18 آذر 1400

شاه در عمان به دنبال چه بود؟


محمد توحیدی چافی

شاه در عمان به دنبال چه بود؟

روز 22 آذر 1354 سلطان قابوس پادشاه عمان رسماً شکست کامل شورشیان ظفار را که مدت بیش از 10 سال ادامه داشت، اعلام کرد. عملیات سرکوب شورش ظفار، با مداخله نظامیان ایران صورت گرفت.

 جنبش ظفار در سال 1341 با هدف استقلال ایالت «ظفار« در عمان شکل گرفت. شیوه حکمرانی سعید بن تیمور ــ پدر سلطان قابوس کنونی ــ و دولتمردان عمان که همراه با محدودیتهای شدید در زمینه‌های مختلف از جمله محرومیت مردم از حداقل آزادیهای مدنی، سرکوب و افزایش محرومیت‌های اجتماعی، بی‌اعتنایی به افکار عمومی، بی‌رحمی و اختناق بود، یکی از عوامل مهم شروع بحران و شورش در عمان محسوب می‌شد. البته این محدودیتها برای ساکنان ظفار عمان شدیدتر بود؛ به گونه‌ای که هیچ گونه امکانات شغلی، آموزشی و درمانی در اختیار این مردم قرار داده نشده بود و آنها از حداقل امکانات اقتصادی برای گذران زندگی محروم بودند.(1)

این جنبش، که ابتدا تحت تأثیر اندیشه‌های ملی‌گرایانه رهبران قبایل شکل گرفته بود، در پی آشنایی کارگران ظفّاری ــ که بر اثر عواملی چون فقر و کشف نفت در کشورهای همسایه، در حوزه خلیج فارس مشغول به کار شده بودند ــ با جنبشهای سیاسی و ناسیونالیستی عرب و تشکیل جمهوری دمکراتیک خلق یمن، ماهیتی ضد انگلیسی پیدا کرد و بعدها به تدریج با دریافت کمکهایی از چین و جمهوری خلق یمن (یمن جنوبی) به مارکسیسم گرایش پیدا کرد و از مکتب نظامی چین در آموزش جنگهای نامنظم بهره جست. همین گرایش به چپ را باید سرآغاز حساسیت بیشتر غرب، به ویژه انگلیس و آمریکا و به تبع آن ایران ــ که همسو با سیاستهای غرب عمل می‌کرد ــ به موضوع عمان و انقلابیون ظفّار ارزیابی نمود.

گرایش جبهه آزادی‌بخش ظفار به سوسیالیسم با شکست اعراب از اسرائیل و قطع کمکهای مصر به جبهه فزونی یافت؛ در نتیجه مبارزات جبهه آزادیبخش ظفار با تمایلات مارکسیستی شدت گرفت؛ به گونه‌ای که با شعار مبارزه با امپریالیسم، استعمار، ارتجاع، بورژوازی و فئودالیسم، توسعه جنگ برای آزادی کل خلیج فارس را که از آن با نام مجعول «خلیج عربی» نام می‌بردند، خواستار شدند.(2)

پای ایران چگونه به بحران ظفّار کشیده شد؟

 با افزایش جنگ و ناتوانی سلطان سعید در سرکوب کردن قیام ظفار، قابوس، تحصیل کرده آکادمی نظامی معتبری در انگلستان، با اشاره انگلیس، پدر خود سعید را کنار گذاشت و خود حاکم عمان گردید. سلطان قابوس با ایجاد اصلاحات اجتماعی، عفو عمومی برای شورشیان تسلیم شده و بنای تأسیسات رفاهی و عمرانی، زمینه‌های ایجاد شکاف در جنبش را فراهم کرد و بدین ترتیب بسیاری از مبارزان را به تسلیم واداشت.(3) او با آگاهی از ضعف بنیه نظامی و مالی، از طریق تبیین مبارزه با کمونیسم، حفظ جوامع عرب و تداوم امنیت انتقال نفت درصدد جذب حمایتهای بین‌المللی افتاد و با بین‌المللی کردن جنگ کوشید بار آن را تماماً از دوش خود بردارد.

 تجربه نظامی آمریکا در ویتنام و عواقب عمیق آن بر جامعه این کشور و دکترین نیکسون مبنی بر استفاده از پتانسیل‌های ملی و منطقه‌ای برای دفع بحرانها، پای ایران را به عنوان ژاندارم منطقه به عمان باز کرد. شاه که برای مبارزه با تبلیغات منفی عراق و امارات متحده عربی در خصوص جزایر سه گانه، به دنبال بهانه‌ای برای توسعه روابط با عمان بود، امید داشت از این طریق بر تردیدهای عمان برای توسعه روابط با ایران پایان بخشد.(4)

پیام همدردی شاه که توسط بهمن زند، سفیر ایران، به سلطان قابوس ابلاغ شده بود، موجب دلگرمی و درخواست وی از ایران برای تأمین نیازهای ارتش عمان گردید. بدین ترتیب ایران تأمین نیازها و آموزش ارتش عمان برای مقابله با شورشیان را برعهده گرفت. با گسترش جنگ و ناتوانی ارتش عمان در سرکوب کردن مخالفان به‌رغم کمکهای زیاد ایران، قابوس با تحریک احساسات شاه و بیان اینکه «خود را تا پایان عمر مرهون سخاوت شاه ایران می‌داند»(5) خواهان کمکهای تمام عیار و حضور ایران در صحنه جنگ گردید.

 سرانجام با پیشروی عناصر جدایی طلب ظفّار و بی‌اعتنایی اعراب از جمله امارات، عربستان، کویت، عراق و لیبی نسبت به عمان، سلطان قابوس با مشورت انگلیسیها رسما خواستار حضور نظامی ایران در عمان گردید. بدین ترتیب به دنبال تقاضای رسمی سلطان قابوس، نیروهای ارتش ایران در 29 آذر 1352 در «صلاله» پیاده شدند.

تلفات انسانی ایران در جنگ ظفار

 تلفات انسانی ایران به علت خودداری شاه و پنهان کاری‌اش حتی خودداری از تحویل اجساد سربازان به خانواده‌هایشان، همواره در هاله‌ای از ابهام باقی ماند. محمدرضا پهلوی پس از خاتمه جنگ و خروج تعدادی از نیروهای ایرانی از عمان، در نطقی تلویزیونی تعداد کشته‌های ایران را فقط 50 نفر اعلام کرد؛ در حالی که در مراسم آیین جاویدان، که طی سالهای 1352 تا 1354 برگزار شد، به بیش از 200 نفر از خانواده‌های کشته شدگان ارتش نشان اعطا گردید. با توجه به اینکه در این سالها ایران در هیچ جنگ مهمی شرکت نکرده بود این تعداد کشته شدگان با جنگ ظفار ارتباط داشت.(6) گذشته از این، منابع مختلف حتی ارقام بالاتری ارائه داده و تلفات ایران در این نبرد را 720 کشته و 1404 زخمی برآورد کرده‌اند که البته ممکن است با اغراق نیز همراه بوده باشد.

 با وجود این، بررسی نبردها و درگیریهای ارتش ایران و شواهد امر از تلفات بیشتری حکایت می‌کند؛ برای نمونه نیروهای چریکی جبهه ظفّار در یک درگیری بزرگ در آذرماه 1353 تلفات سنگینی به واحدهای ایرانی وارد کردند؛ به گونه‌ای که خشم شاه برافروخته شد و او در مصاحبه‌ای، انقلابیون ظفار را از کمونیستها وحشی‌تر دانست و خواستار قلع و قمع آنها گردید.(7) اوج تقابل نیروهای ایرانی در بندر رخیوت رخ داد که شورشیان تمامی سلاحهای سبک و سنگین خود را در آن مستقر کرده بودند. اگرچه گزارشهای داخلی تلفات ایران را اندک می‌داند، «یکی از فرماندهان نظامی عمان که خود در فتح مزبور شرکت داشت،‌ تلفات سربازان ایرانی را بسیار بیشتر از همه مناطق آزادشده ظفّار ذکر کرد».(8)

در این جنگ، به خصوص در درگیریهای شدیدی که بین نیروهای ایرانی و جدایی طلبان در کوهستان‌ها و دامنه‌ها رخ می‌داد، سربازان ایرانی همواره جلوتر از ارتش عمان و نیروهای انگلیسی وارد عمل می‌شدند. این درگیریها، به‌رغم حمایت و پشتیبانی ناوهای دریایی ایران از ساحل و فرود چتربازان در اطراف شهر، با تلفات زیادی همراه بود.(9) براساس مجموع شواهد به‌دست آمده از شاهدان عینی، سربازان و درجه‌داران ارتش و نیز اعلامیه‌های جنبش آزادیبخش ظفار و همچنین رسانه‌های خارجی و مخالف رژیم، تعداد کشته شدگان جنگ، بیشتر از ادعاهای ارتش ایران بود. به‌گونه‌ای که حتی با تجمیع اظهارات مقامات رسمی رژیم پهلوی، ارتش ایران تا پایان جنگ ظفار در سال 1352 تعداد 25 درجه‌دار و 186 سرباز را در جنگ از دست داده و هفتصد مجروح بر جای گذاشته است.(10)

علل پنهان‌کاری رژیم شاه در جنگ ظفّار

 شاه با وجود ثبات نسبی داخل حاضر نشد جنازه سربازان بازگشته از جنگ را به خانواده‌هایشان تحویل دهد؛ چرا که بیم داشت آشکار شدن همه زوایای جنگ و کشتار غریبانه سربازان ایرانی در ظفار، موجبات شورش عمومی ایرانیان را فراهم کند. شاه بیم داشت با درج اخبار جنگ، بهانه دیگری به دستِ مخالفان حکومت بیفتد و موجبات متزلزل شدن پایه‌های حکومتش فراهم گردد، به خصوص که نیروهای معارض رژیم و جبهه ملی در تکاپوی کمک به انقلاب عمان بودند. شایان ذکر است جنبش‌های انقلابی خاورمیانه و ایران با تأیید انقلاب مردم ظفار، از اقدام دولت ایران در حمله به انقلابیون ظفار انتقاد کرده بودند؛ برای مثال در هفتم اسفند 1352 اعلامیه‌ای در دانشکده الهیات دانشگاه تهران پخش شد که مضمون آن واقعی بودن نگرانی رژیم از آشکار شدن زوایای مختلف اعزام نیرو به ظفار را آشکار می‌کند. در این اعلامیه آمده بود: «دست دولت ایران به خون جوانان ایران و ظفار آغشته شده است. اتحاد روشنفکران ایران با خلق خود و خلق ظفار، خلیج فارس را به گورستان امپریالیسم مبدل می‌سازد».(11)

 در راستای همین پنهان‌کاری بود که رژیم شاه قطعه زمینی را در محله خواجه ربیع تهیه و تعدادی از جان باختگان را به جای تحویل به خانواده‌هایشان و به‌رغم اعتراض و بعضاً درگیری آنها با رژیم، در آنجا دفن کرد. این خاکسپاری به گونه‌ای است که هیچ نشانی از هویت نظامی، درجان قربانیان و محل جان باختن این جوانان نوزده و بیست ساله در آرامگاه موجود نمی‌باشد.(12) رژیم شاه در مورد اعزام نیروها نیز کاملاً مخفیانه عمل می‌کرد؛ سربازان یا از محل مأموریت خود خبردار نمی‌شدند یا در صورت اطلاع، تهدید می‌شدند که در مکاتباتشان، خانواده خود را از محل مأموریت خود، چه قبل و چه در زمان حضور در جبهه، مطلع نکنند. از سوی دیگر، مجروحان تحت نظارت قوای امنیتی، به بیمارستان ارتش منتقل می‌شدند و جراید نیز حق اظهار نظر و نشر اخبار به خصوص درباره تلفات جنگ را نداشتند.(13)

 از نکات عجیب این پنهان‌کاری اظهارات امیرعباس هویداست که اگرچه غیر واقعی نمی‌نماید، عمق پنهانکاری رژیم را نمایان می‌سازد. وی در اظهارات خود پس از انقلاب اظهار داشت که تا دو ماه پس از اعزام نیروهای ایران به عمان، از این لشکرکشی بی‌اطلاع بوده است. حساسیت کشورهای حاشیه خلیج فارس از دیگر دلایل پنهان‌کاری رژیم بود. این کشورها با وجود همسویی با غرب و دولت عمان، هیچ یک حاضر به پذیرش چنین نقشی برای ایران نبودند و همواره آن را در راستای توسعه طلبی این کشور ارزیابی می‌کردند.

چرا شاه وارد جنگ ظفار شد؟

منابع مختلف دلایل گوناگونی را برای پاسخ به این پرسش برمی‌شمارند که نمونه‌هایی از آن عبارت‌اند از:

1. اجرای دکترین نیکسون مبنی بر عدم حضور مستقیم آمریکا در جنگ و بومی کردن جنگهای منطقه‌ای. بر اساس این تفسیر، مداخله نظامی ایران در ظفار علی‌رغم همه دلایل امنیتی و شخصی شاه و دلایل استراتژیک ملی، تنها زاییده اراده و سیاست شاه و نیز توافق محدود ایران و عمان نبود، بلکه زاییده تبانی سیاسی و استراتژیک میان آمریکا و انگلستان در راستای استراتژی نوین منطقه‌ای آنها نیز بود. به همین دلیل وقتی در 25 تیر 1351 قابوس با اعزام نماینده خود به تهران رسماً از شاه ایران خواست تا مسقط را در سرکوب شورش ظفار یاری رساند، لندن و واشنگتن نیز از شاه و ملک حسین، پادشاه اردن، خواستند به یاری قابوس بشتابند.

2. موقعیت استراتژیک عمان یعنی نزدیکی به تنگه هرمز، سواحل یمن و دریای سرخ که علاوه بر اهمیت استراتژیک، وضع حمل و نقل نفت به جهان غرب را تضمین می‌کرد. شورش ظفار می‌توانست جریان نفت ایران و غرب را به مخاطره اندازد. آن هم زمانی که شاه در اوج فروش نفت به جهان غرب بود.

3. اهمیت فروش نفت برای شاه از جهت سامان بخشیدن به اوضاع اقتصادی برای جلوگیری از خیزشهای اجتماعی و نیز خرید هر چه بیشتر سلاح برای رقابت با عربستان جهت تثبیت موقعیت ژاندارمری خود در منطقه. امری که تمایلات جاه‌طلبانه شاه را چه در عرصه بین‌المللی و چه برای کسب وجهه در داخل ارضا می‌کرد و نیز با دکترین بومی کردن جنگ از سوی آمریکا و غرب هماهنگ بود؛ مسئله‌ای که با برانگیختن احساسات اعراب علیه ایران، اسرائیل را از سیبل شدن توسط اعراب رهایی می‌بخشید.

4. موضع‌گیری ایدئولوژیک مبارزان ظفار و اعلام گسترش آن از ظفار به تمام منطقه و حمایت نسبی کشورهای بلوک شرق از جمله جمهوری خلق یمن، چین و شوروی از آنها. این امر هشداری برای غرب و ژاندارم آنها در منطقه در اوج جنگ سرد بود.

5. شاه به تبع ژاندارمی خود در منطقه و برای فرار از بحران مشروعیت داخلی، که کیان سلطنت را تهدید می‌کرد، می‌کوشید به جایگاه رهبری منطقه دست یابد تا در غیاب انگلیس، که به دنبال خروج از خلیج فارس و سپردن زمام امور به معتمدی شایسته بود، حمایت همه جانبه غرب را برای خود تضمین کند؛ به خصوص اینکه آمریکا «قصد نداشت برای دفاع از منافع غرب در خلیج فارس، جانشین انگلستان شود و مایل بود با کمکهای همه جنبه اقتصادی و نظامی به ایران و عربستان آنان را به عنوان ابزاری جهت تأمین منافع و امنیت خود در کل منطقه تقویت نماید».(14)

6. شاه که درصدد گسترش حوزه نفوذ خود در تمام منطقه بود، هرگز توان نظامی و قدرت دفاعی خود را در یک نبرد واقعی نیازموده بود؛ بنابراین برای تکمیل نمایش قدرت خود که از طریق مانورهای متعدد در جهت اثبات آن بود با ورود به جنگ ظفار، نیروهای نظامی ایران را در معرض یک محک جدی و رویارویی واقعی آن هم در یک سرزمین بیگانه قرار داد.

هزینه‌های مالی جنگ ظفار برای ایران

 اگرچه میزان هزینه‌ها و کمک‌های نظامی ایران در ظفار دقیقا مشخص نیست، حجم وسیع عملیات و تدارکات وسیع و پرداختهای مالی هنگفت به افسران و سربازان، حمل غذای گرم و سایر مایحتاج به صورت روزانه از ایران، ایجاد خوابگاههایی همچون هتلهای اروپایی، استخدام آشپزهایی مخصوص و نیز ایجاد اتاق‌های استراحت مجلل، دعوت از رقاصان و هنرپیشگان و خوانندگان مشهور جهت برپایی برنامه برای افسران و سربازان به سبک ارتش آمریکا، ایجاد فرستنده رادیویی مدار بسته، اعزام برخی افسران آسیب دیده به بیمارستانهای اروپایی، ایجاد کاباره و اقسام مشروبات الکلی و غیرالکلی به صورت رایگان که اکثراً با پروازهای مستقیم و مداوم هواپیماهای سی‌130 از ایران به عمان می‌رسیدند و نیز وسعت و حجم بالای مهمات و ادوات ارسالی نشان دهنده هزینه‌های میلیاردی ایران در جنگ ظفار است؛ به خصوص آنکه برخلاف انگلیسیها که هزینه‌های خود را از سلطان قابوس می‌گرفتند، این هزینه‌ها تماما از سوی ایران تأمین می‌شد. «بهمن زند، سفیر وقت ایران در عمان، در گزارشی در سال 1353، هزینه شرکت ایران در جنگ ظفار را میلیاردها تومان ذکر کرده است. یک نشریه چپگرا در پاریس در اسفند 1354، با اشاره به نظر کارشناسان انگلیسی، هزینه ایران را حدود یک میلیارد دلار تخمین زده بود».15

پی‌نوشت:

1. محمدجواد آسایش زارچی، شورش ظفار و نقش ایران، قم، نشر عظام، 1394، صص 62 ـ 66.

2. همان، صص 110 ـ 116.

3. همان‌جا.

4. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمه حسین ابوترابیان، مترجم کتاب، بی‌تا، ص 266.

5. محمدجواد آسایش زارچی، همان، ص 165.

6. محمدجعفر چمنکار، ناگفته‌های جنگ ظفار، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

http://iichisorg.index.asp?id=14528doc-cat=1

7. علی‌رضا ذاکر اصفهانی، «ایران و بازیگران جنگ ظفار»، فصلنامه زمانه، ش 2.

8. محمدجواد آسایش زارچی، همان، ص 168.

9. همان، صص 169 ـ 170.

10. محمدجعفر چمنکار، همان.

11. محمدجعفر چمنکار، بحران ظفار و رژیم پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1383، ص 313.

12. برای مطالعه در این زمینه رک: نشریه شهرآرا، یکشنبه 13 دی 1396، ش 183. به آدرس: shahrara online.com

13. همان.

14. باری روبین، جنگ قدرت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران، آشتیانی، 1363، ص 46.

15. بنگرید به: محمدجعفر چمنکار، ناگفته‌های جنگ ظفار، همان.


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران