15 اردیبهشت 1393

گذری بر گواهی آزادی


 گذری بر گواهی آزادی

گذری بر گواهی آزادی
نویسنده/‌به کوشش: نوید روهنده
ترجمه:
ناشر: انتشارات نظری
چاپ اول
محل چاپ: تهران

عباس واضح

کتاب گواهی آزادی نماینده شیوه جدید و تازه ای از تاریخ نگاری انقلاب اسلامی ایران است که به صورت داستان کوتاه مجموعه وقایع قیام 15 خرداد ورامین در سال 1342 را به تصویر کشیده است.

 

این اثر در سال 1392 در هزار نسخه وهفتاد صفحه به چاپ رسیده است  و ناشر آن هم انتشارات نظری است.

 

"گواهی آزادی" در قالب گزارش و داستان با آوردن اسامی نقش آفرینان این واقعه، قیام خونین 15 خرداد ورامین را روایت کرده است.

 

در پیشوای ورامین روز پانزدهم خرداد مصادف شده بود با 12 محرم و مراسم بنی اسد. مردم ورامین در حال برگزاری مراسم خبر دستگیری امام خمینی را شنیده به نیت مخالفت با این حرکت به تظاهرات پرداختند شور و حرارت مردم برانگیخته به حدی بود که بسیاری از دروگرانی که از شهرهای دور به امید لقمه نانی به مزارع ودشت های ورامین آمده بودند، با دیدن شوریدگان عشق، داس ها را به دست گرفته و داخل جمعیت مبارزین ورامینی شدند، نه شهربانی و نه ژاندارمری قدرت مقابله با این سیل جمعیت را نداشتند و منجر به درگیری خونین مامورین با مردم شد عصر این روز در حافظه تاریخی باقرآباد به یاد ماندنی است و نمی شود آن را از ذهن تاریخ ورامین پاک کرد. سربازان سر تا پا مسلح  مردم را به گلوله بستند، تنی چند شهید و عده ای مجروح و تعدادی نیز دستگیر و زندانی شدند. شهدای 15 خرداد ورامین از مظلوم ترین و صادق ترین مبارزانی هستند که مظلومانه شهید و ناشناخته در گورستان مسکرآباد به خاک سپرده شدند. قیام مردم سرکوب شد، رژیم می اندیشید که با سرکوب مبارزان هیچ مانعی بر سر راه نظام نیست اما مبارزان مسلمان بیشتر به فکر افتادند. به هر تقدیر بذری که با خون شهدای 15 خرداد در جان مردم مسلمان و کفر ستیزپاشیده شد، آرم آرام جوانه زد، بالید، بزرگ شد و در 22 بهمن 1357 به بار نشست.

 

نوید روهنده به عنوان نویسنده "گواهی آزادی"، داستان وقایع 15 خرداد ورامین را در دو فصل اینگونه تنظیم کرده است:

 

فصل اول این کتاب به چگونگی شکل گیری تظاهرات و راهپیمایی مردم ورامین و درگیری با مامورین و به شهادت رسیدن معترضین و مبارزین پرداخته است در صفخات پایانی این فصل اوج درگیری مردم و مامورین را اینگونه آورده است:

 

" سرهنگ بهزادی که دید اوضاع خطرناک شده به نیروهایش دستور شلیک هوایی داد اما جمعیت باز هم متوقف نشد، در این موقع بود که سرهنگ اسلحه ی کمری اش را به سمت مرتضی نشانه گرفت و قلب او را هدف قرار داد! عزت الله در حالی که می دید سیدمرتضی در خون خود می غلتد با قمه ای که در دست داشت به سمت سرهنگ حمله کرد اما سرهنگ بهزادی او را هم نشانه گرفت و به شهادت رساند.

 

شلیک های هوایی همین طور ا دامه داشت و جمعیت را کمی متلاطم کرده بود ولی چند نفر فریاد زدند:

 

- مردم نترسید تیرها هوایی هستن... به راهتون ادامه بدید

 

مردم که بادیدن دو شهید خون شان به جوش آمده بود با غیرت و خروش وصف ناپذیری به طرف نظامیان حرکت کردند و شعار می دادند، اینجا بود که سرهنگ بهزادی دستور شلیک مستقیم داد! در لحظات اول نیروها روی زانوهاشان نشستند و پاهای مردم را نشانه می رفتند ولی در ادامه مردم را مستقیم هدف قرار می دادند  و آنها را همچون برگ های پاییزی نقش بر زمین می کردند.

 

مردم که می دیدند گلوله از هرجا می بارد دولا دولا از جاده خارج شدند و به گندمزارهای اطراف  پناه بردند، عده ی زیادی هم از روی جاده به حالت دو به عقب برمی گشتند. تیراندازی بی امان ادامه داشت و نظامیان، مردم درحال عقب نشینی راهم از پشت هدف گلوله قرار می دادند، آنها به طرف گندمزار هم شلیک میکردند و عده ی زیادی را کشتند و یا زخمی کردند.

 

تعداد زیادی از مردم به چاله ها و قنات های اطراف افتادند و حتی بر اثر ازدحام و هرج و مرج زیاد، چندین نفر زیردست و پا افتادند و خفه شدند.

 

بیست دقیقه بود که تیراندازی ادامه داشت، نیروها هرکسی را که می دیدند با تیر می زدند و با سرنیزه ضرب و شتم می کردند، این درحالی بود که خورشید همچون مرغ سرکنده در افق های دوردست در حال جان دادن بود." (ص 33)

 

نویسنده درفصل دوم داستان دستگیری احمد تاجیک -یکی از شرکت کنندگان تظاهرت ورامین-  را بیان می کند که در این داستان جالب و زیبا اتفاقاتی از زمان بازداشت و حضور در کمیته مشترک ضد خرابکاری و سرانجام آزادی وی با کمک دوستان و مخصوصا یکی از افسران شهربانی به نام سرهنگ شاه حیدری را به رشته تحریر در می آورد


15khordad42.ir