03 خرداد 1399

راهبرد ساواک در انکار و پنهان کردن شکنجه


حسن جنتی

راهبرد ساواک در انکار و پنهان کردن شکنجه

مقدمه:

سازمان اطلاعات و امنیت کشور موسوم به ساواک در زمان محمدرضا شاه با اعمال شکنجه های وحشیانه علیه مبارزان رژیم پهلوی تلاش می کرد ضمن ایجاد رعب و وحشت در بین مخالفان شاه ، از این حربه برای اعتراف گیری از زندانیان سیاسی استفاده کند. در طول سالهای 1335 تا 1357 شیوه های مختلفی از شکنجه با استفاده از روش های آموزشی سازمان سیای آمریکا و موساد اسرائیل علیه زندانیان بی پناه اعمال گردید.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و دسترسی به اسناد ساواک، متاسفانه مشخص شد هر سندی که بنوعی بیانگر اعمال شکنجه بوده، یا از بین رفته و یا از کشور خارج شده است.

دلیل آنکه ساواک تلاش می کرد آثار مربوط به شکنجه را از بین ببرد شاید بخاطر عمق تاثیری که این مساله مهم بر مشروعیت زدایی از رژیم پهلوی در سطح افکار عمومی داشت . اما با توجه به قرائن و شواهد موجود امروز دیگر کسی نمی تواند منکر اعمال شکنجه در زندان های شاه باشد. مهم ترین دلایل وجود شکنجه در زندانهای شاه عبارتند از :

1- شهادت زندانیان سیاسی که پس از پیروزی انقلاب جزئیات این شکنجه ها را در خاطرات خود نوشتند و یا نقل کردند که اکثر آنها منتشر شده و در اختیار پژوهشگران تاریخ قرار دارد .

2- اعتراف های شکنجه گران ساواک مانند فریدون توانگری معروف به آرش که در دادگاه انقلاب انواع شکنجه هایی را که در ساواک اعمال می کردند، با ذکر جزئیات برای حضار شرکت کننده در دادگاه تعریف کردند .

3- آلات و وسایل شکنجه که امروز در موزه عبرت تهران نگهداری می شود و همه افراد می توانند به این موزه مراجعه کرده و با جزئیات وسایل اعمال شکنجه آشنا شوند .

با این همه پژوهشگران تاریخ معاصر همچنان در تلاش هستند تا بتوانند در میان حدود 53 میلیون سندی که از ساواک برجای مانده است، اسنادی را که بنوعی افشاگر اعمال شکنجه باشد ،پیدا کنند و در تحلیل ها و روایت های تاریخی از آنها استفاده نمایند.

 

افشاء اسناد کشته شدن معصومه طوافچیان و مهوش جاسمی زیر شکنجه ساواک 

آقای محمود نادری با انتشار کتاب « مائوئیسم درایران» توانسته است به اسنادی دسترسی پیدا کند که بنوعی کشته شدن مبارزان ضدحکومت پهلوی زیر شکنجه توسط ساواک را اثبات می کند. بدلیل اهمیت این موضوع یافته های سند پژوهی آقای نادری را عینا از کتاب ایشان در اینجا نقل می کنیم :

{آنچه که در پرونده غلامرضا بهار دوست وخواهرش،مینا،بسیارحائزاهمیت است، اظهارات مهوش جاسمی و معصومه طوافچیان درباره غلامرضا و مینا بهاردوست و لیلی نوربخش است. ساواک ادعا کرد که جاسمی و طوافچیان طی درگیری مسلحانه کشته شدند. در پرونده این دو نفر هیچ ردی ازدستگیری‌شان وجود ندارد.درحالی که در پرونده بهاردوست، تک‌نویسی‌های جاسمی و طوافچیان، دربارۀ غلامرضا و مینا بهاردوست و لیلی نوربخش ثبت و ضبط است؛ و همین ثابت می‌کند که آنها در اسارت ساواک بوده‌اند و کشته‌شدن آنها در درگیری مسلحانه دروغ است و قطعاً زیر شکنجه کشته شده‌اند. در این اسناد چنین آمده است:

«1- مهوش جاسمی عضو مخفی و دستگیرشده سازمان باصطلاح انقلابی درباره مشارالیه چنین بیان داشته است: فرهاد بهاردوست با نام مستعار کیوان شوهر لیلی نوربخش مسؤولش پرویز واعظ‌زده بوده و چون همسرلیلی است او را شناختم و بهاردوست بوسیله یکی از دوستان لیلی بنام نسرین که شوهرش یکی از اعضای سازمان و مسؤول سابق لیلی بود به سازمان باصطلاح انقلابی معرفی گردیده است. بهاردوست در کارخانه ایران ناسیونال مشغول شد تا چگونگی نزدیک شدن به کارگران را تجربه کند و گزارش جمع‌بندی کارش را خواندم و وی موفق نگردید که با کارگری دوستی عمیق پیدا کند، تنها از کارگری نام برد که بعد از چندی از کارخانه رفت... کیوان با خواهرش مینا بهاردوست کار می‌کرد که بعداً مسؤولیتش به لیلی نوربخش سپرده شد و سازمان یک نفر را به کیوان معرفی کرد که در شمال زندگی می‌نماید و بهاردوست برای کار با این فرد به شمال می‌رفت و شخص شمالی دوستی داشت که از خودش جدی‌تر بوده است. بهاردوست در یک کلاس آموزشی به همراه خواهرش و فرد دیگری بنام احمد شرکت نمود و معصومه طوافچیان به آنان درس می‌داد. ضمناً بهاردوست در کارهای فنی و استنسیل به نوربخش و مینا کمک می‌نموده و یکی از شرکای شرکت سی‌چال و مدیرعامل آن بوده است.

2- معصومه طوافچیان درباره سوسن (نام مستعار مینابهاردوست) اظهار می‌دارد: سوسن را یکبار در کوه دیدم و در این کوهنوردی با پرویز واعظ‌زاده (عضو معدوم سازمان انقلابی حزب منحله توده) بودیم و یک بارنیز او را در منزل مهوش جاسمی ملاقات کردیم و هر دو در کار صحافی جزواتی درباره رستاخیز و زن کمک نمودیم. »  و بالاخره درباره لیلی نوربخش چنین آمده است:

« مهوش جاسمی اظهار می‌دارد: لیلی نوربخش را حدود سه سال پیش که از خارج آمده با قرار سازمانی دیدم و نام مستعارش سودابه است و مدت زیادی او را در کافه و تریاها و یا خیابان می‌دیدم و بعد بدستور سازمان هویتش را برایم گفت و جهت ادامه کار بمنزلش می‌رفتم و ابتدا ماتریالیسم تاریخی، درباره عمل و درباره تضاد را مطالعه و روی آنها بحث می‌کردیم و نوربخش با یک گروه جوان که وابسته به حزب منحله توده بودند ارتباط داشت و به او توصیه کردیم از آنها کناره‌گیری نماید. سپس نوربخش به ترتیب با دو خواهر زردشتی بنام‌های شهین و شهلا و دو نفر از دختران فامیلش بنام طوطی و گیتی و دختری به اسم شکوه ارتباط برقرار ساخت که کاری از پیش نبرد و بعد از آن با دو دختر بنام مهری و مهین رابطه ایجاد نمود»

مهوش جاسمی می‌گوید:

«جوانی حدود یکماه پیش از آمریکا به ایران آمده و حوزه مرکزی گزارش نموده از یک خانواده‌ایست که همگی در سازمان امنیت کار می‌کنند و پارسال هم که برای دیدار کوتاهی به ایران آمد مقداری نشریه همراه آورد که لیلی به سر قرارش رفت و در این ملاقات‌ها این جوان مقداری اطلاعاتی که مربوط به سازمان امنیت بود و خودش گفته برادرش در اختیار گذاشته رونویس کرده و داده است و این جوان تحصیلکرده آمریکا است و لیلی او را می‌شناسد.} [1]

آقای نادری درمورد گزارش ساواک درباره نحوه کشته شدن مهوش جاسبی و معصومه طوافچیان به نقل از سند ساواک در کتاب خود می نویسد:

{همزمان با دستگیریهای گسترده اعضای سازمان آزادیبخش خلقهای ایران، تعدادی از آنان نیز در میدان وثوق در شرق تهران به دست مأموران کمیته مشترک به قتل رسیدند. کمیته مشترک ضدخرابکاری در بولتن روزانه خود با طبقه بندی سری درباره ضربه به خانه های شهرآرا و میدان وثوق نوشت:

«بدنبال نفوذ اطلاعاتی ساواک در سازمان باصطلاح انقلابی حزب منحله توده (طرفدار چین) در تاریخ 29/9/2535 گزارشی در مورد برچیدن شبکه مربوط به این سازمان از شرفعرض پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر گذشت و در اجرای مفاد گزارش مذکور از بامداد روز 30/9/2535 عملیات بمنظور دستگیری افراد شبکه بوسیله کمیته مشترک ضدخرابکاری آغاز و در اولین ساعات شروع عملیات (در ساعت 07.30) مخفیگاه پرویز واعظزاده مرجانی، رهبر سازمان انقلابی حزب منحله توده واقع در شهرآرا خیابان 38 پلاک 44 مورد محاصره واقع و نظر به اینکه به اخطارهای مکرر مأمورین مبنی بر تسلیم خود توجهی ننموده و ضمن تیراندازی بهسوی مأمورین درصدد شکستن حلقه محاصره و فرار برآمده و بر اثر تیراندازی متقابل مأمورین معدوم و یکی از عناصر مرتبط با وی به نام مهوش جاسمی دستگیر گردید.

متعاقب عملیات مذکور و بر اساس اطلاعات واصله خانه امن هشت نفر دیگر از اعضاء سازمان مذکور درخیابان سیمتری وثوق کوچه لاله مورد شناسائی واقع و در ساعت 0900 روز 35/9/30  منزل موصوف محاصره و چون ساکنین منزل در مقابل اخطار مأمورین شروع به سوزانیدن مدارک موجود و دادن شعارهای ضدملی نمودند بلافاصله مأمورین به منظور دستگیری و بدست آوردن مدارک مورد نظر با استفاده از نارنجک اشک آور به منزل مورد بحث حمله و پس از اشغال آن با اجساد خونآلود هشت نفر که با تیغ و چاقو مبادرت به خودکشی نموده بودند، مواجه و دو نفر از آنان که در حال اغما بودند به بیمارستان شهربانی منتقل و تحت درمان قرار گرفتند.

... همزمان با عملیات مذکور تعداد 52 نفر از اعضاء سازمان به اصطلاح انقلابی حزب منحله توده در تهران و شهرستانهای مختلف بازداشت شده اند که صورت اسامی آنان بشرح زیر باستحضار میرسد: ...

خانه شهرآرا خانه مشترک واعظزاده و معصومه طوافچیان بود. واعظزاده در خرداد سال 1355 با شناسنامه جعلی به نام اکبر نیابت خانهای در شهرآرا اجاره و به اتفاق معصومه طوافچیان در آنجا زندگی میکرد. مهوش جاسمی به اتفاق سعید شفق گیلانی در خانه دیگر واقع در امیرآباد خیابان شیراز شرقی شماره 4 بسر میبردند» [2]

... پس از جدا شدن سعید شفق گیلانی از آنها، مهوش جاسمی همراه پرویز واعظزاده میرود. فردای آن روز در ساعت هفت و ربع صبح جاسمی برای تلفن کردن از خانه خارج میشود ولی تا ساعت 8 برنمیگردد. هنگامی که واعظزاده برای پیدا کردن او از خانه بیرون میرود متوجه میگردد که خانه در محاصره مأمورین است ناگزیر به خانه بازمیگردد و به اتفاق طوافچیان مشغول سوزاندن اسناد میشوند و سپس از راه بالکن و خانۀ همسایگان اقدام به فرارمیکنند. پرویز واعظزاده طی درگیری به قتل میرسد و معصومه طوافچیان موفق به فرار میشود. نمیدانیم طوافچیان پس از فرار در کجا مخفی گردید. شاید او که از گستردگی ضربه بی اطلاع بوده است خود را به سیروس نهاوندی رسانده باشد. او در مخفیگاه حوادث منتهی به ضربه را نوشت. پس از آن هیچ خبری از وی در دست نیست. عجیب است برغم هشدار جاسمی که تحت تعقیب واقع شده، پرویز واعظزاده احتمال نداد که ممکن است خانۀ خود او نیز آلوده شده باشد بنابراین به اتفاق جاسمی و طوافچیان به خانه خود بازگشت.

روایت طوافچیان حاکی از دستگیری مهوش جاسمی است. درگزارش سری کمیته مشترک نیز صریحاً اعلام شده که او دستگیر شده بود. پیشتر نیز چند مورد تکنگاری جاسمی و طوافچیان را ملاحظه کردیم. اما ساواک درهشتم اسفند اعلام کرد دو زن تروریست به نامهای مهوش جاسمی و معصومه طوافچیان در زدوخورد با مأمورین به قتل رسیدند. ساواک همچنین در نامه های که به ریاست اداره دادرسی نیروهای مسلح ارسال کرد نوشت:

«حدود ساعت 17.20 روز 16/11/2535 یک اکیپ از مأموران عملیاتی کمیته مشترک ضدخرابکاری درحین گشتزنی در منطقه مأموریت خود در اول جاده آرامگاه به دو نفر زن که دارای حرکات مشکوک و مشغول مبادله کتابچه هایی بودند مظنون و هنگامی که به منظور بررسی وضعیت و احراز هویتشان به زنان مذکور نزدیک میشوند مشارالیهم که متوجه حضور مأمورین شدند ضمن فرار مبادرت به دادن شعار مینمایند و توجهی به ایست های مکرر و اخطار مأمورین ننموده و یکی از آنان در حین فرار با سلاح کمری خود تیری بطرف مأمورین شلیک که بر اثر تیراندازی متقابل مأمورین هر دو نفر کشته شدند و در بازرسی بدنی از اجساد آنها مدارکی طبق صورتجلسات پیوست کشف و ضبط گردید. برای تعیین و کشف هویت واقعی آنان اقداماتی بعمل آمد و مشخص جسد شماره 1 مربوط به معصومه طوافچیان فرزند اکبر و جسد شماره 2 مربوط به مهوش جاسمی فرزند مهدی از اعضای مخفی و متواری سازمان باصطلاح انقلابی بوده که وضعیت فعالیتی آنها بشرح زیر است: ...  » [3]

دراین بولتن همچنین ادعا شده است که افراد ساکن در منزل میدان وثوق به محض اطلاع از تحت محاصره بودن با تیغ وچاقو اقدام به خودزنی کردند ولی تمامی برگهای معاینه پزشکی قانونی به صراحت به کشته شدن آنان در اثر اصابت گلوله اشاره دارد.}[4]

 

پی نوشت ها :

 

[1] اسناد ساواک، پرونده لیلی نوربخش، بازجویی بدون تاریخ به نقل نادری ، محمود، مائویسم در ایران،انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، تهران 1397 ، صفحات 222 و 223 .

[2] نادری ، محمود، مائویسم در ایران،انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، تهران 1397 ، صفحات 337 و 338.

[3] اسناد ساواک، پرونده مهوش جاسمی. نامه ساواک به ریاست اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی به شماره 1121-1028/383، مورخ 24/1/2536 به نقل نادری،محمود، مائویسم درایران،انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران 1397، صفحات 222 و 223 .

[4] نادری،محمود،مائویسم در ایران،انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران 1397 ، صفحات 339 تا 341.

ادامه مطلب 

 


با استفاده از کتاب مائوئیسم درایران انشارات موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی