تاریخچه کاپیتولاسیون در ایران
کاپیتولاسیون هرچند که برای نسل جوان ما خیلی شناخته شده نیست اما برای نیاکان نسل فعلی یکی از تلخترین کلماتی بوده است که در خاطره آنان باقی است و برای نسل میانسال ما یادآور سلطه بیگانگان و بویژه آمریکا در این کشور است.
نیاکان ما از دوران فتحعلیشاه که با شکست نظامی ننگین از روسیه با قرارداد ذلتبار ترکمنچای، کاپیتولاسیون را تجربه کردند دریافتند که سلطه بیگانه تا چه اندازه سخت و اندوهبار است.
آنها زمانی که میدیدند اتباع روسی و انگلیس و سایر کشورها به آنها ظلم میکنند و آنان نمیتوانند حتی شکایت خودرا به دادگاههای داخل کشور خودمان ببرند عاجز و درمانده میشدند.
مردم ما در گذشته وقتی میدیدند پولشان را یک اجنبی و یک خارجی در این کشور میدزدید و یا طلبشان را نمیداد هیچ کاری نمیتوانستند بکنند و هنگامی که اجنبی دست تعدی به نوامیس مردم دراز میکردند مردم نمیتوانستند جلوگیری نمایند و این لکه ننگی بود برای ملت بزرگ و با فرهنگ و مسلمان ایران ـ خلاصة آنقدر ظلم و تجاوز اجانب در طول دهها سال گذشته در زمان ستم شاهی بر مردم ایران زیاد بود که لغو کاپیتولاسیون به صورت یک آرمان ملی درآمده بود. کاپیتولاسیون، از کاپیتولا (CAPITOLA) به مفهوم «قرارداد فصل به فصل» میآید و سه مفهوم دارد:
1.قراردادی که براساس آن حکومت یک کشور حق خود را در محاکمه و قضاوت اتباع سایر کشورها لغو میکند و چون در سابقه کاپیتولاسیون، حق قضاوت را به کنسول کشور بیگانه واگذار میکردهاند ترجمهایی در فارسی، آن را «حق قضاوت کنسولی» عنوان دادهاند ولی بهتر است آن را «سلب حق قضاوت بر اتباع بیگانه» بدانیم.
2. قرارداد تسلیم نظامی، پس از پایان جنگ که بر طرف مغلوب تحمیل میشود.
3.قراردادهایی که پادشاهان غرب در زمان تسلط کلیسا بر امپراطوران، با پاپ و رهبران کلیسا منعقد میکردند تا مشروعیت مذهبی حکومت آنان از طرف کلیسا به رسمیت شناخته شود که باز در واقع نوعی تسلیم و پذیرش تسلط پاپ بر پادشاه بود.
در این منظور از کاپیتولاسیون، همان معنای اول است.آغاز کاپیتولاسیون در ایران در سال 1243 قمری هجری (180 سال پیش) است که پس از شکست خفتبار فتحعلیشاه قاجار از روس، در قرارداد ترکمنچای بر ایران تحمیل گردید و سپس سایر دولتهای سلطهگر غربی مثل انگلیس، فرانسه، آلمان، آمریکا، اتریش، سوئد، بلژیک و... به بهانه اصل «دول کامله الوداد»!! خود را نیز مشمول کاپیتولاسیون دانستند و از آن بهره گرفتند.
پس از نهضت مشروطه تلاشهایی انجام گرفت که این قرارداد خائنانه لغو شود اما سلطه استعماری انگلیس نگذاشت. رضاخان که با موافقت و حمایت انگلیس قدرت را به دست گرفت برای استحکام موقعیت خود بر بین مردم کاپیتولاسیون را لغو کرد و آن را از افتخارات خود برشمرد و پسرش محمدرضا شاه هم در نوشتهها و گفتههایش لغو کاپیتولاسیون را از رهاوردهای پرارزش حکومت پدرش قلمداد نمود البته واقعیت این است که با حاکمیت مزدوردست نشاندهای مثل رضا شاه دیگر نیازی به کاپیتولاسیون نبود.
مبارزه پرشور و مردمی در نهضت امام با رهبری روحانیت استعمار آمریکا را ناچار کرد که دوباره کاپیتولاسیون را بر حکومت شاه تحمیل کند و در سال 42 با دولت علم این کار را به تصویب مجلس شورای ملی و مجلس سنا رساند و چون از مردم بیمناک بود خبر آن را اعلام نکردند. کاپیتولاسیون آمریکایی درایران، به ایننام برقرارنشد بلکه تحت پوشش ماده واحده الحاقی به قرارداد وین،مطرح گردید.
امام خمینی(ره) با اطلاع یافتن از تصویب کاپیتولاسیون علیه آن قیام کردند سخنرانی مشهور ایشان در چهارم آبان 42و اعلامیه سرنوشتساز آن در پی آن سخنرانی موجب شد که طاغوت به دستور آمریکا امام را شبانه از قم بدزدد و به ترکیه تبعید کند. پس از تبعید امام، یارانش در مؤتلفه اسلامی چون دیگر تظاهرات و اعتراضهای عمومی را مؤثر نمیدانستند حسنعلی منصور را در تاریخ اول بهمن 43 به درک واصل کردند و در جریان بازداشت آنها فاش شد که قصد اجرای حکم الهی را برای دیگر سران طاغوت و وابستگان به استثمار آمریکا و انگلیس را نیز داشتهاند.
مقاومت جانانه و سخنان قهرمانانه آنان در بیدادگاه شاه و شهادت 4 فرزند رشید اسلام در سحرگاه 26 خرداد 44 و بازتاب گسترده و مردمی این اقدامات و تداوم نبرد مسلحانه با طاغوتیان موجب شد که کاپیتولاسیون آمریکایی شاه و منصور در ایران به اجرا درنیاید و در حد یک نمونه سلطهگری در تاریخ ایران باقی بماند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی کاپیتولاسیون و هرگونه قرارداد سلطهگرانه لغو شد.
انتصاب نخستوزیر، حسنعلی منصور
نخستوزیری اسدالله علم از 28 تیر 1341 تا روز 29 مهر 1342 که مجلس دوره بیست و یکم آماده کار شد، بدون وجود مجلس و از این تاریخ نیز تا 17 اسفند همین سال ادامه یافت.
او همانطور که به ارادة شاه آمده بود، در این زمان نیز با وجود مجلس، بدون اعتنا به قوة مقننه باز هم به امر شاه استعفا کرد و جای خود را به حسنعلی منصور فرزند منصور الملک داد. این استعفا و بعد انتصاب، از نظر سرعت عمل در مشروطیت ایران بینظیر بوده است. اسدالله علم ساعت یازده و ربع روز 17 اسفند استعفا کرد و حسنعلی منصور در ساعت یک بعدازظهر همین روز فرمان صدارت گرفت و سه ساعت بعد در چهار بعدازظهر اعضای کابینه خود را به شاه معرفی کرد. متن استعفای علم که با امضای «جان نثار» تقدیم شاه شده بود، بسیار مطول و توأم با رجزخوانی دربارة افتخارات تحت لوای اراده ملوکانه، همراه با تملقهای جان نثارانه بود. ولی از نظر ملت ایران دوران حکومت اسدالله علم یکی از تاریکترین ایام، در روزگار سیاه سلطنت محمدرضا شاه است.
مهره مورد توافق
حسین فردوست، مهره کلیدی دربار در مورد انتصاب منصور به نخستوزیری در خاطرات مینویسد:
«... در زمان تظاهرات 15 خرداد ] 1342 [ اسدالله علم مهره توافق آمریکا و انگلیس نخستوزیر بود. ادامة نخستوزیری علم صلاح دانسته نشد و آمریکاییها و انگلیسیها حسنعلی منصور ـ پسر منصور الملک ـ را برای تصدی نخستوزیری با اختیارات ویژه پیشنهاد کردند. منصور نیز از مهرههایی بود که توسط انگلیسیها به آمریکا معرفی شد و لذا حمایت هر دو قدرت را به حد کافی پشتسر داشت. من از طرح نخستوزیری منصور اطلاع نداشتم، حوالی بهمن 1342 بود و محمدرضا برای مسافرت یک ماهه و بازی اسکی به سویس رفته بود. در این مسافرتها معمولاً جلسات سالیانه او با رئیس کل MI-6 و شاپورجی برگزار میشد.
روزی حسنعلی منصور برای دیدنم به ساواک آمد و پرسید که مگر دفتر ویژه اطلاعات، با شاه تماس ندارد؟ پاسخ مثبت دادم. گفت از طرف من سؤال کنید که فرمان نخستوزیری من کی صادر میشود؟ گفتم من از این موضوع بیاطلاعم. گفت خود ایشان میدانند، شما کافی است تلگراف کنید. تلگراف شد. پاسخ چنین بود:
پس از مراجعت به تهران. تلفنی مطلب را به منصور گفتم. گفت الان میآیم، به ساواک آمد پرسید که محمدرضا چند روز دیگر باز میگردد؟ گفتم حدود 20 روز دیگر. گفت خیلی دیر میشود. تلگراف کنید فرمان را از همانجا صادر کند. تلگراف صادر شد. جواب رسید بگوئید چه عجلهای دارد، به اضافه ممکن است زودتر به تهران مراجعت شود.
منصور دیگر چیزی نگفت ولی از این وضع ناراحت شد. به هر حال، پس از مراجعت محمدرضا فرمان صادر و منصور نخستوزیر شد...»
آغازماجرای کاپیتولاسیون مستشاران نظامی آمریکایی در ایران
در این زمان برای آمریکا امکان انجام یکی دیگر از مقاصد شوم آن دولت در ایران فراهم آمد و شاه مأمور اجرای آن شد. «کاپیتولاسیون» با آن سوابق شوم و ننگین گذشته، بار دیگر در عرصه سیاست ایران، حادثه آفرین شد. شاه بر اثر وابستگی تنگاتنگی که با آمریکاییها پیدا کرد و در برابر دریافت اسلحه فراوان و حضور مستشاران متعدد آمریکایی در ایران ناچار بود برای تأمین نظر آنان به قرارداد شوم «کاپیتولاسیون» گردن نهد.
اکنون آنچه که حدود 125 سال بعد از انعقاد قرارداد ترکمانچای روسی، از سوی آمریکاییها در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی ـ البته نه به آن صراحت بلکه پنهان در لابلای الفاظ «مقررات بینالمللی» ـ ارائه شد تا ملت ایران از آن بیخبر نماند، یاد میشود.
لایحه «کاپیتولاسیون» مزوّرانة آمریکایی به اینصورت به مجلس سنا داده شد:
«ماده واحده ـ مجلس سنا در جلسه خود متن یادداشت شمارة 8296 مورخ 26/8/1342 وزارت امور خارجه شاهنشاهی و یادداشت شماره 299 مورخ 18 دسامبر 1963 سفارت کبرای ایالات متحده آمریکا در تهران را تصویب و به دولت اجازه اجرای مفاد و تهدات ناشی از آن را میدهد.
نخستوزیر اسدالله علم، وزیر امور خارجه عباس آرام، کفیل وزارت جنگ سپهبد اسدالله صنیعی»
بطوریکه ملاحظه میشود، از این ماده واحده، هیچگونه استنباطی از مصونیت قضائی برای مستشاران و نظامیان و خانواده و مستخدمین آنها وجود ندارد، اما این پرده نیرنگ و تزویر پاره شد و علیرغم تلاش شاه و مزدوران، ملت ایران از واقعیت توطئه آگاه شد و آنچه که شاه نمیخواست اتفاق افتاد.
البته با این تأکید که محمدرضا شاه لغو کاپیتولاسیون را در زمان پدرش از افتخارات خود و خاندان خود دانسته ولی در زمان خودش برای همین امر و به اسارت کشیدن ملت ایران آن هم در پردة ریا و تزویر بخاطر آمریکاییها، تصویب و اجرای مقررات «کاپیتولاسیون» را خواستار شده است.
موضوع در پرده ابهام
شاه که همواره از سوی آمریکاییها در فشار بود، بار دیگر در سال 1341، زمانی که اسدالله علم نخستوزیر بود، دستور داد تا قانون مصونیت برای اتباع آمریکایی مورد تصویب مجلسین قرار گیرد. اسدالله علم همانطور که اشاره شد ماده واحده مربوط به این امر را با یک مقدمه به مجلس سنا داد. در این مقدمه تصریح شده بود که هیأت وزیران این موضوع را بصورت تصویبنامه مورد موافقت قرار داده است و یادداشتهای لازم نیز بین دولت و سفارت آمریکا مبادله شده، منتهی اجرای آن موکول به تصویب مجلسین گردیده است. البته به ضمیمه قرارداد «وین» دربارة روابط سیاسی... متن نامه دولت به مجلس سنا به این شرح است:
«ساحت مقدس مجلس سنا، بطوریکه خاطر نمایندگان محترم مستحضر است، طبق قوانینی که در سال 1322 گذشت، به دولت اجازه داده شده هیأتهایی از وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا، به عنوان مستشار برای وزارت جنگ و اداره کل ژاندارمری ایران استخدام نماید. چون در قوانین فوقالذکر نیز در موافقتنامههای مربوط به این هیأتها وضع کارمندان آنها کاملاً روشن نبود، اخیراً که موضوع تمدید مدت خدمت آنان طبق معمول و به موجب همان قوانین مطرح گشت، با توجه به مشکلات و مسائل ناشی از این امر، به موجب تصویب نامة شماره 4/2562 مورخ 13/7/1342 هیأت وزیران موافقت شد که یادداشتهایی بین وزارت امور خارجه شاهنشاهی و سفارت کبرای ایالات متحده آمریکا در تهران مبادله شود و اجرای آن موکول به زمانی گردد که ابتدا قرارداد وین دربارة روابط سیاسی منعقده در 29 فروردین 1340 و متعاقب آن مفاد یادداشتهای مورد بحث از تصویب قوة مقننه بگذرد. علیهذا متن یادداشت وزارت امور خارجه و ترجمه خارجی یادداشت سفارت کبرای ایالات متحده آمریکا را در این زمینه تقدیم و تقاضا دارد، بعد از تصویب قرارداد وین ماده واحده زیر مطرح و مورد تأیید قرار دهند...»
بطوریکه ملاحظه میشود، در این مقدمه نه تنها اسمی از مصونیت یعنی همان «کاپیتولاسیون» نیست بلکه رسماً اعلام شده که بین وزارت خارجه و سفارت آمریکا یادداشتهای لازم مبادله شده و معافیت و مصونیت هیأتهای مستشاری نظامی دولت آمریکا مورد تأیید و موافقت هیأت وزیران قرار گرفته است. سفارت آمریکا نیز ضمن تأیید وصول این نامه، تقاضای گسترش این مصونیت را به کلیه کارمندان نظامی یا مستخدمین غیرنظامی وزارت دفاع و خانوادههای ایشان هم کرده است و و از دولت ایران خواسته که این مطلب را هم از تصویب پارلمان بگذراند...! دولت اسدالله علم نیز مجموعه یادداشتهای متبادله را ضمیمه مادة واحده کرده و به «ساحت مقدس مجلس سنا» عرضه کرده است!
تشکیل جلسه فوقالعاده مجلس
سفارت آمریکا حدود یک ماه بعد به نامه وزارت خارجه پاسخ میدهد. دولت منصور نیز در ارسال این مطلب به مجلس تأمل میکند و در حقیقت زمینه را برای جلوگیری از هرگونه مخالفت، آماده میسازد. ابتدا از مجلس سنا آن هم در ایام تعطیل تابستانی، تقاضای تشکیل جلسه فوقالعاده، برای رسیدگی به لایحه بودجه کل کشور و لایحه تأسیس مرکز آمار ایران و نیز تصویب دو فقره یادداشت بین وزارت خارجه و سفارت آمریکا میشود.
اما، صحنهآرائی به گونهای انجام میگیرد که سناتورها را تا نیمه شب در مجلس سنا نگاه میدارند و در شرایط خواب و بیداری آنها بدون این که اسمی از «کاپیتولاسیون» برده شود، نزدیک نیمه شب، متن یادداشتهای متبادله که همان «کاپیتولاسیون» باشد از تصویب سنا، میگذرد. توجه به متن صورت جلسه، این جلسة فوقالعاده مجلس سنا نشاندهندة توطئهای است که هم دولت و هم گردانندگان مجلس سنا از افشای آن بیم داشتند.
یکی از دستاندرکاران مطبوعاتی که خود شاهد جریان این جلسه بود، از بیخبری کثیری از سناتورها از اصل واقعه و وحشت دولتیها از دفاع علنی و واضح از لایحه، خبر میداد. او گفت که میرفندرسکی معاون وزارت خارجه با یک زرنگی خاص حاضر نشد از لایحه دفاع کند و با اصراری که جهت توضیح پیرامون آن از سوی یکی دو سناتور شد، سعی کرد فقط در حدود گزارش کمیسیون خارجه سنا حرف بزند که این خود موجب خشم حسنعلی منصور نخستوزیر شده بود. به هر حال در آن ساعات نزدیک به نیمه شب، برای سناتورهای فرتوت که در شرایط معمولی هم در جلسات سنا به خواب روند، آگاهی از آنچه تصویب شد بعید بنظر میرسید.
دخالت شاه در اتخاذ تصمیم گیری
مسئلة مهم دیگر قبل از طرح قرارداد در مجلس شورای ملی، موضوع دخالت یا عدم دخالت مستقیم شاه در این جریان بود و همانطور که اشاره شد حسنعلی منصور مایل بود که این وظیفه و مزایای آن کلاً به نام او باشد. وکلای مجلس خواستار نظر قطعی شاه بودند _ بخصوص اعضای حزب مردم و منفردین ـ تا اگر در این زمینه «امریة» مخصوص صادر شده باشد اطاعت کنند و در غیر این صورت با حسنعلی منصور به مخالفت برخیزند. ظاهراً شاه به تقاضای منصور در این مورد دخالت مستقیم نکرد و این مطلب قبل از طرح قرارداد در مجلس برملا شد.
ناصرقلی فرهادپور،عضومؤثرحزب مردم و نماینده مجلس در ادوار 22 و 23 در این باره اظهار داشت:
«وقتی لایحه در دستور مجلس قرار گرفت حزب مردم ایران رونق زیادی نداشت و یک روز که در حزب مردم، مهندس ناصر بهبودی، موضوع را مطرح کرد و به صورت مشورت، خواستار موضع گرفتن فراکسیون مردم در مقابل آن شد. به او گفتم میتوانی از طریق تلفنخانه مجلس با پدرت در دربار تماس بگیری تا از اعلیحضرت نظر قطعیش را بگیرد. مهندس بهبودی همین کار را کرد و پدرش در جواب گفت: «باید مطلب را به عرض شاه برساند.» اما در جواب تلفنی اعلام کرد که نتوانست شرفیاب شود و وقتی مهندس بهبودی از پدرش پرسید که به هرحال تکلیف چیست، جواب داده بود قطعی است که دولت بدون نظر و موافقت شاهنشاه لایحهای را به مجلس نمیدهد.»
مذاکرات و مدافعات در مجلس، گویای حقایقی است که متأسفانه در آن زمان، اجازه انتشار آن در مطبوعات داده نشده و با وجودی که یکی از مخالفین (رحیم زهتابفرد) در نطق خود از روزنامهها تقاضا کرد که بیانات او را بصورت «آگهی» چاپ کنند و بهای آن را از حسابداری مجلس بگیرند، اجازة انتشار داده نشد.
واکنشها علیه لایحه
مشکل مهم دیگر در این قرارداد که آمریکاییها به جای «کاپیتولاسیون» به آن عنوان «وضعیت آمریکاییها» داده بودند، میزان شمول آن بود و سفارت آمریکا در همین روز 22 مهر گزارش دیگری فرستاده بود، مبنی بر اینکه باید صبر کند تا تشریفات امضای شاه و ده روز مدت مقرر انتشار به منظور تسجیل آن قانون بگذرد تا بعد با وزارت خارجه در زمینه شمول آن صحبت کنند. در این گزارش اضافه شده بود که به هر صورت پرسنل نظامی که به زودی به ایران میآیند، بهرهمند نخواهند شد و مثلاً تخلف همسران مستشارانی که رانندگی اتومبیلهای شخصی را بعهده دارند، مشمول مصونیت تلقی نخواهند شد. سفارت آمریکا در گزارش مورخ 23 مهر به واشنگتن خبر داد که امیر عباس هویدا به مأموران سفارت گزارش کرده که نزدیک به ده نفر از اعضای حزب ایران نوین که رأی مخالف داده بودند از حزب اخراج خواهند شد.
در گزارش 29 مهر از گفتگو با میرفندرسکی معاونت وزارت خارجه یاد شده است که او با انتشار هرگونه بیانیه توضیحی دربارة این جریان مخالفت کرد. او به نماینده سفارت گفته بود که مردم با هیچ بیانیه توضیحی متقاعد نخواهند شد چون «... اکثر مردم در مورد چنین قضایایی مانند مصونیت خارجیان با قلبشان میاندیشند نه با مغزشان و با هیچ بیانیه رسمی متقاعد نخواهند شد...» نماینده سفارت آمریکا در گزارش اضافه کرده بود: «... وقتی گفتم که ما علاقمندیم هرچه زودتر برای روشن ساختن جزئیات مربوط به «لایحه وضعیت» مذاکره را آغاز کنیم، میرفندرسکی قویاً اظهار داشت که ما به هیچ وجه حرکت دیگری نخواهیم کرد تا وقتی که آتش خاموش شود...» اما برخلاف تصور معاون وزارت خارجه این آتش نه تنها خاموش نشد، بلکه زبانه کشید و در مدتی خیلی کوتاه یعنی حدود چهار روز بعد از این گفتگو در چهارم آبان 1343 به انبار باروتی سرایت کرد که در نتیجه آن انفجار سرانجام دودمان پهلوی و کل رژیم را ویران کرد.
مخالفت امام و بیانات آتشین
مخالفت امام خمینی با رژیم شاه پس از آزادی از زندان، در قضیة «کاپیتولاسیون» به اوج خود رسید. انتشار مذاکرات جلسه 21 مهر 1343 در روزنامه رسمی کشور و رسیدن آن به قم سرآغاز طوفانی شد که پایان آن در 22 بهمن 1357 بود. آیتالله خمینی با مطالعه صورت مذاکرات و آگاهی از واقعیت امر، در مقابل این قانون ننگآورِ خفتبار، عکسالعمل سخن نشان دادند و بیدرنگ در روز چهار آبان 1343 که سالروز تولد شاه هم بود، در جمع زیادی از مردم قم و سایر شهرها، سخنرانی مهمی ایراد کردند. و با یک سخنرانی کوبنده و افشاگرانه علیه شاه، مردم را از جزئیات توطئه آگاه کردند. آنچه در آن روز گذشت، هیجانی در مردم ایجاد کرد که دیگر فرو ننشست. فرازهایی از سخنان حضرت امام را در پی تقدیم میکنیم:
l ... ما را فروختند، استقلال ما را فروختند ... ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند. ما را از دول مستعمره حساب کردند. ملت مسلمان ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی کردند.
l اینها (آمریکاییها) از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند. اگر یک خادم آمریکایی یا اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد، دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه و بازپرسی کنند باید برود آمریکا ـ آنجا اربابها تکلیفش را معین کنند ـ برای نظام شما آبرو گذاشتند، که یک فراش و آشپز آمریکایی بر ارتشبد ما مقدم بشود؟
l دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر به مجلس سنا و شورا برد و با کمال وقاحت گذراندند. دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد ـ سایر ممالک خیال میکنند که این ملت ایران است که خودش را آنقدر پست کرده، نمیدانند که این دولت ایران و مجلسی است که ارتباطی به ملت ندارد، مجلس سرنیزه است، علماء طراز اول و مراجع بسیارشان تحریم کردند انتخابات را و ملت هم تبعیت کرد و به اینها رأی نداد این مجلس با ما چه کرد؟ این مجلس غیرقانونی، این مجلس محرم که به فتوای مراجع تقلید تحریم شده، این مجلسی که وکیلش از ملت نیست چرا امضا کردند و تصویب کردند؟ این وکلا و وزراء هم از آمریکا هستند، همه خریدة آنهایند ـ خدایا اینها خیانت کردند به مملکت ما، دولت به اسلام خیانت کرد، به قرآن خیانت کرد و آنهایی که رأی دادند خیانت کردند به این مملکت اینها وکیل ایران نیستند، اگر هم بودند من عزلشان کردم.
l آمریکا گفت باید این کار بشود برای اینکه 200 میلیون دلار وام بگیرند و 300 میلیون دلار پس بدهند یعنی در عرض 5 سال این وام را بدهند و در عرض ده سال با 100 میلیون دلار بهره پس بگیرند.
آقا اگر این مملکت اشغال آمریکایی است پس چرا اینقدر عربده میکشید؟ پس چرا اینقدر دم از ترقی میزنید؟ اگر مستشاران نوکر شما هستند چرا از شاه بالاترشان میکنید، اگر نوکرند مثل نوکرها باهاشان رفتار کنید اگر کارمند شما هستند مثل دول دیگر که با کارمندانشان رفتار میکنند شما هم عمل کنید، اگر مملکت ما اشغال آمریکایی است پس بگوئید.
دلارها را شما میخواهید استفاده کنید نوکریش را ما بکنیم؟ آمریکا از انگلیس بدتر ـ انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هردو اینها بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست با آمریکاست، رئیس جمهور امریکا بداند که منفورترین افراد دنیا وافراد بشراست نزدملت ما، که همچوظلمی به ملت اسلام رواداشته است، امروز قرآن با او خصم است ملت ایران با او خصم است.
باید مصونیت برای آشپز امریکایی ـ مکانیک امریکایی ـ اداری امریکایی ـ اداره فنیاش ـ کارمندان اداریاش ـ کارمندان فنی و خانوادههاشان مصونیت باشد لیکن آقای قاضی در حبس باشد. خدمتگزاران و علمای اسلام در زندان باشند آقا تمام گرفتاریهای ما از امریکاست از اسرائیل است.
l اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد هر دولتی هر کاری میخواهد انجام دهد ـ نمی گذارد مجلس به این صورت مبتذل دربیاید توی دهن این مجلس و این دولت میزند ـ وکلا را از مجلس بیرون میکند ـ اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارند که یک دستنشاندة آمریکا این غلطها را بکند. بیرونش میکنند از ایران.
l روحانیون که خودشان چیزی ندارند، هرچه دارند از رسولالله(ص) دارند، باید قطع ید رسولالله(ص) از این مردم بشود تا اسرائیل بدل راحت هرکاری میخواهند بکند، تا امریکا هرکاری میخواهند بکند.
سایت سیاست ما