06 بهمن 1400

آیت‌الله حاج شیخ جواد فومنی حائری؛ پیشکسوتی از ستم ستیزان نستوه


مهدی شیرین پور

 آیت‌الله حاج شیخ جواد فومنی حائری؛ پیشکسوتی از ستم ستیزان نستوه

 مرحوم آیت الله  فومنی در روز چهارشنبه 22 خرداد سال 1291 مطابق با 27 جمادی الثانی 1330 در کربلای معلی ، محلهً باب النجف در یک خانواده ًاصیل روحانی پای به عرصهً گیتی نهاد . پدر بزرگوارش ، آیت الله حاج شیخ جعفر فومنی الحائری ، صاحب مقامات وکرامات ، از استوانه های علمی و عملی و از مجتهدین و مدرسین برجسته ً شهر کربلا به شمار می رفت که عمر شریف خود را در پرورش طلاب علوم دینی و احیای حوزه های علمیه سپری نمود .

حضرت آیت‌الله "بهجت" از جمله کسانی هستند که طی مدتهای مدید در کنار حوزه ً درسی ایشان ، علاوه بر استفاده های علمی ، از اخلاقیات شان نیز توشه هایی بر می گرفتند . ایشان اظهار می دارند :(( مرحوم حاج شیخ جعفر رحمة الله علیه از جملهً معدود افرادی بودند که گاهی بعضی حقایق نهانی و اسرار باطنی از ایشان ظهور پیدا می کرد و معلوم بود چیزهایی می دانستند که در آن عهد بسیاری از مدعیان از آن بی خبر بودند . بخاطر دارم آخرین بار که ایشان را ملاقات کردم ، در کمال صحت و سلامت و بدون هیچ عارضه ای ، خبر فوت خودشان را به من دادند ویک هفته بعد ، از این نشئه دنیا رخت بر بستند . بالاتر از هر چیری دیگر که باید به عوان یک اصل مهم در زندگی آن عالم ربانی از آن یاد کرد ، خصوصیات اخلاقی ایشان است ، در این زمینه بدون اینکه ریاضاتی را متحمل شده باشد در مرتبه ای قرار داشت که ما با سالها ریاضت نمی توانستیم برسیم . در توصیف اخلاقیات ایشان می توان گفت پس از یک عمر زندگانی با آن صیت و آوازه، در تمام کربلا دو نفر مخالف نداشت .)) آیت الله العظمی بهجت از شاگردان پدر آیت الله فومنی و عمه زادهً آن مرحوم می باشند .

کودکی خردسال بود که به مکتب خانه رفت که در محضر استاد ، آداب نماز ، تلاوت قرآن ، سواد خواندن ونوشتن ، آشنایی با لغات و هنر خط و کنابت را آموخت . ده سال بیشتر نداشت که با اشتیاق فراوان ملبس به لباس مقدس روحانیت شد و صرف و نحو و ادبیات عرب را از محضر شریف پدر بزرگوارش تلمذ نمود و همچنان تا مراحل مختلف علمی در حلقات دروس معطم له شرکت می جست . سطوح را نزد دیگر اساتید و مدرسین حوزهً کربلا از جمله مرحوم حاج شیخ جعفر رشتی در مدرسهً بادکوبه به انحام رسانید .

پس ار اتمام دورهً سطوح عالیه ، وقت آن فرا رسیده بود که به منظور گذراندن دروس خارح فقه و اصول و استفاده از محضر آیات عظام بویژه مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا ضیاءالدین عراقی و مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی به نجف اشرف عزیمت نماید . با تلاش ومجاهدت وعشق به تعلیم علوم اسلامی ، مرحوم فومنی توانستند در سن 25 سالگی به درجهً شامخ اجتهاد نائل آیند واز علماء بزرگ نجف اشرف از جمله آیت الله العظمی عراقی اجازهً اجتهاد دریافت دارند .

آیت الله فومنی پس از فوت پدر در سال 1317 شمسی در سن 27 سالگی برای نشر احکام اسلام وتربیت افراد با ایمان و سلحشور عازم تهران گردید .پس از ورود ایشان به تهران ، در منزل یکی از نزدیکان وخویشان خود اقامت گزیدند و ضمن اقامه نماز جماعت و سخنرانی و منبر، به نشر احکام وهدایت مردم پرداختند .ورود ایشان به تهران مصادف با آغاز جنگ جهانی دوم و اواخر حکومت دیکتاتوری رضاشاه بود . بیانات ، رفتار و کردار ایشان به سرعت مورد توجه مؤمنین محل ( خیابان خراسان ) قرار گرفت وبدلیل نامتاسب بودن منزل مسکونی برای تشکیل جلسات دینی ، اقدامات اولیه برای بنا و ساخت مسجدی برای ایشان شکل گرفت .

فعالیت های دینی و فرهنگی :

سیاست های ضد دینی رژیم پهلوی،پس از به قدرت رسیدن رضاخان به هدایت و برنامه ریزی استعمار با سرعت هر چه بیشتر در ارکان مختلف جامعه اجرا می گردید ، از جمله طرح لباس متحدالشکل و کشف حجاب و ایجاد مدارس جدید به سبک غربی – در دوران پهلوی دوم شتاب بیشتری نیز بخود گرفته بود که زنگ خطری برای علما و دلسوران دین بود . در این راستا تلاش های بیشماری در مخالفت و اعتراض به این اقدامات از سوی آگاهان و علماء متعهد صورت می گرفت .اما رژیم بدون توجه به نظرات علماء و روحانیون ، در پی اجرای سیاست های خود بود . آیت الله فومنی پس از مهاجرت به تهران و مشاهده نابسامانیهای فرهنگی و دینی در بین اقشار مختلف مردم و نگرانی از آینده کشور ، در حالی که دردمندانه و متعهدانه نگرانیهای خود را به مردم منتقل می نمود ، آنان را نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی ، حساس و توجه می داد ؛ وبه افشاء برنامه های رژیم می پرداخت ، در همین ارتباط به تأسیس و تشکیل بنیادهای اجتماعی ، فرهنگی اسلامی همت گمارد و به صورت عملی وارد کارزار مبارزه و مقابله با نیات استعماری رژیم پهلو ی گشت .آیت الله فومنی تا زمان فوت ، فعالیت های بسیار مهم و ارزنده ای را به انجام رساند که از جمله ی آنان ؛ تشکیل اتحادیهً دینی ، احداث مسجد نو( خیابان خراسان تهران سال 1320) ، تأسیس دبستان نو مخصوص دختران ، تأسیس اولین کودکستان تربیت دینی ، تأسیس شرکت تعاونی « روزی دهشاهی »، تأسیس دبستان نو ویژه پسران ، احداث مسجد نو شماره 2  می باشد .

فعالیت های سیاسی و اجتماعی  :

مرحوم آیت الله فومنی در تقسیم بندی موضوعات سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ، اولویت اول را به مسائل فرهنگی می دادند و برنامه ها و اهداف خود را بر محور موضوعات فرهنگی ، متمرکز می کردند .بدنبال سرنگونی رضاخان در 1320 و به سلطنت رسیدن محمدرضا، فضای عمومی کشور ، بخصوص اوضاع و احوال سساسی و اجتماعی ، تا حدود زیادی باز و شرایط مساعدی را برای ظهور و بروز دستجات و احزاب و گروههای سیاسی مختلف ، مهیا نمود . پس از حوادث کودتای 28 مرداد سال 32 ومحاکمه و تبعید دکتر مصدق و خانه نشین شدن مرحوم کاشانی و برقراری حکومت نظامی و بخصوص پس از ترور ناموفق حسین علاء که منجر به دستگیری ، محاکمه و اعدام شهید نواب صثوی و یارانش گردید ، جو خفقان ، وحشت و سرکوب در سرتاسر کشور حاکم شد .وجود چهره ای چون تیمور بختیار که به عنوان فرماندار نظامی تهران و بدنبال آن در پی تأسیس « ساواک» در سال 1336 و قرارگرفتن بختیار دررأس آن ، این جو ارعاب و وحشت و شکنجه تشدید و فریادها ، مخالفت ها و اعتراضات فروکش نمود .جوخفقان امکان هر نوع فعالیت عملی و مقابله مستقیم با حکومت را ازنیروهای مذهبی و ملی ستانده بود که در چنین شرایطی ، آیت الله فومنی در پی انجام رسالت دینی و اسلامی خود ، مخالفت ها و اعتراضاتی را به برخی سیاست های رژیم بعمل می آورد .اولین اسناد مربوط به ایشان که به دلیل سخنان صریح و بی پرده ، حساسیت مأموران حکومت نظامی را برانگیخت ، حاکی از این است که ایشان تابع جریانات سیاسی نبوده و بر حسب تکلیف شرعی و رسالت دینی ،ا قدام به مقابله با سیاستهای جاری رژیم می نمودند . سخنان و بیانات آن مرحوم در ابعاد مختلف سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصاد ی ، داخلی و خارجی ، مبین جامع نگری و روشن بینی ایشان نسبت به مسائل و مشکلات کشور است . افشاگریها و روشنگریهای مرحوم فومنی در مسجد نو ، آنچنان مورد توجه و استقبال مردم متدین قرار گرفته بود که دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی رژیم مجبور می شوند جهت اطلاع از مواضع ، دید گاهها  و حضور مردم در مسجد نو، اقدام به قراردادن منابع نقوذی و جمع آوری اخبار و گزارشات بنمایند .

دراین دوران خفقان و سرکوب ، رژیم شاه که با حمایت آمریکا ، زمینه تحقق اهداف پلید ضد دینی خود را مهیا می دید ، به پیاده کردن برنامه های فرهنگی و ضد ارزشی خود اقدام نمود . در این بین مرحوم فومنی نیز هر چه زمان می گذشت و مظاهر فساد و فحشا و بی دینی در جامعه گسترش پیدا می کرد ، لحن و سخنانش صریحتر ، رک تر و بی پرده تر می شد .بر این اساس ، ساواک بارها ایشان را احضار کرد تا تذکرات و تهدیداتش را به آن مرحوم اعلام نماید ، اما مرحوم فومنی با صلابت وقاطعیتی که داشتند هرگز پاسخ مثبت به احضاریه ها نمی دادند و با عزت نفس وقدرت به مأموران ساواک و شهربانی می گفتند : « من نمی آیم و هر کس با من کار دارد یا به مسجد بیاید و یا با شماره تلفن من تماس بگیرد .» به یقین می توان ادعا نمود که لحن کنایه ها و انتقادات و افشاگریهای مرحوم فو منی در طی دوران پس از کودتای 1332 منحصر بفرد بود .به مرور که این انتقادات و اعتراضات ؛ رنگ وبوی سیاسی به خود می گرفت ، ساواک نیز حساستر و شدیدتر با مرحوم فومنی برخورد می کرد .

آیت الله فومنی در جریان شروع نهضت امام خمینی از مدافعین وحامیان و مبلغین این حرکت بودند و هم چون دیگر روحانیون متعهد ومبارز ، ضمن هدایت و ارشاد مردم ، خود نیز در صفوف مقدم مبارزه با رژیم شاه حرکت می کردند . مرحوم فومنی پس از وقایع 15 خرداد سال 42 به همراه دیگر روحانیون پیرو مبارزه حضرت امام خمینی (ره) دستگیر شدند .

دستگیری های آیت الله فومنی :

آیت الله فومنی در طول فعالیت ها ی اجتماعی و سیاسی خود ، جمعا" چهار بار توسط ساواک دستگیر و مورد بازجویی و شکنجه و اهانت های زشت قرار گرفت . اهمیت حرکت ، سخنان و افشاگری های آیت الله برای رژیم آنچنان حساسیت برانگیز شده بود که مسئولین ورؤسای ساواک از جمله تیمور بختیار و پاکروان ، مستقیما" جهت بازجویی ( و به قول خودشان توجیه و تذکر) با وی مقابله و برخورد می کردند .همانطور ک از اسناد ساواک و اظهارات نزدیکان و اطرافیان مرحوم فومنی نمایان است در پس هر دستگیری ، موجی از مخالفت و اعتراض از سوی اقشار مختلف مردم و روحانیون بوجو د می آمد و انتقال این اعتراضات و ناخشنودی های مردمی به علماء و بزرگان ، موجبات حرکت و تلاش آنان جهت آزادی آن مرحوم می گردید .در تمام دفعاتی که ایشان دستگیر می شدند بواسطه نفوذ و اعتراض علماء بزرگی چون آیت الله العظمی بروجردی ، آیت الله بهبهانی ، آیت الله محمدتقی آملی و ...، رژیم مجبور به آزادی ایشان می گردید .

اولین دستگیری ایشان در تاریخ 16/10/1338 و دومین دستگیری در تاریخ 2/5/1339 صورت گرفت و در هر دو مورد بواسطه آقایان علما و بزرگان روحانیت از زندان رهایی یافت . سومین و چهارمین دستگیری مربوط به وقایع سال 42 یکی در تاریخ 22/2/42 و دیگری در تاریخ 10/11/42 می باشد . بیش از 290 سند به روایت اسناد ساواک در خصوص نحوهً مبارزاتی آیت الله فومنی اعم از جلسات ، سخنرانی ها ، موضع گیری ها وتحرکات وی بین رؤسای  ساواک ، نخست وزیری ، وزارت کشور ، کلانتری ها ، شهربانی ، دادسرای ارتش ، فرمانداری نظامی تهران و زندان و ... ؛ رد و بدل شده است .

درگذشت آیت الله فومنی :

یک عمر زندگی با سعادت ، سرافرازی و پاکدامنی ، جنبش و فعالیت ، مبارزه و پیکار ، به راستی توفیقی است که نصیب هر کس نمی شود . اما آیت الله فومنی این توفیق را بدست آورد و مصداق « عاش سعیدا" و مات سعیدا" » سعادتمندانه زندگی کرد ، با مفاسد جنگید ، با رذائل به مبارزه برخاست و در راه پیکار با ظلم و بیدادگری بارها به زندان رفت ، ناسزاها شنید و اهانتها دید . در نتیجهً فشارهای روحی و جسمی ، سالها مبتلا به مرض قند گردید . تقارن بیماری و فوت ایشان با ایام لیلة القدر و شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان(در بهمن ماه سال 1343 مطابق با 23 رمضان المبارک   1384هجری قمری)، بسیار میمون و مبارک و سعادتی بود برای آن مرحوم که همچون مولایش علی علیه السلام ؛ در مقابل دشمنان دین و کج اندیشان ثابت قدم و استوار به راه خود ادامه دهد .جنازهً مرحوم فومنی در روز بیست وسوم ماه مبارک رمضان از تهران با پای پیاده 12 کیلومتر بر دوش مردم روزه دار به حضرت عبدالعظیم حمل گردید و طبق وصیت او در شب بیست و چهارم رمضان در مقبره ای که در سمت شرقی صحن مطهر قرار دارد بخاک سپرده شد .

به خاطر هم زمانی فوت ایشان با ترور عنصر وابسته رژیم ، « حسنعلی منصور» نخست وزیر ، که موجبات خوشحالی نیروهای مبارز و مردم مسلمان ایران گردیده بود ، مراسم تشییع پیکر آن مرحوم به صحنه تظاهرات و اعتراض گسترده مردم تهران علیه رژیم ، مبدل گردید و زد و خورد و درگیریهای خیابانی بین مردم و نیروهای امنیتی و انتظامی بوقوع پیوست . استقبال مردم تهران برای شرکت در تشییع جنازه ایشان آنچنان غیرمنتظره و انبوه بود که رژیم نتوانست از حرکت اعتراض آمیز مردم و تظاهرات آنان جلوگیری به عمل آورد .

حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود ، در مورد اثرات مثبت فوت آیت الله فومنی در جریانات نهضت چنین می نویسد :« در این میان ، موج خبر قتل نخست وزیر رژیم ، حسنعلی منصور ، فضای سیاسی کشور را دگرگون ساخت و جوی تازه پدید آورد که گویی آمیزه ای بود از شادی ، غرور ، بهت ، نگرانی ، ابهام و نیز خشم و خشونتی جنون آسا ؛ در همین فضای نوین ، بر حسب تصادفی ، نیروهای وفادار نهضت را فرصت نمایشی با شکوه فراهم شد . به بهانهً تجلیل از عالمی کهنسال و شیفتهً نهضت و حضرت امام ، خیل عظیم هواداران نهضت در تهران ، در حالیکه به مراسم تشییع جنازهً آیت الله فومنی شتافتند که زخم نخست وزیر تیر خوردهً رژیم ، دل های جریحه دارشان را مرهمی شده بود و در جرقه ای آشنا روزنه ای را چشم دوخته بودند که آینده ای روشن را در نگاه می نشاند .» البته لازم به یاد آوریست که آیت الله فومنی آنچنان نیزکهنسال نبودند و در هنگام مرگ 54 سال از عمرشریفشان می گذشت ، اما فشار دوران و ناملایمات وارده بر ایشان آن چنان بود که حقیقتا" کهنسال شده بودند!

از آن زمان تاکنون ، هرساله مراسم سالکرد این عالم ربانی که در واقع رحلتی " شهادت گونه" داشت همراهً با افطار و اطعام به روزه داران به وسیلهً خاندان آیت الله به ویژه فرزند برومندشان – حجت الاسلام والمسلمین حاج مصطفی فومنی حائری در خیابان خراسان در محل مسجد نو که هم اکنون به نام " مسجد آیت الله فومنی " نامگذاری شده ، برگزار می گردد . ضمنا" برای آگاهی بیشترجوانان و نسل چهارم انقلاب ، یادآور می شود که به تبع پدر – حجت الاسلام والمسلمین حاج مصطفی فومنی نیز ، راهً مبارزات سیاسی پدر را با صلابت و شهامت ادامه داه ، زندان رفته ، شکنجه دیده و سختی های زیادی متحمل شده و نقش مؤثری را در پیروزی انقلاب ایفا نموده است . قبل از انقلاب به دلیل پیشتازی در مبارزات سیاسی ، بطور مخفیانه به فومن و حتی روستاها ی اطراف رفت و آمد داشت و هنگامی که خواب غفلت و ناآگاهی اغلب مردم را در بر گرفته بود او بذرهای بیداری می پاشید که این حضور یقینا" بر پیشتازی فومن در انقلاب تأثیرگذار بود.بعد از پیروزی انقلاب ، آقای فومنی  با حکم مستقیم ازسوی حضرت امام خمینی ؛ به عنوان "نماینده امام در شهرستان فومن" منصوب شدند .او مؤسس و بنیانگذار همه ی نهادها و سازمانهای انقلابی این شهرستان نیز بود که با جلب آرای مردم به عنوان اولین نمایندهً مردم  بعد از انقلاب فومن به مجلس  شورای اسلامی راه یافت که در آن شرایط سخت تثبیتی انقلاب – موفق و کارامد جلوه کرد . وی سالیانی در وزارت امور خارجه ، مصادر مهمی را به عهده داشت که نهایتا" مؤسسهً  قرآنی "مهد قرآن " را در کشور راه اندازی کرد که در نوع خود ، کار و سبک بدیعی در ترویج فرهنگ قرآنی بود که متأسفانه پس از دولت اصلاحات ، به دلیل کم لطفی های سیاسی دولت فعلی ، همکاری لازم با این کار عظیم فرهنگی صورت نگرفت  که فعلا" به حالت تعطیل درآمده است! 

برای پاس داشت و ماندگاری این اسوهً انقلابی که در حقیقت از افتخارات و ذخائر این منطقه بحساب می آیند،جا دارد که مسئولین شهرستان ، همت نموده ، حداقل میدان یا خیابان و یا یک مرکز علمی ، فرهنگی و اجتماعی را به نام  مرحوم "حضرت آیت الله شیخ جواد فومنی " نامگذاری نمایند .

   برگرفته از کتاب ستم ستیزان نستوه، آیت الله حاج شیخ جواد فومنی حائری به روایت اسناد ساواک ، ناشر: مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران دی ماه 1377