01 بهمن 1393

گزارش وقایع و حوادث حوزه فرماندارى نظامى تهران و حومه


گزارش وقایع و حوادث حوزه فرماندارى نظامى تهران و حومه
مدت : از ساعت 1700 روز 1/11/1357 الى ساعت 0800 روز 2/11/1357

1ـ برابر اعلام ضد اطلاعات فرماندارى نظامى تهران و حومه در خیابان بابا افضل در تهران نو پیش‏نماز مسجد الیلته‏القدر] لیله‏القدر] در روز 1/11/1357 ضمن سخنرانى اظهار داشته تعدادى از پرسنل ن ه ش به پشتیبانى از مبارزه ملت راه‏پیمائى مى‏نمایند و در همین محل مردم مشغول نوشتن اعلامیه راجع به افراد نیروى هوائى بوده‏اند.

(مراتب به فرماندارى نظامى منطقه 1 اعلام گردید و ن ه ش در جریان امر قرار دارد)

2ـ برابر گزارش فرماندارى نظامى منطقه 1 در ساعت 1300 روز 1/11/1357 عده‏اى در حدود 1000 نفر بعلت آزادى مویدى پیش نماز مسجد حافظى تهران نو از زندان مبادرت به تظاهرات نمودند که تظاهر کنندگان متفرق و دو نفر غیر نظامى مشروحه ذیل از تظاهرکنندگان دستگیر گردیدند.

الف : محمد بلاغر فرزند نجف صافکار

ب : رجبعلى زارعى فرزند محمدرضا مکانیک

3ـ برابر اعلام فرماندارى نظامى منطقه 4 ساعت 1530 روز 1/11/1357 عده‏اى قصد آتش زدن سینما آریا واقع در خیابان اسلامبول را داشته‏اند جهت بررسى و تحقیق در مورد صحت و سقم خبر مراتب به مأمورین گشتى (پلیس) خیابان فردوسى و اسلامبول اعلام گردید.

پس از حضور مامورین در محل حادثه از میان عده‏اى که مشغول تظاهر بوده‏اند یک تیر شلیک میشود و به عابرى که در نزدیک مأمورین بوده اصابت مى‏نماید مأمورین اجبارا براى تفرقه جمعیت مبادرت به شلیک تیر هوائى مى‏نماید پس از متفرق شدن تظاهر کنندگان شخص مصدوم به بیمارستان سینا اعزام و تحت عملجراحى قرار گرفته است. گزارش بعدى حاکیست شخص مصدوم در بیمارستان فوت نموده است.1



معاون و رئیس ستاد فرماندارى نظامى تهران و حومه ـ سرلشگر رضا ناجى

2/11/1357





1ـ خبرنگار کیهان در تماسى با کلانترى 9 خواستار بیان ماجرا مى‏شود که عین همین موضوع که در این بولتن آمده به وى گفته مى‏شود. (ش 10619، ص 4) اما اکبر جلالى دوست فرد کشته شده نیز به خبرنگار این روزنامه گفت : «ساعت 30/3 بعدازظهر در داخل پاساژ آریا واقع در چهار راه استانبول ایستاده بودم. ناگهان صداى تیراندازى چند پاسبان در داخل پاساژ همهمه ایجاد کرد. پاسبانها کلتهاى کمرى خود را در دست گرفته بودند و تیراندازى هوایى مى‏کردند و دو تن دیگر چنگک ماهى‏گیرى در دست گرفته بودند و گروهى را که از داخل سینما آریا سراسیمه بیرون مى‏آمدند مجبور مى‏کردند جاوید شاه بگویند... من که با شلیک تیرهاى ماموران سراسیمه به بیرون از پاساژ مى‏دویدم متوجه دوستم شدم که روى زمین افتاده و خون از سرش جارى شده است. از پاسبانها اجازه گرفتم تا او را به بیمارستان برسانم ؛ تا این که پس از رساندن به بیمارستان، نامبرده در گذشت.» (همان)