04 آبان 1392
«کاپیتولاسیون» از پنجره خاطره ها
کاپیتولاسیون واژه ای فرانسوی است که معادل انگلیسی آن کاپیتولیشن Capitulation از کلمه Capitulare گرفته شده و به معنای «شرط گذاشتن» است. کاپیتولاسیون در لغت و عرف حقوقی و سیاسی به معنای سازش و تسلیم است و به قراردادهایی اطلاق می شود که به موجب آن، اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود می شوند و آن قوانین توسط کنسول آن دولت در محل اجرا می شود. به این دلیل واژه کاپیتولاسیون را در فارسی «حق قضاوت کنسولی» گفته اند. این قراردادها اغلب میان دولتهای اروپایی با دولتهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین و جنوبی بسته می شد و در ایران نیز سابقه اش به قرارداد روسها و دولت قاجار برمی گردد. کشورهای اروپایی و روسها، دادگاهها و مؤسسه های قضایی کشورهای آفریقایی و آسیایی و... را قادر به حمایت کافی از اتباع خود نمی دانستند، بر این اساس قراردادهایی در قالب کاپیتولاسیون بر کشورهای آفریقایی و آسیایی و... تحمیل می کردند.
کاپیتولاسیون آمریکایی در ایران
پس از کودتای 28 مرداد 1332 نفوذ آمریکا در ایران گسترش بسیاری یافت و از سال 1339 آمریکا طرحهای متنوعی برای غربی کردن ایران ارایه می نمود، که می توان به اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید اشاره کرد. آمریکا در ادامه این سیاستها، در سال 1343 بنا به شرایط ایران از جمله درخواست وام از آمریکا، مسأله کاپیتولاسیون را مطرح کرد و در مهرماه 1343، قانونی از تصویب مجلس شورای ملی ایران گذشت که این قانون به نظامیان آمریکایی مأمور در ایران و حتی وابستگان آنان، مصونیت سیاسی می داد و حق قضاوت را از ایران سلب و آن حق را به کنسول آمریکا می داد. به گونه ای که اگر اعضای مستشاری آمریکا و نظامیان آنان هر گونه جرم و جنایتی مرتکب می شدند در دادگاهها و مراکز قضایی ایران پاسخگو نبودند. با تصویب این مصوبه مجلس، اعتراض امام و همفکران ایشان علنی شد و سرانجام پس از موضعگیری محکم و افشاگرانه امام علیه این لایحه، حکومت پهلوی، ایشان را دستگیر و به تبعید فرستاد.
چگونگی آگاهی اماماز لایحه
رژیم شاه تلاش می کرد این لایحه به صورت آرام تصویب شود و امیدوار بود مخالفتی نیز از سوی علما نشود . این احساس به رژیم دست داده بود که، احتمالاً امام خمینی پس از دستگیری و زندانی شدن در سال 1342، دیگر واکنش تند علیه این مسأله نخواهد داشت لذا رژیم با آرامش خاطر به تصویب چنین لایحه ای اقدام نمود. اما آنچه مهم است، بحث چگونگی اطلاع امام از تصویب این مصوبه بوده است. درباره کیفیت اطلاع امام دیدگاههای گوناگون ذکر شده است.
آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می گوید: امام با دریافت اطلاعات اجمالی از این مصوبه، عده ای را مأمور تحقیق از این موضوع نمودند: «امامچند نفری را مأمور تحقیق در مورد جزئیات این خبر کردند که یکی از آنها من بودم. رفتم پیش آقایان فلسفی و تولیت و سید جعفر بهبهانی، پیام امام را رساندم و گفتم ما اخبار پشت پرده این جریان را هر چه بیشتر و دقیق تر می خواهیم. آقای بهبهانی از طریق یکی از نمایندگان مجلس سنا متن لایحه و اسناد مربوط را به دست آورد و به من داد. من دو روز در تهران ماندم و متن مذاکرات مجلس و جزوه کنوانسیون وین را تهیه کردم. اخباری را هم مرحوم تولیت در اختیار من گذاشت که در مجموع، اطلاعات کاملی بردم خدمت امام»
آقای محمدعلی گرامی از شاگردان امام درباره کم و کیف اطلاع یابی امام از موضوع کاپیتولاسیون بنا بر شنیده های خود از فرزند یکی از علمای قم خبر می دهد که وی از کارکنان مجلس شورای ملی بود. و اخبار را به امام می رساند. وی می گوید: فرزند شیخ جواد عراقی که از کارمندان مجلس بود، اخبار به تصویب رسیدن لایحه کاپیتولاسیون را به حضرت امام داده بود. اما اینکه آیا خود او مستقیماً اخبار مجلس را به امام می رساند یا از طریق واسطه ای عمل می کرده است، نمی دانم.
آقای گرامی در فراز دیگری از خاطرات خود احتمال دیگری می دهد که این موضوع نیز مبتنی بر مسموعات ایشان است. وی می گوید: «البته بعدها نیز شنیده بودم که چنین اخباری را از طریق شهید حاج مهدی عراقی به امام می رساندند. همان طور که خود شهید عراقی در خاطراتش به نیروهای نفوذی شان در مجلس اشاره کرده بود.»
آقای مسعودی خمینی از دیگر شاگردان امام، جریان انتقال اخبار به امام را از طریق برادران امام می داند : «من یقین دارم که اخبار مربوط به کاپیتولاسیون را برادر کوچک امام، سید نورالدین به ایشان گفته است. به هر حال سید نورالدین از سران و رجال سیاسی به شمار می آمد و با سناتورها و رجال سیاسی ایران تماس داشت و چنین اخباری را از طریق آیت الله پسندیده به امام رسانده است.»
از مجموع این نقل و قولها می توان چنین استنباط کرد که منبع اطلاعاتی امام خمینیدر این رابطه منبع واحد نبوده و ایشان از روشهای گوناگون به این مسایل دسترسی داشته است.
اقدام عملی امام خمینیدر قبال لایحه
امام پس از آنکه از جزئیات لایحه اطلاع کامل یافت و با دریافت مجله داخلی مجلس شورای ملی از متن کامل سخنرانی ها و گفتگوهای نمایندگان و رئیس دولت و... آگاهی یافت، سعی کرد این موضوع را به اطلاع علما و مراجع قم برساند. ایشان از زمان تصویب که 21 مهرماه 1343 بود تا روز چهارم آبان، علاوه بر اعلان ناراحتی خود در درس و محافل خصوصی، با علمای قم و شهرستانها ارتباط برقرار کرد و موضوع قرارداد استعماری را به اطلاع آنان رساند. آقای مؤیدی از شاگردان امام درباره فعالیت ایشان می گوید: «علاوه بر اینکه امام، نمایندگانی به شهرستانها فرستاد، خود نیز با مراجع قم جلسات متعددی تشکیل می داد و از نزدیک با آنان درباره لایحه کاپیتولاسیون صحبت می کرد. نتایج این جلسات نیز مفید بود. امام آنها را مصمم کرده بود تا علیه کاپیتولاسیون سخن بگویند و موضع بگیرند. ظاهراً قرار گذاشته بودند در روز تولد حضرت فاطمه(س) سخنرانی کنند. البته به یاد دارم که آقایان گلپایگانی و شریعتمداری برای مراجعان و مردم صحبت کردند.»
امام وعده سخنرانی علیه این لایحه را به روز چهارم آبان که در آن سال مصادف با 20 جمادی الثانی تولد حضرت زهرا(س) و همین طور چهل و پنجمین سالروز تولد شاه بود موکول کرد و رژیم شاه با اطلاع از این موضوع سعی کرد با فرستادن اشخاص گوناگون به قم مانع سخنرانی امام شود. بنا به گفته ابوالقاسم خزعلی، نمایندگان و فرستادگان شاه، هر کدام در ملاقاتهایی که با علما و منصوبین امام داشتند، اظهار می کردند که ایشان در سنوات قبل علیه شاه حرف زده است، ولی این بار ظاهراً علیه آمریکا سخن خواهد گفت، . اگر چنین شود، کشور در معرض خطر خواهد بود.
امام پیامهای متعدد در برابر لایحه را نادیده گرفت و در روز موعود در منزل خود سخنرانی کرد.
سخنرانی امامدر روز چهارم آبان 1343
امام در روز چهارم آبان سخنرانی تندی علیه لایحه نمود، ایشان در این سخنرانی موضوع فروش کشور ایران به آمریکا و استعماری شدن و از بین رفتن استقلال ایران را مطرح کرد و حتی به جشن و چراغانی که به مناسبت تولد حضرت زهرا(س) و تولد محمدرضا شاه در ایران صورت گرفته، انتقاد کرده و گوشزد می نمایند که هم اکنون باید چادر سیاه بر سر درها و خیابانها آویزان شود.
ابوالقاسم خزعلی درباره ازدحام جمعیت در منزل امام و سیمای سخنران مجلس که امام باشد، می گوید: «جمعیت بی صبرانه منتظر آمدن امامبه میان جمع بود، وقتی ایشان با آن حالت گرفته و شکسته از اندرونی بیرون آمد، صدای گریه مردم بلند شد.»
آقای مسعودی خمینی درباره ازدحام جمعیت در منزل امام به نکاتی بدیع اشاره می نماید که حکایت از استقلال و عدم نفوذ بستگان امام، در ایشان است و امام بر اساس وظیفه خود، عمل به تکلیف می نمودند. ایشان در خاطرات خود می گوید: «در ابتدای آن روز، مردم بر اثر ازدحام جمعیت و پر شدن حیاط منزل، وارد اتاقی می شدند که امام در آن نشسته بود. سید مصطفی خمینی به ما دستور داد تا در اتاق را ببندیم و از آن سوی اتاق مردم را به بیرون اتاق هدایت کنیم. امام متوجه قضیه شدند از ما پرسیدند چرا درها را بستید؟ گفتیم سید مصطفی دستور داده اند. امام با عصبانیت فرمود،... در را باز کنید، او چه حقی دارد که در کارهای من دخالت می کند،... سید مصطفی همین طور که ایستاده بود، وقتی دید اوضاع بد شده آرام از اتاق بیرون رفت.» مسعودی خمینی در فراز دیگری از خاطرات خود عنوان می کند که یکی از شعارهای اساسی در آن روز مربوط به استقلال خواهی امام بود و ایشان را به آیت الله کاشانی تشبیه می کردند، زیرا کاشانی در آن زمان علیه استعمار انگلیس مبارزه می کرد و امروز امام علیه استعمار آمریکا، با این تفاوت که امام از پایگاه مرجعیت با آمریکا مبارزه می کند.
وی می گوید: «عده ای از اجتماع کنندگان شعار می دادند که «الکاشانی رجع الینا مرجعا» یعنی کاشانی با آن خواسته ها و ایده هایش در حالی که مرجع هم شده به میان ما بازگشته است.»
سید حسن طاهری خرم آبادی درباره انتخاب منزل به عنوان محل سخنرانی، که یکی از پرسشهای اساسی شاگردان و مریدان امام بود می گوید: «دلیلش را من نمی دانم. شاید از نظر جنبه های امنیتی بوده است. این بار اگر امام می خواست در سر درس صحبت بکند، جمعیت زیادی جمع نمی شدند و جمعیت منحصر می شد به طلبه هایی که در درس امام شرکت می کردند، در حالی که امام می خواستند مردم نیز صحبتهای ایشان را بشنوند. اگر امام می خواستند این سخنرانی عمومی را در مسجد اعظم ایراد کنند، شاید دولت ممانعت می کرد و مأمور می گذاشت و مسجد را می بست و این خیلی خوب نبود... ولی سخنرانی در روز عید انجام گرفت و این یک موضوع طبیعی بود که مردم در روز عید به دیدن امام می آمدند... این بود که جریان را دهان به دهان به یکدیگر رساندند.» از آن جا که سخنرانی بسیار تند و اساسی بوده است و حملات بسیار تند و تیزی علیه شاه و آمریکا داشته، شاگردان امام، سخنرانی مذکور را ضبط نموده و بلافاصله اقدام به تکثیر و پیاده کردن نوار و ارسال به دیگر مراکز و استانها و شهرستانها نمودند. آقای ناظم زاده در این باره در خاطرات خود می گوید: «پس از پایان سخنرانی امام، عده ای نوار سخنان ایشان را تکثیر نموده و برخی دیگر نیز به علت مشکلات تکثیر کردن، متن آن را پیاده کردند و به سایر شهرستانها فرستادند.»
سخنرانی دیگر مراجع درباره کاپیتولاسیون
دیگر مراجع قم و علمای طراز اول در این روز علیه لایحه سخنرانی کردند، ولی بر اساس روایت صاحبان خاطرات هیچ کدام از این سخنرانی ها به تندی سخنان امام علیه لایحه ها نبوده است. احمد صابری همدانی در این باره می گوید: آیت الله گلپایگانی با لحنی غیرحماسی به خطرهای ناشی از این تصویب نامه اشاره کرد و آن را محکوم و حرام نمود.» سید حسن طاهری خرم آبادی درباره سخنرانی شیخ مرتضی حائری می گوید که ایشان برای اولین بار با صراحت تمام اعلام نمود که دیانت و سیاست از هم جدا نیست و کاپیتولاسیون نیز به سیاست و دیانت ما برمی گردد. وی می گوید: «آقای حائری از مردم برای سخنانش تأیید می گرفت. ایشان فرمود کسانی که با این حرفهای من موافق هستند (ارتباط دیانت و سیاست) و این صحبتها را قبول دارند، بگویند صحیح است. بعد مرحوم آقای حائری یک نیشتری به رژیم زد و گفت معلوم نیست کسانی که در مجلس به این قانون رأی دادند، خودشان به اندازه این جمعیت، آرای واقعی مردم را داشته باشند.»
آقای نعمت الله صالحی نجف آبادی معتقد است؛ سخنرانی که مراجع قم داشتند، نه از باب علاقه خود آنان بوده است، بلکه نتیجه تحت فشار قرار گرفتن آنان بوده و آنان در حقیقت مجبور به این سخنرانی بوده اند. هر چند این نوع نگاه، نگاه تند می باشد، ولی یک اعتقاد است و ایشان بر این باور است که: «اگر امام آنها را وادار به سخنرانی علیه کاپیتولاسیون نمی کرد و اگر افکار عمومی حوزویان طرفدار امام، آنان را تحت فشار قرار نمی داد، به طور طبیعی علیه چنین مصوبه ای موضع نمی گرفتند.»
واکنش رژیم نسبت به سخنرانی امام
امام خمینی علاوه بر سخنرانی تند علیه رژیم شاه، در همان روز اعلامیه ای نیز تنظیم و به صورت عمومی منتشر کرد. در این اعلامیه امام، اعلام نمود که «اکنون من اعلام می کنم این رأی ننگین مجلس، مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد، مخالف رأی ملت مسلمان است . وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند. وکلای سر نیزه هستند، رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد و اگر اجنبی ها بخواهند از این رأی کثیف سوء استفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد.»
رژیم شاه ابتدا سعی کرد، اتهامهای وارده از سوی امام را رد کند، لذا حسن علی منصور نخست وزیر در مجلس سنا حاضر شد و به توجیه مصوبه پرداخت. وی گفت: «لایحه مصونیت سیاسی عده ای از مستشاران نظامی آمریکا که اعطا شد تنها و خاص این مملکت نیست و در کشورهای همسایه نیز سابقه دارد. در این زمینه تحریکاتی به گوش می رسد که دون شأن این ملت و مملکت است. دولت ایران با دادن مصونیت سیاسی به چند مستشار نظامی کوچکترین زیانی به حقوق ملت ایران نمی رساند.»
پس از این توجیهات، رژیم تصمیم گرفت که عامل تحریکات و مخالفتها را از سر راه بردارد. لذا در شب سیزده آبان 1343، با یورش کماندوها به منزل امام در قم، وی را دستگیر و پس از چند ساعت با یک هواپیمای نظامی، همراه با مأمور امنیتی به ترکیه تبعید نمودند. روز بعد رژیم در قالب اطلاعیه ای خبر دستگیری و تبعید امام را این گونه از رادیو و مطبوعات اعلام کرد: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه، علیه منافع ملت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید.»
اما این پرسش مطرح است که چرا رژیم شاه، ایشان را مثل خرداد 1342 دستگیر و زندانی نکرد و این بار به ترکیه تبعید کرد؟ آقای ابوالقاسم خزعلی در این باره می گوید: «رژیم بدین نتیجه رسیده بود که به قیطریه و قصر بردن امام نمی تواند او را خاموش کند و داودیه و عشرت آباد هم مانع از صدای امام نمی شود. برای خاموش کردن امام تنها یک راه وجود داشت و آن این بود که ایشان را از صحنه تحولات داخلی ایران دور کنند.»
منابع:
1- مطالب این مقاله از خاطرات موجود در مرکز اسناد انقلاب اسلامی اقتباس گردیده است
2- صحیفه نور، ج 21.
3- داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، تهران، انتشارات مروارید، 1314.
4- جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمه فروزنده برلیان، تهران، نشر فاخته، 1371.
روزنامه قدس ، 13 آبان 1387