30 خرداد 1360، اعلام جنگ مسلحانه منافقین


یعقوب توکلی

 30 خرداد 1360، اعلام جنگ مسلحانه از سوی سازمان مجاهدین خلق و آغاز روند تروریسم در ایران است. این مقاله به شکل گیری‎های این روند بسیار مهم اشاره دارد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 تا اواخر 59، نزاع و درگیری سازمان با جمهوری اسلامی بیشتر شد و سرانجام از وضعیت نیمه‎مخفی به اختفا و پنهان‎کاری کامل آن انجامید که به‎خاطر سرعت رویدادها و به‎علت فقدان ضوابط انسانی در تشکیلات، برای ارزیابی خط‎مشی و سیاست‎های مرکزی فرصتی به اعضا داده نشد. در پایان این دوره بود که رجوی و هم‎فکرانش با عجله و سرعتی تمام، نیات پنهان‎داشته خود را آشکار کردند و جنگ مسلحانه‎ای را که از اوان پیروزی انقلاب در تدارک آن بودند، آغاز کردند. سازمان مجاهدین خلق از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به‎اتکای این توجیه که نیروهای حاکم قادر به تحقق «جامعه بی‎طبقه توحیدی» و رهبری مبارزه ضدامپریالیستی نیستند، سرنگونی حکومت و به‎دست گرفتن قدرت را در بین لایه‎های سازمانی اعتماد کادر مرکزی، هدف استرتژیک خود اعلام نمودند. تحرک سیاسی مجاهدین خلق قبل از پیروزی بیست و دوم بهمن 57 کم‎رنگ و منفعل بود. این تحرکات، محدود به چند پیام و بیانیه با سطح انتشار نه‎چندان زیاد بود که ظرف کمتر از یک ماه مانده به پیروزی انقلاب صادر شد. سازمان در نخستین ماه‎های پس از پیروزی انقلاب، نیروی خود را در جهت ایجاد یک تشکیلات نوین سراسری و فعالیت تبلیغاتی وسیع متمرکز کرد و کادر مرکزی سابق به دو بخش دفتر سیاسی و کمیته مرکزی تقسیم شد. ستاد سازمان در همسایگی دیوار‎به‎دیوار سفارت عراق شکل یافت. مسعود رجوی و موسی خیابانی طی اطلاعیه‎ای، حمایت کامل خود را از تشکیلاتی که خود بانی آن بودند، اعلام کردند و اول مرداد 58 نشریه مجاهد (ارگان رسمی مجاهدین خلق) را منتشر ساختند. در سطح نوسازی تشکیلات، علاوه‎بر کمیته یا کادر مرکزی، پنج کانون جداگانه که عضوگیری‎ها و سازماندهی جدید مبتنی بر آن‎ها بود، پایه‎های اصلی سازمان را تشکیل می‎دادند. این کانون‎ها عبارت بودند از: شبکه زیرزمینی مسلح، سازمان جوانان مجاهد، جنبش کارگران مسلمان، کانون توحیدی اصناف و سازمان زنان مسلمان. نخستین مرحله جذب نیرو، از بین دانشجویان و دانش‎آموزان پرشور، اما نامطلع از تاریخچه سازمان، در صدر دیگر اقشار قرار داشت.
یکی از روش‎ها استفاده از تمثیل بود که در این روش، سازمان یک وجه‎مشترک بین دو پدیده می‎دید و حکم به شباهت آن دو می‎داد. به‎عنوان نمونه در مورد طرح قانونی خلع سلاح گروه‎ها و اشخاص پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، سازمان با مشابه‎سازی زمان مشروطیت، برای مسلح ماندن، ادعای حقانیت کرد. روش توجیه که در قبال فساد اخلاقی و اجتماعی و امنیتی اعضاء به‎کار می‎برد، از جمله این روش‎ها بود. آن‎چه در ترکیب و ترتیب این مراحل مهم است، روح روان‎شناسانه این نوع تبلیغات بود.
سرانجام رجوی تهدید به قیام مسلحانه کرد و سازمان، ماهیتی کاملا جنگ‎طلبانه یافت و خود را در آستانه شورش مسلحانه قرار داد. رفته‎رفته در مجموعه توجیهات سازمان، در کنار امپریالیسم، عناوین مبهم عوامل توطئه‎گر، انحصار‎طلب، مرتجع و چماقدار نیز قرار گرفت و با نسبت دادن آن‎ها به نهادها و مسئولان نظام جمهوری اسلامی، نفرت نسبت به حکومت را در اعضا و هواداران شکل داد و آنان را به سمت ایجاد ذهنیت ستیزه‎جو و برانداز هدایت کرد.
خط نفوذ در نهادهای جمهوری اسلامی
جدی‎ترین تاکتیک سازمان، برای آماده‎سازی زمینه براندازی حاکمیت جمهوری اسلامی «خط نفوذ» بود؛ نفوذ در نهادهای حساس و تعیین‎کننده نظام، از قبیل دادسراهای انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران و کمیته‎های انقلاب اسلامی، وزارت‎خانه‎های مهم، نخست‎وزیری و شورای امنیت کشور. خط نفوذ سازمان از متقن‎ترین نشانه‎هایی است که بر اهداف براندازانه این تشکیلات – از همان روزهای نخست دوران بیست و هشت ماهه «فاز سیاسی» - گواهی می‎دهد.
منافقین نفوذی از حمایت قوی دولت موقت و بعد از آن از حمایت بنی‎صدر برخوردار بودند. در بیان علت نفوذ سازمان در نهادهای حساس، از جمله نخست‎وزیری، دادگاه‎های انقلاب و مراکزی که به‎نحوی اطلاعات نظام در آن‎جا متمرکز بود، لازم به توضیح است که سازمان مجاهدین خلق دیرینه‎ترین فعالیت را در کار اطلاعاتی دارد؛ تا آن‎جا که اطلاع داریم، این‎ها اولین گروه‎ها بودند که از همان اوایل تکوین خود گروه اطلاعاتی تشکیل دادند. مقدمه این اتفاق، نفوذ ناصر سماواتی به‎عنوان متخصص اعزامی از برق تهران به مرکز ساواک (باغ مهران) بود. در بدو دستگیری اعضاء در سال 1350 صدها آدرس و نشانی از سران و مقامات رژیم شاه به دست ساواک افتاد. همین‎طور این‎‎ها اولین گروهی بودند که بی‎سیم‎های ساواک را شنود می‎کردند و نیز مجموعه اطلاعات و اسنادشان را در آن زمان به «میکروفیلم» تبدیل می‎کردند. پس از پیروزی انقلاب نیز پنهان‎کاری و اطلاعات محور فعالیت‎های سازمان بود. درست زمانی که مسئولان و نیروهای جمهوری اسلامی درگیر کارهای اجرایی بودند، این‎ها نفوذهای خود را در سپاه و مراکز اطلاعاتی نظام تحکیم و تثبیت می‎کردند و در فکر بردن اسناد و مدارک سری بودند. قراین و اطلاعات نشان می‎‎دهد که سازمان، در ایجاد ارتباط و رفع مشکل خود با کشورها، مستقیما از طریق سرویس‎های اطلاعاتی آن‎ها عمل کرده است. «سعادتی» به اتهام داشتن ارتباط ویژه اطلاعاتی و جاسوسی با عوامل K.G.B و عوامل سفارت شوروی در تهران که اردیبهشت 58 اتفاق افتاد و فضای ملتهبی را در پی داشت، باعث شد سازمان آشکارا، اما به‎مرور، باطن مواضع خود را مبنی‎بر رویارویی با نظام نوپای جمهوری اسلامی ظاهر سازد. برای تصفیه اعضای سازمان در دادگاه‎های انقلاب، اولین اقدام‎ها در پی فرمان امام خمینی(ره) از اواخر اسفند 57 آغاز شد و تا خرداد 58 ادامه داشت.
شانزدهم فروردین 58، آیین‎نامه دادگاه‎های انقلاب اسلامی ایران در سی‎وچهار ماده منتشر شد. تدوین و انتشار این آیین‎نامه که در زمان خود و با توجه به شرایط، مقرراتی دقیق و مترقی بود، گامی مهم در جهت ضابطه‎مند کردن امور دادگاه‎های انقلاب به‎شمار می‎رفت.
تدوین آیین‎نامه دادسراها و دادگاه‎های انقلاب اسلامی و همچنین اخراج نفوذی‎ها و محدودیت دستگیری‎ها و اعدام‎ها، سازمان را برآشفت. افراد اخراجی‎ با صدور اعلامیه‎ها و چاپ جزوه‎هایی که امضای بازپرسان و قضات سابق تحقیق دادسرای انقلاب مرکزی را ذیل خود داشت، اصلاح دادگاه‎های انقلاب را تخطئه کردند. از سوی دیگر، نشریه سازمان متبوع ایشان نیز حمله به دادگاه‎ها را با عناوین مختلف آغاز کرد. نفوذی‎های اخراجی با فضاسازی و پخش شایعات و تحلیل‎های نادرست، مسئولان دادگاه‎های انقلاب را به عناوینی نظیر ارتجاع و عقب‎نشینی در برابر امپریالیسم متهم می‎کردند و این کار خود را ادامه راه و ادای وظیفه مکتبی می‎نامیدند. اولین‎بار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، موضوع ملاقات و مذاکرات رهبران سازمان با امام‎خمینی مطرح شد. امام با توجه به ارتداد بخش اعظمی از نیروهای سازمان و برای جلوگیری از هرگونه شائبه‎ در مبانی دینی باقی‎مانده آنان، از مسئولان سازمان خواسته بود تا مواضع اعتقادی خود را رسما اعلام نمایند و سپس به ملاقات ایشان بروند. سازمان در قالب اطلاعیه و نامه‎ای مبانی عقیدتی خود را به امام اعلام کرد. هشتم اردیبهشت 58، رجوی و موسوی خیابانی به همراه عده‎ای از اعضای سازمان به ملاقات امام رفتند، این ملاقات، اولین و آخرین ملاقات آنان با امام بود.
شورشگری اجتماعی سازمان
سازمان طی اطلاعیه‎ای در سیزدهم اسفند 1357 به‎بهانه هشدار در مورد توطئه ضد انقلاب در تهاجم‎های جدید بعد از تسخیر سفارت آمریکا، فعال‎تر از گذشته وارد صحنه سیاسی – اجتماعی شد. علت آن این بود که سران سازمان تصور می‎کردند می‎توانند با استفاده از فرصت‎ و اعمال فشار گسترده اجتماعی و تبلیغی، معادلات موجود قدرت را برهم زنند و خود به‎عنوان نوک پیکان جبهه چپ بر بخش‎های اصلی حاکمیت نوپا سلطه یابند.
انتخابات ریاست‎جمهوری
در دی‎ماه 58، رجوی برای ریاست‎جمهوری نامزد شد. این اوج تبلیغات سازمان در اشکال گوناگون بود. سرانجام با اعلام‎نظر امام مبنی بر عدم کاندیداتوری کسانی که به قانون اساسی رأی نداده‎اند، رجوی به‎ناچار کناره‎ گرفت. در بهمن و اسفند 58، سازمان درگیر تبلیغات انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی شد. در مرحله اول، بیست و هفت تن از کاندیداهای سازمان در بیست و دو شهر کشور به مرحله دوم یافتند. در تهران رجوی تنها کاندیدای سازمان در مرحله دوم بود که در صورت موفقیت، به مثابه پیروزی در کل انتخابات بود. حزب توده و چریک‎های فدایی خلق، از کاندیداهای مجاهدین خلق و شخص رجوی اعلام حمایت کردند. مهمترین اقدام سیاسی و تبلیغی در این مقطع که کاملا با موارد پیشین متفاوت بود، حمایت مهندس مهدی بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی بود. او که در مرحله اول به مجلس راه یافته بود، از کاندیداتوری رجوی حمایت می‎کرد. اطلاعیه‎های متعدد او و پاسخ امام در این زمینه خواندنی است. در آن دوره هیچ‎یک از کاندیداهای مجاهدین به مجلس راه نیافتند. درگیری‎های خیابانی از اوایل سال 59 تشدید شد.
کودتای نوژه و سازمان
نوزدهم تیر 59 خبر کشف کودتای نظامی نوژه منتشر شد. براساس اعترافات گردانندگان کودتا و بررسی‎های انجام شده، قدرت رزمی سازمان مجاهدین در تهران هشتصد نفر و چریک‎های فدایی خلق سیصد نفر اعلام گردید. از آن‎ها قول گرفته شد که علیه یا له عاملان این طرح وارد عمل نشوند و در عوض پس از پیروزی کودتا امتیازات خوبی به آن‎ها داده شود.
در پی افشا شدن ماجرای کودتای نوژه، فعالیت‎های پنهان اطلاعاتی و تحکیم روابط با رییس‎جمهور، بنی‎صدر، و سایر گروه‎های مخالف فعال، یک وجه اصلی اقدامات سازمان را تشکیل می‎داد.
طی شهریور و مهر 59 به‎تدریج، تشکیلات پنهانی‎تر عمل و اقدام به درگیری‎های ساختگی و از پیش طراحی شده (خصوصا در تهران) می‎کرد، اما در ماه‎های مهر و آبان 59 با شروع جنگ تحمیلی، افکار عمومی حول دفاع از انقلاب، میهن و بسیج برای دفاع شکل گرفت. سازمان در شاخه‎های شهرستان‎ها و تهران، هنوز به‎صورت نیمه‎علنی روابط هواداران را حفظ می‎کرد.
به‎علت اعزام نیروهای کمیته و سپاه و مردم به جبهه‎ها و کاهش اهمیت مسایل داخلی در افکار عمومی، محدودیت‎های اجتماعی و مردمی در شهرها برای فعالیت گروه‎هایی مانند سازمان کاهش یافت.
در آذر 59، نشریه مجاهد (بعد از تعطیلی پنج ماهه) هم‎زمان با افزایش فعالیت بیرونی و علنی سازمان منتشر و دور جدیدی از درگیری‎ها آغاز شد. محور تبیلغی سازمان در این مدت، عبارت بود از شکنجه‎ هواداران، چماقداری و تهاجمات، موضوع گروگان‎گیری و تبلیغ حول محور موضوع آوارگان.
به‎جهت اختصارگویی، فقط فهرست‎وار به آن‎ها اشاره می‎کنیم: اتهام شکنجه و چماقداری، مربوط‎کردن آن با نظام و سخنرانی بنی‎صدر در روز عاشورا (بیست‎وهشتم آبان 59) بود. از بهمن 59 بحران‎ها تشدید شد. رجوی طی مصاحبه‎ای با ارگان سازمان، زمینه لازم برای قیام مسلحانه را با این تحلیل که امپریالیسم و ارتجاع هم‎قسم شده‎اند تا انقلابیون و خصوصا سازمان را از صحنه بیرون ببرند، برای بروز قیام مسلحانه شرایط را تحت عنوان دموکراتیسم انقلابی برشمرد.
چهاردهم اسفند 59 مراسم سخنرانی بنی‎صدر در دانشگاه تهران به مناسبت بزرگداشت دکتر مصدق به جنجال بزرگی انجامید. این واقعه، اوج هماهنگی بنی‎صدر و سازمان شمرده می‎شود.
آمادگی برای عملیات مسلحانه
از پانزدهم اسفند درگیری‎ها شدیدتر شد. اولین جرقه‎های آشکار جانبداری غرب از سازمان، در مصاحبه‎های دو روزنامه مشهور فرانسوی (اونتیا و لیبراسیون) در تابستان 59 زده شده بود. هم‎زمان از سوی سازمان ارتباط‎هایی با دولت عراق برقرار شد. در مواردی، رادیوی بغداد آشکارا از مجاهدین تمجید و حمایت می‎کرد.
از بهار سال 60 عملیات فشرده آماده‎سازی سازمان برای شورش مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی آغاز شده و با اتکاء به دولت‎های غربی، ارتباط با دولت عراق و حمایت لجستیکی و تبلیغاتی آن‎ها را کسب کرده بود. انبارهای مهمات و تسلیحات سازمان غبارگیری و سلاح‎ها روغن‎کاری می‎شد.
در سطح نظام، خطر سازمان شناخته شده بود، ولی انتظار شورش مسلحانه از سوی آن‎ها در آن مقطع کلی بعید به‎نظر می‎رسید. به‎نظر نگارنده، تیزبینی امام خمینی و صرافت و جدیت در امور و عدم مسامحه‎کاری ایشان در تمام بحران‎های قبل و بعد از انقلاب و تصمیم‎گیری‎های به‎جای ایشان در کوران‎ مبارزات، توانست صدمات جدی را از انقلاب و انقلابیون دور کند. ارشادهای پیامبرگونه او صراط مستقیم را برای ملت روشن می‎کرد. مسئله انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‎ها نیز در اواخر 58 و 59، بحران‎ساز شده بود. دخالت‎های مخرب بنی‎صدر، مخالفت سازمان و سایر گروه‎های چپ‎گرا و مخالف با تصمیمات شورای انقلاب، قضیه محاصره‎شدن ساختمان پانزدهم دانشگاه علم و صنعت توسط دانشجویان (پیشگام) هواداران چریک‎های فدایی خلق و مجاهدین، درگیری در دانشگاه تهران در اول اردیبهشت 59 و همه چالش‎هایی که ملت ایران آن‎ها را با رهبری حکیمانه امام(ره) از سر گذراند تماما بحران‎هایی از این دست بودند.
روند جدایی
نخستین انشعاب سازمان پس از انقلاب در پی سخنرانی امام خمینی(ره) در چهارم تیر 1359 صورت‎گرفت. این سخنرانی به التقاط و نفاق سازمان مجاهدین و فضای سیاسی و تبلیغاتی سنگینی که در سازمان به‎وجود آمده بود، می‎پرداخت. جریان‎ها و اشخاص مختلف به اعلام موضع در این مورد پرداختند. روزنامه کیهان به سرپرستی «ابراهیم یزدی» تیتر تحریک‎کننده‎ای نوشت و سران سازمان را برآشفت. در پی آن، تکذیبیه و پاسخ‎هایی رد و بدل شد که به تألیف کتاب «روند جدایی» در زمستان 59، انجامید. نویسنده آن، مطالب تکان‎دهنده‎ای را در مورد دوران بیست‎وهشت ماهه فعالیت علنی سازمان برملا کرده بود.
پیوند سرنوشت بنی‎صدر و سازمان
در پی فراز و نشیب‎های مربوط به معرفی کابینه و دولت به مجلس شورای اسلامی، بنی‎صدر در سخنرانی هفده شهریور 59 با اشارات و کنایات روشن، نیروهای پیرو خط امام، به‎ویژه رهبران قوای مقننه و قضاییه و روحانیان منتقد خود را مورد حمله قرارداد و فضای سیاسی کشور را به‎شدت ملتهب کرد. در پاییز و زمستان 59 به‎رغم گسترش جنگ دفاعی ایران در مقابل تجاوز همه‎‎جانبه عراق، فضای سیاسی کشور با تشنجات و درگیری‎های سازمان و دفتر بنی‎صدر و سایر گروه‎ها به‎شدت بحرانی شده بود. جریان سخنرانی آیت‎ا... لاهوتی در گیلان به زد و خورد و تیراندازی انجامید.
دخالت بنی‎صدر در این ماجرا اختلافات را تشدید کرد. در کنار تشدید جنگ عراق و حملات جدید گروه‎های دموکرات و کومله به قرارگاه و محل استقرار نیروهای نظامی و انتظامی و جهادگران سازندگی در مناطق کردنشین، دو انفجار مهیب در دوم اسفند در تهران خسارات جانی و مالی به‎بار آورد. هواداران گروه‎های مجاهد و فدایی خلق فعالیت خود را در مدارس تشدید کردند و چند مدرسه را به تعطیلی کشاندند. درگیری‎های خیابانی ادامه پیدا کرد. چالش بین بنی‎صدر و مخالفانش در مجلس بار دیگر اوج گرفت. بخش سازماندهی شده جریان چهاردهم اسفند دانشگاه تهران که هواداران سازمان و مجاهدین خلق آن را تشکیل می‎دادند، با درگیری وسیع نیروهای گارد ریاست‎جمهوری علیه مردم و ضرب و شتم بسیاری از آنان توسط نیروهای سازماندهی شده میلیشیا و گارد بنی‎صدر با فرماندهی مستقیم شخص رییس‎جمهور، اغتشاش و چالش سیاسی - اجتماعی وسیع و گسترده‎ای را حول مشروعیت و صالحیت سیاسی و فکری بنی‎صدر پدید آورد.
در این بین هرچه مهندس بازرگان و نهضت آزادی هم‎سویی و ائتلاف خود را با بنی‎صدر بیشتر نشان می‎دادند، موضع‎گیری‎شان نیز در قبال سازمان دوستانه‎تر و مشفقانه‎تر می‎شد. روزنامه «میزان» که ارگان غیررسمی نهضت‎آزادی محسوب می‎شد، در تشدید تشنج، نقش‎آفرینی می‎کرد.


هفته نامه پنجره ، 1388 شماره پنج ، سال ۱۳۸۸