13 خرداد 1400
انتخابات مجلس ایران در اسناد وزارت خارجه آمریکا
نشریة اخبار رویترز «که در تهران پس از بررسی و سانسور سفارت انگلیس منتشر میشود» در 19 سپتامبر 1919 متن کامل نطق ضیافت لرد کرزن و پاسخ نصرتالدوله فیروز به وی را چاپ کرد. کالدول اضافه میکند: «سفارت انگلستان در تهران امیدوار است انتشار این نطق، از حس تنفر و دشمنی شدید مردم با قرارداد بکاهد.» کالدول سپس بلافاصله میگوید: «در این رابطه سفارت [آمریکا در تهران] مایل است به انبوهی از تلگرامها و مراسلات خود [به وزارت خارجه آمریکا] اشاره نماید. این تلگرامها و مراسلات نشان میدهد که قرارداد چگونه مورد پذیرش افکار عمومی ایران قرار گرفته است؛ سیاستها و اقدامات دولت ایران برای سرکوب مخالفان و تحمیل قرارداد به مردم معترض چه بوده است؛ و نیز دولت برای انتخاب نمایندگان مجلس چه سیاستهایی را بکار گرفته است».[1] کالدول در اول اکتبر 1919 مینویسد: «کاملاً مشخص است که نه کابینه فعلی، که به مدد سفارت انگلستان بر سر کار آمده و هم با حمایت سفارت انگلستان شمار زیادی از نیروهای انگلیسی در داخل و یا در نزدیکی ایران به حیات خود ادامه میدهد؛ و نه دولت و سفارت انگلستان منتظر آغاز به کار مجلس [چهارم] و تصویب این توافقنامه نمیمانند؛ در حالی که بر اساس قانون اساسی، تأیید و تصویب مجلس پیش از عملی شدن هر توافقنامهای ضروری است. این در حالی است که انتصاب حکام ایالتهای سراسر کشور به دستور هیأت دولت صورت میگیرد و این والیان هستند که عملاً نمایندگان حوزههای انتخابیه ایالت خود را انتخاب خواهند کرد و یا تاکنون انتخاب کردهاند. انتخابات استان فارس به مرکزیت شهر شیراز مثال خوبی در این زمینه است. والی معروف این ایالت حضرت والا شاهزاده فرمانفرما یکی از افراد تحتالحمایه انگلستان و از طرفداران سرسخت این کشور است... او به شدت در میان مردم ایران منفور است. اخیراً انتخابات ایالات فارس برگزار شده است در نتیجه کاملاً طبیعی است که رئیسالوزرای فعلی، وثوقالدوله، که هرگز در فارس نبوده است و کسی هم او را در فارس نمیشناسد، با اکثریت آراء به نمایندگی مجلس انتخاب شود؛ دیگرانی هم که انتخاب شدهاند، همه از طرفداران دولت و از قماش کسانی هستند که میتوان همیشه روی «رأی مثبت» آنها حساب کرد. انتخابات کرمانشاه شاهد مثال دیگری در این زمینه است. در این استان، فرزند شاهزاده فرمانفرما، حضرت والا نصرتالدوله، که در حال حاضر به عنوان وزیر امور خارجه موقتاً در پاریس به سر میبرد، نزدیک به نوزده هزار رأی آورده است. کاملاً روشن است که امکان ندارد این میزان رأی در چنین محلی به صندوق ریخته شده باشد... نتایج انتخابات در مشهد نیز به تازگی اعلام شده است. جمعیت این شهر نزدیک به هفتاد و پنج هزار نفر است و برادر رئیسالوزرای فعلی، یعنی قوامالسلطنه والی خراسان است. شمار آرایی که برای هر یک از نمایندگان این استان اعلام شده چیزی نزدیک به بیست و پنج هزار رأی است که رقمی مضحک و دور از ذهن به نظر میرسد. شخصاً هیچگونه اطلاعاتی در مورد چهار نمایندهای که در مشهد انتخاب شدهاند، در دست ندارم، اما واضح است که این افراد، آلت دست دولت فعلی هستند. این افراد برای مردم داخل و خارج مشهد نیز ناشناختهاند... در ولایاتی که «مردان شایسته» رأی نیاوردهاند، کابینه، انتخابات را غیر قانونی اعلام کرده و دستور برگزاری مجدد انتخابات را صادر کرده است. با وجود این، بسیاری از مردم ایران یقین دارند به خاطر نفرت عمومی از قرارداد، مجلسی تشکیل نخواهد شد که این توافقنامه را به تصویب برساند؛ اگرچه کابینه فعلی هم بدون شک، اجازه تشکیل مجلس را نخواهد داد. به عنوان نمونهای از حزم و احتیاط و دوراندیشی زیاد دولت در جلوگیری از بروز هرگونه شورش همگانی یا مخالفت خطرناک با قرارداد، میتوان به برکناری سپهسالار، رئیسالوزرای پیشین، از ایالت آذربایجان استناد کرد. سپهسالار ثروتمندترین شخص ایران است و مشتاق است که یک بار دیگر رئیسالوزرا شود. گفته میشود که وی از مخالفان سرسخت دولت فعلی است و امیدوار است که حمایت دمکراتها را علیه کسانی که دشمنی کمتری نسبت به زمان رئیسالوزراییش با آنها دارد جلب کند. بنابراین به محض ورود به تبریز، جایی که حزب دموکرات و حامی ایران در قیاس با دیگر مناطق ایران از قدرت بیشتری برخوردار است، مخفیانه رایزنی و مشاوره خود را با دموکراتها آغاز کرد. در ابتدا گمان میرفت که وی قابل اطمینان است و مراقبت خواهد کرد که در آذربایجان «افراد مناسب» برای مجلس انتخاب شوند، اما زمانی که انتخابات برگزار شد و نیت و اقدامات واقعی او فهمیده شد، این نگرانی در میان اعضای کابینه به وجود آمد که احتمالاً منتخبین آذربایجان از میهنپرستان هستند. اگر چه هیچ اتهامی متوجه او نبود و آذربایجان هم به مردی با استحکام شخصیت و قدرت او سخت نیاز داشت، با این حال کنسول انگلیس در تبریز و سفارت این کشور در تهران خواستار عزل او شدند. با برکناری سپهسالار، جانشین یا کفیل ایالت، سردار معتضد، تصدی امور را در دست گرفت. این مرد بدنام و سادهلوح، کاملاً مطیع و مورد اعتماد اربابان خود است. سردارمعتضد، صاحب ملک سفارت ما در تهران است. وی در جوانی از خدمتگزاران شاهزاده فرمانفرما بود. فرمانفرما خود از افراد تحتالحمایه انگلستان است و اکنون والی استان فارس است. سردار معتضد به مدد همین شاهزاده، به این جایگاه رسید.»[2] در 19 اکتبر: «اعمال شدید حکومت نظامی در سراسر کشور و به کار گرفتن شمار زیادی از نیروهای قزاق برای سرکوبی هرگونه مخالفتی با توافقنامه، به تمام تجمعات عمومی خاتمه بخشیده است.»[3] یک نسخه از این تلگرام برای رئیس جمهور ویلسون ارسال شده است.
کالدول در 8 دسامبر 1919 مینویسد: «سفارت مفتخر است به پیوست این نامه، مقالهای از مجله خاور نزدیک چاپ لندن را که در تاریخ 8 اکتبر 1919 منتشر شده است برای وزارت خارجه ارسال کند. احتمالاً مطالب این مقاله مورد توجه وزارتخانه قرار گیرد. مطلب قابل توجه اعلامیهای است با عنوان: «تبعید چند تن از آشوبطلبان» این اشخاص تبعیدی، همانطور که پیش از این گزارش شد، از صاحبمنصبان و وزرای پیشین بودهاند. یکی از این افراد پیش از این وزیرمختار ایران در واشنگتن و دیگری نیز، رئیس مجلس سابق بود. خبر مهم دیگر اینکه مستشاران نظامی انگلیس به زودی وارد تهران میشوند (تا این تاریخ که در حال نوشتن این نامه هستم وارد تهران نشدهاند). بسیاری از ملّیون ایرانی مخالف قرارداد علیرغم اینکه شرط تصویب مجلس برای اجرای هر قراردادی لازم است، با این حال ملیون ایران نگرانند که دولت قرارداد را بدون تصویب مجلس به مورد اجرا بگذارد. از آنجا که کابینه فعلی، انتخابات مجلس را در استانهای مختلف کشور برگزار کرده یا دستور برگزاری را صادر کرده است، به نظر نمیرسد که متصدیان اجرای توافقنامه از پارلمانی که بدین شکل تشکیل خواهد شد، ترسی داشته باشند. با این حال، همواره هم نمیتوان از این نمایندگان انتظار داشت که خواستههای اربابان خود را عملی سازند. فشار افکار عمومی؛ هم از جانب قشر مذهبی و هم از جانب ملیون، بزرگترین مانع آنها خواهد بود.» در بخشهایی از این مقاله میخوانیم: «ایران در منظم ساختن اوضاع آشفته خود پس از جنگ، شروع خوبی داشت. هفته گذشته، نایب حسین اعدام شد. او یکی از مشهورترین سرکردگان راهزنان در ایران بود... خبر دیگری که در این اعلامیه آمده و به همان اندازه جای تبریک و تشویق دارد «تبعید موقت آشوبگران مخالف دولت» است. جملات و کلمات این اعلامیه غیرمعمول و بیسابقه است؛ و کسی که درباره نحوة اجرای قانون سخت گیرد و وسواسی باشد، از مفاد این اعلامیه و اقدام دولت، سخت به حیرت خواهد افتاد. اما اهل فن هیچ شکی درعاقلانه بودن این اقدام ندارند. این مقاله در ادامه میافزاید: «به گزارش یکی از خبرنگاران مجله تایمز در تهران، به زودی هیأت مستشاران نظامی انگلستان وارد تهران خواهند شد. این گروه به دعوت دولت ایران و به منظور بررسی ساختار نظامی و برآورد نیروی لازم برای برقراری نظم در سراسر ایران، به این کشور سفر میکنند. بنابراین با این کار گام بزرگ دیگری در بازسازی استقلال ایران برداشته شده است؛ و ایران هم از شرّ هرج و مرج دائمی که در راههای اصلی ارتباطی آن وجود داشت خلاصی مییابد؛ و هم از خفت و ننگی که مجبور بود برای حفظ خودش از [تجاوز] همسایگان، عملاً و به طور کامل به کمک خارجی اتکا داشته باشد، خارج میگردد. همین خبرنگار گزارش میکند [شرکت] مهندسان سلطنتی* جادهای عالی و ماشینرو احداث کردهاند که از قصرشیرین آغاز شده و با عبور از گردنة پاتاق به کرمانشاه و همدان میرسد. ساخت این جاده به معنی برقراری ارتباط سریع میان تهران و بینالنهرین و اصلاح یکی از مسیرهای عمده تجاری ایران است. توجه به این واقعیت که کرمانشاه و همدان، پیش از این هر دو بخشی از «منطقة نفوذ روسیه» به حساب میآمدند، حائز اهمیت است.»[4]
کالدول در مورد انتخابات سبزوار، یکی از شهرهای استان خراسان چنین مینویسد: «مفتخراً به پیوست ترجمه (و متن فارسی) شکایتی را که عدهای از اهالی سبزوار دربارة روند انتخابات اخیر داشتهاند، ارسال میگردد. به همراه این شکایت، نامهای از طرف شخصی به نام سیدمحمد کمرهای نیز به دست سفارت رسیده که ترجمه آن نیز ضمیمه شده است.» نامه کمرهای در تاریخ 16 ژانویه 1920 نگاشته شده است: «این نامه برای من آمده تا از این طریق به سفارت آمریکا ارسال شود. این جانب هیچ یک از افرادی را که این نامه را امضا کردهاند، نمیشناسم. اما از اوضاع اسف بار و غمانگیز آنها کاملاً مطلعم... لذا به این جانب اعتماد کردند... ایشان پیشاپیش قدردان احساسات خالص و پاک آمریکاییها هستند. (امضا) سیدمحمد کمرهای» تاریخ نگارش نامه مذکور، 4 دسامبر 1919 است و84 نفر آن را امضا کردهاند: «انتخابات سبزوار به شیوهای غیر مرسوم برگزار شد... سالار حشمت، حاکم سبزوار، ابتدا برگزاری انتخابات را متوقف کرده و اعضای هیأت نظار را تغییر داد؛ سپس ایادی خود را از شهرها و آبادیهای اطراف فراخواند و به آنها دستور اکید داد که میبایست افراد مشخصی رأی بیاورند. هیچ شکی در خائن بودن این افراد وجود ندارد... ما هیچ امیدی به این انتخابات نداشته و یقین داریم چنانچه شکایت خود را نزد مقامات بالای مملکت هم ببریم، به نتیجه نمیرسیم... تنها خواهش ما از عالیجناب این است که این یادداشت را نزد خود نگاه دارید، شاید زمانی حمایت آمریکاییها که شامل حال ستمدیدگان بوده است، شامل حال مردم سبزوار و آبادیهای اطراف آن نیز بشود. اوضاع بسیار وخیم است و مردم حتی قدرت دم زدن از خواستههای خود را ندارند.»[5] 20 مارس 1920، کالدول در تلگرام ارسالی خود چنین مینویسد: «روز به روز بر شمار مخالفان قرارداد 9 آگوست 1919 ایران ـ انگلیس افزوده میگردد؛ که طبق معمول، در قالب نامهای مستعار ظاهر میشوند. یکی از این مخالفین، یک انجمن مخفی است که خود را «کمیته نجات ایران» نامیده است.» نامه این کمیته در تاریخ هفتم مارس 1920 به سفارت آمریکا: «به وزیرمختار محترم آمریکا در تهران: کمیته نجات ایران افتخار دارد از طریق حضرت عالی که نماینده مردم شریف آمریکا هستید، مراتب اعتراض خود را به استحضار جامعه ملل برساند. توافقنامه شومی که اخیراً میان وثوقالدوله (رئیسالوزرای فعلی ایران) و دولت انگلستان منعقد شده، استقلال کشور ایران را زیر سؤال میبرد و بر خلاف اصول آزادی ملتها و قانون اساسی ایران است... کمیته همچنین به استحضار میرساند انتخابات پارلمانی جاری در ایران، کاملاً غیرقانونی است. با وجود حکومت نظامی نمیتوان انتخاباتی ملی داشت. مردم ایران هیچ شناختی از افراد انتخاب شده ندارند و قلباً از حضور آنها در پارلمان ناراضی هستند؛ چرا که با دزدیدن رأی مردم، رأیی به صندوق ریخته میشود که کاندیدای مورد نظر وثوقالدوله انتخاب شود. کشف حقیقتِ این قضایا بسیار آسان است. (مهر و امضا) کمیته نجات ایران.»[6]
[1]. گزارش کالدول و ضمائم، شماره 529، 39/91. 741، مورخ1 اکتبر 1919.
[2]. گزارش فصلی کالدول، شماره 5، 1147/00. 891، مورخ1 اکتبر 1919.
[3]. تلگرام کالدول، 88/91. 741، 30 اکتبر 1919.
* Royal Engineers.
[4]. گزارش کالدول و ضمیمه، شماره 543، 1152/00. 891، مورخ8 دسامبر 1919.
[5]. گزارش کالدول و ضمائم، شماره 546، 1151/00. 891، مورخ17 ژانویه 1920.
[6]. گزارش کالدول و ضمائم، (بدون شماره)، 41/91. 741، مورخ20 مارس 1920.
برگرفته از کتاب «از قاجار به پهلوی» ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی