06 تیر 1400

از ورود زنان بی‌حجاب تا بستن در مساجد


سعید جباری

«روزی در ماه رمضان، سردار رفعت به رضاخان گفت که دیشب با سپهبد به مسجد رفتیم، نماز خواندیم و برای شما دعا کردیم. شاه با لحن غضبناکی گفت: کدام مسجد؟ حالا می‌فهمم که اشکال کار در کجاست! من می‌خواهم آخوندبازی را از بین ببرم. گفته‌ام که فرش‌ها را جمع کنید و میز و صندلی بچینید، ولی سپهبد ارتش می‌رود جانماز پهن می‌کند و روی زمین، پهلوی آخوندها می‌نشیند... ؟!». (خاطرات نخستین سپهبد ایران)
صدای الصلوه اذان که از مساجد شهر بلند می‌شد، بانگی بود که افکار و اذهان طرفداران فراماسونری و حکومت پهلوی پدر و پسر را به نگرانی و اضطراب وامی‌داشت. حکومت پهلوی میراث‌دار خاطراتی بود که از دوره قاجار بهاد مستبدان مانده بود؛ خاطراتی که همواره «روحانیت و مذهب» را جلوی صف مبارزان انقلابی قرار می‌داد. مسجد به عنوان مرکز گردهمایی روحانیون و انقلابیون، همیشه منبر و رسانه‌ای مطمئن در حرکت انقلاب به شمار می‌رفت. مردم تهران در سال 1281 شمسی با سخنرانی «شیخ محمد واعظ» در مسجد وسط بازار تهران برای تخریب بانک استقراضی روس‌ها حرکت کردند. حرم حضرت عبدالعظیم شهر ری محل امن رهبری مشروطه‌خواهان از جمله آیت‌الله بهبهانی و آیت‌الله طباطبایی برای تحصن دو هزار نفری مردم در اعتراض به ماجرای به چوب بستند بازرگان و کتک زدن مردم در مسجد شاه بود. در نهضت انقلاب اسلامی، منبر مساجد و روحانیت، یکی از مهم‌ترین ابزارهای پیام‌رسانی و بیداری ملت برای مبارزه با استبداد به شمار می‌رفت که در سال‌های 1341 ـ 1342 تا پیروزی بهمن 57، رهبران و دست‌اندرکاران انقلاب از این رسانه سنتی و عقیدتی برای مقابله با استبداد پهلوی و ساقط کردن حکومت پادشاهی استفاده کردند. روحانیون انقلابی و مبارزان مذهبی در دهه انقلاب عموماً در همان مساجدی که نماز جماعت اقامه می‌کردند یا فعالیت مذهبی داشتند، سخنرانی می‌کردند. تا جایی که امروزه نام بسیاری از این مساجد و مراکز با نام آنها همراه و قرین است. از جمله این مساجد، می‌توان به مسجد هدایت اشاره کرد که با نام آیت‌الله طالقانی شهرت یافت. مسجد موسی ابن جعفر با نام آیت‌الله سعیدی، مسجد قبا با نام آیت‌الله مفتح، مسجد جلیلی با نام آیت‌الله مهدوی کنی، مسجد جامع نارمک با نام فخرالدین حجازی، حسینیه ارشاد با نام دکتر علی شریعتی و مسجد الجواد با نام آیت‌الله مطهری شناخته و مشهور شده‌اند. مسجد سیدعزیزالله در بازار چهار سوق جنب بازار بزرگ تهران، از بناهای تاریخی عصر قاجاری است که توسط سید عزیزالله در زمان فتحعلی شاه قاجار بنا شد. مکان سوق‌الجیشی این مسجد و نزدیکی آن به بازار بزرگ از همان آغاز، موجب اهمیت آن شد، چرا که در تهران قدیم، رسم بر این بود که داروغه شهر که حافظ و نگهبان شهر بود، در محلی به نام چهارسوق اقامت می کرد و به نظارت امور شهری می پرداخت. داروغگان از ساعت 8 بعداز ظهر در میدان ارگ که نزدیک بازار چهارسوق قرار داشت، طبل می نواختند و کسبه بازار با شنیدن صدای طبل، می دانستند که ساعت بعد می بایست بازار را تخلیه کنند و سر ساعت 9 محل را تحویل داروغگان دهند. بازار چهارسوق علاوه بر موقعیت استراتژیک محافظت از بازار، از کاخ شاه و نواحی اطراف آن نیز محافظت می ‌کرد. بدین ترتیب، مسجد سیدعزیزالله در قطب سیاسی و اقتصادی شهر تهران قرار داشت و همواره در فعالیت های سیاسی مربوط به بازار فعال بود. این فعالیت ها از زمان کودتای 28 مرداد 1332 و استقرار حکومت دیکتاتوری در ایران افزایش یافت، چرا که کودتای 28 مرداد 1332 علاوه بر آن که به مثابه سرکوب نیروهای ملی به رهبری دکتر مصدق بود، سرکوب نیروهای مذهبی به رهبری آیت الله کاشانی هم بود. فضای بازی که پس از شهریور 1320 پدید آمده بود، مردم مسلمان و مبارز را به دور یکدیگر جمع کرده بود و بار دیگر رهبران مذهبی، هسته‌ های مبارزاتی تشکیل داده بودند که مکان این هسته‌ ها در مساجد قرار داشت. کودتای 28 مرداد 1332 و ایجاد دستگاه مخوف ساواک به دستور آمریکاییان، بار دیگر فضای کشور را سنگین کرد و به تدریج هسته‌ ها و گروه‌های مبارزاتی را پراکنده ساخت، اما محرم و یاد حسین (ع) این گروه‌ها را جمع می ‌کرد و مساجد را به محل تجمع مبارزان و تبادل افکار و آرا هیئت‌های مذهبی مبدل می ساخت. این هسته ‌های مذهبی در آغاز تنها برای آشنایی جوانان با مسائل مذهبی تشکیل شده بود، اما به تدریج با حضور علما به هسته‌های مبارزاتی ضد رژیم پهلوی مبدل شد.
در این بین، مساجد سیدعزیزالله، شیخ علی، امین‌الدوله، شاه، ارک و آذربایجانی ها اهمیت ویژه‌ ای داشتند و مرکز ارتباط روحانیان و بازاریان بودند. نقطه عطف مبارزات این هیئت‌های مذهبی با روی کار آمدن اسدالله علم و اجرای طرح انجمن‌های ایالتی و ولایتی آغاز و به مبارزه علنی علما، بازاریان، مردم با رژیم پهلوی مبدل شد. به دنبال سخنرانی امام خمینی در خرداد 1342، در مسجد سید عزیزالله مراسم دعا و نیایش برگزار شد و در پی آن علمای وقت آیت الله خوانساری، بهبهانی و تنکابنی در این مسجد متحصن شدند. در پی این اقدام، مساجد دیگر نیز وارد عمل شدند و مبارزات مردمی در کشور افزایش یافت و سخنرانی هایی در مساجد فوق به تأسی از آیت ‌الله خمینی توسط آیت‌الله خوانساری، حجت‌الاسلام فلسفی و حجت‌ الاسلام تنکابنی برگزار شد. به ‌گونه‌ای که عمال رژیم پهلوی در خرداد 1342 مسجد سید عزیزالله را تعطیل کردند، اما شدت مبارزات مردمی به اندازه‌ای بود که اسدالله علم، نخست وزیر وقت ناچار به لغو تصویبنامه انجمن های ایالتی و ولایتی شد.  مسجد سید عزیزالله همچنان جایگاه خود را در مبارزه ضد رژیم پهلوی حفظ کرد و در سال‌های 1346 الی 1350 همچنان محل موعظه حجت‌‌الاسلام فلسفی و از مراکز تجمع مبارزان و مجاهدان اسلامی بود. خاطره کشتار مردم در مسجد گوهرشاد مشهد در سال 1314 شمسی، سرآمد استبداد رژیم است که به دنبال تقلید رضاخان از اوامر غرب به وقوع پیوست. پس از اعلام تغییر لباس مردم و رواج بی‌حجابی در جامعه، مردم و علما به نشانه اعتراض به پا خاستند و پس از اعتراض عمومی علما و مردم، در مسجد گوهرشاد مشهد، در جوار امن حضرت ثامن‌الائمه (ع) تجمع کردند و به سخنرانی‌های اسلامی و مهیج عالمان خود گوش فرا دادند. این واقعه با ورود مأموران به مسجد و به رگبار بستن مردم بی‌گناه، به حادثه‌ای خونین منجر شد که در نتیجه، این مکان مقدس به دست مأموران رضاخان به خاک و خون کشیده شد. به دنبال این حرکت، دستور ورود زنان بدون حجاب به مسجد و تغییر مسجد از حالت عادی به نمایش میز و نیمکت صادر شد.
«... به عرض رسید مقررات خاصی برای مجالس روضه وضع نشده، در صورتی که زن‌ها بی‌حجاب به آستانه می‌روند. قایل شدن تربیت خاصی برای مجالس روضه و ورود به مساجد صورتی ندارد، به ویژه بستن دستمال به سر که هیچ مورد ندارد، ممنوع است. اگر میسر است، ترتیبی به مجالس روضه بدهید که روی صندلی و نیمکت مرد و زن بنشینند».
اعتراض به این بی‌حرمتی در اوایل سلطنت محمدرضا پهلوی، در نامه‌ای که آیت‌الله کاشانی برای نخست‌وزیر وقت فرستاد، نمایان است. وی در نامه‌ای در تاریخ 17/7/1320، پس از گلایه از بی‌حرمتی به مساجد، از وجود موانع بر سر راه تحصیل علوم اسلامی در حوزه و جایگزینی آن با علوم جدید، به شدت انتقاد می‌کند و می‌گوید: «... مساجد که احترامش ضروری دین اسلام است، با کمال بی‌شرمی و جسارت، کلاس جدید ورزش و فوتبال قرار داده و فرش‌های آن را به ثمن بخس فروخته‌اند و از جمله این که اوقاف راجع به حضرت سیدالشهداء (ع) را متعذرالمصرف قرار داده و عوایدش را وزارت اوقاف تصرف کرده، صرف کلاس رقص و موسیقی و امثاله می‌نماید. کدام قانون اقتصادی نقض این قوانین محکمه الهیه و مملکتی را علی رئوس الاشهاد با کمال بی‌شرمی نموده، معلوم نیست.»
آیت‌الله شاه‌آبادی نیز با بی‌حرمتی مأموران رژیم به مسجد، به شدت برخورد کرد. گفته شده وی به مأمورانی که با کفش به مسجد وارد شده بودند، تا وی را دستگیر کنند، پرخاش کرده بود و چنان این عمل قاطع و کوبنده بوده که همگی آنان ترسیدند و از مسجد بیرون رفتند.
به دنبال دخالت رژیم در مساجد بود که فدائیان اسلام تصمیم گرفتند تا علیه بی‌حجابی در مساجد به مبارزه برخیزند. آنان برنامه خود را از مسجد شاه و بازار آغاز کردند و روی پرده‌ای که در جلوی خان مسجد سلطانی نصب شده بود، نوشته بودند: «ورود زنان بی‌حجاب به مسجد سلطانی اکیداً ممنوع است». در سال 1342، رژیم پهلوی با حمله مسلحانه به مسجد جمعه و تهدید و محاصره مردم، روحانی مسجد را بازداشت کرد. این اقدام چندان بر مردم سخت آمد که با شعار «شکسته شد الوداع، حرمت محراب ما ـ خمینی بت‌شکن، برس به فریاد ما» با مأموران درگیر شدند و مأموران نیز با شلیک گاز اشک‌آور و... مردم را متفرق کردند و در مسجد جمعه را بستند. همچنین در جریان شهادت حجت‌الاسلام سید محمدرضا سعیدی، که ساواک از تشکیل مراسم ختم وی جلوگیری می‌کرد، هر جا مجلسی برگزار می‌شد، با زور و تهدید وارد شده، آن را تعطیل می‌کرد. مسجد نو (واقع در خیابان خراسان) از جمله مساجدی بود که مورد هتک حرمت مأموران قرار گرفت. آنان با کفش به داخل مسجد آمدند، ولی با مقاومت مردم روبه‌رو شدند و از مسجد بیرون انداخته شدند. رژیم که به درستی دریافته بود ریشه و عمق اعتقادات مذهبی در فرهنگ اسلامی سابقه‌ای بس طولانی دارد، برای رسیدن به اهداف خود، به هر شیوه‌ای دست می‌یازید. اهانت دیگر رژیم پهلوی، تغییر ماهیت مساجد بود. آنان مساجد را به عنوان بناهای تاریخی (موزه) معرفی می‌کردند که می‌توانست به عنوان پایگاهی برای تبلیغ رژیم مورد استفاده قرار گیرد و سعی بر این داشتند تا مراسم دعا و نیایش برای سلطنت پهلوی، جشن‌های شاهنشاهی و جلسات کانون‌های «حزب رستاخیز» را نیز در این محل برگزار کنند.
مسجد همیشه به عنوان خاستگاه قیام در نهضت‌های اسلامی مطرح بوده است و در انقلاب اسلامی ایران نیز سنگر مبارزه مردم بود، برای همین، حکومت پهلوی، کنترل و مراقبت از مسجد را لازم می‌دانست و در این راستا به کنترل وعاظ و جلسه‌های سخنرانی و فعالیت‌های فرهنگی مردم در مساجد نیز می‌پرداخت. حکومت پهلوی برای کنترل فعالیت وعاظ و روحانیون مساجد در محرم سال 44 برنامه‌های بسیار سختی را به اجرا گذاشت که در نتیجه آن بیش از هفتاد نفر از گویندگان و خطیبان در تهران و شهرستان‌ها ممنوع‌المنبر شدند و در قم رفتن دسته‌های عزاداری به منزل امام خمینی را ممنوع کردند. در ماه رمضان همان سال، ساواک 122 نفر از روحانیون و وعاظ را ممنوع‌المنبر اعلام کرد و به ساواک سراسر استان‌ها دستور داد که با همکاری شهربانی از منبر رفتن آنها جلوگیری شود. علاوه بر آن، ساواک کنترل شدید فعالیت روحانیون و وعاظ با سابقه را نیز در دستور کار خود قرار داد، چنان که شهید محمدرضا سعیدی را که از هشتم مرداد سال 45 تا هفدهم مهر آن سال در زندان بود، تحت نظارت مأموران نفوذی خود قرار داد تا فعالیت‌های وی به دقت گزارش شود.
در تابستان سال 45 اداره کل سوم ساواک طرح مربوط به احزاب و دستجات افراطی مذهبی را به ساواک‌های سراسر کشور ابلاغ کرد. بنا بر آن طرح، مراکز ساواک مأموریت داشتند گرو‌ه‌ها و جمعیت‌های مذهبی را شناسایی و در بین آنها نفوذ کنند. در آستانه ماه رمضان آن سال، برنامه احضار وعاظ و روحانیون به ساواک و گرفتن تعهد از آنان دوباره شدت گرفت. در فروردین سال 46 و حدود ده روز پیش از آغاز ماه محرم، ساواک قم صورت اسامی وعاظی را که منبر رفتن آنها نیازمند اجازه قبلی سازمان‌های امنیتی و انتظامی بود، به اداره کل سوم ساواک ارسال کرد تا در مورد منبر رفتن آنها تصمیم‌گیری شود. در محرم آن سال تعداد زیادی از روحانیون و وعاظ از رفتن به منبر منع شدند. با وجود این سختگیری‌ها، در ماه‌های محرم و صفر آن سال، روحانیون و وعاظ فعالیت خود را به شکل تهیه و توزیع نشریات انتقادآمیز، انتقاد از طرح قانون حمایت خانواده و اجرای آیین‌نامه تحصیلات علوم دینی و تشکیل مجلس مؤسسان و لزوم بازگشت امام خمینی به وطن ادامه دادند. کنترل شدید، احضار و ممنوع‌المنبر کردن وعاظ و روحانیون به ویژه در مناسبت‌های مذهبی تا اوایل دهه 1350 ادامه یافت و علاوه بر آن، تعدادی از روحانیون و وعاظ زندانی شدند و تحت شدیدترین شکنجه‌های ساواک قرار گرفتند. در آن سال‌ها، روحانیون با تشکیل مجامع مذهبی آتش مبارزه با حکومت پهلوی را همچنان گرم نگه می‌داشتند. علمای طراز اول در مناسبت‌های مذهبی با برگزاری جلسات و مجالس ذکر در منازل خود، همچنان مردم و وعاظ را در صحنه مبارزه نگه می‌داشتند. در مساجد مشهد و قم و نیز در مدارس دارالتبلیغ و فیضیه به طور مرتب وعاظ را به منبر دعوت و علاوه بر آن در مناسبت‌های گوناگون همچون سالگرد واقعه مدرسه فیضیه قم، اعلامیه‌های ضد دولتی پخش می‌کردند. در مجامعی که در مسجدالجواد و مسجد هدایت تهران برگزار می‌شد، شخصیت‌های عالمی همچون محمدجواد باهنر و مرتضی مطهری با سخنرانی در مورد موضوعات و مسائل اجتماعی به بیان مسائل اساسی جامعه نظیر اصلاحات و شرایط مصلح می‌پرداختند. جلسات مذهبی مسجد هدایت که در آن آیت‌الله طالقانی و مرتضی مطهری و وعاظی نظیر عبدالحمید معادی‌خواه سخنرانی می‌کردند، آنچنان مورد استقبال قرار می‌گرفت که علاوه بر صحن و شبستان مسجد، خیابان‌های اطراف نیز پر از جمعیت مشتاق می‌شد. در این جلسات، سخنرانان در مورد ایدئولوژی اسلام و رهبری در اسلام صحبت می‌کردند. برگزاری جلسات مذهبی محدود به تهران نبود. شخصیت‌های روحانی و وعاظ در مراکز استان‌ها و حتی در شهرستان‌های دور افتاده نیز اقدام به برپایی جلسات مذهبی می‌کردند و علاوه بر روحانیون، دانشگاهیان و تحصیلکردهای دانشگاهی هم در آن شرکت می‌کردند که خود نشان دهنده پیوند افکار و اندیشه‌های روحانیون و دانشگاهیان بود.
حفظ ارتباط با رهبری نهضت در دوران تبعید و انتشار اعلامیه‌ها، پیام‌ها و آثار مکتوب ایشان از دیگر جنبه‌های برجسته مبارزات روحانیون و وعاظ بود و نامه‌ها، پیام‌ها و آثار امام خمینی از طرق مختلف به ایران می‌رسید. بسیاری از وعاظ، شخصا به عراق مسافرت می‌کردند و در ملاقات با امام خمینی رهنمودهای لازم درباره ادامه مبارزه و متشکل کردن جوانان از ایشان کسب می‌کردند. چنان که شهید محمدرضا سعیدی، چندین بار به ملاقات امام شتافت و بر پایه رهنمودهای ایشان بود که سعیدی در مسجد موسی بن جعفر، واقع در خیابان غیاثی تهران، پیام امام خمینی در مورد کنار گذاشتن تقیه در مبارزه با حکومت پهلوی را به گوش مبارزان می‌رساند. در همان دوران سعیدی بخش‌های مربوط به ولایت و خلافت از کتاب تحریرالوسیله امام خمینی را از عربی به فارسی برگرداند و در تهران به چاپ رساند و در اختیار علاقه‌مندان قرار داد. بسیاری از اسناد ساواک، درباره همین مراقبت‌ها و گزارش‌هایی است که از سخنرانی‌های مختلف علمی، سیاسی و مذهبی در مساجد تهیه شده است. دیگر فعالیت‌های فرهنگی چون اجرای نمایشنامه‌ها، کلاس‌های قرآن، کتاب‌خانه‌ها و نیز از سوی ساواک کنترل می‌شد.
ساواک برای وسعت دادن به نظارت خود، همه شئونات مسجد و انتخاب وعاظ و روحانیون را نیز در حیطه کنترل خود می‌دانست و از صاحبان مراسم عزاداری، می‌خواست که از قبل در زمینه اسامی روحانیون و مجالس عزاداری با آنها هم‌آهنگی کنند. در طرح عملیاتی که در ایام سوگواری به همه مناطق ساواک صادر شد، چنین آمده است:
«کلیه مساجد و تکایا را مشخص نموده و تعیین نمایند که چه اشخاص و در کدام محل، موعظه خواهند نمود. محل‌ها و مراکزی را که به نظرشان قابل اهمیت می‌رسد، کنترل نموده و تحت نظر بگیرند، به طوری که قبل از شروع عزاداری، آن محل‌ها تحت نظر باشد...». ساواک حتی از نفوذ برخی روحانیون مورد اعتماد مردم، که به انتخاب و گزینش ائمه جماعات می‌پرداختند، نگران بود. در اسناد موجود درباره فعالیت‌های حجت‌الاسلام فلسفی درباره پیشنهاد امام جماعت مسجد نوبنیاد، تحت عنوان نظر یکشنبه می‌گوید: «در حال حاضر، اغلب پیش‌نمازها و وعاظ با نظر فلسفی انتخاب می‌شوند و مشارالیه، رهبری وعاظ افراطی را به دست گرفته و اکثر گردانندگان مساجد و محافل مذهبی جهت انتخاب واعظ یا پیش‌نماز، با فلسفی مشورت می‌کنند». این رویه، نارضایتی مردم را از ماهیت ضد دینی رژیم افزون‌تر کرد، به گونه‌ای که دیگر اعمال متظاهرانه رژیم تأثیری بر جامعه نداشت. در ادامه این غفلت و نادانی بود که با مسجد نیز در افتادند. این وقایع در نهضت امام خمینی بارها دیده شد. در سال 1341 هم‌زمان با دستگیری امام خمینی، پس از آن که عده‌ای به مسجد پناه بردند، نیروهای رژیم آنها را به محاصره خود در آوردند. عده‌ای از مردم که خارج از مسجد حضور داشتند، با ذکر صلوات و دعا و شعارهای مخالف حکومت با محاصره‌شدگان هم‌یاری و همفکری کردند.
در بیست و یکم آذر ماه 1343، طلاب برای اعتراض به تبعید امام خمینی، به سوی مسجد امام آمدند که با درهای بسته روبه‌رو شدند. در ادامه با واکنش مأمورین شهربانی در متفرق کردن مردم، تظاهراتی به راه افتاد. همچنین در هفتم اسفند ماه 1343، جمعیتی به مناسبت رحلت امام صادق (ع) و واقعه کشتار طلاب در فیضیه قم، به سوی مسجد امام به راه افتادند و با در بسته مسجد روبه‌رو شدند. در نتیجه، تظاهراتی را ترتیب دادند که به تدریج به صحن حضرت معصومه (س) و سطح شهر قم نیز کشیده شد و گسترش یافت. در این واقعه، پلیس با پرتاب گاز اشک‌آور به مقابله پرداخت و این جریان با درگیری مأموران با مردم بی‌دفاع به پایان رسید. پس از تبعید حضرت امام، عده‌ای از طلاب به شیوه‌ مولایشان امام سجاد (ع) به مسجد رو آوردند و با دعا برای مسلمانان و به ویژه رهبرشان، مخالفت خود را مطرح ساختند. در این مجلس، اشعاری در مدح حضرت امام و نیز در غم هجران ایشان مطرح شد که بی‌کم و کاست به مسؤولان شهربانی و ساواک گزارش شد. این موضوع رژیم را به گونه‌ای به وحشت انداخت که درهای مسجد را تیغه و راه را بر مسجدیان سد کردند. برخی از مبارزان فداکار و خستگی‌ناپذیر، با این توطئه رژیم برخوردی ستودنی داشتند. شهید محلاتی از ابتکاری که به همراه دوستان خود در دوران تبعید حضرت امام و در برگزاری مراسم به کار بسته بودند، سخن می‌گوید. مقاومت و شجاعت وی و دوستانش در این دوران، باعث شده بود تا مسجد تعطیل نشود و مراسم سخنرانی رونق خود را باز یابد: «در خلال این مدت هم، در مسجد جامع تهران ما با رفقا برنامه‌ای تنظیم کردیم، خدایش رحمت کند، با مرحوم حاج مهدی عراقی و چند نفر از برادرها قرار گذاشتیم که هر روز یک نفر سخنرانی کند تا وقتی که او را بگیرند، نفر دوم سخنرانی کند و بعد دیگری همین طور ماه رمضان دو مرتبه شروع به فعالیت کردیم. در این جریان، دو روز هم نوبت من بود. روز اول که سخنرانی کردم، آمدند در مسجد را قفل کردند، بلندگو را برداشتند، فرش‌ها را جمع کردند. حتی فرش روی منبر را برداشتند، ولی با همان وضع من رفتم و روز دوم هم سخنرانی کردم. روز سوم مجدداً در مسجد را قفل کردند. این مبارزه ادامه داشت...». در ادامه، در مسجد الجواد که محل سخنرانی عالمانی چون استاد شهید مطهری بود نیز بسته شد. علت این امر، جلوگیری از سخنرانی شهید مطهری در مسجد و مقابله با ایشان بود، اما سازمان اوقاف علت آن را اختلافات داخلی هیئت مدیره و دستور مقامات بالا اعلام می‌کند.
«از نظر ظاهر بهتر است نمازخانه مسجد باز شود، زیرا مردم متعصب چنین می‌پندارند که دولت با گزاردن نماز جماعت مخالف است». همچنین نماز جماعت مسجد کرامت که توسط آیت‌الله خامنه‌ای برگزار می‌شد، تعطیل شد، برای همین شهید مطهری در این مورد ابراز ناراحتی کرده، گفت: «همه مراکز حساس را که اثری دارد می‌بندند...» در زیر همین گزارش، چنین آمده است:
«سید علی خامنه‌ای قبلاً در مسجد کرامت نماز می‌خواند و پس از اتمام نماز آیاتی از قرآن را که مورد نظرش بود، تفسیر می‌نمود. چند روز قبل به وی تذکرات لازم داده شد که در مسجد مذکور نماز نخواند و جلسات او تعطیل شده است». مبارز فداکار، سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد نیز پس از آن که در مسجد را بسته می‌بیند، از فعالیت خود دست برنداشته و جلسه سخنرانی را در جلوی مسجد خادم قرار می‌دهد. همچنین مسجد موسی بن جعفر نیز به علت فعالیت‌های دامنه‌دارش، تعطیل می‌شود. دکتر علی شریعتی در سال 1345 به عنوان استاد دانشکده ادبیات وارد دانشگاه مشهد شد که از همین زمان همکاری او با حسینیه ارشاد که موسسه‌ای مذهبی در تهران بود، آغاز می‌شود. حیات بارور شریعتی از همین زمان آغاز می‌شود. در سال‌های 50 ـ 1349کتاب‌هایی چون «تشیع علوی، تشیع صفوی»، «مسولیت شیعه بودن»، «حسین وارث آدم» و «روشنفکر و مسولیت آن در جامعه» از وی منتشر می‌شود. پخش خبر شهادت حجت‌الاسلام سید محمدرضا سعیدی در 1349 در زندان ساواک و انعکاس این خبر در جامعه، چنان شوری به پا کرد که رژیم را تاب تحمل آن نبود. نخستین اقدام رژیم، جلوگیری از برگزاری مراسم عزاداری بود و سپس محل برگزاری مراسم را تعطیل کرد. در شبستان مسجد سید عزیزالله را بستند و مأموران شهربانی را در مدخل ورودی مسجد قرار دادند تا از ورود افراد به داخل جلوگیری کنند. در مسجد هدایت نیز با بستن در مسجد و قرار دادن تعدادی پلیس در جلوی مسجد و حدود خیابان استانبول (خیابان جمهوری کنونی)، از برگزاری مراسم جلوگیری کردند.
با شهادت حاج‌آقا مصطفی خمینی و اوج‌گیری نهضت مردم ایران در سال 1356، ضعف رژیم در مقابله با مردم نمایان شد به گونه‌ای که مردم بارها شاهد بسته شدن درهای مساجد در شهرهای ایران بودند.
در شیراز مسجد مولا را بستند و پس از آن که عده‌ای در بیرون مسجد تجمع کردند و شعار دادند، مأموران به زد و خورد با آنان پرداختند و چند نفری را دستگیر کردند. مسجد احمدیه نارمک نیز در پی سخنرانی مرحوم علامه محمدتقی جعفری بسته شد. حکومت پهلوی در اقدامی شدیدتر برای مقابله با نفوذ مساجد، درهای برخی از مساجد را بست. این عمل نشانه اوج ضعف و ناتوانی حکومت در مقابل قدرت ایمان مردم و مبارزات اسلامی بود، زیرا هر گاه از سوی دین و مسجد ضربات شدیدتری دریافت می‌کرد، شدت عمل بیشتری نشان می‌داد. در مسجد ولی عصر (عج)، در تاریخ 26/10/1356، نیز مأمورانی گماردند تا مردم را از مسجد دور کنند، برای همین جماعتی که از مسجد بازگشته بودند، تظاهراتی به راه انداختند. حجت‌الاسلام سید مهدی امینی محرر، امام جماعت مسجد قلعه بیگی در تبریز، در سال 1356 از محاصره مسجد توسط ساواک و شهربانی یاد می‌کند. این محاصره مانع سخنرانی وی شد، لذا در شب بعد، پس از آن که در مسجد باز و اجازه رفتن به داخل مسجد داده شد، مبارزان از این امر به سود نهضت بهره‌برداری کردند:
«شب بعد علاوه بر مردم عادی، چند تن از علما از جمله مرحوم آیت‌الله خسروشاهی، شهید آیت‌الله قاضی طباطبایی، آیت‌الله مجتهدی، و عده‌ای دیگر نیز آمده بودند. این امر؛ یعنی بسته شدن در مسجد به وسیله مأموران انتظامی، باعث شد که شب بعد علاوه بر سخنانی که می‌خواستم بگویم، خود این ماجرا را نیز به عنوان یک حرکت ضد اسلامی مطرح کردیم. عکس‌العمل این سخنرانی در سطح شهر خیلی گسترده بود. آری عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد».
در سال 1357، در مکالمه‌ای که بین حجت‌الاسلام فلسفی و رکن‌الدین، افسر شهربانی یزد صورت گرفت، حجت‌الاسلام فلسفی وی را از بستن مساجد باز می‌دارد و پیامدهای منفی آن را چنین بیان می‌دارد: «باید مردمی را که در مسجد هستند، اقناع کرد تا در بیرون مسجد حادثه‌ای پیش نیاید. این راه عملی است». با وجود همه برنامه‌ها و طرح‌های امنیتی برای کنترل فعالیت روحانیون و وعاظ، آنان موفق شدند مبارزات را در سراسر مملکت گسترش دهنده، به گونه‌ای که تا سال 56 ساواک و شهربانی همه طرح‌های خود را به مرحله اجرا در آورده، اما روحانیون و وعاظ دست از مبارزه برنداشته بودند.
منابع:
1ـ یاران امام(ره) به روایت اسناد ساواک
2ـ خاطرات منتشره مرکز اسناد انقلاب


باشگاه اندیشه - ۲۶ بهمن ۱۳۸۵