ویژگی های شهید رجایی( رحمت الله علیه)
شهید محمد علی رجایی دارای خصال و ویژگی هایی بود که از متن تعالیم دین اسلام برمی خاست . دقت ها و مراقبت های او در پایبندی به معارف و ارزش های والای الهی زبانزد خاص و عام می باشد. او به درستی یک رئیس جمهور مکتبی بود و این صفت ناب برای او در « عمل » به اثبات رسید.
سالگرد شهادت این سرباز فداکار اسلام را گرامی می داریم و برخی از ویژگی های مبنایی او را که ریشه در آیات قرآن و روایات اسلامی دارد مرور می کنیم .
ایمان ناب
در قرآن چنین آمده : (ان الذین قالو ربنا الله ثم استقاموالله;1 آنان که گفتند : پروردگار ما خدای یکتاست و بر این ایمان پایدار ماندند فرشتگان بر آنان نازل می شوند (و مژده می دهند) که دیگر هیچ ترس و اندوهی ـ از آینده ـ ندارید و شما را به آن بهشتی که ـ انبیا ـ وعده دادند بشارت باد)
امام علی (ع ) در چند جا از خطبه معروف همام ایمان آوردگان و پرهیزکاران را چنین توصیف فرمود : « عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم ;2 آفریدگار در اندیشه آنان بزرگ است . پس هرچه جز اوست در دیده های شان کوچک است » . « قد براهم الخوف بری القداح ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی ;3 ترس از خدا اندامشان را چون باریکی تیرها تراشیده کرده است . چون کسی به آنان نگرد پندارد بیمارند » .
در مورد ایمان رجائی ـ آن خاکی ره یافته به افلاک ـ می توان در بین بسیاری از گفته ها و نوشته های به جا مانده تنها به سندی از گفته استثنایی خود او ـ که به مناسبتی مرقوم افتاد ـ استناد جست تا به داوری درست پرداخت :
« من قبل از ورود به اتاق شکنجه پیوسته دل به خدا می سپردم . آیاتی از قرآن مجید را تلاوت می کردم و دعاهای خاص می خواندم . کاملا حس می کردم وجودم یکپارچه مقاومت است . شلاق ها و شکنجه ها و ضربات مشت و لگد بر بدنم تدریجا بی اثر می شد. روزهایی بر من چنین گذشت و من به همه آنها آن چنان عادت کرده بودم که اگر روزی به سراغم نمی آمدند آن روز خود را زیان دیده می پنداشتم که نکند رویکرد من به خدایم کم رنگ شده است ! »
گفتن این حرف ها آسان و شنیدنش آسان تر است . مقاومت و پایمردی او در زندان طولانی شاه زبانزد خاص و عام شد. استقامت وی براساس مفاد سوره « هود » همه دژخیمان پهلوی را به شگفتی واداشت . او در آن تنهایی سهمگین از عمق دل فقط خدا را می دید و تنها دل به او می سپرد و همان خدای مهربان به دادش می رسید و غم غربت را از دلش می زدود و چون آتش گلستان شده برای ابراهیم پیامبر(ع ) تحمل درد شلاق ها را در وجودش آسان می نمود. همه وجود رجائی ایمان به خدا بود. به یقین در این مورد هیچ کسری نداشت . از این رو آثار این باور قلبی در نگاهش موج می زد و آهنگ دلنشین دعای « سبوح قدوس رب الملائکه و الروح » او در سجده تعقیبات نماز اندیشه خداجویی را در انسان زنده می کرد.
معادله حرف و عمل
خداوند براساس نعمت هایی که به ایمان آورندگان ـ بنی اسرائیل ـ عطا فرمود با یادآوری و بازگویی نمونه هایی چند از آن نعمت ها و فرجام عملکرد ناهنجارشان سرانجام برای عبرت همه از جمله مسلمانان با پرسش و سرزنش آنان چنین عتاب می کند : « اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم ... ;4 چگونه شما مردم را به نیکوکاری دستور می دهید اما خود را فراموش می کنید و حال آن که کتاب خدا را می خوانید چرا در آن اندیشه نمی کنید )
امام علی (ع ) در خطبه معروف همام در مورد صفات انسان متقی فرمود : « یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل تراه قریبا امله قلیلا ذلله ... ;5 بردباری را با دانش و گفتار را با کردار می آمیزد ـ حرف و عملش یکی است ـ او را می بینی که آرزویش کوتاه لغزشش کم قلبش فروتن و نفسش قانع است » .
اما رجائی نه تنها در گذشته آن چه را که می گفت با عملش یکی بود بلکه در موقعیت استثنایی حکومت نیز به همه نشان داد که می توان در راس حکومت بود اما با شناخت مسئولیت خویش خود را در برابر علقه دنیوی نباخت و صداقت گفتار را با سلامت کردار همسو ساخت . او به آن دسته از منادیان دروغین خیر و خدمت که فقط مردم را مخاطب گفته های اصلاح طلبانه خود می دانند و حرف و عملشان یکی نیست نیز درس بزرگی داد که اگر چند صباحی بتوان مردم را فریفت سرانجام شعار دورویی و ریاکارانه اشان بی رنگ خواهد شد. مقایسه زندگی گذشته و زمان کشورداری اش گواه این مدعاست . او در ارتباط با خویش و خانواده به مصداق حدیث معصوم (ع ) : « کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم » آن چنان ساده زیست و با حداقل تامین نیاز ساخت که از نظر رفاهی بی تردید از پایین ترین طبقه کارمند کم تر داشت . همین بی تکلفی او برای همه جا افتاد و با صداقتش در قلب همه جا گرفت . تا آخرین لحظه حیات ـ مقام ریاست جمهوری ـ همین وضع نداری او ادامه داشت و مانند امام راحل (ره ) در انقلاب اسلامی ما و هم چون گاندی بزرگ رهبر مبارزات سیاسی هند مقبولیت عامه به ویژه توده های محروم جامعه را همراهش داشت .
براساس همین خط مشی او در یگانگی بین شعار و عملش وقتی به مردم می رسید می توانست از آنان درخواست کند که فرهنگ ساده زیستی و قناعت را در خانواده ها و نسل انقلاب زنده نگه دارند تا در برابر فشارهای گسترده زندگی مادی خم و خوار نشوند و زمانی که با کارگزاران دولت طرف صحبت می شد حق داشت توقع داشته باشد که با کم ترین موونه بازدهی لازم را برای خدمت به جامعه داشته باشند و در حل مشکل مردم با کم ترین هزینه اقدام کنند. همین گفتار صادقانه اش نیز در اکثریت تاثیر می گذاشت وچه مردم و چه کارکنان دولت باجان و دل به استمدادش پاسخ مثبت می دادند.
او در شناخت مدیریت ملاک هایی داشت که یکی از آنها ارزیابی از آرایش اتاق کار و میز و صندلی کارمند و میزان وابستگی و یا دلزدگی او به دنیا و ظواهر نمایشی آن بود و این چنین مدیرانش را گل چین می کرد!
باور به قیامت
شهید رجائی در همه حال به خصوص بعد از انقلاب دل پردردی داشت نه برای خود که برای خلق خدا. او از بینوایی روی زرد نبود که غم بینوایان رخش را زرد کرده بود. سیمای ملکوتی ولی رنگ پریده اش بندگان ناب بهشتی توصیف شده در قرآن را در ذهن انسان تداعی می کرد که به قیامت و حساب و کتاب آن باور قلبی ویژه دارند (6 ) و در رخسارشان نشاط و شادمانی بهشتی آشکار است . (7 ) گفتار و رفتار صادقانه اش گفته امام متقین علی (ع ) را جدا عینیت می داد که : برای پرهیزکاران بهشت آن چنان است که گویی آن را می بینند و خود غرق در نعمت های آن هستند و جهنم را آن چنان می بینند که گویی خود در عذاب آن گرفتارند . (8 )
به استناد عکس ها و آثار به جامانده نگاه دلسوزانه وی به طبقات محروم جامعه در سفرها و دلجویی های وی از مردم همگی گویای این نکته است که آن بزرگوار نسبت به سرنوشت آحاد مردم جدا احساس مسئولیت می کرد. اندام استخوانی و لاغرش حکایت از زنگی زاهدانه داشت . اصرار او در پرهیز از تن پروری حتی در عالی ترین سطح مدیریت اجرایی کشور چنان بود که اگر کسی او را می دید و نمی شناخت . گویی مشکل معیشتی دارد و در تنگنای نداری مالی سخت گرفتار است . غذای کمیته ای دوره نخست وزیری او معروف است . سهم غذایش تا مدت ها هر روز مانند یک نفر نیروی انتظامی عادی بود که در یک بشقاب معمولی با کمی خورشت ساده و به صورت جیره بندی بین نیروها تقسیم می شد نه بیش تر. اگر یک بار این رویه را به احترام موقعیت او تغییر میدادند سخت برمی آشفت که چرا او را از دیگران جدا کردند.
بندگی خدا نه دنیا
رجائی هر چند دید و درایت وسیعی در امر بازسازی اقتصاد کشور داشت اما ملاک همه تلاشش بر محور بندگی خدا دور می زد نه چیز دیگر. تلاش اقتصادی برای او هر چند که یک اصل و زمینه ساز توسعه سیاسی و فرهنگی بود اما هدفش آن نبود که آدم ها را بنده دنیا کندو از سیر و سلوک حقیقی و درک لذت بندگی خدا باز دارد.
وقتی برای اقامه نماز آماده می شد گویی همه نامرادی هایش محقق شده و به فیض نهایی دست یافته است . تمرین و ممارست وی در این امر به خود او یک اعتماد و عدالت خاصی بخشیده بودکه به یاران نزدیک می گفت : عدالت برای امامت و پیش نمازی در نماز خیلی آسان به دست می آید! گاهی که برخی از دوستان در عدالت خود و دیگران تردید داشتند می گفت : شرایط آن سهل است . اگر همان را ندارید بروید آن ـ عدالت ـ را پیدا کنید و خود را واجد شرایط نمایید.
وقتی به نماز می ایستاد به راستی که اعمالش با ذکر جمله (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) او در سوره حمد هماهنگ بود و در ادای آن با خدایش صادق .
بی نیازی او و نداشتن خواسته رفاهی برای خود و خانواده اش ضرب المثل همه دوستان بود. به راستی که هر چند ظاهر آراسته اش در مجموعه تن پوش او از کت و شلوار تا بارانی وکمربند و کفش کهنه واکس زده با هیئتی پاکیزه وقد و بالایی خوش دیدار الگوی یک مسلمان منضبط و نظیف را به نمایش می گذاشت ولی از سوی دیگر اندام نحیف و چهره رنگ پریده اش سخن مولای متقیان را که در وصف متقین فرمود : « اجسادهم نحیفه و حاجاتهم خفیفه » در عصر ما مصداق خاص می بخشید. شهید رجائی دنیا را آن گونه که دنیاداران می دیدند نمی دید.
او تبلور حقیقی این توصیف امام پرهیزکاران بود : « صبروا ایاما قصیره اعقبتهم راحه طویله » سختی چند روزه عمر را به جان می خرید تا به رستگاری ابدی دست یابد.
بعد از صرف غذای ظهر معمولا با جسم کوفته و نزارش تنها بر روی یک برگ روزنامه باطله دراز می کشید تا مانند کارگران خسته و تهیدست دمی بیاساید نه این که مانند ناز پروردگان بر روی رختخواب ناز غلت زند و در خواب خوش بی خیالی فرو رود. جسم وجانش در اثر خود سانسوری و ترک آسایش ناشی از کار آن چنان می نمود که گویی همیشه بیمار است اما یاران نزدیک می دانستند که رنگ پریده او حکایت از رمز بندگی او با خدایش داشت .
خانه قدیمی وکلنگی به جامانده از او درس تاریخ است درس عبرتی است برای همه مسئولان و برای همه مردم . دندانه آجرهای فرسوده و درها و دیوارهای کهنه آن پندی نو می دهند که ای انسان مسئول و ای مسجود ملائک ! یادتان باشد که این بوده است خانه دومین رئیس جمهوری اسلامی ایران !
در همین خانه بود که بعد از شهادت آن بزرگوار چند کارگر به نمایندگی از کارگران کارخانه ای به دیدن همسرش که آن روز نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی بود آمدند تا نظرحمایتی وی را در مجلس برای تامین منافع صنفی شان جلب کنند. آنان بادیدن موقعیت خانه درس عبرت گرفتند وبی آن که مطلبی اظهار کنند باچشم پوشی از خواسته مشروعشان خداحافظی کردندو رفتند.
پی نوشت:
1 ـ فصلت آیه 20
2 ـ نهج البلاغه خطبه 183
3 ـ نهج البلاغه خطبه 183
4 ـ بقره آیه 44
5 ـ نهج البلاغه خطبه 183
6 ـ بقره (2 ) آیات 3 ـ4 ) .
7 ـ مطففین (83 ) آیه 24 ) .
8 ـ نهج البلاغه ترجمه و شرح فیض الاسلام خطبه 183 )
کتاب رمز جاودانگی نوشته حسن عسگری راد چاپ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم