27 آذر 1400
بیانیه مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی در پاسخ به ادعاهای عباس امیرانتظام در سال 1377
مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی (دانشجویان پیرو خط امام) با صدور بیانیه ای به اظهارات بی پایه و اساس عباس امیرانتظام در مصاحبه با روزنامه «جامعه» پاسخ گفت. متن کامل این بیانیه بدین شرح است:
آقای عباس امیرانتظام در تاریخهای 7 و 8 اردیبهشت در مصاحبه با روزنامه جامعه پیرامون دادگاه ودلایل محکومیت خود به جرم جاسوسی مطالبی را عنوان نموده است.
آنچه که به بحث قضایی و دلایل محکومیت وی باز می گردد در حوزه صلاحیت مسئولان قضایی است وما نیز به نوبه خود از اینکه توجیهات لازم در مورد حکم صادره برای افکار عمومی ارائه شود استقبال مینمائیم لیکن درباره اسناد لانه جاسوسی نیز مطالبی بشرح ذیل از سوی نامبرده ایراد شده است که توضیحات ضروری پیرامون آن در پی میآید.
آقای امیر انتظام درباره مدارکی که علیه وی مطرح شده است چنین شرح می دهد:
1- اسناد لانه جاسوسی (منتشره در مورد وی) مکاتبات بین دولت موقت و سفارت آمریکا بوده که اصل اسناد در نخستوزیری موجود است و آنها از نسخه های کپی استفاده کرده اند.
2- سفارت آمریکا در این نسخه ها دست برده و مطالبی را به آنها اضافه نموده است.
3- در اسناد سفارت آمریکا ذکر شده که امیرانتظام انقلاب را قبول ندارد قرآن را قبول ندارد مردم را قبول ندارد و اسلام را قبول ندارد و از این موارد بعنوان اسناد فوق محرمانه نام برده اند.
4- اسناد فوق الذکر ساختگی است و در میان این اسناد گذاشته شده به این دلیل که اساسا ماشین های کاغذ خردکن اوراق، طوری اوراق را پودر میکند که هرگز امکان چسباندن مجدد آنها و جود ندارد. نامه هایی که در کتاب شماره 10 وجود دارد قبلا با دستگاه کاغذبری بریده شده بعد چسبانده شده و سپس کاغذ را تایپ کرده اند. در حالی که اگر این کاغذها با دستگاه کاغذ خردکن بریده شده بود هرگز نمی شد حروف را به درستی خواند.
5- در دولت موقت من معاون نخست وزیر سخنگوی دولت و مسئول مذاکره و مکاتبه با تمام سفارتخانه ها در داخل کشور بودم. از جمله آمریکا و ما با آمریکا بیشترین قراردادها را داشتیم. بنابراین مراجعه آنها برای ارتباط با دولت بیشتر با نخست وزیری انجام می شد. چه آقای سولیوان به طور شخصی و یا کاردار ایشان و یا از طریق مکاتباتی که باما صورت می گرفت. بنابراین ملاقات ها به صورت روزانه یا چندبار در هفته انجام می شد.
6- ملاقات ها کاملا رسمی و در دفتر نخست وزیری انجام میگرفت و معمولا در حضور عده ای از همکاران من که در قسمت سیاسی کار می کردند در دفتر خودم اتفاق می افتاد.
7- قبل از انقلاب هیچ ملاقات خصوصی وجود نداشت و تمام ملاقات ها با اطلاع نهضت آزادی و به عنوان مترجم آقای بازرگان انجام می شد. قبل از انقلاب ما به عنوان دولت جانشین مذاکره میکردیم و آقای استمپل به نمایندگی ازطرف کمیته حقوق بشر آمریکا با من صحبت میکرد و من نظرات ایشان را به اطلاع شخص آقای بازرگان و دفتر سیاسی نهضت آزادی میرساندم.
بعدا آقایان نتیجه تصمیمات خودشان را دومرتبه به من می گفتند تا به اطلاع حقوق بشر آمریکا برسانم. همیشه تمام گفتوگوهای ما در حضور دیگران بود. همیشه سند داشت، همیشه صورت مجلس داشت. بنابراین نامه ها تماما رسمی و قانونی است و ملاقاتها و گفتگوهای نماینده رسمی دولت ایران با نماینده رسمی دولت آمریکا بوده نه ملاقات یک جاسوس ایرانی با دولت آمریکا.
8- سفارت آمریکا و سیا توطئه کرده بودند که ملیون را از صحنه سیاست ایران خارج کنند. دولت موقت متهم شد به اینکه دولت طرفدار آمریکاست و منهم متهم شدم که رابط بین دولت آمریکا و دولت موقت بودم. این اتهامات را آمریکا درست کرد و در سفارت باقی گذاشت و وقتی سفارت آمریکا اشغال شد آنها این اتفاق را پیشبینی میکردند. بنابراین تا توانستند به دلیل بی اطلاع بودن اداره کنندگان جمهوری اسلامی ایران از اینها علیه ملیون و شخص من استفاده کردند.
پیرامون آنچه آقای امیرانتظام ابراز نموده است موارد ذیل را باید متذکر شویم:
1- تاکنون بیش از 70 جلد از اسناد دولتی آمریکا که در سفارت سابق این کشور بدست آمده بود منتشر شده است. این اسناد به دوایر دولتی مختلف اعم از وزارت خارجه وزارت دفاع سازمان سیا ارتش وزارت بازرگانی و تعلق داشته و به نحوی با ماموریتهای هیئت نمایندگی آمریکا در ایران و فعالیتهای جاری آنان مربوط بوده است.
در میان این اسناد موارد مهمی در حد اینکه بیان کننده استراتژی رژیم آمریکا در قبال ایران و یا دیگر کشورها باشد وجود دارد. در عین حال مواردی نیز وجود دارد که حکایت از ارتباط جاسوسی افراد مختلف با عوامل آمریکایی دارد که در مقایسه از اهمیت کمتری برخوردار است. با این وجود تاکنون هیچگونه موضعگیری و اظهارنظری از مراجع ذینفع خصوصا دولت آمریکا در مورد احتمال مخدوش یا جعلی بودن این اسناد نشده است. با این وجود آیا شگفت انگیز نیست که گفته شود در میان انبوه مطالبی که قراین مختلف تاریخی نیز موید آنهاست تنها مطالبی که به آقای امیرانتظام مربوط می شود ساختگی است.
2- آقای امیرانتظام ادعا کرده است که هدف از باقیگذاردن اسناد ساختگی در سفارت آمریکا اطلاع آنان از اشغال این سفارتخانه و بی اعتبار کردن ملیون است. به فرض صحت چنین ادعایی این سئوال وجود دارد که چرا این کار برای چهره های شاخص جریان موسوم به ملی گرا انجام نشده است تا ملیون را بکلی بی اعتبار کند.
مطمئنا آقای امیرانتظام می داند که اگر چنین توطئه فرضی در مورد شخصی نظیر مرحوم مهندس بازرگان یا آقای دکتر یزدی به اجرا گذاشته می شد اثر تخریبی آن از توطئه علیه فردی ناشناخته و درجه چندم نظیر ایشان بیشتر بود. بعلاوه هدف اصلی رژیم آمریکا نیز اینجا گم می شود که بالاخره آنها اگر در صدد ضربه زدن به جمهوری اسلامی بودند چرا این اسناد ساختگی را برای چهره های شاخص روحانی و از همه بالاتر برای شخص حضرت امام جعل نکردند ! بعلاوه اگر از نظر آمریکائیها ارتباط و مراودات پنهانی چیز بدی بود چرا آنرا به دشمنان درجه اول خود نسبت نداده اند ! و چرا این افتخار برای کسانی که ارتباط با آمریکا را کلید حل مشکلات کشور در گذشته و حال می دانند باقی مانده است.
ضمنا از آقای امیرانتظام انتظار نمی رود که پس از مدتها مراوده با آمریکایی ها درک و شناخت کاملی از آمریکایی ها نداشته باشند. ایشان باید بدانند که تا یکی دو دهه آینده اسناد محرمانه آنان در آمریکا علنی می شود و قطعا اصل اسناد موجود در آمریکا نیز در اختیار علاقه مندان به سرنوشت مرتبطین خوب سیا قرار خواهد گرفت.آقای امیرانتظام بخوبی می دانند که دانشجویان دشمن شخصی با کسی نداشته اند و اگر برای تخریب کسی می خواسته اند سند بسازند قطعا افراد معتبر دیگری را بر میگزیدند تا مفید فایده باشد.
در اینجا باید این نکته رانیز یادآور شویم که در پی تهدیداتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به سفارت آمریکا صورت گرفت. یکی از تدابیر امنیتی متخذه انتقال یا نابود کردن اسنادی بود که کارکنان هیئت نمایندگی آمریکا برای فعالیتهای جاری خود بدان نیاز نداشته اند. به همین منظور اسناد قابل توجهی خصوصا اسناد مربوط به قبل از انقلاب که نسخه ای از آنها در بایگانی مرکزی دوایر ذیربط وجود داشته در چندمرحله از بین می رود. و احتمالا در میان اسناد منتقل یا نابود شده نیز از آقای امیرانتظام نشانه های دیگری یافت میشده است که فعلا نمیتوان نسبت به آنها قضاوت کرد و به انتظار چند سال دیگر مینشینیم که این اسناد در ایالات متحده از آرشیو محرمانه خارج شود.
3-آقای امیرانتظام مطالبی در مورد روشهای انهدام اسناد بصورت مغلوط نیز ابراز نموده است. اصولا برای سفارتخانه ای نظیر آمریکا با آن حجم وسیع فعالیت انهدام کلیه اسناد طبقه بندی شده هر چقدر هم که میزان آن کاهش یافته باشد در هنگام مواجهه با حادثه ای که در 13 آبان 1358 روی داد امکان پذیر نیست .
در لانه جاسوسی آمریکا تعداد 2 دستگاه پودرکن کاغذ و میکروفیش و تعدادی دستگاههای رشته کاغذ وجودداشته است.در مدتی که عوامل سفارت با پرتاب گاز اشک آور در مقابل دانشجویان مقاومت می کردند برای جلب حمایت و توقف اقدامات دانشجویان بامراکز آمریکایی تماس می گرفته اند و علی رغم تاکید آنها نسبت به انهدام اسناد مربوط به سازمان سیا به لطف الهی با عجله ای که به خرج میدهند و فشار زیادی به دستگاه وارد میکنند بطور طبیعی دستگاه خراب و از کار باز میایستد و بناچار بخشی از اسناد باقیمانده سیا را با دستگاههای رشته کن رشته کرده و بخش ناچیزی را نیز موفق نمیشوند که منهدم نمایند.
تصور گردانندگان سفارت این بوده که با فشار دولت متبوعشان ماجرای تسخیرلانه جاسوسی خیلی زود فیصله یافته و دراین فرصت محدود امکان موفقیت دانشجویان برای دستیابی به اسناد و بهره برداری از آنها بسیار دور از دسترس خواهد بود. لیکن با تدابیر هوشیارانه رهبری و حضور مردم در صحنه این فرصت فراهم آمد که ضمن شکستن هیمنه و هیبت آمریکا اسناد مذکور در فرصت طولانی باتلاش دانشجویان قابل بازیابی باشد. حجم اصلی اسنادی که کاملا سالم بدست دانشجویان افتاد اسناد فعالیتهای دیگر ارگانهای دولتی آمریکا بجز سیا بود و بخش اعظم کتابهای منتشره را همین مدارک تشکیل می دهد اسناد مربوط به سازمان سیا که مقدار آن بسیار محدود بود و درتلاش اصلی جهت انهدام اسناد متوجه این بخش از مدارک بود تا آنجا که امکان پذیر بود ازطرق مختلف به شرح ذیل بازیافت شد:
بخشی از اسناد با بازخوانی نوارهای تایپ دستگاههای تایپ که جهت پیش نویس نامه ها تهیه شده بود بازیافت شد. بخش دیگر با استفاده از نوارهای مخابراتی که حاوی آخرین گزارشهای مخابره شده در قسمت مخابرات و تلکس بود مجددا چاپ و بدست آمد.
بخش قابل توجهی از اسناد سیا محصول تلاش چند ساله دانشجویان از جداسازی اسناد رشته شده و دسته بندی آنها و بازسازی این اسناد بوده است. کل مدارکی که توسط دستگاه پودرکن بصورت پودر درآمده بود کمتر ازیک بشکه 220 لیتری بوده و این نکته بدیهی مورد نظر آقای امیرانتظام که کاغذهای خرد شده با دستگاه پودرکن امکان بازیافت اسناد را از بین برده نیز صحت دارد. با این توضیح اضافی که میکروفیش های پودر شده توسط این دستگاه از آنجا که با بزرگنمایی توسط دستگاه عکاسی هر قطعه آن حدود 14 صفحه کاغذ معمولی «آ4» را تشکیل می داد بازسازی و بخشی از اسناد از این رهگذر بازیافت و هم اکنون در اختیار مراجع ذیربط است.
4- آقای امیر انتظام اظهار داشته که بعنوان معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت مسئول مذاکره و مکاتبه باتمام سفارتخانه ها در داخل کشور بوده است و از آنجایی که باآمریکا بیشترین قراردادها را داشته ایم روزانه یک یا چند بار در هفته با مقامات آمریکایی ملاقات داشته است! ظاهرا آقای امیر انتظام فراموش کرده که در همان دولتی که وی سخنگوی آن بوده است وزارتخانهای به نام وزارت خارجه هم وجود داشته است و اتفاقا وظیفه این وزارتخانه مذاکره و مکاتبه با سفارتخانه ها در داخل و مسئولین دولتها در خارج است!
یکی از مسائل حائز اهمیت نیز همین است که باوجود این دستگاه چرا آقای امیرانتظام بایستی این حجم از گفتگو وملاقات و مراوده با مقامات آمریکایی را داشته باشند تا حدی که وقتی به سوئد هم به عنوان سفیر اعزام می شود اشتغالات وی با مسئولان آمریکایی بیش از سوئدی هاست.
5- اسنادی که تاکنون در مورد عباس امیرانتظام منتشر شده است از مندرجات کتابهای 10 و 56 اسناد لانه جاسوسی است و با وجود فرصت بسیاری که برای آقای امیرانتظام وجود داشته وی این مدارک را به دقت مطالعه نکرده است. چرا که در هیچ یک از آنها اشاره ای به اینکه امیرانتظام خدا و اسلام و را قبول ندارد نشده است! در عوض به مواردی اشاره شده که توضیحات سطحی و غیرمنطقی به هیچرو نمی تواند پاسخگوی آنها باشد. این مجموعه اسناد ترکیبی است که از مدارک وزارت خارجه آمریکا و سیا و از مجموعه آنها مستفاد می شود که عباس امیرانتظام از اوایل دهه 1960 میلادی(1340 هجری شمسی) یعنی هفده سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بامامور سیا بنام جرج کیو با اسم مستعار آدلیک همکاری داشته است.
و در سند دیگری آمده است:«پایان ملاقات امیرانتظام با مامور سیا با ذکر خاطرات خوش از خیلی سال های گذشته پایان مییابد.» در آن زمان سیا برای امیرانتظام از کد مستعار اسدی پلاد استفاده نموده است. که در تلگرامهای رمز و طبقه بندی شده به منظور حفاظت از فرد از ذکر نام اصلی وی خودداری می شده است.
در اسناد بدست آمده اشاره ای به جزئیات تماسهای دهه 1960 میلادی امیرانتظام با سیا نمی شود لیکن گویا این ارتباط مدتها قبطع بوده و مامور سیا در استکهلم پس از ملاقات با امیرانتظام در گزارش خود به قرارگاه سیا در تهران این سابقه را یادآور میشود و از این تاریخ به بعد در اسناد مربوط به سیا بجای ذکر نام اصلی امیرانتظام مجددا از کد رمزی که در گذشته به وی اختصاص داده شده بود استفاده میشود.
در کتاب شماره 10 ملاحظه می شود که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در دیماه 1357 عباس امیرانتظام در پی ملاقاتی با ریچارد کاتم (نماینده کمیته حقوق بشر آمریکا) خود را یک تاجر ایرانی و رهبر مهمی از جناح (امام) خمینی معرفی کرده و ابراز تمایل میکند که با سفارت آمریکا در تهران در تماس باشد وکاتم هم او را بدان تشویق می کند.
در 19 دیماه 1357 امیرانتظام تحت عنوان عضو کمیته مرکزی نهضت آزادی با استمپل کارشناس سیاسی سفارت آمریکا (که آقای امیرانتظام به غلط از او به عنوان نماینده حقوق بشر یاد کرده) ملاقات می کند و درباره حوادث آن هنگام تبادل نظر کرده و ازقول نهضت آزادی می گوید که با دولت بختیار مقابله ورقابت نخواهد شد. از امیرانتظام در این سند به عنوان منبع جدید نهضت آزادی که باید قویا محفوظ بماند یاد می شود.
البته ما نمی دانیم که آیا به عنوان نماینده نهضت آزادی گفتگو می کرده یا بدون اجازه مسوولین نهضت چنین کاری را انجام می داده. این ملاقاتها از این پس به دفعات تکرار می شود و در کنار تبادل نظرهایی که صورت می گیرد اطلاعات با ارزشی از نظر سفارت نصیب آنها می شود. از جمله در 26 دیماه حدود یک ساعت و نیم بعد از رفتن شاه از ایران امیرانتظام درتماس تلفنی سفارت آمریکا را مطلع می کند که (امام) خمینی در آینده نزدیک به ایران برنمی گردد و سفارت آمریکا نیز این خبر را بلافاصله به واشنگتن مخابره کرده و از آن بعنوان بهترین اطلاعات نهضت آزادی یاد می کند.
پس از پیروزی انقلاب نیز ملاقاتها و تماسهای مسئولین سفارت با آقای امیرانتظام ادامه دارد و ملاحظه می شود در کنار پیگیری امور اجرایی آقای امیرانتظام بیش از آنچه که به مسئولیت او ارتباط پیدا کند طرف مذاکره ومشاوره آمریکائیها واقع می شود. و حتی در یکی از ملاقاتها تاکید می کند مشکلات آمریکا در محدوده کار معاون دیگر نخست وزیر یعنی آقای ابراهیم یزدی است.
همین جا باید در پاسخ نکته ای که در مصاحبه اخیر امیرانتظام پیرامون اسناد موجود در نخست وزیری آمده گفت که مسئولین سفارت در کنار نقل مفاد مذاکرات تحلیل خود را پیرامون فضای مذاکره و مذاکره کننده اضافه می کنند و این اختصاص به ملاقاتهای امیرانتظام ندارد و در دیگر اسناد هم این رویه جاری قابل ملاحظه است. به این ترتیب وجود حداقل این مقدار تفاوت در گزارشهای موجود نخست وزیری و اسناد سفارت قابل انتظار است. لیکن محتوای این ملاقاتها نشان می دهد که آقای امیرانتظام راجع به مسائل داخلی کشور خیلی راحت تر از رسانه های داخلی با مسئولین آمریکایی به گفتگو نشسته است.حتی در یکی از مذاکرات خود در تاریخ 12 تیر 1358 مطالبی را علیه نهادها و نیروهای داخلی کشور بیان می دارد که این کار مطلقا از نماینده سیاسی یک دولت نزد نماینده دولتی دیگر سر نمی زند و خلاف عرف دیپلماتیک است که قطعا این موارد در گزارشهای نخست وزیری ضبط نشده است.
به هر حال اگر این اسناد در نخست وزیری وجود داشته و منتشر شوند درجای خود مفید خواهد بود. در خرداد 1358 امیرانتظام ازسوی دولت موقت خواستار مبادله اطلاعات با دولت آمریکا می شود! این ماجرا و ارائه چند گزارش در مورد افغانستان لیبی و ملاقات مامور سیا در استکهلم با آقای امیر انتظام مقدمه ارتباط مجدد باآقای امیرانتظام بعد از دهه 1960 میلادی را فراهم میکند.
شرح کامل این ملاقاتها و مفاد مطالبی که رد و بدل شده است در کتابهای 10 و 56 اسناد لانه جاسوسی آمده است همانگونه که در خلال این اسناد مشاهده می شود. عباس امیرانتظام به عنوان یک هدف تمام عیار عملیاتی سازمان سیا با کد و اسم رمز مبادرت به تبادل اطلاعات با مامورین سیا می نماید و بر ماهیت این مراودات کاملا اطلاع داشته و میدانسته است که طرف گفتگو نماینده سازمان جاسوسی آمریکا یعنی سیا می باشد. بعلاوه امیرانتظام تصریح می کند که یکی از دلایل رفتن او به ماموریت سفارت ایران در سوئد آن است که مذاکره در خارج از تهران آسانتر است
با توجه به سابقه ارتباط قبلی امیرانتظام با سیا درمقامات آمریکایی این تردید وجود داشته که به جز او لزوما دیگر مسئولین دولت موقت ایران در جریان امر باشند. آمریکایی ها و سیا معتقد بودند که صرف نظر از اینکه مجموعه اقدامات امیرانتظام برای نظام انقلابی کشور چه دستاوردی میداشت از ادامه تماس امیرانتظام با سیا استقبال می کردند.
به نظر می رسد که 19 سال حبس برای آقای امیرانتظام قابل تحمل نبوده است و از این نظر ممکن است به لحاظ تالمات روحی شایسته همدردی باشند لیکن این امر دلیل آن نمی شود که واقعیات مسلم تاریخی رانادیده گرفت. آقای امیرانتظام بیش از دیگران اطلاع دارند که دیدگاههای دوستان سابقشان نسبت به عملکرد ایشان چگونه است. به نظر می رسد قبل از آن که ادعایی را مطرح کنند بهتر است دوستان قبلی خودشان را نسبت به آنچه که انجام داده اند قانع نمایند.
از اظهارات آقای امیرانتظام می توان استنباط کرد که اصل محکومیت وی مورد پذیرش است زیرا ایشان مدعی اند که اسناد مذکور برای تخریب وبدنام کردن چهره وی جعل شده است. بنابراین پذیرفته اند که مفاد مطالب مذکور بدنام کننده طرف مذاکره و علی القاعده محرمانه بودن عمل فرد است. ولی برای رد این امر جعلی بودن اسناد را مدعی شده اند. دراین مورد باید گفت که اگر منظورشان جعل اسناد از طرف دانشجویان است که چنین کاری غیرممکن است زیرا جعل سند به تعداد زیاد آن هم به زبان بیگانه و با ادبیات دیپلماتیک و ضمنا بدون غلطهای فاحش از طرف تعدادی دانشجو تقریبا غیرممکن است.
ظاهرا آقای امیر انتظام مدعی است که آمریکایی ها خودشان چنین سندهایی را جعل کرده اند. دراین صورت باید پرسید که چرا آنها را رشته رشته کردند آیا برای این که دانشجویان را به زحمت بیندازند؟ چرا سندهایی مثلا با مضمون اخذ پول یا مبادله اسناد یا ... جعل نکردند؟ چرا فقط برای آقای امیرانتظام و مدنی و امثالهم جعل سند کردند؟ چرا برای دشمنانشان سند جعل نکردند تا آبروی آنها برود؟
در هر حال امیدواریم آقای امیرانتظام و کسانی که همفکر ایشان هستند به این ادعای خود که چنین مذاکراتی با آمریکایی ها به معنای بدنامی است و نیز آمریکایی ها غیرقابل اعتماد هستند و درصدد بدنام کردن امثال ایشان و دیگران هستند پایبند باشند و دیگر گرد چنین روابطی نگردند.