28 مرداد 1398

رعب و خشونت، زمینه‌ساز کودتای 28 مرداد


رعب و خشونت، زمینه‌ساز کودتای 28 مرداد

شب 23 تیرماه 1332 فراکسیون نهضت ملی به‌طور دسته جمعی از مجلس استعفا دادند. علت این بود که می‌خواستند مجلس را از اکثریت بیندازند و به اصطلاح پارلمانی آبستراکسیون نمایند تا مخالفین نهضت ملی نتوانند لوایح مورد نظر خود را تصویب کنند. مجلس عملاً تعطیل شده بود. در همین ایام سازمان اطلاعاتی و مخفی حزب زحمتکشان با انتشار اعلامیه‌های رعب‌انگیز به تشنج دامن می‌زد. نخستین اعلامیه در بیستم خردادماه سال 1332، درست زمانی که خطیبی در زندان به سر می‌برد با امضای کمیته مجازات منتشر شد‌ [1].  
این کمیته مجازات یادآور کمیته مجازات دوره نخست‌وزیری وثوق‌الدوله بود که عناصری مثل اسدالله میرزا ابوالفتح زاده و میرزا ابراهیم منشی زاده پدر دکتر داود منشی زاده رهبر حزب فاشیستی سومکا آن را اداره می‌کردند. در این کمیته هم که با هدف ایجاد جو رعب و خشونت و دامن زدن به‌هرج و مرج و تمهید مقدمات کودتا شکل گرفته بود، دست‌های مرموزی که البته بعضاً از سوی بیگانگان هدایت می‌شدند، دست اندرکار برخی تحولات آن زمان بودند. به یاد داشته باشیم که بحران آفرینی‌های کمیته مجازات همراه با همسوئی برخی احزاب افراطی و آشوبگر زمینه‌های لازم برای صعود رضاخان بر تخت سلطنت را هموار ساخت.
در همین ایام اعلامیه‌های سراپا منافقانه‌ای از سوی گروهی تحت عنوان «کمیته سری مرگ‌» منتشر می‌شد. این اعلامیه‌ها، چنان که از شعارهای آن بر می‌آمد، از طرف حزب زحمتکشان و سازمانهای مخفی آن پخش می‌شد.[2] 
سازمان مخفی حزب زحمتکشان شعب خود را در سایر نقاط هم دایر کرده بود. یکی از این شعب در کرمان تأسیس شد که در روز 28 مرداد با همکاری اوباش آن منطقه سرهنگ سخایی رئیس شهربانی کرمان را با وضع فجیعی به قتل رسانید. این کمیته بعدها نیز به فعالیت خود ادامه داد و در اعلامیه‌هایی که با چاپ ژلاتین منتشر می‌کرد وعده می‌داد که «مجازات کمیته ما بیرحمانه و وحشتناک است‌». در یکی از این اعلامیه‌ها که حتی بعداً در دوره نخست‌وزیری زاهدی و در آستانه انتخابات مجلس هجدهم منتشر شد خاطرنشان شده بود کمیته «به منظور مبارزه با خائنین و به درک فرستادن آنان از کشته شدن هم هراس‌» ندارد. آنگاه مخالفین خود را تهدید کرده بود که «به شدت مجازات‌» خواهند شد.[3]  
به این شکل هر چه زمان بیشتر می‌گذشت، بر دامنه بحرانها و تشنجات خیابانی و ارعاب افزوده می‌شد. امنیت از کشور و به ویژه تهران رخت بربسته بود، اوباش با گسترش جو وحشت مردم را ناامید ساخته و آنها را مستعد پذیرش شرایطی کرده بودند که طبق آن باید از آرمانهای نهضت ملی چشم می‌‌پوشیدند، همانطور که با گسترش دامنه رعب در حین و بعد از مشروطه مردم را از این نظام سیاسی بیزار نموده بودند، به‌طوری که مشروطه خواه مساوی با آشوب طلب تلقی می‌شد. این بار هم در آستانه کودتای 28 مرداد، به‌طور مشخص سازمان نظامی حزب زحمتکشان در راستای تحقق سیاست‌های دولت‌های آیزنهاور و چرچیل جهت سرنگونی دولت مصدق آماده شده بود. سرلشکر حسن اخوی همراه با سرلشکر ارفع و سرتیپ دیهیمی‌، علاوه بر مشارکت در طراحی دقیق و حساب شده کودتا، مهیای عملیات مهم دیگری بودند. بقائی توانسته بود بسیاری از نیروهای اوباش جنوب تهران را متشکل کند. در رأس این اوباش شعبان جعفری معروف به «شعبان بی‌مخ‌» قرار داشت‌. 
طبق اسناد موجود، در اوایل دی‌ماه 1329 «شعبان بی‌مخ یکی از چاقوکش‌ها و افراد شرور» تهران به چاپخانه روزنامه شاهد [ارگان حزب زحمتکشان به رهبری مظفر بقایی] مراجعه کرد و «ضمن ملاقات با دکتر بقایی اظهار نمود... هر کاری شما داشته باشید برای انجام آن تا پای جان ایستادگی خواهم نمود.» در آن زمان بقایی گفته بود روز دیگری به او مراجعه نماید تا با هم صحبت کنند.[4]  حقیقتاً ارتباط عنصری شرور و هرزه با مردی سیاسی که نمایندگی مجلس را عهده‌دار بود و نفر دوم نهضت ملی به شمار می‌رفت‌، شگفت‌آور می‌نمود. لیکن آنگاه که در می‌یابیم همین مرد سیاسی با ابزار قتل و ترور و ارعاب و با تکیه بر همین عناصر شرور نیات سیاسی خود را پیش می‌برد، از شگفتی ایجاد شده‌اندکی کاسته خواهد شد. نیروهای شعبان بی‌مخ با اشاره بقایی و امثال او سرانجام ضربت‌های مهمی بر پیکر نهضت ملی وارد کردند. ماجرای نهم اسفند و درگیریهای خیابانی نمونه‌های بارز این ضربات قبل از کودتای 28 مرداد بودند که زمینه استیصال مردم و ناامیدی آنان از روند امور را فراهم نمودند. 
جواد جعفری در کتابی با عنوان گفت و شنفت که متأسفانه اصل آن در دسترس راقم این سطور نیست بیان می‌دارد که می‌دانسته بقائی با گروه کثیری از انشعابیون حزب توده و کسانی دیگر مرتبط است، «علاوه بر اینها بر من مکشوف بود که دکتر بقائی با کمک حسین خطیبی و سرهنگ پاکروان (تیمسار پاکروان بعدی) به شاه وانمود کرده است که سازمان مخفی او مرکب از گروه ضربتی است که همه گونه قدرتی را در انجام هر اقدامی به سود مملکت برای مبارزه با کمونیسم حائز است.» [5]  بقائی «این مرد شگفت‌انگیز سیاست ایران»[6]  آن روز به جعفری گفته بود خطیبی [رییس کل دفتر نخست وزیر که به جرم جاسوسی برای انگلیس از حزب توده اخراج شده بود] در وعده گاهی منتظر اوست و باید به او تلفن بزند. جعفری ادامه می‌دهد: «بعد از این حرف، چند دقیقه‌ای اتاق کتابخانه را برای من گذاشت و خودش برای مکالمه محرمانه با حسین خطیبی به اتاق دیگر رفت. اما بعد از بازگشت، مطلب مهمی را که در مذاکره با حسین خطیبی دریافته بود، برای من تعریف کرد و در حالیکه با سرعت برای تعویض لباس و آماده شدن برای رفتن به خارج از منزل به حرکت در آمده بود، گفت: هم اکنون باید بیمارستان شفا یحیائیان را به وسیله عده‌ای از افراد سازمانی زیر نظر بگیریم، زیرا آنجا حوادثی در جریان است که شاید قسمتی از نقشه ما را در دستگیری سران فراری حزب توده تأمین کند. آن شب دیگر ممکن نشد که من چگونگی جریان آن امر را از دکتر بقائی بپرسم؛ لیکن خیلی بعد، روزی دکتر بقائی به من گفت: آن شب موضوع مکالمه محرمانه من با خطیبی این بود که وی به من خبر داد احمد قاسمی عضو کمیته مرکزی حزب توده- که از سران فراری حزب بود- شب گذشته در مخفیگاه خود به علت شدت درد آپاندیست به حالت مرگ افتاده و دکتر مرتضی یزدی به کمک یکی از پزشکان توده‌ای بیمارستان شفا یحیائیان- که خودش سابقه سمت ریاست آن را داشته است- دست بالا کرده و به‌طور ناشناس احمد قاسمی را به آن بیمارستان انتقال داده و با تردستی و مهارت عمل کرده است. آقای حسین خطیبی بعد از جریان عمل و گریختن دکتر یزدی به اتفاق بیمار از جریان امر خبر شده؛ اما وقتی در صدد اقدام برآمدیم، کار از کار گذشته و تیرمان به سنگ خورده بود.» [7] 
به واقع بقایی از همان ایامی که فعالیت سیاسی خود را تشدید کرد، با عده‌ای از امرای ارتش نیز پیوندی استوار داشت‌. در حقیقت از آن به بعد دست نامرئی ارفع در بسیاری از عملیات بقایی قابل مشاهده است‌. همانگونه که در نامه‌های خطیبی ملاحظه کردیم‌، حزب زحمتکشان دارای سازمانی نظامی بود که زیر نظر وی و ظاهراً تحت رهبری بقایی عمل می‌کرد. فعالیت‌های این سازمان را در سازماندهی عملیات و تشکیل کمیته‌های ترور تا اندازه‌ای ملاحظه کردیم و اینک باید خاطر نشان کنیم که این سازمان در حقیقت سالها پیش از کودتا و حتی پیش از تاسیس حزب زحمتکشان دایر شده بود. بقایی در راستای مبارزه علیه رزم‌آراء، از کمکهای سرلشکر ارفع بهره‌برداری بسیار می‌کرد. او به تشکیلات حزب آریا نزدیک شد و به کمک دیهیمی‌، اخوی و ارفع دلایل و مدارکی برای تحریک بیشتر کمپانیهای نفتی غرب و سیاستمداران مرتبط با آنها علیه دولت ساعد فراهم آورد و در جریده شاهد منتشر کرد. [8]  مخالف خوانی‌های بقایی در چارچوب مبارزه غیرعلنی امپریالیست‌های آمریکایی و انگلیسی و نیز شرکتهای فراملیتی با یکدیگر به منظور تسلط بر نفت ایران معنادار است و تحرکات سیاسی او به این منظور انجام می‌گرفت که در صفوف نهضت ملی رخنه نماید. همین افراد حزب آریا بخشی از عناصر سازمان نظامی حزب بقایی را تشکیل می‌دادند که در حساس‌ترین لحظات تاریخی عمده‌ترین ضربه خود را بر پیکر نهضت وارد کردند. 
بقایی از حربه ترور و ابزار ارعاب و وحشت به خوبی سود می‌جست‌. اعتقاد به ایجاد رعب یکی از خصایص شخصیتی او به شمار می‌آمد. مثلاً مأمور ویژه دایره تجسس اطلاع داد که در شب 14 دی سال 1329 اکبر آذرین متصدی دفتر سازمان نظارت برآزادی انتخابات گفته است‌: «به خدا اگر یک نفر پیدا می‌شد که [ابوالقاسم‌] فروهر[9]  را ترور کند دیگر هیچ کس جرئت نخواهد کرد به نفع شرکت نفت صحبت نماید.» [10]  آذرین یکی از نزدیکان بقایی بود که قبلاً کارمند وزارت دارایی بود و در آن زمان بیکار شده بود. 
به‌هر روی در حوادث منتهی به 25مرداد سال 1332 روزنامه شاهد در زمره روزنامه‌هائی بود که احکام جعلی انتصاب زاهدی و عزل مصدق و نیز مصاحبه ساختگی زاهدی را که توسط سیا تدوین شده بود، چاپ کرد. دکتر دونالد ویلبر مأمور سیا و از عوامل براندازی مصدق که بعدها سندی از سیا را در ارتباط با کودتا تدوین کرد، صراحتاً می‌نویسد که روزنامه‌های شاهد، ستاره اسلام، جوانان آسیا، آرام، مرد آسیا، ملت ما، داد و ژورنال دو تهران این احکام و آن مصاحبه جعلی را منتشر نمودند. [11]  رئیس ستاد ژاندارمری کل کشور سرهنگ ستاد مالک ضمن صدور تلفنگرامی اعلام کرد طبق امریه ستاد ارتش در اجرای مراسم صبحگاهی و شامگاه از ذکر نام شاه خودداری شود،[12]  در همین روز بقائی دستگیر و بازداشت شد، این بازداشت فقط سه روز طول کشید زیرا روز بیست وهشتم مرداد سال 1332وی آزاد گردید.
در آستانه کودتای 28 مرداد بسیاری از مسائل علنی شده بود. بالاخص بعد از ماجرای قتل افشارطوس [رئیس شهربانی کل کشور] ارتباط پیچیده بقایی با شبکه‌ای از افسران وابسته و باند چاقوکشان به رهبری شعبان بی‌مخ، امیر موبور و حبیب سیاه علنی‌تر گردید. انجام رفراندوم به منظور انحلال مجلس هفدهم تهدیدی جدی علیه بقایی به شمار می‌رفت‌. او گفته بود در صورتی که مجلس منحل شود فعالیت خود را از طریق سازمان مخفی حزب ادامه خواهد داد. [13]  از آن طرف به محض اینکه نتیجه رفراندوم در باب انحلال مجلس منتشر شد آیزنهاور طی مصاحبه‌ای مطبوعاتی اعلام کرد: 
تهدید کمونیست‌ها نسبت به آسیا برای آمریکا بسیار شوم و نحس است‌. گمان می‌کنم امروز صبح در روزنامه‌ها خوانده‌اید که مصدق توانست بر پارلمان فائق آید و خود را از آن خلاص سازد. البته مصدق در این اقدام از حزب کمونیست ایران استفاده می‌برد. تمام این اوضاع برای آمریکا شوم و نحس می‌باشد. زیرا اگر دنیا این نقاط را از دست بدهد چگونه می‌تواند امپراتوری ثروتمند اندونزی را نگاه دارد. در این صورت ملاحظه می‌کنید که این راه را در جایی باید مسدود کرد و دیر یا زود بایستی مسدود گردد و ما مصمم به این کار هستیم‌. [14]  
این تصمیم به زودی محقق شد و کودتای 28 مرداد به انجام رسید. [15]  در این کودتا نیروهای بقایی در کنار چاقوکشان شعبان بی‌مخ قرار داشتند و طرفداران وی در شهرستانها نیز به فعالیت مشغول بودند. ناصر بقایی‌، پسرعموی او در کرمان، نامه‌ای از طریق منصور رفیع‌زاده ارسال کرد و در آن از تظاهرات طرفداران بقایی در روز 28 مرداد سخن گفت‌. [16]  شبکه مخفی حزب زحمتکشان در تهران و شهرستانها، همراه با سازمان نظامی حزب‌، نقش مخربی ایفا کردند که یکی از آنها قتل فجیع سخایی‌، رئیس شهربانی کرمان‌، بود. سخن گفتن در باب شبکه پیچیده‌ای که کودتای بیست و هشتم مرداد را سازماندهی و اجرا کرد، از حوصله این بحث بیرون است و باید البته در جای مناسب خود مورد بحث جدی تری واقع شود، اما در این نکته تردیدی نیست که شبکه نیروهای طرفدار بقائی که از همان آغاز برای به بن بست کشانیدن نهضت ملی در تلاش بودند و به اشاره سپهبدی و خطیبی و زهری از انجام کودتا حتی از حدود یک سال پیش تردیدی به خود راه نمی‌دادند، در این عملیات نقش بسیار مهمی ایفا کردند. 
این «خدمات‌» از نظر شاه دور نماند و بسیاری از کودتاگران از وی نشان افتخار دریافت کردند. در فهرست کسانی که این نشان را اخذ نمودند نام دکتر مظفر بقائی هم دیده می‌شد. مدتی بعد از کودتا رئیس ستاد ارتش‌، سرلشکر نادر باتمانقلیچ نامه‌ای خطاب به ‌بقایی نوشت‌. در این نامه آمده است‌: 
«جناب آقای دکتر بقایی‌
به فرمان مطاع شاهانه به پاس فداکاری‌هایی که در قیام ملی 28 مرداد ابراز داشته‌اید به اعطاء یک قطعه نشان رستاخیز درجه یک مفتخر می‌گردید.» [17]  این بود پاداش بقائی در قبال آنهمه تلاش برای فروپاشی نهضت ملی. 
شاید لازم به توضیح باشد که کودتای 28 مرداد با شعار مبارزه علیه کمونیسم طراحی و به نتیجه رسید. تحقیقات جدید نشان می‌دهد نام رمز عملیات که توسط انگلیسیها به کار گرفته می‌شد، یعنی واژه TPAJAX، اساساً همین نکته را در بردارد. به روایت گازیوروسکی پیشوند TP نشان دهنده عملیات پنهانی است؛ نیز این دو حرف مخفف حزب توده به زبان انگلیسی است که Tudeh Party است. واژه آژاکس هم اساساً نام شایع یک مایع پاک کننده خانگی بوده است، «و بدین ترتیب TPAJAX دلالت بر تلاشی برای پاکسازی ایران از حزب توده داشت.» [18] 

 

 

 

پی‌نوشتها:

1. اعلامیه کمیته مجازات‌، مورخه 20/3/1332، اسناد سازمان مخفی حزب زحمتکشان‌، کارتن 235 ـ N، ش‌: 17 ـ 123.
2. اعلامیه شماره 2 کمیته سری مرگ‌، اسناد سازمان مخفی حزب زحمتکشان‌، کارتن 235 ـ N، ش‌: 19 ـ 123.
3. اعلامیه کمیته مجازات شعبه کرمان‌، اسناد سازمان مخفی حزب زحمتکشان‌، کارتن 133 ـ N، ش 189 ـ 119.
4. گزارش دایره تجسس رکن 2 ارتش‌، مورخه 10 دی 1329، کارتن 92، ش‌: 87ـ21.
5. همان، ص350.
6. همان.
7. همان، صص350-352.
8. گزارش مورخه 5 دی ماه 1329 دایره تجسس رکن 2 ارتش‌، ش‌: 65 ـ 21.
9. وزیر دارائی کابینه رزم آراء.
10. گزارش مورخه 17 دی ماه 1329، دایره تجسس رکن 2 ارتش‌، ش‌: 79 ـ 21.
11. Dr. Donald Wilber: Overthrow of Premier Massadeq of Iran, CS Historical Paper, No. 208, Written at 1954, Published at October 1969, p. 65.
12. این همان گزارشی است که در اوایل تیرماه 1379 مطابق با اواسط ژوئن 2000 در سایت اینترنتی روزنامه نیویورک تایمز منشتر شد. از این سند سه ترجمه به فارسی موجود است: ترجمه‌ای توسط دکتر غلامرضا وطندوست استاد تاریخ دانشگاه شیراز، ترجمه‌ای از دکتر حمید احمدی استادیار علوم سیاسی دانشگاه تهران و ترجمه‌ای دیگر که توسط وزارت خارجه منتشر شده و بسیار مغلوط است. در نسخه وزارت خارجه حتی نام کتاب را «امریکا و تحولات ایران» نهاده‌اند که این عنوان هیچ ربطی به محتوا و مضمون کتاب ندارد و اصلاً در متن اصلی چنین عنوانی وجود ندارد. برای اطلاع در مورد عملیات سیا جهت سرنگونی مصدق و نقش سرویس اطلاعاتی انگلیس در کودتای 28 مرداد، این سندی است بسیار گویا. نک: اسرار کودتا؛ اسناد محرمانه سیا در باره عملیات سرنگونی دکتر مصدق، ترجمه دکتر حمید احمدی، (تهران: نشر نی، 1379)
13. تلفنگرام رئیس ستاد ژاندارمری کل کشور، مورخه 25/5/1332، ش3/758. 
14. گزارش مورخه 15/5/1332، دایره تجسس رکن 2 ارتش‌، ش‌: 89 ـ 2.
15. باختر امروز، ش 1164، مورخه 15/5/1332.
16. در این کودتا شبکه‌ای که توسط زینر از دوره جنگ دوم جهانی درست شده بود، نقشی بسیار مهم ایفا کرد. برای آشنائی با دیدگاههای او و لمبتون در مورد تحولات مربوط به نهضت ملی شدن نفت و نقش تحلیل های آنها در سرنگونی مصدق نک: مصدق و کودتا، صص145-179؛ این صفحات مقاله ویلیام راجر لوئیس را در بردارد که مواضع محافل گوناگون انگلیس را در برابر نهضت ملی ایران تحلیل می‌نماید.
17. ناصر بقایی به مظفر، مورخه 14/6/1332، اسناد ناصر بقایی‌، کارتن 92، ش‌: 76 ـ 21.
18. باتمانقیلیچ به بقایی‌، اسناد رکن دوم ستاد ارتش‌، کارتن 92، ش‌: 76 ـ 21.
19. مصدق و کودتا، به اهتمام مارک گازیوروسکی و مالکوم برن، ترجمه دکتر علی مرشدی زاده، (تهران: قصیده سرا، 1384)، ص370. تأکید بر واژه پاکسازی از گازیوروسکی است.


زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، حسین آبادیان، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، صص 283-273