28 دی 1399

اشرف پهلوی


اشرف پهلوی

مدخل

دربار پهلوی دوم آمد و شد و زنان بسیاری را به خود دیده است. بسیاری از این زنان با توجه به خط‌مشی حکومتی کشور و دربار از جنبش زنان مسلمان و متدین این مرز و بوم نبودند، اما در این بین بودند افرادی که گوی سبقت را در بی‌بند و باری و نفوذ در حکومت از سایرین ربودند. در مقالاتی که از این پس خواهد آمد، سعی شده است معاریفی از این زنان در صفحاتی چند معرفی شوند تا بیش از پیش بخشی از جو اخلاقی، فرهنگی و سیاسی حاکم بر دربار محمدرضا پهلوی مشخص گردد. اولین معرفی به اشرف پهلوی، دختر رضاخان و برادر دوقلوی محمدرضا پهلوی اختصاص یافته که می‌خوانید:

اشرف پهلوی
اشرف پهلوی در چهارم آبان 1298 در بیمارستان احمدیه تهران همراه برادر دوقلویش محمدرضا متولد شد. مادرش تاج‌الملوک ـ دختر تیمور خان آیرملو از فرماندهان تیپ قزاق ـ یکی از چهار همسر رضاخان پهلوی بود.1 اشرف و محمدرضا دوسال بعد از تولد شمس به دنیا آمدند و این سه نفر و علیرضا پهلوی، تنی یکدیگر بودند.2
اشرف در مدرسه زرتشتی‌ها تحصیل کرد. زبان فرانسه را توسط مادام «ارفع» در خانه خواند و با مطالعه رمان‌هایی به زبان فرانسه به داستان‌های عاشقانه فرانسوی علاقه‌مند شد. او در دوران نوجوانی و بلوغ با مهرپور تیمور تاش فرزند وزیر دربار رضاخان روابطی داشت اما پس از آن که تیمور‌تاش به اتهام جاسوسی برای شوروی مطرود رضاخان شد، این رابطه پایان یافت.
اشرف در 1317 به اصرار پدر و علیرغم میل باطنی اش با علی‌قوام پسر ابراهیم قوام ـ قوام‌الملک ـ ازدواج کرد. این ازدواج تنها تا زمان حضور رضا شاه در کشور دوام یافت و پس از تبعید وی، اشرف بلافاصله از همسرش جدا شد.
در بهمن 1320 که فوزیه همسر اول شاه به حالت قهر عازم مصر شد، اشرف به درخواست برادرش با فوزیه همسفر شد. اما سفر اشرف به مصر و مشاهده میهمانیها، باشگاههای شبانه، مجالس رقص و مشروبخواری و معاشرتها و معاشقه‌های درباریان مصری، اشرف را بیشتر از گذشته، بی‌قید و بند ساخت. اشرف در سفر به مصر عاشق یک کارمند اداره بیمه به نام احمد شفیق شد و او را به تهران آورد و در اسفند 1322 رسماً با وی ازدواج کرد. به دنبال این ازدواج، شفیق به اصرار اشرف از ملیت مصری خود دست کشید و ملیت ایرانی پذیرفت.
اشرف در 1325 به مسکو رفت و با استالین ملاقات کرد. در 1326 راهی امریکا شد و با ترومن دیدار کرد. او در 6 اردیبهشت 1326 به ریاست سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی که پایگاهی برای جمع‌آوری پول و ثروت بود منصوب شد. سپس با توجه به توصیه پدرش که از وی خواسته بود در ایران مانده و برادرش را یاری دهد، تلاش کرد درتصمیمات شاه نفوذ کند. او تا قبل از کودتای 28 مرداد 1332 با تشکیل جلسات متعدد به شاه امر و نهی می‌کرد. شاه هم که در مقابل خواهر خود کم‌رو و بی‌دست و پا بود، به مدت یک دهه تسلیم اکثر خواسته‌های او بود. مشاوران و دستیاران اشرف در تصمیم‌گیریها، افرادی چون علی سهیلی، عبدالحسین هژیر و سپهبد علی رزم‌آرا بودند. این عده تسلیم و مطیع محض اشرف بودند. در طول بیش از 10 سال اشرف مرکز ثقل و کانون قدرت و منشاء تأثیرگذاری بر تصمیمات شاه بود و همه مقامهای مهم سیاسی حتی وزیران و سفیران بانظر او تعیین و تأیید می‌شدند. تأسیس نمایشگاههای مد بانوان، فراخواندن مانکنها به ایران، راه‌اندازی قمارخانه‌ها و کازینوهای سلطنتی بابلسر و رامسر، احضار پزشکان برجسته اروپائی برای جراحیهای پلاستیکی به روی چهره‌ وی و خانمهای مورد نظر دربار از جمله اقدامات اشرف در سالهای دهه 1320 بود. در این مدت اشرف به روزنامه‌نگاران، شاعران و روشنفکران نزدیک شد و با آنان جلسات و مجالس مشترک هفتگی ترتیب داد.
اما در دوران قدرت گرفتن مصدق، تبعید اشرف به اروپا به دستور مصدق و قطع ارز مورد نیاز وی، لطمه بزرگی برای او بود. اشرف برای اولین بار مجبور شد تا برای تأمین مخارج روزمره مایملک خود را بفروشد. او تنها از محل فروش لباس‌ها و عتیقه‌جات همراه خود 30 میلیون فرانک به دست آورد. علاوه بر این مبالغ هنگفتی نیز ارز از تجار ایرانی مقیم فرانسه قرض گرفت، اما هرگز به آنان باز نگردانید.
زندگی اشرف در فرانسه با آلودگی‌های اخلاقی فراوانی همراه شد. او در رستورانی در پاریس با جوانی به نام مهدی بوشهری آشنا شد. بلافاصله از احمد شفیق جدا شد و به عقد بوشهری درآمد. این در حالی بود که از شفیق دو فرزند و از علی قوام یک فرزند داشت. 3
اشرف پس از سه سال تبعید در اروپا، اواخر 1332 به ایران بازگشت و فعالیتهای قبلی‌اش را از سرگرفت. گردآوری ثروت از راههای نامشروع، پورسانت‌گیری، زد و بند با شرکتهای خارجی و سوء استفاده‌های گسترده مالی، تشکیل محافل شبانه و روابط گسترده نامشروع از اقدامات عادی اشرف پس از بازگشت به تهران بود.
در اسناد لانه جاسوسی به نقل از منابع امریکایی آمده است:
«... با وجود اینکه شاه از تجارت‌های مشکوک خواهرش سودی نبرده ولی در متوقف ساختن وی تمایلی نشان نداد و یا قادر به انجام آن نبوده است. در ادوار مختلف مبارزه با فساد در ایران، گاهی به فعالیتهای تجاری ناپسند فرزند اشرف حمله ور می‌شد. این کار سبب شد که شاهزاده شهرام از اینگونه فعالیت‌ کناره‌گرفته و در عوض از طریق مادرش به انجام آنها مبادرت ورزد. تا زمانی که شاه زنده است، اشرف و حیات ضد و نقیضش مایه شرمساری خاندان پهلوی می‌گردد... 4»
اشرف از 1335 وارد شبکه داد و ستد مواد مخدر شد و از این معاملات میلیاردها دلار ثروت اندوخت و پیگیری بسیاری از محموله‌های مرفین، تریاک و هروئین درکشور به اشرف و افراد وابسته به وی می‌رسید.
اشرف در 1348 به دلیل حمل یک چمدان حاوی تریاک در فرودگاه زوریخ بازداشت شد اما پلیس سوئیس پس از بررسی گذرنامه سیاسی او و با توجه به نسبتش با محمدرضا پهلوی او را آزاد کرد. 5 با این حال در اسفند همین سال وی به ریاست کمیسیون حقوق بشر ایران نیز منصوب شد!
اشرف در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر اموال گرانبها، تابلوها، فرشها و اندوخته‌های خود را از ایران خارج کرد و به منزل مسکونی‌اش در نیویورک و ویلایش در نیس فرانسه برد. هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، وی صدها میلیون دلار در حسابهای بانکی در نیویورک، لندن، پاریس و سوئیس داشت. اشرف در اواخر عمر در امریکا به بیماری آلزایمر دچار شده و حافظه خود را نیز از دست داده بود.6  او سرانجام روز پنجشنبه 17 دیماه در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشت.



پی‌نویس
1ـ رضاخان 4 همسر داشت:
 صفیه همدانی ـ از دودمان قاجار. رضاخان از وی دختری به نام همدم‌‌السلطنه داشت.
 تاج‌الملوک دولتشاهی که مادر شمس، اشرف، محمدرضا و علیرضا بود.
 توران امیرسلیمان، دختر مجد‌السلطنه امیرسلیمانی ـ‌که مادر غلامرضا بود.
 عصمت‌الملوک دولتشاهی؛ مادر عبدالرضا، احمدرضا، محمود‌رضا و فاطمه
2ـ علیرضا در 1301 متولد و در آبان 1333 در یک سانحه هوایی کشته شد.
3ـ فردوست درباره فساد اخلاقی و بی‌بندو باری اشرف چنین می‌گوید:
«اگر قرار شود لیست مردانی که در دوران 37 ساله سلطنت محمد‌رضا با اشرف رابطه داشتند تهیه شود، علیرغم دشواری وغیر ممکن بودن کار، مسلماً لیست طویلی خواهد شد و حتی او نیز ممکن است همه را به یاد نیاورد». (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، ص 232.
4ـ از ظهور تا سقوط، مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 1، ص 196.
5ـ زنان دربار به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، زمستان 1381، ص 16.
6ـ زنان دربار، همان، ص 19.


موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی