16 مرداد 1400
دلایل اعدام مهدی هاشمی
مهدی هاشمی، در جریان انتخابات اولین رئیس جمهور جزء هسته اصلی انتخاب بنی صدر به عنوان نامزد ریاست جمهوری بود و در جلسه ای در قم به همراه هادی هاشمی(برادرش و داماد آقای منتظری)، سید حسین خمینی، عبدالله نوری، شریعتی اردستانی، شهید محمد منتظری و شخص بنی صدر قرار شد بنی صدر را به عنوان نامزد معرفی کنند.
سید مهدی هاشمی، متولد ۱۳۲۳ یکی از اعضای سپاه پاسداران دههٔ شصت در ایران و فاش کننده ماجرای مک فارلین بود که اعدام شد.
مهدی هاشمی، برادر داماد منتظری، از جمله افرادی بود که پیش از انقلاب به اتهام معاونت در قتل آیتالله شمس آبادی دستگیر و محکوم شده بود. او پس از پیروزی انقلاب از زندان آزاد و به مناصب مهمی از جمله مسئولیت نهضتهای آزادیبخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشتغال داشت.
در ماجرای مک فارلین، او بود که برای اولین بار این ماجرا را در روزنامه لبنانی الشراع فاش کرد. وی مدتی بعد دستگیر شد و به اتهام قتل آیتالله شمسآبادی (که در زمان شاه به این اتهام محاکمه و پس از انقلاب از زندان آزاد شده بود) و چند نفر دیگر توسط علی رازینی مجددا محاکمه و اعدام شد.
مهدی هاشمی با اینکه در ابتدای جمهوری اسلامی به واسطه دوستی با شهید محمد منتظری برای فعالیت در دفتر سیاسی و روزنامه، از ارکان این حزب در نظر گرفته شده بود، اما در همان زمان همراه با افرادی همچون سید حسین خمینی، ارتباط هایی با مسعود رجوی سرکرده منافقین داشتند.
مهدی هاشمی، در جریان انتخابات اولین رئیس جمهور با این تحلیل که حزب جمهوری اسلامی حزب حاکم درآمده و قدرت را قبضه کرده است، به بنی صدر گرایش یافته و نطفه انتخاب بنی صدر به عنوان نامزد ریاست جمهوری در جلسه ای در قم با حضور وی، هادی هاشمی(برادرش و داماد آقای منتظری)، سید حسین خمینی، عبدالله نوری، شریعتی اردستانی، شهید محمد منتظری و شخص بنی صدر منعقد شد.
با بروز اولین رفتارهای عنادآمیز بنی صدر و تغییر نظر شهید محمد منتظری نسبت به وی، مهدی هاشمی و یاران اصفهانی اش که عمدتاً در دفتر آقایان منتظری و طاهری فعال بودند چاره ای جز فاصله گرفتن از بنی صدر نداشتند. این امر باعث ادامه حضور مهدی هاشمی و باند او در مجموعه نیروهای خط امام شد و بدین ترتیب عضویت مهدی هاشمی در شورای فرماندهی سپاه در زمان حذف نیروهای حامی بنی صدر ادامه یافت.
روند نفوذ هادی و مهدی هاشمی به بیت منتظری
مهدی هاشمی به جز طرح نظرات خود در جلسات عمومی، یک جلسه خصوصی عملیاتی هم تشکیل داده بود،به نام « هسته امر به معروف و نهی از منکر» که این هسته به اضافه مریدان و پیروان دیگر وی «هدفی ها» نام گرفت.
البته تأثیرپذیری مهدی هاشمی از افکار چپ حاکم بر سازمان مجاهدین خلق، تنها در زمینه مخفی کاری نبوده است.
رجبعلی طاهری که مدتی را در زندان با مهدی هاشمی هم نشین بود، در مورد تاثیرپذیری شدید وی از سازمان مجاهدین خلق، چنین می گوید: افکار و عقاید سید مهدی هاشمی شباهت زیادی با آراء و اندیشه های مجاهدین خلق داشت و چون از نزدیک ایشان را می دیدیم، به خوبی می توانستیم نسبت به محتوای ذهنی او و همفکرانش واقف شویم. سید مهدی هاشمی مانند مجاهدین خلق می اندیشید و برخلاف اصل مورد قبول ما که عدم ائتلاف با گروه های غیرمذهبی و اتکا به حرکت روحانیت اصیل شیعه بود، او به هیچ وجه روحانیون را قبول نداشت و علاوه بر آن به صحیح بودن راه مجاهدین خلق نیز اعتقاد داشت.
قهدریجان، پایگاه اصلی مهدی هاشمی
پایگاه اصلی مهدی هاشمی، قهدریجان بود و او دید خاص خود را نسبت به اسلام در جلسات خصوصی «هدفی ها»، مسائلی همچون افراط در برداشت از اسلام و قرآن و روایات بخصوص در مسایل قهرآمیز مانند جهاد و امر به معروف و نهی از منکر، به صورت خشونت آمیز مذهبی، القا می کرد.
انگیزه این روح خشونت طلبی از سوی مهدی هاشمی موارد زیر بود:
1- تکیه گاه استدلال حکم شرعی ظواهر اسلام و آیات و روایت، مقوله فکری با رشد نفسانی
2- مبتنی ساختن سازمان مبارزات بر اصولی که خشونت لازمه آن است. مقوله نفسانی با ریشه فکری
3- اصل شدن احساسات در مقابل تعقل و اندیشه،مقوله نفسانی
4- توسعه بخشیدن به قلمرو نفوذ و حاکمیت و تحکیم آن در منطقه
موارد بالا باعث شده بود که اعضای باند وی، خشونت را سرلوحه همه فعالیت های خود در «امر به معروف و نهی از منکر» در موضوع ریز مفاسد اخلاقی کنند.
روح خشونت طلبی و اقدام سلبی و حذفی در باند وی به طوری بود که جزء قواعد هسته عملیاتی بود که اگر کسی از چارچوب تشکیلات خارج شود، باید حذف شود! از جمله آن می توان از قتل رمضان مهدیزاده و... توسط دیگر اعضای باند یاد کرد.
مهدی هاشمی با این نوع فعالیت های خود توانسته بود عده ای از جوانان را از مسیر واقعی نهضت امام خمینی(ره) منحرف کند و جهت اصلی امر به معروف و نهی از منکر که در آن زمان «نفی و مبارزه با سلطنت شاهنشاهی»بوده را به سمت مسئله فرعی «مفاسد اخلاقی» منحرف کند.
دقیقاً همان هدفی را که ساواک با ایجاد انجمن حجتیه و مبارزه اصلی آن با بهائیت سعی در انحراف مسیر مبارزه با انقلابیون اصلی که تابع حضرت امام خمینی (ره) بودند داشت. بدین صورت مهدی هاشمی با اعمال خشونت بار خود با چندین فقره قتل، ترور، تهدید، ضرب و شتم باعث ایجاد رعب و وحشت در منطقه اصفهان شده بود.
نزدیکی و نفوذ به بیت آقای شیخ حسینعلی منتظری
هادی هاشمی، برادر مهدی هاشمی در همان سال های قبل از انقلاب با دختر آیت الله منتظری ازدواج کرد و وارد مبارزات روحانیت گشت و با حضور ضعیف اولیه تدریجاً حرکت و حضورش اوج گرفت. هادی هاشمی از لحاظ بینش سیاسی چپگرا بود و به افق مجاهدین خلق نزدیک.
دستگیری مهدی هاشمی
پس از دستگیری مهدی هاشمی، ملاقات های خود را لغو کرد و در ملاقات با دوست خود سید جلال الدین طاهری امام جمعه وقت اصفهان به رغم تقاضای ملتمسانه وی بر موضع خود اصرار ورزید.
منتظری در نامه ای به امام، وزارت اطلاعات را متهم به خطی عمل کردن می کند و اتهامات گسترده ای را به وزارت اطلاعات نسبت می دهد. برخی از شخصیت های سیاسی صریحاً می گفتند که با این گونه برخورد موافق نیستند، لیکن از نظر امام تبعیت می نمایند.
در آن برهه از زمان (سال 1365) تردیدی وجود نداشت که آقای منتظری، رهبر آینده جمهوری اسلامی است و لذا اغلب مسئولان نظام مایل نبودند خود را رو در روی وی قرار دهند و در این فضای سیاسی، همراهی با امام و یاری رساندن به ایشان، در راهی که به یک جراحی عمیق و گسترده و سرنوشت ساز در جمهوری اسلامی منتهی می شد، آسان نبود. همراهی با امام حقیقتا دشوار بود اما آنچه دشواری راه را مضاعف می کرد، عدم پیشرفت بازجوییهای مهدی هاشمی بود.
شکست معجزه آسای بن بست بازجویی
با گذشت یک ماه از دستگیری مهدی هاشمی، او با اتکا به حمایت های منتظری همچنان از پاسخگویی به پرسشهای بازجویان طفره می رفت و حاضر به روشن کردن نقاط مبهم نبود. خاموشی اسرارآمیز وی، بازجویان را به تدریج به بن بست کشیده بود.
اما در گفتگویی که حجتالاسلام ریشهری (وزیر اطلاعات وقت)، بعد از مدتی به این نتیجه رسید که به جای بازجویان، خود با مهدی هاشمی صحبت کند و اتفاقاً این کار او بی نتیجه باقی نماند.
در واقع بعد از این گفتگو بود که بازجویی جدی از مهدی هاشمی آغاز شد. همکاری وی با بازجویان قابل توجه بود. برخی از قتل های قبل از پیروزی انقلاب را پذیرفت و بدین ترتیب، امید به روشن شدن تدریجی اتهامات وی افزایش یافت.
پس از مدتی مهدی هاشمی پذیرفت که در دو مصاحبه شرکت کند: یکی مفصل، مشروط به اینکه تنها به امام(ره)، منتظری و حداکثر سران سه قوه ارائه شود و دیگری کوتاه، برای ارائه به مردم، از طریق رسانهها.
فراست امام خمینی(ره)
نکته مهم و جالب توجه اظهارنظر ایشان درباره قسمت پایانی مصاحبه مهدی هاشمی است. گفتنی است که وی در پایان مصاحبه، اظهار ندامت و پشیمانی کرده و با گریه، درخواست عفو و بخشش کرده بود؛ ولی امام پس از ملاحظه این قسمت، فرموده بود: "فریب نخورید. او دروغ می گوید. حرکات او واقعیت ندارد."
هیچ یک از کسانی که سخنان مهدی هاشمی را از نوار شنیده بود، چنین برداشتی نداشتند؛ ولی امام، با فراست دریافت که وی دروغ می گوید و مسائل دیگری دارد که بدین وسیله می خواهد تیم بازجویی و مسئولان را فریب دهد تا بازجویی وی را پایان یافته تلقی کنند.
انتشار مصاحبه اختصاصی مهدی هاشمی، برای حیثیت و اعتبار منتظری خطرناک بود. از این رو، سران قوا با این اقدام مخالف بودند. اما از دفتر امام به وزیر اطلاعات وقت(ری شهری) ابلاغ شد که: "نظر امام این است که آنچه در این مصاحبه در رابطه با آقای منتظری است، باید پخش شود تا مردم در جریان مسائل باشند."
منتظری با شنیدن خبر پخش اعترافات مهدی هاشمی از صداوسیما در پیغامی خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی می نویسد: "اگر این مصاحبه پخش شود، من موضعگیری خواهم کرد و علیه وزارت اطلاعات سخنرانی می کنم و اعلامیه خواهم داد. اگر شما (هاشمی رفسنجانی) بخواهید، می توانید جلو این اقدام را بگیرید."