08 دی 1400
در چهلوپنجمین سالروز دادگاه وحید افراخته منتشر میشود:
طرح تقی شهرام برای ترور شهید بهشتی پیش از انقلاب
10 دیماه 1354 دادگاه جمعی از اعضای سازمان مجاهدین خلق برگزار میشود. جمعی که شاید پرسروصداترینشان وحید افراخته از اعضای مارکسیستشدهی سازمان است که بخاطر همکاری تمام و کمال با ساواک و لو دادن مسائل مختلفی از مناسبات و اتفاقات درون سازمان معروف شده است.
تقی شهرام از چهرههای اصلی جریان مارکسیستشدهی سازمان، یکی از افرادی است که افراخته درباره او اعترافات زیادی دارد. افراخته مدتی پس از دادگاهش، در بهمن 54 اعدام میشود، اما دست ساواک هیچگاه به شهرام که به خارج از کشور فرار کرده نمیرسد. پس از پیروزی انقلاب، او و سایر مارکسیستشدههای سازمان با نام سازمان «پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» در برابر انقلاب قرار میگیرند. یکی از اعترافات افراخته درباره شهرام که پس از انقلاب مورد توجه قرار میگیرد، ایدهی ترور شهید بهشتی است که تصویر آن برای نخستین بار منتشر میشود.
«پس از مارکسیستشدن سازمان، یکی از مسائل عمدهی گروه را، مسالهی مذهبیها تشکیل میداد. این مساله از دو جنبه دارای اهمیت حیاتی برای سازمان میباشد: الف. ترس از متشکل و سازمانیافتن مستقل مذهبیها که مسلّما تا مدتها برای سازمان شاخ خواهند شد و باحتمال زیاد به مبارزه با سازمان برخواهند خواست و چه بسا بر سازمان موضع مسلط و غالب پیدا کنند.
ب. محرومشدن از امکانات وسیع، انسانی، تدارکاتی، مکانی و اطلاعاتی آنها. بطور مشخص برای محسوسشدن این مشکلات میتوان مثالهای زیر را بخاطر آورد:
الف. از هم پاشیدهشدن گروه الکترونیک
ب. خطر از هم پاشیدهشدن گروه شیمی
پ. تصفیه یا اعدام عناصر مذهبی و و عواقب سوء تبلیغاتی آن برای گروه.
ت. کناررفتن یا منفعلشدن بسیاری از سمپاتها
ث. صرف میزان زیادی از انرژی سازمان برای مبارزه ایدئولوژیک؛
ج - مشکلاتی که در جذب افراد از زندان آزاد شده پیش آمد و بالاخره هم حل نشد؛ در حالی که این عناصر از نظر سیاسی - نظامی کمک زیادی به گروه میتوانستند بکنند ولی حالا یک منفعل تشکیلاتی شدهاند (زینالعابدین حقانی، فرهاد صفا، محمد اکبری [آهنگر]، محمد صادق و محسن طریقت)
چ- ایجاد تضاد ایدئولوژیک بین سازمان و عناصر خارج از کشور که قضیه را تا حد ضرورت خیلی فوری اعدام شیخ حسین روحانی حاد کرده است.
ح-ترس از قطب شدن عناصری مانند دکتر بهشتی. شهرام در مورد او میگفت: باید از او ترسید؛ فردی است بسیار سیّاس، باهوش و جاهطلب؛ در آرزوی جانشینی خمینی است؛ او به آسانی با رژیم علیه مجاهدین متحد خواهد شد. تنها راه چاره، کشتن اوست؛ منتها به طوری که رد باقی نگذاریم؛ مثلا زیر ماشین گرفتن او!...»