سندی از گدایی شعبان بی‌مخ بعد از انقلاب


احمد علی مسعود انصاری از نزدیکان فرح پهلوی و دربار یادداشتی را در اختیار خبرگزاری فارس گذاشته که نشان دهنده آن است که کسانی که روزگاری با اقدام علیه مردم شعبان تاج‌بخش می‌شوند و در نزد مردم شعبان بی‌مخ، برای گذراندن زندگی روزمره مجبور به گدایی می‌شوند.
انتشارات ناب کتابی با نام «شعبان جعفری» به نگارش خانم هما سرشار منتشر کرده است. در صفحات 357و 359 این کتاب آقای جعفری مدعی شده است که برای دیدن آقای رضا پهلوی از لندن به واشنگتن آمده بوده ولیکن موفق به دیدار ایشان نشده است.
آقای جعفری می گوید: که در لندن خدمت مادر بزرگ من مرحوم خانم دریابیگی رفته و خانم دریابیگی به آقای جعفری گفته است.
برو واشنگتن من با احمد پسرم از تو  صحبت کردم، او و رضا پهلوی با هم هستند و... شما برو اونجا تا ازت پذیرایی بکنن و رضا پهلوی وقت ملاقات بهت داده و کارت را انجام داده تا در آنجا بمانی و سپس می‌افزاید: حالا من دیدم این ( احمد علی مسعود انصاری) تو یکی از روزنامه‌های اینجا گفته که یه عده‌ای از اشخاص از رضا پهلوی پول گرفتن. یه چند تا سپهبد،سرلشکر، وکیل و .. را اسم برده، اسم منم برده بود که آره اینها از پهلوی پول می‌گیرن. البته خودش یه کتابی چاپ کرده بود تو کتابش نوشته شعبان جعفری چهار هزار دلار گرفته. من باز تلفن زدم به مادره. گفتم خانم دریابیگی، من آن‌روز گفتم به این مادر .... بگو کاش می‌نوشتی چهل میلیون دلار یا چهارصد میلیون دلار ، آخه چهار هزار دلار چیه که من از این پول بگیرم؟ حالا یا خودش این پول را گرفته و خورده به حساب من و این و اون گذاشته.
واقع امر این است که آقای شعبان جعفری در آن روزگار به مانند بسیاری از سرکردگان حکومت گذشته که ناگاه از مملکت رانده شده بودند، مردی نیازمند بوده است
روزنامه نوشته بود که اینها از رضا پهلوی پول می‌گرفتن. منم رفتم تکذیب کردم تو همان روزنامه که شما اونو بخونید بد نیست. گفتم هیچ همچین چیزی نیست، من تا حالا صنار از هیچکدام از اینها نه پول گرفتم و نه تقاضای چیزی کردم، هیچی.
مطالبی که آقای جعفری درباره پول گرفتن از تشکیلات رضا پهلوی بواسطه من گفته است کاملا نادرست و غلط است:
1- به موجب سند مورخ 9 دسامبر 1981 این جانب مبلغ 2050 پوند انگلیسی از حساب مربوط به آقای رضا پهلوی از "کردیت بانک سوئیس" به حساب آقای شعبان علی جعفری در بانک "بارکلی" در لندن به دستور آقای رضا پهلوی حواله کردم که ایشان دریافت داشته است.
در تاریخ 9 دسامبر 1981 مبلغ 2050 پوند انگلیس معادل 7341 فرانک سوئیس و چهار هزار دلار آمریکا بود. در ضمن کپی این سند از طرف کردیت بانک سوئیس برای انجام حسابداری به دادگاه فیرفکس ایالات ویرجینیا ارسال شده و هم اکنون نیز در آن دادگاه موجود است.
2- گرفتن کمک برای افراد نیازمند از رضا پهلوی کار آسانی نبود. ایشان شخصا این مطلب را در دادگاهی که برای رسیدگی به فعالیت‌های ما در جریان بود بارها مطرح کرد و من چندین مورد آن را با درج اسناد مربوطه( به نقل از اسناد ضبط شده در بایگانی دادگاه) در کتاب «من و رضا»‌آورده‌ام.
در اینجا به بازگو کردن یک مورد آن بسنده می‌کنم: رضا پهلوی در بازپرسی خود در دسامبر 1991 در جواب لوبین( وکیل من در آن زمان) که آیا همه دستورات او به من برای پرداخت پول شفاهی بوده است یا نه ، چنین گفت: انجام این‌کارها به این صورت بود که انصاری به نزد من می آمد و می‌گفت فلان فرد تقاضای کمک کرده است.
در بسیاری ازاوقات من به آقای انصاری می گفتم که نگاه کن دائما افرادی می‌آیند و تقاضای کمک می کنند، تو می‌دانی که من از این کمک خواستن‌ها خسته شده ام، تا چه زمانی اینها فکر می کنند من می توانم به این کار ادامه دهم؟ حال نتیجه کار من بستگی به این داشت که آقای انصاری چقدر اصرار می کرد تا سرانجام مرا متقاعد به کمک نماید و نیز عاقبت می‌گفتم ، باشد به این فرد کمک می کنم. در مورد این نوع کمک‌ به مردم 99 درصد آقای انصاری نزد من آمده و از طرف دیگران و یا خودش سوال می‌کرد که آیا حاضرم به مردمی که احتیاج دارند کمک کنم یا خیر؟
البته چند اشتباه دیگر هم در صحبت‌های آقای جعفری به چشم می‌خورد:
1- آقای شیرزاد از نزدیکان و دوستان من است و من از او خواهش کردم آقای جعفری را برای صرف ناهار بیاورد. آقای شیرزاد بر خلاف آنچه آقای جعفری گفته ،سرهنگ ارتش نبوده و نیست و اصولا هیچگاه در ارتش نبوده است.
2- در ضمن مرحوم خانم دریابیگی مادربزرگ من بودند، نه مادر من چنانکه آقای جعفری گفته‌اند. مادر من دختر ایشان بوده است.
این نکته را هم باید بگویم که اگر مجبور نمی‌شدم ممکن نبود که راز کسانی را که از دستگاه رضا پهلوی کمک مالی گرفته بودند را فاش کنم.
ولی آقای رضا پهلوی و همکارانش مرا در موضعی قرار دادند و تهمت‌هایی زدند که برای من چاره ای نمانده بود که در پاسخ دادگاه و پرس و جوهای دستگاه قضایی، نام اشخاصی را که به اصرار از رضا پهلوی کمک گرفته بودم ، مطرح کنم.
واقع امر این است که آقای شعبان جعفری در آن روزگار به مانند بسیاری از سرکردگان حکومت گذشته که ناگاه از مملکت رانده شده بودند، مردی نیازمند بوده است. من در مورد ایشان نیز همچون موارد متعدد دیگر ، تلاش کردم که از آقای رضا پهلوی کمکی بگیرم و خوشبختانه موفق شدم و توانستم به سهم خود کمک اندکی برای راه افتادن زندگی یکی از آوارگان بکنم و بسیار هم از این کار خوشحال و نزد خدای خود سرافراز هستم.
رضا پهلوی در بازپرسی خود در دسامبر 1991 در جواب لوبین( وکیل من در آن زمان) که آیا همه دستورات او به من برای پرداخت پول شفاهی بوده است یا نه ، چنین گفت: انجام این‌کارها به این صورت بود که انصاری به نزد من می آمد و می‌گفت فلان فرد تقاضای کمک کرده است
البته ممکن است کمک‌های اندکی که دستگاه آقای رضا پهلوی بواسطه و درخواست من به ایشان می کرد مبالغ قابل توجه نبوده و انتظارات ایشان را برآورده نمی‌کرده است و به این جهت موجبات نارضایتی ایشان را فراهم آورده است.
آنچه باقی می‌ماند این است که چرا آقای شعبان جعفری که به قول خودش لوطی مرام و مردم دار است و در قضاوت نسبت به دیگران( حتی دشمنانشان) گاهی حد و اندازه و وسواس را رعایت می کند؛ از من که بانی این کمک – هرچند اندک که البته ارزش خدمات او به خاندان پهلوی را نداشته است- به وی شده‌ام با الفاظ رکیک ، تهمت و فحش مادر یاد می‌کند؟ این خلاف جوانمردی و انصاف است.
من آقای شعبان جعفری را به خاطر فحش مادر و بی انصافی نسبت به نقشی که من در کمک مالی اقای رضا پهلوی به ایشان داشته‌ام ، می‌بخشم و آرزو می‌کنم شعبان علی جعفری مشمول آیه 53 از سوره مبارکه زمر بشود که خداوند در این آیه می‌فرماید:" به آن بندگانی که اسراف بر نفس خود کردند بگو هرگز از رحمت خدا ناامید مباشید،خداوند همه گناهان شما را خواهد بخشید که او خدایی بسیار آمرزنده و مهربانست


بخش تاریخ ایران و جهان تبیان