14 مرداد 1400
احمد کسروی
سید احمد کسروی ،مورخ ، زبان شناس و از رجال فکری و فرهنگی معاصر ، 8 مهر 1269 در آذربایجان متولد شد. او پس از فراگیری دروس متوسطه به تجارت و فعالیتهای آزاد روی آورد . سپس در بهمن 1307 توسط علی اکبر داور وزیر دادگستری رضاشاه ، به وزارت دادگستری آمد و مشغول به کار شد. با قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز مخالفت کرد و به پیشنهاد وزیر عدلیه رضاشاه به ریاست عدلیه خوزستان منصوب شد . کسروی در رشته های تاریخ ، لغت ، زبان و دین تحقیق کرد و مخالف سرسخت عرفان بود. او از به کار بردن لغات و واژه های عربی دوری می جست. روزنامه ای به نام « پرچم » و مجله های به نام « پیمان » منتشر کرد. او همچنین بیش از 70 عنوان کتاب انتشار داد .
کسروی سرانجام روز 20 اسفند 1324 همراه حداد زاده منشی و محافظ خود در شعبه 7 بازپرسی دادگستری توسط فدائیان اسلام کشته شد .
شخصیت کسروی چندگانه بود و باید از زوایای مختلفی بدان پرداخت .
وی در جرگه زبان شناسان و ادیبان جای می گیرد. تسلط او به زبانهای پهلوی ، عربی ، اسپرانتو ، انگلیسی و ترکی استانبولی بر همگان مسلم است و در ادبیات فارسی نیز ، صاحب سبک بود . وی به بهانه پالایش زبان و ادب فارسی به حد افراط ، استفاده از واژه های عربی را مردود می شمرد و تا به آنجا پیش رفت که طرح « تغییر خط فارسی به لاتین » را مطرح ساخت . وی درکتاب « زبان پاک » به نقد و عیب جویی از حروف و لغات فارسی پرداخت .
از سوی دیگر کسروی مورخی با متد تاریخ نگاری و تاریخ شناسی خاصه خود بود ؛ آثاری چون پیدایش امریکا ، تاریخ پانصد ساله خوزستان و . . . از این دست کتابها هستند. شاید بتوان کتاب تاریخ مشروطیت کسروی را صرف نظر از کینه توزی های وی علیه روحانیت ، از کتابهای برجسته این دوره بر شمرد .
همچنین نام کسروی در شمار « دین سازان قرن بیستم » نیز آمده است ؛ چرا که وی با نظریه پردازی و ادعای اصلاح گری در فرهنگ و دین ، مریدانی نیز به دست آورد. مرحوم جلال آل احمد در « خدمت و خیانت روشنفکران » یکی از پاتوق های روشنفکری ( جدا از دین ) عصر رضاخان را « باهماد آزادگان » می داند که ناشی از تفکرات کسروی و به همت وی پا گرفته بود . تا به آنجا کسروی به دین سازی اشتهار یافت که آل احمد از روش و منش وی در پاتوق های روشنفکری آنچنانی ، به سومین بازی که همان «کسروی بازی» است اشاره کرده و می گوید :
«حالا که بهائیها فرقهای شدهاند و در بسته از شور افتاده و سر به پیله خود فرو کرده و دیگر کاری از ایشان ساخته نیست، چرا یک فرقه تازه درست نکنیم؟ این است که از وجود یک مورخ دانشمند و محقق کنجکاو، یک پیغمبر دروغی میسازند، اباطیل باف و آیه نازل کن، تا فوراً در شربالیهود پس از شهریور 1320 در حضور قاضی دادگستری ترور شود. و ما اکنون در حسرت بمانیم که تاریخنویس صالح زمانه، پیش از این که کارش را تمام کند، تمام شده است. و پیش از این که نقطه ختام بگذارد بر داستان بیآبرویی رجال مشروطه، به ضرب تعصب جاهلی که تعارض روشنفکران با مذهب، او را از تربیت محروم کرده است کشته بشود. یکی به این دلیل که از هر صد تودهای 70-80 نفرشان قبلاً در کتابهای کسروی تمرین عناد با مذهب را کردهاند. دوم به دلیل اینکه در آن دوره با پر و بال دادن به کسروی و آزاد گذاشتن مجلهی «پیمان» میخواستند زمینهای برای رفورم در مذهب بسازند که روحانیت از آن سر باز میزد. ناچار میتوان دید زمینهای چیده شده است تا پس از شهریور 1320 چنین نتایجی به بار بیاورد . اگر به خاطر کوبیدن مذهب یا به عنوان جانشینکردن چیزی به جای روشنفکری نبود «پیمان» هم میتوانست مثل هر مجله و مطبوعات دیگری در توبرهی «محرمعلیخان» جا بگیرد و فرصت نیافته باشد برای آن مذهب سازی قراضه، و به این طریق کسروی سوق داده شود به آن راه بیفرجام و جوانان مملکت به آن راه بیفرجامتر که رکود و روشنفکری است، به خصوص که ما در زمانهای به سر میبریم که فقدان کسروی به عنوان مورخ و محقق زبانشناسی بسیار سنگین است؛ چراکه مردی بود صاحبنظر و کنجکاو که نه ریا کرد و نه دغل بود و نه همچو کنه به این روزگار نکبتی چسبید و تنها یک تاریخ مشروطهاش میارزد به تمام محصول ادبی و تاریخی و تحقیقی دورهی بیست ساله» (1)
دینسازی، فرقهسازی، ادعای برانگیختگی و راهنما بودن و چاپ کتاب «ورجاوند بنیاد» راباید ادامهی دینسازیهای استعماری چون شیخگیری، بابیگری، ازلیگری، بهائیگری، قادیانیگری، وهابیگری، اسماعیلیگری، ... دانست. کسروی همگام با رضا خان است. پلیس رصاخان مدافع و دربان «با هماد آزادگان» بود و کسروی نه تنها کتاب »قانون دادگری» را به رضا خان تقدیم کرد که پس از سقوط دیکتاتوری رضاخانی وکیل مدافع پزشک احمدی و سرپاس مختاری شد.
اما زشت ترین اقدام کسروی اسائه ادب به ساحت مقدس ائمه شیعه (ع) بالاخص نسبت به امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) است.
گرچه او از هیچ توهینی نسبت به مقدسات شیعه واهمهای نداشت، اما شکایت مردم مسلمان و متدین در سالهای 1316-1324 به مقامات مسئول دادگستری نیز هیچ اثری در کاهش اقدامات وی نداشت، این در حالی است که بر اساس قانون اساسی مشروطیت، هرگونه توهین به اسلام و مذهب شیعه جرم محسوب شده و مجرم باید توسط قانون دستگیر و محاکمه شود اما دادگستری و حکومت نه تنها معترض کسروی نشدند، بلکه در دوران خفقان که هر صدا و ندائی در گلو خفه میشد و افرادی چون عبدالرحمن فرامرزی و علی دشتی در کسوت سانسورچی دستگاه، هر کلمه و جمله مطبوعات و نوشتهها را با ذرهبین دقت میکردند، آثار کسروی منتشر شد و حتی به زبان عربی نیز ترجمه شدند. این در دورانی بود که حکومت پهلوی از هیچ اقدامی علیه اسلام، تشیع و روحانیت فروگذار نبود. پس از فرار «دیکتاتور» رضا خان در شهریور 1320، باز حکومت با کسروی مماشات میکرد. مقالات، جزوات، اعتراضات در شهرها –بخصوص در مرکز- بسیار بود، اما حکومتگران، همان سیاست ضد دینی رضاخان را ادامه میدادند. حتی از سوی مراجع و علمای بزرگ نجف، تهران، قم هم اعتراض میشد، اما گوش شنوا و فهم و درک سیاسی در کشور نبود.
شهید سید مجتبی نواب صفوی طلبه جوان، اندیشمند و پرشور، آگاه، مبارز، از نجف برای مناظره و بحث به تهران آمد و در جلسات کسروی شرکت کرده و با او به بحث نشست. کسروی، به دلیل اخلاق تند و غرورش، به تحقیر سید پرداخت و از بحث با او امتناع کرد. بار دیگر سید، در مسیر منزل کسروی با وی به بحث و مجادله پرداخت. کسروی با تندخوئی و درشتگویی، سید و دوستانش را میراند. سید با کسروی گلاویز شد اما مأموران حکومت، کسروی را نجات دادند.
شکایت نواب به دادگستری رفت. کسروی را به دادگاه کشاندند. متأسفانه دادگستری نه تنها توجهی به اعتراضات و شکایت شاکیان نکرد، بلکه به نوعی نیز دفاع از کسروی را پیشه گرفت. تنها راه حل برای شاکیان، اجرای حدودی بود که با فتوای مراجع تقلید نجف اشرف مسلم شده بود. یکی از اعضای فعال و معتقد فدائیان اسلام، در اسفند 1324 اجرای حکم کرد و به زندگی فردی خاتمه داد که منشأ اختلاف، تشنج، درگیری و توهین به مقدسات اسلام و تشیع بود.
استعمار بدین گونه در جامعه برنامهریزی کرده و به تحریک، زمینهسازی، فرقهسازی، اختلافافکنی و تشنج آفرینی دست میزند. در این رابطه چه استعدادها و نبوغها که از میان رفت و چه خسارات سنگینی که به جامعه تحمیل شد.
امروز پس از گذشت شصت سال از آن واقعه، هنوز موضوع کسروی، کسرویگری، کسرویگرائی و ...، همچنین عوامل صعود، ترویج و انحراف او توسط مراکز اسنادی منتشر نشده است. امید آن که مراکز اسنادی با انتشار سندها، زمینههای تحقیقات تاریخی را فراهم آوردند.
گفتنی است در زمینهی مبانی اعتقادی کسروی و نقد ادعاهایش چندین اثر جامع و مستند منتشر شده است:
1- شیعه کیست، تشیع چیست – محمد رضا سراج انصاری تبریزی
2- نبرد با بیدینی– محمد رضا سراج انصاری تبریزی
3- دین چیست و برای کیست – محمد رضا سراج انصاری تبریزی
------------------
پا نوشتها:
1- در خدمت و خیانت روشنفکران، جلال آل احمد – صص 399-398. یادآوری میگردد کتاب مذکور دارای اشکالات انشائی است.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی