازار آن اهمیت و قدرت پیشین خود را از دست داده است و بنگاه‌های اقتصادی بسیاری را در کنار خود می‌بیند ولی همچنان دارای نقشی تاثیرگذار و پر نفوذ در جامعه ایران است، بازار نقشی غیرقابل انکار در مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی داشت و حتی به گواه اسناد تاریخی می‌توان گفت که جرقة نخستین انقلاب ایران، یعنی انقلاب مشروطیت نیز با اعتصاب بازاریان در پی به فلک بسته شدن دو نفر از تجار تهران به بهانه گران شدن قند زده شد. بازار از مهمترین نیروهای اجتماعی جامعه است که نقش مهمی در تحولات سیاسی ایران داشته است، به همین دلیل ضمن بررسی ماهیت آن به تحلیل نقش آن در پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی می‌پردازیم.

1-¬ ماهیت بازار در اسلام و ایران

بازار از همان زمان شکل‌گیری نخستین شهرها در ایران، در مرکز شهرها قرار گرفته و تقریبا بخش اعظم زندگی شهری در ایران متکی به وجود و فعالیت بازار بوده است. بازارها معمولا در مرکز شهرهای ایران قرار دارند و قلب فعالیت اقتصادی و فرهنگی زندگی شهری را تشکیل می‌دهند. بازاریان از قدیمی‌ترین و شاخص‌ترین اقشار جامعه ایران هستند که شبکه‌ی گسترده‌ای از صدها هزار مغازه را در شهرهای مختلف تشکیل می‌دهند. پس از انتخاب تهران به عنوان پایتخت، رفته رفته بازار آن نیز گسترش یافت و اهمیت و قدرت مضاعفی پیدا کرد، چرا که مرکز ارتباط اقتصادی مراکز تولید کشاورزی و صنعتی با عوامل مصرف‌کننده یا توده مردم بود. بازار عامل توزیع کالا در سراسر ایران است، از اینرو هر شهری وابسته به بازار شهرهای دیگر است بطوری که خبرها و ماجراها و جریانات مساعد یا نامساعد در یکی از بازارها، به سایر بازارها نیز سرایت می‌کند. بنابراین همین شبکه توزیع کالا خود یکی از بهترین اهرم های قدرت بازارها است، بطوری که با قطع آن می‌توانستند در اقتصاد مملکت اختلال ایجاد نموده و دولت را مجبور به پذیرش خواسته‌های خود نمایند (رهبری، 1384: 196).

علاوه بر نقش و موقعیت اقتصادی آنچه که بازار و بازاری ها را در مقام یک نیروی اجتماعی تاثیرگذار در جامعه ایران جلوه‌گر ساخته؛ پیوند و ارتباط نزدیک آنها با دیگر نهاد تاثیرگذار جامعه یعنی دین و روحانیون بوده، قدرت و تاثیرگذاری این پیوند به خوبی در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی آشکار بود.

همبستگی عمیق بازاریان و روحانیون در ایران و نقش مهم آنها در همه‌ی جنبش های سیاسی یک قرن اخیر ایران، وزنه¬ی سیاسی و اجتماعی آنها را به مراتب سنگین¬تر از همتایانشان در دیگر کشورهای اسلامی کرد، البته در اسلام از همان آغاز رابطه¬ی عمیقی بین بازار و دین وجود داشته است، خاستگاه اسلام از مراکز عمده¬ی تجارت یعنی مکه بوده، پیامبر اسلام پیشه تجارت و لقب امین داشت و تصویر خداوند قادر فعال در اسلام همچون تاجر امین حساب و کتاب‌دانی است که ترازو در دست ذره‌ذره اعمال و رفتار آدمیان را بر کفة آن می‌گذارد و سبک و سنگین می‌کند و عقوبت و پاداش می‌دهد (اشرف، 1375: 33). علاوه بر این، مجاورت و وابستگی مسجد و بازار در ساختار شهرهای اسلامی پیوند نزدیکی بین آنها برقرار می‌کرد که بخشی از آن به فضای محصور بازار مربوط می‌شد و به همین سبب آگاهی علما و بازاریان از فعالیت‌های عمومی یکدیگر افزایش می‌یافت. عواطف مذهبی و جهت‌گیری‌های سنتی بازاریان از طریق پیوند آنها با علما، موقعیت مکانی و مشخصه جمعی بازار تقویت می‌شد. پرداخت خمس و زکات، مشارکت در امور خیریه و حفظ رابطه مطلوب با علما، همه نشانه تقوا به شمار می‌رفت و باعث حفظ احترام و اعتبار فرد در بازار می‌شد. علما نیز به نوبه خود به حمایت بازاریان به عنوان اساس قدرت سیاسی خود نیاز داشتند. هنگامی که بازاریان با سلطه ظالمانه و خودکامانه حکومت به تقابل برمی‌خاستند و خود صاحب قدرتی برای مصاف با آن نبودند به زیر چتر حمایت علما پناه می‌بردند. این پیوندهای جمعی و عقیدتی موجب شد که بازاریان و علما در جهان‌بینی و سبک زندگی تا اندازه‌ای به هم شباهت بیابند (اشرف، 1388: 124).

یادآوری این نکته مفید است که بازار به خاطر بافت سنتی خود هنجارها، ارزش‌ها و مناسبات اجتماعی خاص خود را داشت. بازار از لحاظ ایدئولوژیکی به روحانیون وابسته بود، از سوی دیگر روحانیون از لحاظ اقتصادی تا حد زیادی متکی به بازار بودند، بازاریان خمس و زکات و هزینه نگهداری و اداره اماکن مقدس را به روحانیون می‌پرداختند. هالیدی خاطرنشان می‌کند پولی که بازاریان به روحانیون می‌دادند بیشتر از مالیاتی بود که به دولت می‌پرداختند (هالیدی، 1358: 24). بازار بسیاری از فعالیت‌های مذهبی حوزه‌ها، حسینیه‌ها، مسجدها و مراسم ایام محرم را تامین مالی می‌کرد. بازاریان توجه زیادی به حج و زیارت خانه‌ی خدا داشتند، آنها برای اقدام به چنین کاری باید پیش روحانیون می‌رفتند و مال خود را با دادن وجوهات دینی حلال می‌کردند. روحانیون به این وسیله به فعالیت اقتصادی تجار مشروعیت و حیثیت می‌دادند و آنها نیز در مقابل از روحانیون حمایت اقتصادی می‌کردند (کمالی،1381: 207).

نشانه‌های زیادی در خصوص تاثیر اعتقادات مذهبی بر فعالیت‌های اقتصادی بازار می‌توان یافت، برای مثال بازاری‌هایی که می‌خو‌استند از فعالیت¬های اقتصادی خود بهره‌مند شوند باید دو شأن اجتماعی- دینی در جامعه اسلامی کسب کنند، نخست اینکه می‌بایست درآمد خود را حلال کنند، برای این کار می¬بایست خمس و زکات می¬پرداختند و به این ترتیب علما مال آنها را مشروعیت می‌بخشیدند. دوم آنکه با فعالیت‌های اجتماعی- دینی چشمگیر مثل ساختن مسجد، مدرسه و زیارت مکه خود را شخصی پاک و مومن نشان دهند. این فعالیت طرحی آگاهانه برای ترکیب مشروعیت دینی و چهره¬ی اجتماعی بود. در حالی¬که علما کسب و کار بازاریان را مشروع می¬کردند، بازاریان نیز پشتوانه¬ی مالی علما محسوب می-شدند. این بستگی¬های متقابل اجتماعی- سیاسی و خویشاوندی¬های خانوادگی، شالوده-ی آن اتحاد تاریخی بود که کانون یک اقتدار اجتماعی به عنوان وزنه¬ای در برابر اقتدار دولت را به وجود آورد. تعامل حوزه¬ی خصوصی زندگی خانوادگی و حوزه¬ی عمومی زندگی اقتصادی با برخورداری از مشروعیت الهی پایگاه مطمئنی برای تداوم و تحکیم اقتدار روحانیون و بازاریان در جامعه مدنی ایران ایجاد کرد (کمالی، 1381: 70- 71).

در طول تاریخ  ایران در هر اعتراض علیه حکومت، بازار نقش مهمی داشته است. وقتی در شهر شایع می¬شد: «دکان¬ها را بسته¬اند» همه¬ی مرم حتی ناآگاهان هم می‌فهمیدند که اعتراضی در بین است. در واقع اعتصاب بازار به مانند یک شبکه¬ی خبری در دوران عدم وجود وسایل ارتباط جمعی عمل می¬نمود چرا که بسته شدن بازار به مفهوم رسیدن خبر آن از طریق هزاران مغازه سطح شهر به مردم عادی بود. تعطیلی بازار در کار غیرسیاسی¬ترین افراد نیز اختلال ایجاد نموده و آنها را به کم و کیف موضوع کنجکاو می‌کرد. در دوران  وجود وسایل ارتباط جمعی نیز اعتراض بازار اغلب پرده از روی بعضی جریانات بر می‌داشت چون در شرایط اختناق، جراید و رادیو و تلویزیون سانسور می¬شدند (رهبری، 1384: 198).

 2- بازار و انقلاب اسلامی

از مهم‌ترین متغیرهایی که در وقوع انقلاب اسلامی تاکید زیادی بر آن می‌شود، نقش بازار سنتی است. به عقیده‌ی این متفکران، بازار یا طبقه‌ سرمایه‌دار و تجار سنتی از اصلاحات اقتصادی شاه دچار ضررهای مالی هنگفتی شدند که برای جبران آن علیه حکومت به پا خاستند. هرچند دلایل اقتصادی از انگیزه‌های ورود بازاریان به جریان انقلاب بود ولی مسلما تنها دلیل نبود و این امر دلایل دیگری نیز داشت، انگیزه‌هایی ارزشی و دینی که از طریق پیوند با روحانیت تقویت می‌شد.

بازاریان در جامعه‌ای به کسب و کار مشغول بودند که به دلیل نوسازی آمرانه و سریع رژیم پهلوی به شدت در حال تغییر بود، شاه با اتکا به درآمدهای هنگفت نفتی سعی در تغییر نظام اقتصادی و فرهنگی جامعه‌ی ایران داشت و این امر نه با منافع اقتصادی بازار سازگاری داشت و نه با ارزش‌های فرهنگی آن همخوان بود. بازاری‌ها از سیاست‌های اجتماعی- فرهنگی رژیم در رواج شیوه زندگی غیردینی غربی در مقابل شیوه سنتی شهری بیزار بودند. از جمله مسائلی که باعث معارضه بیشتر می‌شد شیوه زندگی و ظاهر طبقات مرفه‌تر غرب‌زده و نیز عدول از موازین اسلامی در رفتار اجتماعی، انتشار اندیشه‌های غیراسلامی و ضداسلامی در رسانه‌های دولتی، محتوای غیراسلامی کتاب‌های درسی در مدارس جدید و نفوذ و حضور روزافزون آمریکایی‌ها و سایر غربی‌ها در همه سطوح حیات اقتصادی و اجتماعی کشور بود (اشرف، 1388: 148).

شاه احساس می‌کرد که بازاریان به واسطه‌ی استقلال از دولت و قدرت اقتصادی‌شان و نیز ارتباط نزدیکشان با روحانیون، تهدیدی جدی علیه وی به شمار می‌روند. علاوه بر این، او بازار را حقیر می‌شمرد و آن را به عنوان علامتی از عقب‌ماندگی جامعه ایران تلقی می‌کرد و طرح‌هایی برای جایگزینی آن با سوپرمارکت‌ها داشت. شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» اظهار می‌کند: «بازاریان یک دسته‌ی متعصب هستند و در مقابل تغییر بسیار مقاومند، موقعیت این گروه در محوطه بازار به آنها امکان داده بود تا سودهای سرشاری را به انحصار خود درآورند. من نمی‌توانستم تاسیس سوپرمارکت‌ها را متوقف سازم. من یک کشور مدرن می‌خواستم. حرکت علیه بازاریان نمونه‌ای از ریسک‌های سیاسی و اجتماعی من بود که مجبور بودم در حرکت به سوی مدرنیزاسیون اتخاذ کنم.» (پهلوی، 1371: 156). از نظر شاه هیچ جایی برای صنعتگران و بازرگانان سنتی در جامعه‌ی مدرن وجود ندارد. این در حالی است که هنجارهای فرهنگی و سیاسی رژیم هم مورد قبول بازاریان نبود. برای شاه، تجدد مترادف با غربی شدن به معنای کامل آن بود، اما بازاریان این عقاید را تهاجمی و مقابل ارزش‌ها و باورهای خود می‌دانستند. بنابراین بازاری‌ها نه تنها از رژیم پهلوی مستقل بودند، بلکه تفاوت‌های اساسی نیز با رژیم داشتند (رهبری، 1384: 203). مخالفت و مبارزه شاه با بازار پس از سال1354به اوج خود رسید، در این سال شاه به بهانه‌ی مبارزه با گران‌فروشی از طریق حزب رستاخیز یک گروه ضربت برای مبارزه با گران‌فروشی تشکیل داد و این گروه ضربت حدود دو هزار دانشجو را به منظور نظارت بر قیمت‌ها به کار گرفت و از گران‌فروشان به دادگاه شکایت برد. بسیاری از بازاریان در تهران مورد بازرسی قرار گرفتند و «دانشجویانِ بازرس» بازاریان را به ستوه آورده و تحقیر کردند. مجازات گران‌فروشان جریمه‌های سنگین، پلمپ شدن مغازه‌ها به صورت موقت یا دائم، تبعید و زندانی شدن بود (اشرف، 1388: 148)، طی سال‌های 1355 تا 1356 از حدود 200 هزار مغازه‌دار تهران، 109800 نفر در دادگاه‌های رسیدگی به تخلفات قیمت‌ها مورد محاکمه قرار گرفتند (رهبری، 1379: 286). جریمه و زندانی کردن بازاریان بزرگ و مغازه‌داران همراه با تبلیغات شدید رژیم علیه بازار، هیچ جای تردیدی برای بازار باقی نگذاشت که رژیم درصدد نابودی آنهاست. سیاست شاه برای مبارزه با گران‌فروشی نه تنها بحران اقتصادی را حل نکرد بلکه سبب ضدیت بیشتر بازار با حکومت گردید. این اتفاقات تقابل بازار و دولت را به اوج رساند. ایجاد حزب رستاخیز به بهانه‌ی مقابله با گران‌فروشی که تضعیف موقعیت بازاریان و روحانیون را هدف قرار داده بود، اتحاد بین بازار و روحانیون را محکم‌تر ساخت. فشار دائمی دولت بر روی بازاریان منتج به مبارزه آنها با دولت شد، بدین‌گونه بود که اتحادشان با مقامات مذهبی و حمایت مالی‌شان از انقلاب اسلامی پشت سلطنت پهلوی را به خاک مالید (امجد،1380: 180-179).

در آستانه‌ی انقلاب، بازاری‌ها آماده بودند که برخی تاکتیک‌های اعتراضی را علیه رژیم به کار گیرند؛ از جمله تعطیل کردن مغازه‌ها، تحصن در مساجد و ساختمان‌های عمومی، پشتیبانی مالی از جنبش و شرکت در گردهمایی‌های توده‌ای و تظاهرات خیابانی. بازاریان در موقعیتی بودند که می‌توانستند در بسیج انقلابی اثر عمده‌ای داشته باشند. در مراحل اولیه انقلاب از دی 1356 تا تیر 1357 مشارکت بازاریان به طور عمده به حضور در راهپیمایی‌ها و گردهمایی‌هایی در یادبود شهدای شورش‌های شهرهای قم، تبریز و یزد محدود می‌شد. بستن مغازه‌های بازار موثرترین تاکتیک مقاومت بود، روشی که بلافاصله در اقتصاد شهر تاثیر می‌گذاشت و می‌توانست به ایجاد یک حالت بحرانی در بسیاری از شهرها منجر شود. بازاریان دریافته بودند که بستن مغازه‌هایشان با روشی هماهنگ، یک عمل تحریک‌آمیز است که پیام مهمی به رژیم و توده‌ها می‌دهد. اولین عمل هماهنگ برای تعطیلی بازارها در سراسر کشور در 15 خرداد 1357 در پانزدهمین سالگرد قیام 15 خرداد 1342 به وقوع پیوست. بازارهای تبریز، اصفهان و مشهد به طور کلی و 70 درصد از بازار تهران و بخش‌های بزرگی از بازارها در چند شهر دیگر به طور کامل تعطیل شدند. نخستین تعطیلی موفقیت‌آمیز همه بازارها در سراسر کشور در 34 مهر 1357 اتفاق افتاد، هنگامی که امام خمینی (س) و سه تن از آیات عظام قم، بازاریان را به اعتصابی عمومی فراخواندند. از آن پس بستن بازارها یک قاعده منظم در انقلاب شد که در واقع به عملی نهادینه تبدیل شده بود. تامین منابع مالی گروه‌های انقلابی و سازماندهی آنها توسط بسیاری از تجار مرفه صورت می‌گرفت و با نیروی اوج‌گیرنده انقلاب مبالغ جمع‌آوری شده نیز افزایش می‌یافت. کمک‌های مالی برای اعضای خانواده کسانی که طی انقلاب کشته، مجروح و یا زندانی شده بودند، همچنین اجرت شاگردان مغازه‌ها، کارآموزان کارگاه‌ها و کارگران طی اعتصاب‌های مکرر بازار توسط تجار بازار پرداخت می‌شد. بازاریان همچنین حمایت‌های مالی قابل توجهی از برگزاری تظاهرات، اعتصاب، شورش‌ها و انتشار روزنامه‌ها، اعلامیه‌ها و نوارها می‌کردند (اشرف، 1388: 151-149).

جان.دی.استمپل نیز بازار را دارای یک بافت روابط اجتماعی قدرتمند می‌داند که برای مثال در تهران بیش از 9 کیلومتر فضای سرپوشیده را داراست، این فضا شامل یک هزار مغازه است که سهولت تماس میان کلیه آنها را فراهم می‌کند. وی نقش بازار را در کنار مسجد بسیار مهم می‌شمرد. بازاریان در حوادث سال 1342 که نزدیک بود موفق شود، مهارت خود را در به صحنه کشیدن مردم، به عنوان یک عامل مهم نشان دادند. در سال 1357همچنان که بر تعداد تظاهرکنندگان افزوده می‌شد، بازاریان نیز برای سازماندهی این تظاهرات از حداکثر توان خود بهره می‌گرفتند (استمپل، 1377: 72). در مناسبت‌های مذهبی نیز عزاداران همواره در اطراف بازار جمع شده و شروع به عزاداری می‌کردند و آنگاه شعارهایی علیه ظلم و ستم، بی‌عدالتی، فساد و ... سر می‌دادند.

همانند سایر تحلیل‌گران؛ جان فوران نیز نقش اساسی برای بازاریان در پیروزی انقلاب قائل است. وی بازاریان را ستون فقرات جنبش طرفدار امام خمینی(س) می‌پندارد. در مقابل عملکرد ضدبازاری و ضددینی رژیم، بازاریان شبکه‌های ارتباطی، نظام مالی، گروه‌های بحث و مناظره دینی و سنت‌های همبستگی اجتماعی خاص خود را تقویت کردند. آنها نقش عظیمی در تامین منابع مالی و تشکیلاتی انقلاب ایفا کردند و پورشورترین طرفداران امام خمینی(س) را تشکیل می‌دادند (فوران، 1385: 554-568).

بدین‌سان، همه‌ی تحلیلگران انقلاب اسلامی اتفاق نظر دارند که بازاریان از اعضای فعال و مهم انقلابیون مذهبی بودند و نقش آنها در سرنگونی رژیم حیاتی بوده است، بازاریان در جریان انقلاب شکوهمند انقلاب اسلامی به دلایل مختلف به انقلابیون پیوستند و از مسیرهای مختلفی جزو یاریگران اصلی انقلاب اسلامی بودند.

 

منابع:

استمپل جان دی (1377) درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران: رسا

اشرف احمد (1375) نظام صنفی، جامعه مدنی و دموکراسی در ایران، تهران: فصلنامه گفتگو، شماره 14

اشرف احمد و بنوعزیزی علی (1388) طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی، تهران: نیلوفر

امجد محمد (1380) ایران؛ از دیکتاتوری سلطنتی تا دین‌سالاری، ترجمه حسین مفتخری، تهران: باز

پهلوی محمدرضا (1371) پاسخ به تاریخ، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: مترجم

رهبری مهدی (1379) اقتصاد و انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

رهبری مهدی (1384) درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی انقلاب اسلامی ایران، بابلسر: دانشگاه مازندران

فوران جان (1385) مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران: رسا

کمالی مسعود (1381) جامعه مدنی، دولت و نوسازی در ایران معاصر، ترجمه کمال پولادی، تهران: باز

هالیدی فرد (1358) دیکتاتوری و توسعه سرمایه‌داری در ایران، ترجمه فضل‌الله نیک‌آیین، تهران: امیرکبیر


پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران