30 مهر 1400
اعدام دو پسر ۱۴ و ۱۷ ساله ایرانی به اتهام قتل یک آمریکایی! / ماجرایی که رضاخان را شاه ایران کرد
دهم آبان ماه ۱۳۰۳ شمسی و همزمان با چنین روزی، ۲ ایرانی دیگر به اتهام قتل رابرت ایمبری کنسول آمریکا در تهران اعدام شدند. حاکم نظامی تهران امروز به رضاخان اطلاع داد که سیدحسین پسر سیدموسی و علی پسر ابوطالب به جرم شرکت در قتل ایمبری اعدام شدند. این دو در محکمه فوقالعاده نظامی محکوم به اعدام شده بودند. این خبر امروز به اطلاع ارباب جراید نیز رسید.(۱) سیدحسین ١٧ ساله و علی ١۴ ساله در حکم قشونی نمره ٢٣۶ با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شده بودند، اما اینک حکم آنها بار دیگر تغییر کرد(۹ مهر ماه همان سال). تغییر رأی وزارت جنگ برای اعدام این دو تن را میتوان از گزارشهای سفارت انگلیس استنباط کرد: «در پی اعتراض شدید شارژدافر آمریکا و تهدید وی مبنی بر تغییر روابط ایران و آمریکا، مگر در صورت اقدامات قانعکننده از سوی دولت ایران برای مجازات مهاجمین اصلی در قتل ایمبری، دو نفر دیگر در صبح روز ٢ نوامبر در حضور شارژدافر آمریکا اعدام شدند. در این ارتباط تاکنون سه نفر اعدام شدهاند، و معلوم است که دولت آمریکا دیگر درباره این پرونده نمیخواهد برای مجازات فرد دیگری فشار بیاورد.»(۲)
رابرت ایمبری ۲۷ تیر ماه و در پی حضور کنسول آمریکا در محل اجتماع مردم در چهار راه آقا شیخ هادی تهران برای گرفتن عکس و مخالفت مردم و در پی آن درگیری و دخالت نیروهای نظامی کشته شد. روزنامه ستاره سرخ درباره حادثه این روز نوشت:
چند روز است به واسطه معجزه عدیده سقاخانه چهارراه آقاشیخ هادی (ر.ک: ١٧ تیر) اجتماع و ازدحام فوقالعادهای در آنجا میشود… [امروز] قونسول آمریکا(۳) همراه یک نفر آمریکایی دیگر برخلاف حزم و احتیاط برای برداشتن عکس به محل ازدحام میروند. بدواً مقابل سقاخانه ایستاده که عکس بردارند. مردم به عنوان اینکه زنها در آنجا نشسته و شاید کاملاً خود را محفوظ نکرده باشند مانع میشوند. سپس حضرات در خیابان وثوقالدوله مقابل قهوهخانه رفته دوربین عکاسی را نصب مینمایند. باز هم مردم ازدحام کرده کلاه و اشیاء دیگر جلوی دوربین نگاهداشته مانع برداشتن عکس میشوند. در این موقع قونسول و رفیقش متغیر میشوند و دوربین خود را به طرف خیابان آقاشیخ هادی در ملتقای چهار راه قرار میدهند. در آنجا مردم عصبانی شده حمله میکنند. در این موقع فوراً پلیس و نظامی مداخله به محافظت آنها مینمایند، ولی مردم به آنها نیز هجوم آورده با سنگ و چاقو و چوب قونسول و مأمورین تأمینیه را میزنند. بالاخره همان درشکه کرایه که حضرات را تا چهارراه آورده بود سوارشان کرده از طرف خیابان مخصوص و خیابان استخر حسنآباد میرود، ولی مردم همواره درشکه را عقب میکردند تا در خیابان استخر سورچی را با سنگ سخت مجروح کرده از جای خود پرت میسازد و بیهوش میشود. فوراً یک نفر نظامی به جای او نشسته درشکه را میراند. در چهارراه حسنآباد عابرین و تعقیبکنندگان سورچی دوم را میزنند و به قسمی مجروح میشود که… فوت میکند. در این بین همواره پلیس و نظامی به کمک مأمورین سابق رسیده، عدهشان زیاد میشود. بالاخره از چهارراه و آن طرف حضرات را به اتومبیل انداخته به مریضخانه نظمیه میرسانند. مردم هم در ازدحام خود به تعقیب اتومبیل باقی، تا جایی که در و پنجره نظمیه را شکسته، مأمورین پلیس و نظامی و قونسول متوفی و رفیق او را کتک میزنند. از مریضخانه فوراً دکتر ویلهلم، دکتر سفارت آمریکا و چند نفر از اطباء مریضخانه احمدیه و پرستارهای آنجا به کمک دکتر علیمالدوله طبیب مریضخانه نظمیه آمده مشغول پانسمان و مداوا میشود تا این که قونسول به هوش آمده چند کلمه با خانم خود که از طرف نظمیه احضار شده بودند تکلم میکند، ولی متأسفانه چهار پنج ساعت بعد فوت میشوند. اما همراه ایشان تحت معالجه درآمده فعلاً کمی بهتر است. یک نفر نظامی هم فوت میشود (که مجروح شده بود.) دو نفر نظامی و یک پلیس هم که سخت مجروح و در شرف فوت میباشند. یک نفر وکیل پلیس سرش شکافته شده، سخت در مخاطره است. هفت هشت نفر پلیس و نظامی هم با یک صاحبمنصب پلیس و یک صاحبمنصب نظامی صدمات و جراحاتی سخت دیدهاند. اداره نظمیه به معیت نظامیان قویاً قضیه را تعقیب و متجاوز از ۵٠ نفر مرتکبین و مظنونین را عجالتاً دستگیر و تحت تعقیب قرار دادهاند.»(۴)
این متن که ظاهرا صحیحترین متن از ماجرای قتل ایمبری میباشد نشان میدهد که در جریان قتل وی تعداد زیادی ایرانی هم کشته و زخمی میشوند اما نکته جالب این است که دادگاه نظامی ظاهرا بدون بررسی نوع تخلف کنسول آمریکا در تصویربرداری از اماکن ایرانی، حکم اعدام ۳ ایرانی را صادر میکند و جالبتر اینکه جنازه معاون کنسول آمریکا(ایمبری) هم برای مردم ایران کم دردسر نبود.
در همین خصوص در جلد چهارم کتاب روز شمار تاریخ معاصر ایران می خوانیم: ساعت ۵ بعد از ظهر ۲۸ تیر، جنازه ایمبری با شرکت رضاخان، وزراء، معاونین، رؤسای ادارات، رئیس نظمیه، گروهی از نمایندگان مجلس شورای ملی و نمایندگان دول خارجی تشییع شد. تشییعکنندگان با حضور در کلیسای آمریکایی واقع در خیابان قوامالسلطنه، جنازه را با تشریفات نظامی به طرف خارج دروازه باغشاه حرکت دادند. «موزیک با سرود عزا در همه جا مترنم و با یک احترامات و تجلیلات لازمه به خاک سپرده شد.» جنازه ایمبری را به اکبرآباد یک فرسخی خارج شهر بردند و به امانت گذاشتند. اکبرآباد محلهای است که قبرستان آمریکاییها در آنجاست. هیأت دولت، امروز صبح و بعد از ظهر، غیر از ساعاتی که در تشییعجنازه ایمبری حاضر شد، جلسه داشت و مشغول مذاکره بود. با این که از جزئیات این جلسه نکتهای به مطبوعات داده نشد، اما به نظر میرسد مهمترین تصمیم آن، تصویب حکومت نظامی در تهران بود که یک روز بعد رسماً به اطلاع عموم رسید. امروز نمایندگان سیاسی دول خارجی که برای تسلیت به سفارت آمریکا رفته بودند، درباره نوشتن و ارسال اعتراضنامهای به دولت ایران به توافق رسیدند.امروز پرچمهای سفارتخانهها در تهران برافراشته نبود.
سیف السلطنه یا علی اکبر سیف افشار(۵) دبیر شورای عالی ارتش، ریاست عشایر شمال غرب و معاونت اداره بازرسی کل ارتش که آجودان رضاشاه هم بود مأمور تحویل جنازه ایمبری به رزم ناو آمریکایی در بوشهر بود. روزنامه شفق سرخ در شماره ۱۶ اسفند ماه ۱۳۰۴ توضیحاتی درباره پرداخت غرامت قتل ماژور ایمبری، کنسول آمریکا در تهران، ارائه کرد. در این خبر از قول میلسپو، مدیرکل مالیه ایران، آمده است که هزینه ١١٠ هزار دلار بابت مخارج کشتی حامل جنازه ایمبری از ایران به آمریکا، پرداخت شده است.(۶) ایمبری پس از انتقال به آمریکا در قبری در بیمارستان ملی “آرلینگتون” به خاک سپرده شد.
بعدها، “کاترین ایمبری” همسر معاون کنسول ایالات متحده در تهران زنی بود پس از آنکه همسرش در تهران به شکلی مشکوک به قتل رسید توانست از دولت وقت ایران مبلغ ۶۰ هزار دلار غرامت دریافت کند(۷).
“کاترین ایمبری” همسر “رابرت ایمبری” پس از نشست کمیته روابط خارجی سنای امریکا درباره قتل همسرش در تهران
حسن فراهانی در مقدمه جلد چهارم از کتاب روز شمار تاریخ معاصر ایران درباره ماجرای قتل ایمبری می نویسد: ترور ماژور ایمبری، کنسول آمریکا در تهران، فواید سیاسی بسیاری برای رضاخان داشت. پس از این حادثه بود که حکومت نظامی در تهران و دیگر شهرهای بزرگ برقرار گردید، جراید مخالف به محاق تعطیلی رفتند، سانسور بر همه نشریات اعمال گردید و مخالفان دستگیر، زندانی و تبعید شدند. هر چند حادثه قتل ایمبری که به دست چند نظامی دونپایه انجام شد، هنوز هم در هالهای از ابهام قرار دارد، اما دستآوردهای سیاسی این حادثه برای رضاخان مثالزدنی است. اعمال دیکتاتوری، یکهتازی و چنگ انداختن بر گلوهایی که صدای مخالف داشتند رایج شد، تا جایی که آیتالله سیدحسن مدرس در بیاناتی که در مجلس ایراد کرد، مرگ مشروطیت ایران را اعلام کرد.
….
پی نوشت:
۱- فراهانی، حسن؛ روز شمار تاریخ معاصر ایران، جلد چهارم، ص ۳۹۰؛ سازمان اسناد ملی ایران، سند شم ٢٩٣٠٠۴٣۴١، صص ٢ و ٣۴.٩.
۲- فراهانی، حسن؛ روز شمار تاریخ معاصر ایران، جلد چهارم، ص ۳۹۰؛FO E 11009/255/34.
۳- رابرت ایمبری. وی دو ماه بود که وارد تهران شده بود. گفته میشد ایمبری نسبت به سنتهای مشرق زمین علاقهمند بود و میکوشید از آنها گزارش و عکس تهیه کند. ایمبری پیش از این کنسول آمریکا در تبریز و محل مأموریت قبلی او آنکارا بود. وی برای نشریه نشنال جغرافیا. مطلب تهیه میکرد. (روزنامه کوشش، س ٢، شم ۶۵، ص ١؛ فرخ (معتصمالسلطنه)، خاطرات سیاسی فرخ، ص ١٨٩).
۴- روزنامه ستاره ایران، س ٩، شم ٢٢٩، ص ٢. این کاملترین گزارش از ظاهر حادثهای بود که جراید وقت [در حد دسترسی نویسنده به آنها] از کشته شدن رابرت ایمبری درج کردند. در میان منابع خارجی نیز بیسیم مسکو زودتر و مفصلتر از دیگران به این موضوع پرداخت؛ هر چند در تحلیلهای خود دچار اشتباههای فراوان بود. (روزنامه کوشش، س ٢، شم ۶۵، ص ١). البته گزارش روزنامه ستاره ایران به نحوی تنظیم شده که گویا نظامیان و افراد نظمیه کمک حال ایمبری و سیمور بودهاند، اما در سندهای بعدی روشن میشود که عامل اصلی قتل ایمبری نظامیان بودهاند. (حسن فراهانی) سفارت انگلیس ضمن انعکاس قتل ایمبری به وزارت امور خارجه انگلیس نوشت که این حادثه تحولات شگرفی را در اوضاع سیاسی ایران پدید خواهد آورد. (FO E 7223/255/34)
۵- سیف السلطنه یا علی اکبر سیف افشار فرزند محمد حسین خان سردار کل در ۱۲۶۲ ش به دنیا آمد. در مدرسه دار الفنون و نظام تحصیل کرد و وارد رسته پیاده نظام شد. درجات نظامی را به تدریج طی کرد و تا مقام سرداری ارتقاء یافت. فرماندهی اردوی تبریز، ریاست بازرسی کل قشون و فرماندهی بریگاد مرکزی از مناصب او بود. وی در سازمان دهی جدید ارتش به درجه سرتیپی رسید و دبیر شورای عالی ارتش، ریاست عشایر شمال غرب و معاونت اداره بازرسی کل ارتش را به عهده داشت. یکی از مأموریتهای او تحویل جنازه ماژور ایمبری کنسول مقتول امریکا به رزم ناو امریکایی در بوشهر بوده است. او آجودان رضا شاه و چندی نیز استاندار گیلان و خراسان هم بود. سرانجام در دوره دوم مجلس سنا سناتور شد و تا دوره پنجم بر این سمت بود. وی در ۱۳۴۸ وفات یافت. فرزندش امیر خسرو افشار قاسملو سفیر ایران در پاریس و لندن و سپس وزیر امور خارجه شد. (عاقلی، رجال سیاسی و نظامی …، ج ۲، ص ۸۵۰؛ رامیان، بزرگان و سخن سرایان آذربایجان غربی، ص ۱۳۸).
۶- فراهانی، حسن؛ روز شمار تاریخ ایران، جلد چهارم؛ ص ۶۰۷؛ روزنامه شفق سرخ، س چهارم، شم ۴۶٩، ص ٢.
۷- سایت فرادید
شبکه اطلاع رسانی راه دانا